حجامت و آشنایی با مرد مسن با کلاس

1400/01/18

سلام
من حامد هستم و ۲۴ سالمه . خاطره ای که میخوام بگم مربوط میشه به اوایل پاییز ۹۹ . امیدوارم که حداقل کمتر فحش بدید 😂 . اول از خودم بگم که قدم ۱۷۵ و حدود ۷۵ کیلو وزنمه .کمی تو پرم و بدن سفید و بی مویی دارم . فقط پاهام مو داره حالت کمرم جوریه که یمقدار گودی کمر دارم و این باعث شده که کونم خوش فرم بشه. از همون سن ۱۵ ۱۶ سالگی حس گردم به جنس موافق و زن بودن علاقه دارم به طوری که وقتی فیلم پورن میدیدم خودمو جای زنه حس میکردم و به ساک زدن علاقه داشتم . بیشتر گرایشمم به مردای بالای ۴۰ سال بود ولی هیچوقت جرات برقراری ارتباطو نداشتم یعنی آدم قابل اعتماد پیدا نکردن
یروز تصمیم گرفتم برم حجامت کنم . نوبت گرفتم بعد از ظهر بهم نوبت داد . رفتم مطب دیدم خلوته منشی راهنماییم کرد داخل اتاق و گفت پیراهنت رو در بیار آماده شو تا دکتر بیاد . منم همین کار رو کردم و منتظر دکتر بودم که دیدم در باز شد و یه مرد هیکلی با سیبیل بهنام بانی ای و موی جوگندمی که وسطشم کم پشت بود وارد اتاق شد . مشخص بود از این مردای با شخصیت و با کلاسه . همینجوری هاج و واج مونده بودم چون تمام چیزایی که از یه مرد دوست داشتم تویه این آقا جمع شده بود سلام کردم و خیلی گرم سلام داد بهم . اونم از اینکه یه پسر سفید و بی مو رو بدون پیراهن داره میبینه هیجان زده و خوشحال شده بود . اومد و پالتو و لباسش رو در آورد و نشست روی اون یکی صندلی . وای چه بدن سکسی ای داشت . بدن سفید با موهای جو گندمی روی سینش و یه شکم متوسط . وای که داشتم دیوونش میشدم دوست داشتم همونجا بپرم تو بغلش . اونم از حالتام متوجه شد که خوشم اومده ازش. یخورده در مورد حجامت صحبت کردیم . تا اینکه دکتر اومد و شروع کرد ب حجامت کردن . تو کل اون مدت خودمو تو بغلش تصور میکردم و اونم همینطور . خلاصه حجامت تموم شد و من لفت دادم ک اول اون بره بیرون تا شاید منتظرم بمونه چون من روم نمیشد . خلاصه اون رفت بیرون و من چند تا شوال چرتو پرت از منشی پرسیدم و چند دقیقه بعد از اون رفتم بیرون . کلی استرس داشتم که منتظرم باشه . رفتم بیرون دیدم کسی نیست کلی حالم گرفته شد . یخورده که رفتم جلو دیدم یه زانتیا جلو پام وایساد . وای چی داشتم میدیدم خودش بود . بهم گفت وسیله ندارید بیایید تا یه جایی با هم بریم . یخوده تعارف کردم و سوار شدم . تو پوست خودم نبودم . سر صحبتو باز کردو بهم گفت که شرکت پیمانکاری تو زمینه معدن داره و شمارشو بهم داد که اگه کاری داشتم باهاش تماس بگیرم . منم یه تک زنگ بهش زدم گه شمارمو داشته باشه . منو رسوند تا یجایی و رفت . شبش دیدم یه اس ام اس داد که میخواستم یچیزی بهت بگم میترسم ناراحت بشی . گفتم راحت باش و گفت که از همسرش جدا شده و تنها زندگی میکنه و از وقتی که منو دیده حس خوبی بهم داره و دوست داره باهم دوستی نزدیکی داشته باشیم و رفت و آمد کنیم و سفر بریم و این حرفا . منم که داشتم حال میکردم گفتم اتفاقا منم همین حسو نسبت ب شما دارم و از شما خیلی خوشم اومده . خلاصه دوستی ما شروع شد . مدام بهم اس میداد و زنگ میزد یبارم با هم رفتیم بیرون برای شام و کلی باهم صمیمی شده بودیم که یروز دعوتم کرد خونش که شبو اونجا بمونم و صبح بزیم باهم شمال . خلاصه منم که فهمیده بودم چ خبره رفتم کامل پاهامو شیو کردم و خودمو حسابی برق انداختم . رفتم خونش و بهم گفت که راحت باش . خودش یه شرت ورزشی پاش بود با یه رکابی منم یه رکابی خشتی پوشیدم و یه شلوارک کشی جوری که قوس کونم و بدن سفید و بدون موم خودنمایی میکرد و حمید داشت با چشماش میخورد منو . شامو خوردیم و اومد کنارم نشست و شروع کرد حرف زدن . خیلی حرفه ای بحثو کشوند به مسائل سکسی . هرچند قبلانم در مورد اینچیزا حرف زده بودیم ولی حضوری نه . شروع کرد از بدن سفیدم تعریف کردن قشنگ دیگه داشت پاهامو لمس میکرد . منم که آمپر چسبونده بودم و دوس داشتم فقط تو بغلش ولو شم . همینجوری که منو میمالید منم دستمو گذاشتم رو بازوش و با زبون بی زبونی بهش اجازه دادم . که دیدم بدون هیچ حرفی لبامو بوسید و شروع کرد گردنمو خوردن منم که دیگه تو حال خودم نبودم یهو خودمو تو بغلش حس کردم و حمید که داشت با ولع همه جامو میلیسید . رکابی و شلوارکمو دراورد و از نرمی و سفیدی بدنم به وجد اومده بود و هی تعریف میکرد و رون و کون و سینه هامو لیس میزد . منو برگردوند و شرتمم درآورد و شروع کرد سوراخ کونمو لیس زدن . من فقط داشتم از شدت لذت ناله میکردمو به خودم میپیچیدم که بلندم کرد رو مبل نشستم و روبروم وایساد . فهمیدم که وقت خوردن منه . منم بلند شدم و رکابیشو درآوردم و شروع کردم خوردن سینه هایه سکسیش و خیلی اروم رفتم پایین و شورت ورزشیشو کشیدم پایین و کیرشو از روی شرت شروع کردم لیسیدن . شرتشو دراوردن وای چه کیری داشت همونی که دوست داشتم . یه کیر کاملا شیو شده . گوشتی و سفید نه خیلی بلند نه خیلی کوتاه حدود ۱۴ ۱۵ سانت بود تخمای خوشگلش که داشت دیوونم میکرد . شروع گردم به خوردن .قبلا یبار تویه شمال برایه یه مرد ۴۰ ساله ساک زده بودم تو ماشینش و تقریبا از فیلمای پورن یاد گرفته بودم خوردن . و کیر حمیدم چون خیلی تمیز و خوشمزه بود باعث شده بود حسابی براش مایه بزارم و چوری ک حمید از شدت لذت خودشو کشوند سمت مبل و نشست و منم شروع گردم به خوردن کیر و تخماش حدود یه ربی خوردم براش که بهم گفت بلند شو بشین روش که بهش گفتم هارد دوست ندارم اونم اصرار نکرد گفت پس بزارم لای پات و من قبول کردم . بلند شدیم از پشت بغلم کرد و گذاشت لای پام و شروع کرد تلمبه زدن داشتم دیوونه میشدم دوست داشتم بهش بگم بزار توش ولی بعدش از ترس اینکه معتاد دادن بشم بیخیال شدم و به همون لاپایی بسنده کردم . بعد از چند دقیقه بهم گفت برام بخور . منم که حسابی مست کیرش بودم دوباره شروع گردم ب خوردن . یخورده سرمو گرفت خودش تلمبه زد تو دهنم و بعدش حس کردم که داده ارضا میشه و ول کرد سرمو و من خودم شروع ب خوردن کیر و تخماش کردم . خیلی حس خوبی بود تو ابرا بودم . بعد از ده دقیقه ساک پر تف دیدم نالش بلند شد فهمیدم که داره ارضا میشه . گفتم به جبران اینکه نزاشتم بکنه بزارم آبشو تو دهنم خالی کنه . وقتی که یهو نالش بلند شد کیرشو گردم تو دهنم و تموم آبش تو دهنم خالی شد . انقد حشری بودم که همه ابشو یهو قورت دادم . بعدش پشیمون شدم ولی اون موقع دست خودم نبود .بعد از ارضا شدن ولو شد رو مبل و منم شروع کردم با زبونم کلاهک کیرشو تمیز کردن و اونم با هر بار خوردن زبونم به سر کیرش ناله میکرد رفتم خوابیدم رو سینش و حدود نیم ساعت تو اون حالت بودیم که بعد بلند شدیم و رفتیم حموم و شستیم خودمونو اومدیم ولو شدیم تو بغل هم . اینکه مثله یه زنو تو بغلش بودم خیلی لذت بخش بود برام . با دستم کیر و تخماشو میمالیدم براش اونم کونمو میمالید . که دیگه جفتمون خوابمون گرفته بود و تا صبح تو بغل هم خوابیدیم صبم بلند شدیم یه صبونه خوردیم و رفتیم شمال . قبل از حرکت براش ساک زدم و ابشو اوردم و تو سفرم بعد از ناهار تو ماشین براش خوردم و بازم ابشو اوردم و برگشتیم رفتم خونمون و از اون به بعد رابطه زنو شوهریمون شروع شد و مثله یه شوهر هوامو داره و منم مثل یه زن بهش حال میدم البته فعلا نتونسته مجابم کنه که بکنه تو کونم ولی با علاقه ای که هر روز داره بینمون بیشتر میشه فکر کنم بالاخره کونمو فتح کنه . اگه فتح کرد خاطرشو براتون مینویسم.

ادامه...

نوشته: حامد


👍 22
👎 11
40001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

802286
2021-04-07 00:39:58 +0430 +0430

اول اینکه کصشعرتو تا چند خط اول بیشتر نخوندم

دوم اینکه معمولا کسایی که تمایل به مفعول بودن دارن،فیلمای استریت رو نمیبینن بلکه پورن گی میبینن

حالا هم اگه کون طاقچه ایت ناراحت نمیشه یه دیس بکنم توش و ازت بخوام دیگه ننویسی!

3 ❤️

802290
2021-04-07 00:44:15 +0430 +0430

اونجایی که نوشتی سیبیل بهنام بانه ای همونجا کیرم تو ماتحتت .

2 ❤️

802295
2021-04-07 00:47:48 +0430 +0430

فانتزی خوبی بود

1 ❤️

802313
2021-04-07 01:11:50 +0430 +0430

بالای بیست بار حجامت کردم! چه شانسی آوردم که هنوز دوشیزم!! 😁

7 ❤️

802329
2021-04-07 02:36:12 +0430 +0430

منم تنها زندگی میکنم ولی پیمانکار نیستم…خخخ

2 ❤️

802338
2021-04-07 05:26:56 +0430 +0430

من که داستان رو نخوندم ولی خب مسلما مردی که می‌ره حجامت اون قدر کم شعوره که نمی‌تونه باکلاس باشه.
ثانیا یه دوستای گفته بود بچه‌های گی پورن استریت نمی‌بینن.قانون که نیست بزرگوار. من استریتم، ولی فیلم لز می‌بینم.

2 ❤️

802353
2021-04-07 08:20:54 +0430 +0430

بسیار بد نوشته شده نه محتواش جذابه نه روایتش کلا مقوا و مستهجن بود 😁 دیسلایک 👎

3 ❤️

802421
2021-04-07 22:22:40 +0430 +0430

حالا ببین یارو چقدر دول و بی عرضه اس که بعد این همه وقت داره کون لیسی میکنه و لاپایی میکنه .دوست خوب توام بهتره با خودت کنار بیایی و صفرتو ازاد کنی و حالشو ببری

1 ❤️

802438
2021-04-07 23:40:06 +0430 +0430

حامد جون دوست داری بدی بکن تا دلت بخواد هست پس چرا خودت رو اذیت میکنی مشتی ولی ی سوال تو رفتی حجامت کنی بعد از تو حمید بکن اومد و تو رو بقول خودت حجامت کرد و رفت مشتی مگه سلف سرویس بود

0 ❤️

802522
2021-04-08 05:51:18 +0430 +0430

خواستم برم حجامت کنم با خوندن این کستان دیگه نمیرم چون ارزش اینو نداره که هم خونمو از دست بدم هم کونمو

1 ❤️

802527
2021-04-08 07:20:51 +0430 +0430

چرا خودتو گه میکنی، درست بده دیگه دیگه…

0 ❤️

802609
2021-04-08 21:53:47 +0430 +0430

خدابیش کامنت های دوستان بخصوص shahx_1از خیلی از داستان ها بهتره دمتون گرم

0 ❤️

802614
2021-04-08 22:48:00 +0430 +0430

من نمیدونم فاز یسری که میان ایرادای داستانارو در میارن و فحش میدن چیه . داستانو باز کن خوشت اومد بخون . خوشتم نیومد ببند برو داستان بعدی . مگه شما فراصتی اید که نقد میکنید؟😂😂😂
اتفاقا فانتزیه جالبی بود . اگه واقعیت داشته باشه جفتشون دارن از هم لذت میبرن نوش جونشون

0 ❤️

802795
2021-04-09 17:00:23 +0430 +0430

تو کل اون مدت خودمو تو بغلش تصور میکردم و اونم همینطور… اونم همینطور ؟؟؟!! چرا کص میگی ؟؟؟

1 ❤️

802826
2021-04-09 23:57:24 +0430 +0430

شک نکن که تا نکنتت ولت نمیکنه!

0 ❤️

805865
2021-04-24 15:53:48 +0430 +0430

منم میخوام… یه مرد سن بالا سایز بزرگ پیام بده

0 ❤️

809015
2021-05-11 09:48:36 +0430 +0430

یه سن بالا از شیراز پ بده

0 ❤️