حدیث فرشته بود

1400/10/26

سلام اسمم مهرنوش هست
17 سالم شده بود و شهوتم به اوج خودش رسیده بود و سینگلی بسیار اذیتم میکرد و باعث شده بود همه فامیل، آشنا و غریبه رو توی ذهنم بگام و هیچکس مستثنی نبود
سمانه دخترداییه سکسیم که آرزوی همیشگیم بود ازم 4سال بزرگتر بود و آرزوی دست نیافتنیم بود ولی روزی یک بار توی خیالم داخلش ارضا میشدم
.
دامادمون مچ خواهرمو هنگام خیانت گرفت و صداش همه جا پیچیده بود و آبروی بابام همه جا رفته بود
.
جلسه دادگاه بود که توی حیاط دادگستری دامادمون به خواهرم گفت جنده که من در جوابش گفتم حتماً تو مرد نبودی که خواهرم خیانت کرده
.
انگار که حرف دل خواهرمو زده باشم توی دل خواهرم بدجوری جا کردم
.
اسم خواهرم ثنا هستش و 25ساله
.
یک ماهی از طلاق ثنا گذشته بود که همه سعی میکردیم خودمون رو عادی جلوه بدیم در صورتی که مامان و بابام ثنا رو زیر ذره بین داشتن
.
برای روحیه ثنا پیشنهاد دادم بیا بریم موتور سواری (قبل ازدواج ی کم بابام یادش داده بود) که استقبال کرد
.
نشست پشت موتور وشروع کرد به روندن موتور و منم با ی دستم به فرمون هواشو داشتم
توی مسیر رفت و برگشت برخوردهایی با بدنش داشتم که منو تحریک کرد و شب رو توی فکرش گذروندم که به این نتیجه رسیدم که باید لباس نازک بپوشم که بیشتر تحریک بشم تا بتونم جق خوبی بزنم،
ولی ته مغزم فکر سکس با ثنا مثل یک رویا غیر ممکن رد میشد ولی میدونستم امکان نداره
.
فردا شب شورتمو درآوردم و ی زیر شلوار نازک پوشیدم و پیشنهاد موتور سواری رو به ثنا دادم که استقبال کرد و توی مسیر رفت و برگشت خیلی تابلو خودمو بهش میمالوندم به خیال اینکه نمی‌فهمه
.
بعد از اون شب هیچ وقت پیشنهاد موتور سواریمو قبول نمی‌کرد و من موندم و دست راستم و خیال سمانه
.
یک ماهی گذشت که دختری توی تلگرام بهم پیام داد و خیلی زود با هم دوست شدیم و با هم سکس چت میکردیم
.
اسمش حدیث بود و خودش گفت که پرده بکارتشو زده وخیلی باهام خوب ولی شهرشون جنوب بود و با ما هفتصد کیلومتر فاصله داشت،
خلاصه خیلی کمکم میکرد که دوست دختر گیر بیارم ولی من ببو تر از این حرفا بودم
.
ی روز توی چت هامون ازم پرسید که کسی توی فامیل هست دوست داشته باشی که گفتم بله دختر داییم که چهار سال ازم بزرگتره و خصوصیاتشو هم گفتم که گفت نه از مشخصاتش پیداس شدنی نیست
پرسید دیگه کی؟ که کسی به ذهنم نیومد
پرسید از اعضای خانوادت چی؟
که اولش خواستم غیرتی بشم ولی بهش فهموندم که بدم نمیاد با خواهرم باشم
پرسید میخوای راهنماییت کنم تا بهش برسی.
گفتم میشه؟!
گفت آره
.
شروع کرد به مشاوره کردن که چه کارایی بکنم چه کارایی نکنم و اینکه توی رابطه باید هوای طرفو داشته باشم و با توجه به فیلمایی که از جق زدنم دیده و میدونست زود ارضام گفت که باید براش بخورم و…
.
هنوز خیلی نگذشته بود که توی اتاق داشتم به حدیث پیام میدادم و ثنا اون گوشه اتاق داشت با گوشی ور میرفت که حدیث گفت پاشو ببوسش وشب بخیر بگو و بیا بشین
با ترس و لرز انجام دادم و اونم در جواب شب بخیر گفت
اومدم زیر پتو و پیام دادم حدیث و کلی استیکر شاد براش فرستادم
.
قرار بود همیشه قبل خواب ثنا رو ببوسم
خلاصه یک ماه به دستور حدیث من برده ثنا شدم
سر ماه قرار شد بابا و مامانم برن تهران برای کارای پزشکی مامانم
.
رفتم سمت گوشی و به حدیث پیام دادم ی خبر خوش، از فردا یک هفته با ثنا تنها میشم.
اونم در جواب کلی ذوق کرد و قرار شد هر چی میگه مو به مو اجرا کنم
ی کم راهکاراش دور از عقل بود ولی من به حدیث ایمان داشتم

روز موعود فرا رسید و من نقشمونو حفظ شدم و با حدیث خدا حافظی کردم و بعد از رفتن بابا مامان رفتم چندتا خرید کردم و برگشتم که ثنا حموم بود
رفتم وسائل رو زیر تختم جاساز کردم و بعد ثنا راهی حموم شدم و طبق نقشه ی صفا به بدن دادم و برگشتم
.
موقع شام شد و نزدیک به نقشه که تپش قلبم بالا گرفت
تمام حرکاتم جزئ از نقشه بود من چیزی اضافه یا کم نکردم
با ی شلوارک و بدون تیشرت رفتم سر شام و بعد شام ی ماچ جهت تشکر از ثنا کردم و ظرفها رو بردم توی ظرفشوئی و شستم و دوتامون راهی اتاق خواب شدیم
ثنا روی تختخوابش نشسته بود که گفتم ثنا جان اگر خسته ای اجازه بده ماساژت بدم
بر خلاف تصورم ثنا استقبال کرد و روی تختش به شکم خوابید
دوست داشتم شروع کنم لباساشو جر بدم ولی به حدیث قول داده بودم
رفتم و روی تشک کنارش نشستم و شروع کردم به ماساژ دادن
بعد گذشت ده دقیقه گفتم ثنا جان میخوای روغن زیتون بهت بمالم و ماساژ بدم
پرسید میتونی؟
گفتم آره و رفتم توی آشپزخونه و روغن زیتون رو آوردم و نشستم کنارش،
گفتم اگه میخوای لباست روغنی نشه تاپت رو بدم بالا؟
با اجازه ثنا تا کتف دادم بالا و روی شونه هاش انداختم
همون لحظه میخواستم بیخیال همه چی بشم آخه کلی نقشه برای باز کردن سوتینش کشیدم ولی ثنا سوتین نبسته بود
انگار ثنا بیشتر از من آماده بود
طبق نقشه تاپش رو روغنی کردم که مجبور شه درش بیاره و کمر لاغر و سفیدش رو ماساژ میدادم
قلبم داشت منفجر میشد که پیشنهادمو ثنا پذیرفت و تاپش رو درآورد
بالاتنه لختش کافی بود که ارضا بشم ولی باید نقشه رو اجرا میکردم
.
داشتم فکر می‌کردم که واکنشش در مقابل پیشنهاد ماساژ پایین تنش چی میتونه باشه که ثنا گفت داداش میتونی پاهام رو ماساژ بدی؟
گفتم آره، فقط باید شلوارت رو در بیارم که خیس نشه ولی شورتت بمونه اشکال نداره
گفت آخه
گفتم آخه نداره من داداشتم
وقتی باسنش رو بالا گرفتم و شلوارش رو پایین کشیدم فهمیدم معنی آخه گفتنش رو
ثنا آمادگیش و همراهیش از من بیشتر بود، اینو از نداشتن شورت و شیو کسش میشد فهمید
هیچ لذتی برام قشنگ تر از کشیدن شلوارش روی لمبر ای کونش به پایین نبود کار سخت و لذت بخشی بود
وقتی شلوارش رو به پایین میکشیدم و سوپرایز نپوشیدن شورتش شده بودم فهمیدم حدیث ی فرشته است که خدا فرستاده برای من
شلوارش رو کامل درآوردم و داشتم مشغول روغن مالی میشدم
با ویوی سوراخ قرمز کس و قهوه ای کونش
.
بعد کلی ماساژ رون و پاهاش بدنش شروع کرد به بازی کردن که اون موقع نمیدونستم حشری شده و خارج از نقشه ازش خواستم که متکایی زیر شکمش بزارم که همراهی کرد باسنش بلند شد و سوراخای کس و کونش باز تر و پیدا تر شدن، همه چیز درست پیش می‌رفت الی تسلط من برای خوردن کس و کونش
خلاقیت به خرج دادم و برعکس نشستم روی کمرش و بعد از چنگ زدن لمبرای کونش به صورت وارونه سرمو به لای پای ثنا رسوندمو زبونمو فرستادم توی کسش
انگار که سدی بترکه ی ناله بلند سکوت اتاق رو شکست و ثنا گفت آره بخور داداش بخور بخور
تجربه خوردن کس و لزج بودنش برام لذت بخش بود مخصوصا الان که کیرم داشت کمر ثنا رو سوراخ می‌کرد
پوزیشن سختی بود زود خسته شدم ولی سیر نشدم
گفتم ثنا میشه برگردی؟ اونم بی مکث برگشت و من زانو زدم وسط پاهاش و شروع کردم به خوردن کس زیبای ثنا، پنج دقیقه گذشت تا ثنا به لرزش افتاد و سرمو وسط روناش له کرد و دهنم رو پر آب کرد
.
ی تیکه کلامی بین من و حدیث بود که میگفتم دوست دارم آباجیم رو جر بدم یا کس آباجیم رو بخورم.
.
بعد از آروم شدن ثنا دستمو گرفت و گفت داداش بیا بالا
رفتم بالا و لبای لزجمو بوسید گفت بلاخره کس آباجیتو خوردی
دنیا دور سرم میچرخید و نیش خند ثنا منو بیشتر توی علامت سوالام خفه می‌کرد
گفتم حدیث؟!!!
گفت خودمم
توی چند ثانیه مروری بر تمام چت هامون داشتم و اینکه علت نفرستادن عکس حدیث برام معلوم شد
احساس می‌کردم بهم تجاوز شده
.
چند دقیقه بعد از اینکه توی بغلش بودم گفت برو وسایلی که گرفتی بیار
ی بسته کاندوم، اسپری تاخیری و یک پاکت سیگار وینستون باریک برای بعد از سکس
رفتم و آوردم
ثنا خنده بر لب شلوارکمو برام درآورد و اسپری رو روی کیرم خالی کرد و منو توی بغلش کشید و شروع کرد به دست کشیدن روی بدنم و توضیح دادن اینکه این چند روز باید حسابی آتش همو خاموش کنیم
بعد از گذر ده دقیقه کیرمو گرفت و منو خوابوند روی تخت و شروع کرد به خوردن کیرم که اگه تاثیر اسپری نبود همون لحظه اول که لباشو دور کیرم حلقه دیدم دهنشو پر میکردنم از منی
وقتی حسابی بزرگ شد کاندومی روی کیرم کشید و خودشو کشوند روم و کیرمو تنظیم کرد روی کسش و نشست روی کیرم، سایز کیرم بزرگ نبود و به راحتی جا شد
شروع کرد به بالا و پایین کردن روی کیرم، نگاهم محو سینه های بلورین و صورت بی نقصش بود
صدای برخورد باسنش به رونام روانیم می‌کرد
دستمو به سینش رسوندم و اونم با دستش دستمو همراهی می‌کرد
هردو از این پوزیشن اذیت بودیم که اومد و جابجا شدیم و پاهاش رو طرفین گذاشتمو کیرمو جا دادم و خودمو روی شکمش انداختم و لبامو به لباش رسوندم ولی حسرت خوردن سینهاش داشت روانیم می‌کرد،
دوباره برگشتم روی سینه هاش و میخوردم و چنگ میزدم ولی فکر لباش نمیذاشت آروم بشم باز برگشتم به خوردن لباش
نه اون قصد ارضا شدن داشت نه من،
سرعت تلمبه زدنم رو زیاد کردم فشار کسش روی کیرم رو کم کم احساس می‌کردم و از اینکه دیر ارضا میشدم خوشحال بودم
بلاخره دو دقیقه بعد از ارضا شدن دوباره ثنا تمام بدنم رو توی کاندوم خالی کردم و مثل جنازه روی بدنش افتادم و لبای همو می‌خوردیم
به چت هام فکر میکردم که میگفتم آرزوم جر دادن کون آباجیمه، که حدیث میگفت باید به آباجی زمان بدی و عجله نکنی
هفته پر سکسی داشتیم ولی اومدن بابا و مامان ما رو محدود کرد به بعضی شبا و بدون سرو صدا و بدون لوازم بهداشتی چون مامان می‌فهمید اگه میدید
ثنا مجبور به کون دادن یا قورت دادن منیم بود که ردی نمونه و منم براش میخوردم
جالب اینجاست جفتمون احساس گناه نداریم و میدونیم که جز هم کسی رو نداریم
فعلأ جفتمون راضی هستیم و هراس از دست دادن همو داریم

نوشته: راوی


👍 42
👎 19
104201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

853629
2022-01-16 02:53:08 +0330 +0330

اسمت مهرنوشه ۱۷ سالته کیر داری تو شرتت؟
دوحالت داره یا شیمیلی چیزی هستی یا اینکه موقع نوشتن داستان با دست جق میزدی با کیرت تایپ میکردی
کسخل جغی


853631
2022-01-16 02:55:48 +0330 +0330

چی بهتر از کص و کون آبجی🤤
نوش…

2 ❤️

853678
2022-01-16 07:01:17 +0330 +0330

ولی مهرنوش اسم دختره ها🤔
من کامل نخوندم ولی همش دنبال لز بودم😂😂😂

2 ❤️

853685
2022-01-16 08:21:50 +0330 +0330

دامادتون راس گفته یه خواهر جنده داری با توی کونی ست شده دیوس اول متن را بخون بعد بفرست واسه مردم .از کی تا حالا دخترا کیر دارن مهرنوش خانم

2 ❤️

853694
2022-01-16 09:25:24 +0330 +0330

تا نصفه ی داستان فکر می کردم لزی چیزی هستی یهو فهمیدم کیر داری 😂… یا خودت ریدی تو اسمت یا احتمالا خود ادمین اومده اسمو عوض کنه ریده تو اسم چون یه سری دیگم خودم کسشری نوشته بودم اسمارو عوض کرد… آخه یکی نیست بگه نود درصد کسشرای اینجا فانتزیه و توهمات یه مشت جقی دیگه اسم عوض کردن نداره… 😂

2 ❤️

853742
2022-01-16 15:13:29 +0330 +0330

خوب کیرم دهنت دیوث تا اونجایی که اباجیت نگفت داداشی من نفهمیدم دختری یا پسر چرا کوس شعر مینویسی کوس مغز کیرم تو کونت

1 ❤️

853790
2022-01-16 22:37:56 +0330 +0330

متاسفم که تا این حد مغزت هنگ کرده

0 ❤️

853801
2022-01-17 00:23:27 +0330 +0330

یعنی خاک عالم بر سرت
ولی بیشتر از تو خاک عالم بر سر اونا که نمیدونن مهرنوش اسم پسر هم هست

0 ❤️

853806
2022-01-17 00:51:33 +0330 +0330

داستانات خوبه راوی جان.

1 ❤️

853814
2022-01-17 01:31:10 +0330 +0330

کیری که بهش اسپری تاخیری بزنن تا شسته نشه تو هر سوراخی بره اونجارو بی حس میکنه مخصوصا دهنو…
وقتی داستان مینویسی اینو یادت باشه

1 ❤️

853858
2022-01-17 03:07:25 +0330 +0330

مهرنوشا مگه کیر دارن؟؟

0 ❤️

853893
2022-01-17 08:09:14 +0330 +0330

مهر نوش معمولا اسم دخترانه هست و یه معنی خورشید جاودان
ولی در شاهنامه نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی بوده
ولی داستانت بیشتر تخیلی بود

0 ❤️

853909
2022-01-17 10:29:42 +0330 +0330

فرشته ها جدیدا شغل شریف جاکشی رو انتخاب کردن
تورم به بهشت هم فشار اورده ها

0 ❤️

853949
2022-01-17 16:25:43 +0330 +0330

مهرنوش پسره ؟ خوب نوشتی ولی تخیلی بود

0 ❤️

853954
2022-01-17 16:52:58 +0330 +0330

انگار تو عمرت سکس نداشتی خوب آدم عاقل نمیدونی اسپری که میزنی میشه فلفل … چه خری هست که بعد از اسپری ساک بزنه 😂😂😂😂

0 ❤️

854083
2022-01-18 17:08:48 +0330 +0330

نتیجه ی کلی: خواهرت جندس…
امیدوارم حداقل مهریه و این چیزا نمونه گردن شوهر سابقش که گیر چنین جنده ای افتاده

0 ❤️

854087
2022-01-18 17:52:41 +0330 +0330

مهرنوش من فکر کردم لز میخونم من گل زدم چت کردم یا تو؟؟

0 ❤️

855244
2022-01-25 00:35:14 +0330 +0330

تمام برنامه نویسی ذهنمو به گا دادی اخه مهرنوش میشه دادشه، کونی مادر ولی احتمال 75درصد واقعی بود

0 ❤️

958772
2023-11-19 18:35:18 +0330 +0330

غیر از سوتی اول داستان
خیلی عالی بود
حسودیم شد

0 ❤️