حس خطرناک

1391/03/18

سلام دوستان عزیز قضیه ای که واسه من پیش اومد مربوط به یک سال پیش درست زمانی بود که بعد از دو سال اشنایی ویک سال نامزدی با وجود تمامی مشکلات خواستم دیگه با عشق زندگیم ازدواج کنم و بریم سر خونه زندگیمون.راستشو بخواید وضع مالی خونواده من متوسط وخداروشکر دستمون به دهنمون میرسید اما خودتون بهتر میدونید که تویه این دوره زمونه زندگی خیلی سخته و اگه الکی شروع کنی مجبور میشی اجباری تمومش کنی به خاطر همین موضوع هم بود اینهمه دست گیر داده بودم من علی هستم 29سال سنمه وساکن یکی از محله های متوسط کرج هستیم خانمم سمیرا 27 سنشه وهردو تحصیلات عالیه داریم خانمم قدی متوسط داره با بینی عملی و صورتی بیبی فیس وایشون دوساله که مرتب بدن سازی میکنه باسنی کاملا شکل دار و سینه های برجسته خود منم قدی نسبتا خوب دارم قیافه بدی هم ندارم همه میگن بهم میاید میخوام واسه شما از حسی بگم که شاید شما هم اینو تجربه کردید ولی این حس واسه من خیلی جالب ودوست داشتنی بود بذارید از اول بگم ما طبق قرارو مدارمون تصمیم گرفتیم تیر ماه ازدواج کنیم با پولی که تازه از رفتن سره کار بدست اورده بودم از خرداد به فکر مقدمه چینی بودیم تا روزی که… با خانمم واسه دیدن اتلیه و گرفتن نوبت فیلم برداری به یکی از اتلیه های با کلاس کرج که اسم نمیارم رفتیم بعد از پذیرایی گرم با اب میوه ایشون البوم عکس های عروسیشو اورد که نمونه کاراشو نشون بده اونجا بود که با دید ن اولین عکس حس خاصی درون من بوجود اومد لذت همراه با تعجب خدایا چی میدیدم کیفیت عکس ها فوق العاده بالا ولی این عکس ها دیگه خیلی نوبر بودن چاک سینه عروس کاملا باز لباس عروس ها تا نزدیک رونهاشن بالا اونم تویه چه مدل های سکسی کار فیلمش که از اون سکسی تر چیزی حدود نیم ساعت از فیلم بر داریش تو اتلیه انجام میشد داماد عروسو بغل کرده بود لب های طولانی این فیلم عروسیه اخه یا پورنو اخر کار هم یه قیمت نجومی واسه کارهاش بهمون تحویل داد داشتیم بیرون میومدیم که سمیرا برگشت وگفت تو واقعا اجازه میدی من اینجوری عکس بندازم در ضمن کلک دیدم داشتی کف میکردی دهنت اب افتاده بودا به شوخی یکی تویه سر من زدو گفت اره؟ گفتم نظر تو چیه گفت نه راستش عکس ها خیلی باز هستن من اصلا روم نمیاد یه دفعه بگه لباستو در بیار دیگه. از هم جدا شدیم من خونه بابا اونم همینطورولی همش فکرم مشغول بود از اینکه اینجوری عکس بندازه نه تنها بدم نیومد بلکه همون حس باعث شد بیشتر ترغیب شم و تحریک. تلفنو برداشتم و بهش تل زدم طبق معمول حرف زدن هایه ما یک ساعت به بالاس قربون اون لبات برم امروز خانم گلم خسته شدیا نه بابا علی جون تو خیلی زحمت افتادی راستی سمیرا جون امروز چه صندل نازی پوشیده بودی (یه صند ل پاشنه بلند ناخن های پای بلند پدیکور شده با زمینه لاک صورتی انگشت های کشیده با حلقه پا ) عزیزم خوشت اومد دوست داشتی صندلم چجور بود عالی بیست نامبر وان خوب سمیرا جان نظرت راجع به این اتلیه چیه ببین این دیگه با تو هستش خودت میدونی عکاسش مرده اجازه میدی اینجور عکس از زنت بندازه؟ گفتم اره چه عیب داره خندیدو گفت ای بی غیرت تو که دسته هر چی رشتیو از پشت بستی ببین سمیرا جان اگه تو مشکلی نداشته باشی من مشکل ندارم یعنی اگه یه مرده دیگه زنتو تو اون وضع ببینه تو ناراحت نمیشی؟نه فقط یه شبه در ضمن تو اون شب عروسی بذار عکسامون جالب از اب در بیاد من گفتم مشکلی ندارم گفت حالا باشه تا اون زمان ولی من اینقدر باز نمیندازم…سرتونو درد نیارم مقدمات کار اماده شد و روز موعود فرا رسید بعد از اریشگاه خودم و گرفتن دسته گل راهی ارایشگاه شدیم زنگ ارایشگاهو که زدم شاگرد درو باز کردوبعد از معرفی گفت شیرینی میخوام خلاصه یه ده تومنی منو تیغ زدو سمیرارو اورد واییییی چی میدیدم لبای برجسته ارایش خلیجی بازوها و بدن کامل تاتو شده موهای شینیون لباس دکلته که خط سینه سمیرا کامل معلوم بود صندل نقره ای با پدیکور و مانیکور سرخابی … باور کنید همونجا راست کرده بودم بعد از خوش وبش وخسته نباشی راهی اتلیه شدیم تویه اتلیه اقا مسعود منو سمیرارو به گالری بردو بعد از خوش امد گویی منتظر اقا مسعود واسه عکس بودیم خدایی اتلیه تکی بود با دکوراسیون عالی وکارهایی که به دیوار زده شده بود همه بی نظیر بودن مسعود اقا دوربین به دست اومدو…خوب سمیرا خانم تبریک میگم اقا امیر نمونه کارهای مارو که دید؟ بله مسعود خان ما اماده ایم نورافکن روشن کردوسمیرا خانم تشریف بیارید رو صندلی سمیرا نشست سمیرا گفت اقا مسعود میخوایم بهترین کارتون باشیما که مسعود در جواب گفت وقتی عروس ناز باشه وخوشگل کار مگه میشه بد باشه سمیرا با ناز خاصی نشست در حالی که یکی از پاهاش روی پای دیگه بود منهم کنار رفته بودم و متحور از اون همه زیبایی داشتم نگاه میکردم به مدل های پیشنهادی عکاس. عکس اول و دوم بیشتر تمرکز روی صورت بود تا اونجا که مسعود گفت عروس خانم دراز بکشید دستها زیر چونه با چشم های بسته ورفت کنار پاهای سمیرا وای چی میدیدم کنار رفتن دامن سمیرا جونم و لغزش لباس سفید عروس روی ساق های عشق زندگیم تقریبا کاملا ساق معلوم بودو چند عکس دیگه مسعود خان گرفت که مسعود گغت اگر اجازه بدید عکس های مخصوص اتلیه ای خودمونو بندازیم منهم گفتم مسعود خان بهترین کارتو میخوایم دیگه بازم سمیرا رو صندلی نشست اینبار مسعود به سمیرا گفت عروس خانم لطفا یه انگشتو در دهنتون بذارید و با دندون انگشتتونو بگیرید و با دسته چپ وانگشت اشاره چاک لباستونو باز کنید به طرف پایین سمیرا خندید و سرخ شد نه اقا مسعود اخه … یه مدل دیگه بدید ونگاه معنا داری به من کرد تا دیدم ممکنه قبول نکنه گفتم ببین سمیرا جان مشکلی نداره عکسات زیبا میشه… سرشو به نشونه هر چی تو بگی قبول کردو اروم با اون ناخن های مانیکور شده چاکشو پایین کشید زیبای سینه های غنچش که خط وسطش مثل شکاف باسن بود حالا دیگه بهتر خودنمایی میکرد عکاس شروع کرد به عکس گرفتن تا جایی که بازم مسعود مدل دراز کشیده پیشنهاد کرداما اینبار چیزی دیدم که دیگه واسه خودم هم کمی سخت بود مسعود دامنو تا روون داد بالا سر سمیرارو از پشت خم کرد حالا دیگه متوجه صورت سمیرا شدم که میشد خجالت و تو صورتش خوند اما چیزی نمیگفت مسعود اروم به پاهای سمیرا نزدیک شد وبه ارومی صندلو از پای سمیرا در اورد در این حین واسه دراوردن کامل پنجه پای سمیرارو تو دستش گرفتو صندلو دراورد واروم دامنه سمیرارو تنظیم واسه عکس بعدی میکرد اما اصلا تماسی دستش با رون سمیرا نداشت بعد از گرفتن چند عکس دیگه دیگه کم کم حس راحتی باهاش داشتیم تا اینکه تویه یکی از مدل ها.تا اینکه توی یکی از مدل ها سمیرارو روی یه صندلی چهارپایه پایه بلند نشوند وازش خواست که باسنشو عقب بده وسینه جلو ودستاشو بصورت حلقه وارر و مورب بندازه دور سرش مسعود بعد از فیگور گرفتن سمیرا اروم اومد جلو زانو زد وشروع کرد به تنظیم دامن خانمم اما مثل اینکه قرار نبود کوتاه بیاد دامنشو خیلی بالا داد سمیرا اروم گفت این عکسارو فردا چه جور نشون خونوادها بدیم فکرشو کردی؟که بلافاصله مسعود خان گفت سمیرا خانم قرار نیست تمام عکسارو توی البوم عروسی بذارید باید یه البوم خصوصی هم داشته باشید منم با سر حرفشو تایید کردم راستش توی دنیای خودم نبودم این مدل اخر اینقدر سکسیش کرده بود که داشتم خودمو همونجا خراب میکردم خدایا این چه حسیه؟چرا من از کنار رفتن دامن خانمم توسط یه مرد دیگه اینقدر تحریک میشم ؟علی تو چت شده دوباره به خودم اومدمو با خودم گفتم علی یه شبه دیگه در ضمن مسعود با بدن سمیرا که برخوردی اصلا نداشته فقط پاهاشو لمس کرده علی این چیزی نیست که… مسعود خلاصه عکساشو تموم کرد نوبت گرفتن تیزر ها ویدیویی شده بود اینجا نیاز به من بود اولین تیزر رقص سمیرا و من و جرخیدن منو سمیرا با هم و نهایتا بغل کردن عروس بود اما مشکل من این بود که میترسیدم در حین بغل کردن و بلند کردن سمیرا از کنار موهاش به هم بریزه که با ترفند های مسعود این مشکلم حل شد بعد از هر تیزر مسعود فیلم اچ دی که تهیه شده بود روی سینما خونواده موجود سریع پخش میکرد بعد از تیزر بالا حین پخش کردن فیلم چیزی دیدیم که هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم اما سمیرا کمی معذب شده بود اخر تیزر موقع بلند کردن سمیرا از اونجا که زیر دامن سمیرا فقط یه شورت فانتزی بود و در اثر چسبیدن لباس سمیرا به بدنش وبلند کردنش به کنار کاملا کسش بیرون زده بود مسعود که اینو فهمیده بود گفت نگران نباشید فیلم ها بعدا ادیت میشه سمیرا اروم کنارم اومدو گفت علی دیدی همه جام معلوم بود ابرومون رفت گفتم این چه حرفیه اتفاقی نیفتاده واسه اینا این چیزا طبیعیه بعد از این عکس مسعود گفت کمی استراحت کنید من تا ده دقیقه دیگه بر میگردم دیگه حالا منو عشق زدگیم تنها بودیم کنار هم سمیرا پرسید ارایشم خوبه گفتم عالی مثل همیشه گفت تمامه بدنمو واست مومک انداختم با یه شیطنت خاصی .اروم کنارش اومدم کنار نشیمن نشستم انگشتمو اب دهن زدم بدون اینکه بهش بگم اروم از زیر لباس عروس دستمو به شورتش رسوندم سمیرا با لحنی اروم و شهوت الود گفت علی حالا وقتش نیست بزار شب دیگه گفتم یه ذره خیلی خرابم شورت پاهاش لامبادا بود اروم شورتو کنار زدمو انگشته خیسمو به سوراخ کونش رسوندم واییییییی چه صاف و دوست داشتنی نگاهم به صورت سمیرا بود اب دهنش کمی خشک شده بود وچشماش بلافاصله خمار بعد از کمی بازی با شوراخش اروم انگشتو به داخل فشار دادم اما اینقدر سوراخش کوچیک بود که انگشتمو پس میداد دیدم اروم فایده نداره کمی با فشار بیشتری داخل کردم ناله ای خفیف کرد یه بند انگشتم حالا دیگه تو بود گفت وای امیر درد دارم د رش بیار اینقدر کوسش خیس شده بود که قسمتی از خیسیش روی سوراخ باسنش بود اروم انگشتمو از باسنش بیرون کشیدم سریعا فضارو عوض کردم چون اگه تو اون حالت مسعود میومد بالا من راست بودم سمیرا هم ممکن بود فوق العاده خیس بشه به سمیرا گفتم عزیزم بریم البومای عکس و عکس های اویزون به دیوارو ببینیم که سمیرا قبول کرد داشتیم عکسارو میدیدیم که یه لحظه چیزی دیدم شوک شدم خدایه چه سوتی بزرگی اتلیه که محل عکس برداری بود به دلیل اینکه طبقه بالا بود مجهز به دوربین های مدار بسته بود اصلا به روی خودم نیاوردم چون میدونستم سمیرا بفهمه خیلی ناراحت میشه بعد از دیدن عکسا و کمی انتظار مسعود مجدد اومد وتیزر های بعدیم ازمون گرفت یکی از اون تیزر ها که هنوزم اول فیلم عروسیمون خیلی خود نمایی میکنه قطعه ای که سمیرا به حالت اسپانیایی با دامنش میرقصه من باید دست بزنمو بیام جلو وشاباش روی سر سمیرا بریزم با هر شاباش سمیرا دامنشو بیشتر بالا میدید تیزر های اخر دیگه سمیرا کامل راحت بود وهر چی مسعود میگفت به راحتی انجام میداد این بود وقتی تنها بودیم مسعود تیکه ای واسم اومد که کاش زودتر عروس خانم داغ میشدن معلوم بود پدر سوخته فیلمو دیده بود خلاصه سرتونو درد نیارم به خوشی اتلیه تموم شدو راهی مراسم شدیم یه ویلا از گوهر دشت واسه یک شب کرایه کرده بودیم که تویه عروسی خانم ها و اقایون قاطی باشن خدایا چی میدیدم خونواده سمیرا بخصوص دختر خاله هاش فقط مونده بود لخت بیان وسط البته من ازشون خیلی ممنونم که مراسم مارو گرم کردن همه چیز عادی بود تا دوباره جایی که پسر خاله های سمیرا اومدنو بلندش کردن واسه رقصیدن دوباره اون حس بیدار شد وقتی میدیدم پسر خاله هاش دورشن و واسش دست میزنن و سمیرام بینشون قر میاد لذت خاصی بهم دست میداد معلوم بود یکی از پسر خاله هاش چشمش تو سینه هاس سمیرا بود که موقع رقص حرکتی موج وار داشت یکی دیگه فقط چشماش به پاهای سمیرا بود پاهایی لطیف با پدیکور سرخابی و ناخن های بلند البته حق داشت من که شوهرش بودم واسم جذاب بود چه برسه به اون… ادامه داردبه ارزوی دلم دیگه رسیده بودم همه چیز به خوبی خوشی تموم شده بود حدود ساعت دو شب بود خونوادها مارو تا در منزلی که گرفته بودیم هدایت کردن و منو عشق زندگیمو تنها گذاشتن خدایا این منم بالاخره بعد از این همه مشکلات دختریو که دوستش داشتم بهش رسیدم خدایا صد مرتبه شکردیگه حالا منو سمیرا تنها بودیم البته سمیرا استرس نداشت چون ما بصورت کامل دوران عقدمون سکس داشتیم منتها با ترس ومشکلاتی که همه دارن بعد از کمی شوخی راجع به مهمونایی که اومده بودن هردو رفتیم روی تخت نشستیم تمام تخت گل کاری شده بود و اکنده از شیرینی بود سکوتی حکم فرما شد من مبهوت ارایش چشم های سمیرا بودم که سمیرا گفت میخوام این شب واسه همیشه به یادگار بمونه ازم خواهش کرد اگه میشه دوربین دیجیتالمونو بیارم دوربینو اوردمو گفت تا ارایشم خراب نشده چند عکس بندازیم گفتم هر چی شما بگی عروس خانم سمیرا با نگاه معنا داری گفت میخوام هدیه ای اولش بهت بدم معلوم بود از چشم های خمارش جریان چیه پیش خودم گفتم لبو افتادیم که سمیرا گفت فقط کتت رو در بیار و دراز بکش این کارو کردم اروم دستاشو روی زیپ شلوارم گذاشت زیپو باز کرد حالا دستای داغو کوچیک سمیرارو رو کیرم حس میکردم اروم از شلوارم کیرمودر اورد اومد جلو نگاهم کرد و لبخندی زد گرمای نفسش رو بالای کیرم حس میکردم که با لبای قلوه ایش سرش رومیبوسیدازکیرم تو دستاش بود و تنه کیرمو روی صورت زیباش میمالید چشماشو بسته بود سرشو به دهن کوچولوش گذاشته بود فقط سرشو مک میزد توی فضا بودم از دهنش بیرون اوردو شروع کرد با زبون لیسیدن از منتهای کیرم تا سرش اب دهنش روی کیرم راه گرفته بود با زبونش با سوراخ کیرم بازی میکرد هر چند ثانیه با تمام وجودش کیرمو میبوسیدو میگفت دوستت دارم شروع کرد به مکیدن. لبشو روی پوست کیرم میلغزوند گاهی محکم گاهی اروم…اما مشکل همیشگی من دوباره خودشو نشون داد میدونستم اگه یک دقیقه دیگه ادامه بده ابم میاد و بد جوری حال گیری میشه گفتم عزیزم کافیه مرسی خوشگلم سرشو از روی کیرم بالا اورد در حالی که از لباش اب دهن شیرینش جاری بود
اومدم جلو ازش یه لب گرفتم چند عکس دو نفری انداختیم اما خیلی داغ بودیم دوربینو روی سه پایه تنظیم کردم فیلم برداریو روشن کردم سمیرا گفت عزیزم میخوای فیلم بگیری گفتم میخوام یادگاری واسه همیشه باقی بمونه روی تخت نشسته بودم دیدم سمیرا چند قدم رفت عقب گفت علی دوربین روشنه گفتم اره با حالت رقص جلو اومد دستشو گذاشت پشت سرش و باسنشو تکون میداد واسم بوس میفرستاد پیرهنمو دراوردم سمیرا عاشق موهای سینس چشماش برقی زدو پاهای نازشو گذاشت روی سینم سرمو خم کردمو اروم انگشت شصت پاهاشو بوسیدم ازم پرسید حلقه پاهاش اذیت نمیکنه گفتم نه بزار باشه انگشتای پاشوکشید وسط سینم اروم پایین اومد تحمل نیاوردم پاهاشو تو دستم گرفتم چند ثانیه نگاه به پاهای عشق زندگیم کردم چیزی به ذهنم رسید که گرمای شهوتمو چند برابر کرد نگاه احسان پسر خاله سمیرا به پاهای سمیرا حس عجیبی بهم داده بود این زیبایی وصف ناپذیره پاهای سفید و کشیده با ناخن های بلند پدیکور شده وانگشتهای کشیده چیزی بود که کمتر مردی میتونه ازش بگذره طاقت دیگه نداشتم شروع کردم به مکیدن انگشتاش دونه به دونه چشمامو بستمو لحظه گرفتن پاهای سمیرا توی دستای مسعود و نگاه حیض و شهوت الود احسان به پاهای همسرم منو بیشتر ترغیب میکرد اب دهنمو روی انگشت وسط پاهاش ریختم وای چه خوشمزه و خوردنی زیبایی این حس اونجا بود که هر از چند گاهی نگاهم به چشمای سمیرا بود که خمار از مکیده شدن پاهاش کم کم دیگه داشت ناله میکرد دستشو زیر دامن برد بعد از چند کشو قوس دیدم که شورت قرمز لامبادا وسط دستاشه داره به من لبخند میزنه شورتو تو صورتم پرت کرد و خنده ای پیروز مندانه زد پا شدم رفتم نگاهی به دوربین انداختم که مطمین بشم داره فیلم ضبط میکنه لباسامو در اوردم برای لباس دراوردن سمیرا باید کمکش میکردم زیپشو از پشت باز کنه در حین دراوردن لباسش بوسه های داغی به گردنش زدم این لبای گوشتی و قلوه ای سمیرا باب ساک زدن بود وبس حالا دیگه سمیرا فقط با سوتین رو تخت دراز کشیده بود و با دستای کوچیکش روی بهشتشو پوشونده بود اروم رفتم روش دستاشو از روی کس زیباش برداشتم وبوسه ای بهش زدم اروم سوتینشو باز کردم وای سینه های با سایز هشتاد خوش فرم و با نوکی برجسته و کم رنگ نوک سینشو بینه لبام قرار دادم شروع کردم فقط نوکشو مکیدن سمیرا پاهاشو جمع میکرد ودر اوج لذت بود علی میخوام… بیشتر… اب دهنمو روی هاله سینش ریختم شروع کردم کل هاله سینشو مک زدن و لیسییدن بالا تر رفتم خدایا این همه زیبایی صورتش گل اندخته بود نفس نفس میزد دهنشو باز کرد با زبونش کمی بازی کردم نوبت چیزی بود که میدونستم سمیرا عاشقشه اونم تبادل اب دهنمون بود اب دهنشو تو دهنم ریخت و منم اب دهنو پس دادم در حالی که ازش لب میگرفتم دوباره اومدم رو سینش و شروع کردم به بوسیدن خط وسط سینش بوسه های کوچیک اما با عشق با احساس هر چه بیشتر پایین رفتم شکمشو غرق بوسه کرده بودم زبونمو تو نافش فرو کردمو اروم مک زدم در حالی که دستامون تو دست های هم گره شده بود…

ادامه …

نوشته: علی


👍 2
👎 0
66697 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

321835
2012-06-07 00:15:19 +0430 +0430
NA

به نظر من بهتر از این میتونستی بنویسی
رو جزئیاتی که بچه های شهوانی جساس هستند تمرکز نوشتاری نکردی

0 ❤️

321836
2012-06-07 00:43:07 +0430 +0430

اگه فیلم گرفتی بذار اینجا ما هم یه ثوابی کنیم

0 ❤️

321837
2012-06-07 01:20:56 +0430 +0430

سوژه ش تکراری بود. قبلا یه همچین داستانی اپ شده بود که توی اتلیه میگذشت. تا حد زیادی غیرقابل باور نمیدونم واقعا متاهل هستی و همچین اتفاقی برات افتاده یا نه اینکه دوست داری و داشتی که برات میفتاد به هرحال سوژه ای که انتخاب کرده بودی خوب نبود چون هیچ چیز خاصی نداشت منتظر بودم که یه اتفاقی بیفته. مثلا مثل اون داستان عکاس بیاد و ترتیب عروستو بده.
نگارشت افتضاح بود. چون قصد داستان نویسی نداشتی و فقط میخواستی خاطره تعریف کنی انتظار زیادی ازت نمیره اگه میخوای دفعه دیگه فحش نخوری و زنتو جلو چشمت نیارن پیشنهاد میکنم تم خاطراتتو عوض کنی وگرنه… .

0 ❤️

321838
2012-06-07 02:04:03 +0430 +0430
NA

بدک نبود اما داستانتو خیلی طولش دادی ادامه اشو دیگه اینقدر طول نده

0 ❤️

321839
2012-06-07 02:15:41 +0430 +0430
NA

داستان شدمثنوي هفتادمن،بنده خداداستاني روتعريف ميكني خوبه به اندازه كافي روش مانوربدي كل جريان توآتليه بودكه اونم شيوه نگارشت خوب بوداماميتونست بهترم باشه واقعاوسطاي داستان خسته شدم ازبس هيچ تنوعي توداستانت به چشم نميخوردبروداستان پژمان كفتارپير روبخون يه كم چيزيادبگيري واسه نگارش بعديت شصت بهت ميدم

0 ❤️

321840
2012-06-07 02:24:06 +0430 +0430

تخمی تخیلی بود دیگه ننویس. . . . . . . . . . . . .
همونطور که سیلور جان اشاره کرد هم موضوعش تکراری و نچسب و کیری و هم نگارشت خیلی تخمی بود. حال نکردم. همون بهتر که تا نصفه نوشتی. لطفا دیگه ادامه نده داستان بدرد بخوری نیست. یعنی کیرم تو داستانت. قبول دارم که اگه زنت رو ببری تو عکاسی و عکسهای سکسی بگیری تحریک میشی ولی غیرت هم خوب چیزیه. کله کیریه چولمنگ دیگه ننویس.

0 ❤️

321841
2012-06-07 02:30:40 +0430 +0430
NA

takhayoli bod
va aslan negareshe khobi nadasht
age khasti edamasho benevisi ye kam hayejan bede be dastanet

0 ❤️

321842
2012-06-07 02:35:47 +0430 +0430
NA

خود داستان خوب بود.جزییات خوب بسان شده بود.
ولی…
ولی خودت…
کیرم تو دهنت کس کش بی غیرت
یعنی تو اندازه سره کیرت هم غیرت نداری که میذاری همه با زنت حال کنن؟
من که فکر نمیکنم داستان واقعیت داشته باشه، البته مطمئنن ساخته ی ذهن یه آدم جقولی هم نیس چون خوب توصیف شده بود.
باید یه چیزی بین این دوتا باشه.
به هر حال خیلی بی غیرتی

0 ❤️

321843
2012-06-07 03:21:10 +0430 +0430
NA

این شب زفـــــاف بود یا هفت خان رستم؟؟؟؟؟
من میدونم اون چه حس عجیبی بود که با نگاههای هرزة دیگران به زنت بهت دست میده، بی غیـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-رتی محض…
میدونی آخر داستان تو که از روز اول چنین حسی نسبت به دیگران و زنت داری چی میشه؟؟؟؟ مثل اون مردای فوق بی غیرتی که تو این سایت زناشونو تبادل میکنن (سکس ضربدری) البته بهتره بگم به حراج میذارن و دوست دارن … بی خیال از گفتنشم بیــــزارم…
تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که نتونستی واسش یه مــــــرد باشی پس حداقل آدم بـــــاش…

0 ❤️

321844
2012-06-07 06:58:25 +0430 +0430

نگارش داستان خوب بود ولی موضوعش حالمو بهم زد .
این طرز فکر 2 دلیل میتونه داشته باشه :
اول اینکه مرد از نظر جنسی خیلی ضعیف باشه وبه خاطر مشکلاتی مثل زود انزالی و غیره باعث ایجاد این اختلالات میشه که در حال حاضر با مراجعه به پزشک قابل بهبوده.
دوم اینکه ادم از نظر روحی مریض باشه و احساساتش مثل خوک باشه و بیغیرتی رو ذاتا یدک بکشه که غیر قابل درمانه و به پاشیده شدن کانون خانواده وبه فساد کشوندن همسرت ختم خواهد شد
لطفا از بازگو کردن این موارد خودداری کنید چون ممکنه موجب قلیان احساسات افرادی بشه که این مشکل رو در ظمیر ناخوداگاهشون دارن وبا خوندن این قبیل داستانها به فکر بروز احساساتشون بیفتن .
دیگه ننویس وبرو خودتو درمان کن , خدا شفات بده

0 ❤️

321846
2012-06-07 12:43:09 +0430 +0430
NA

داستان بی غیرتیات بود بچه خوکه چس مغز کیر هر چی خوک اسکاتلندی تو کون خودت واگه بهت برنمیخوره توکس زن نداشتت چون خیلی حتی از تصور هم دوره که یه ایرانی اینجوری باشه بی غیرت

0 ❤️

321847
2012-06-07 12:54:13 +0430 +0430
NA

جنده
تو متاهلی ؟
کیر تو سوراخ گوش دروغگو مسخره

0 ❤️

321848
2012-06-07 13:35:34 +0430 +0430

دیگه به آقای عکاس میگفتی ترتیب زنت رو هم بده که شب اول راحت باشی دیگه
دوربین با کیفیت مسعود تو کونت آخه، بی غیرتی تا چه حد

0 ❤️

321849
2012-06-07 14:06:43 +0430 +0430

این کیبرد شما به غیر از سه نقطه (…) علامت نگارشی دیگه نداشت؟!! بابا حال آدم رو بهم میزنید، آدم خسته میشه از خوندن! عزیز دل من، آخر جمله ها باس نقطه بزاری. اگه جمله ت به جمله بعدی کاملا ربط داره باس ؛ بزاری. وسط جمله ت و توی وقفه ها باس ، بزاری. این علامتها خیلی به روان خونده شدن متن کمک میکنه و عدم رعایتشون باعث میشه حتی اگه فنون نگارشی رعایت شده باشه، خوندن مشکل بشه و بصورت مبتدی به نظر برسه.
ضمنا، داماد عزیز، کیر هرچی رشتی تو کونت که دیگه از رشتی و یا هر قوم دیگه ای مایه نزاری. تو خودت بی غیرتی، چرا از قومیتها مایه میزاری؟بازم میگم، کیر هرچی رشتی توی کونت…

0 ❤️

321850
2012-06-07 14:13:59 +0430 +0430
NA

عالی بود خیلی حال کردم منتظر ادامشم

0 ❤️

321851
2012-06-07 17:24:57 +0430 +0430
NA

تف به اون غیرت نداشتت
تف به روی این حکومت کثیف که کاری با مردم کرده که به این روز کشیده شدن
یه زمانی توی این مملکت به خاطر ناموسشون (نه این اخوندای شپشو ) مردا جونشونو میدادن اما حالا… متاسفم با این طرز فکرت
این داستان رو من نخووندم از کامنتها فهمیدم باید تخمی باشه
ریدم به اون نقاشی که تورو توی اونجای ننت گذاشت و دل خوشه اولاد دار شد
اگه الاغ داشت از این بهتر بود تا اولاد

0 ❤️

321852
2012-06-07 17:30:16 +0430 +0430
NA

طولانی بود ولی بدک نبود
سری بعد بهتر بنویس

0 ❤️

321853
2012-06-07 23:11:42 +0430 +0430

احتمالا کیر خر دم سوراخ کونت گذاشتن و مجبورت کردن این داستان و بنویسی…آخه کس مغز حالا که یه غلطی کردی و داستان و نوشتی،میمردی همون قسمت اصل کاری رو بنویسی؟!!!
بعدشم خـــــــــــــــــــــــــــــــــــاک بر سر بی غیرتت کنن که ته و بالای زنتو دید میزدن و توی گـــــــــــــــــــــوه به جای غیرتی شدن تحریک میشدی…
اگه زنتو دادی عکاس و پسر خاله هاش بگان دیگه ننویس ولی اگه بقیش مثل بیمارای روانی نیست بنویس.
در کل کیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم دهنت(خواستم سایزش دستت بیاد)

0 ❤️

321855
2012-06-08 09:06:53 +0430 +0430
NA

یعنی واقعا اینقدر لاشی هستی که وقتی یکی با زنت میلاسه تحریک میشی ؟ بابا ایول به غیرتت
دوست عزیز هرچی تلاش کردم نتونستم درکت کنم بنابراین چاره ای نیست جز حواله کردن کیر به دریچه ی ورودت به این دنیا.
شاد باشی کسمغز روانی

0 ❤️

321856
2012-06-08 13:04:46 +0430 +0430
NA

|( مثلاً که چی ادامه داره اگه استقبال بشه خب بگو تموم شه دیگه اه

0 ❤️

321857
2012-06-08 14:00:31 +0430 +0430
NA

شما ها که ادعا دارینو فقط سخت گیری معلمیه تریپ چوسو ورمیارین واسه نویسنده نشون بدین نوشتنتون چطوره یا فقط هفتی بازی تو سایتو بلدین؟؟؟؟؟؟؟
داستان:
از بقیه بهتر بود حداقل

0 ❤️

321858
2012-06-10 04:36:12 +0430 +0430
NA

حالم از این عشقای الکی بهم میخوره!واسه واژه ی عشق احترام قائل شید آخه عشق بخشیش احساس مالکیته حتی فکر اینکه عشقتو با بقیه تقسیم کنی…اه…اه…مزخرف و چندش بود!

0 ❤️

321859
2012-06-15 09:33:54 +0430 +0430
NA

مهساجان شما به نوشتن خودت توجه كن ن بچه ها افتاد??
عمو جان اين حس خطرناك نبود حس بي غيرتي جنابالي بود كه راه داشت ميدادي همون شب زنتو جر بدن_توكيرمنوميخوري بخواي ادامشوبنويسي

0 ❤️

321860
2012-06-15 12:10:43 +0430 +0430
NA

خیلی قشنگ بود . افرین

0 ❤️

321861
2012-07-17 10:32:20 +0430 +0430
NA

متاسفم من نویسنده داستان هستم بجز قسمتی از داستان که اسامی بود بخاطر حفظ امنیت بقیه داستان کاملا واقعی بود ممنونم از کسانی که تشکر کردند ومتاسفم برای افرادی که فقط میخوان با داستان جلق بزنند البته نمیگیرم چون بسیاری از بچه های این سایت جدا بچه هستند در هر صورت داستانو دوست داشتم ادامه بدم ولی با این دیدگاه های دوستان کله خر ادم واقعا سرد میشه اخه یکی میخواد بگه کله خر مجبوری مگر بخونی که بخوای فحش بدی نمیخوام بگم خاطرم خوب نگارش شده بود اما بی انصافی هست بگم بد بودش هر کی به من فحش داده ایراد نداره از حق خودم میگذرو ولی هرکی به همسرم توهین کرده واسه مادرش بازم تشکر از دوستانی که لطف داشتند

0 ❤️

559492
2016-10-07 06:33:30 +0330 +0330

عالی بود حیف شد بقیش مند

0 ❤️