_بلند شو بریم خونه مامان بزرگ…
+اوکی اجی
یعنی اونم میاد خونه مامان جون…؟میتونم امشبم اون چهره ی قنگشو ببینم؟؟
+ماماااااااان؟
_بله…؟
+زندایی اینام میان اونجا…؟
_نمیدونم سریع حاضر شو بریم
+باشه
بهترین تیپی ک تونستم رو زدم ومث همیشه مسیر رو با هنذفری گذروندم.مث این ک ما اولین نفری بودیم ک رسیدیم هیچکس نیومده بود.همه دایی و خاله ها خونه مامان بزرگ دعوت بودن .
بالاخره یکی یکی رسیدن همه ولی اونی ک میخواستم نبود… . دایی اینا نیومده بودن… اخر سر با نیم ساعت تاخیر اومدن… نیم ساعتی ک برای من نیم روز گذشت. وقتی اومد همه غمام فراموش شد.چادری بود و همه زیبایی هاشو زیر مانتو وچادر قایم کرده بود . به هر بهونه ای باهاش حرف میزدم . وقتی ب هم نگاه میکردیم لبخند میزدیم . اون لحظه تمام دنیا مال من بود
باهاش حرف میزدم اما حرفمو نمیتونستم بهش بزنم . اون شب گذشت . همیشه هنگام رفتن باهاش تا دم در میرفتم . وقت رفتن ماشینشون رو با چشام تعقیب میکردم تا جایی ک دیگ محو میشد. همیشه هنگام غذا بهش خیره میشدم. بعضی موقع ها اونم نگام میکرد ک باعث میشد سریع نگاهمو ازش بدزدم . روز ب روز علاقم بهش بیشتر میشد . ولی بچه تر اونی هستم ک بتونم بهش پیشنهاد باهم بودن رو بدم . من فقط چهارده سالمه . تا چند شب بهش شب ب خیر میگفتم . وقتی حس کردم با شب ب خیر گفتن مزاحمش میشدم دیگ نگفتم . تو فتوشاپ تقریبا حرفه ایَم و اون گاهی عکساشو برا فتوشاپ برام میفرستاد
نمیتونستم … یعنی ب خودم اجازه نمیدادم ک با عکساش خود ارضایی کنم .رابطم با زنداییم یه طرفس . شایدم دو طرفه … ولی گفتم ک من بچه تر از اونی هستم ک یه زن ۲۷ ساله به من علاقه داشته باشه . در ضمن اون شوهر داره . سکس یا رابطه با یه زن شوهر دار جزو خط قرمز هاست . ولی من نمیتونم از فکر اون دستش… یا اون لب هاش … اون ساق ها … از هیچیش نمیتونم بگذرم…
نمیدونم چیکار کنم … نه رابطه خیلی نزدیکه نه خیلی دور یه حسی بهم میگه از بقیه خواهر زاده های شوهرش بهش نزدیک ترم .
یعنی چرا … چرا این حس تو من بوجود اومد…؟ چرا…؟
معذرت میخوام از این ک نگارشم خوب نبود ب هر حال من یه بچه ام هموز …
نوشته: amirhoseinh876
خدایا اینا از الان شروع کردن آخرش نوشتی من یه بچه ام هنوز بزرگ بشی چی میشه خدایااا توبه اون تسبیح من کجاست (dash) (dash) (dash) (dash) (dash)
ﺧﻮﺏ ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ ﺑﭽﻪ ﺍﻱ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻴﺘﻮﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﻳﺎ ﺑﻜﻨﻲ ﻧﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ﺑﺒﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻭ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺎﻳﺖ ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﻱ ﻛﻦ ﺑﻌﺪﻩ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻨﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﺭﺳﻴﺪﻱ ﺑﻴﺎ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺗﺘﻮ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﺑﺰﺍﺭ ﻓﻌﻼ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰﺕ ﻫﻤﻴﻨﻪ
ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻃﺮﻓﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻦ ﺧﺒﺮﻳﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﻜﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﻖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺍﺩﻡ ﺧﻴﻠﻲ ﭘﺴﺘﻴﻦ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﺤﺎﺭﻡ
اگه بچه اي اينجا چه غلطي ميكني ؟؟ اون منفي هيجده رو نديدي ؟؟؟
کس مغززززززززز
کس مغززززززززز
منم میگم کس مغززززززز
من هم سن تو بودم هنو فک میکردم بچه رو از بیمارستان می خرن(خدایش چی گفتم فک کن) بعدتو میگی رابطه و خط قرمز و گزینه رو میزو زیر میز اینا
هنو کونتو ننت میشوره
پاشو پاشوبرو قارچخورتو بازی کن افرینا
قانون سایت؛ اکر کمتر از ۱۸ سال دارید اینجا را ترک کنید
واقعیت؛ داستان بچه ۱۴ ساله منتشر میشه :(
چند وقت دیگه دوستان با رده سنی الف در مورد پستونک شون داستان مینویسن…
آخه کیر حمید معصومی نژاد تو کونت.بالارو بخون بچه ها نباید اینجا باشن.لعنت به کاندوم ارزون.
درود. امیر حسین جان، خط قرمز خوب اومدی، اما از الان همینجور ادامه بدی از همه خطوط هوایی زمینی و دریایی هم عبور میکنی، مراقب نگاهت باش، نگاهتو به زندگی عوض کن، برو فوتبال، شنا و… از فکر زندایی میای بیرون.
دستت در نکنه که نوشتی، لایک زدم.
دوستان ممنون از نظراتتون.
Matrix29 ممنون از راهنماییت . ممنونم شادو ب خاطر صرف وقت برای نظرت و نظرت قابل احترامه . و باز هم ممنون از بقیه ب خاطر نظراتی همچون خارج شدن از سایت . حس شهوت دست خودم نیس.خودمم میدونم نظر داشتن ب زنای شوهردار یا محارم جز کثیف ترین کارهاست . من تنها برای راهنمایی این داستان رو ارسال کردم .
قبل دیدن زنداییت جق بزن همه چی درست میشه دیگه سمتش نمیری
تیتر نوشتت هم سوالیه، پس اگر واقعا داری سوال میپرسی حس خوب یا بد به زندایی؟؟؟ یعنی عقلت نمیرسه بده و دیگه جای سوال نداره؟ چو دانی سوالت خطاست درضمن زودتر گمشو بیرون هروقت بزرگ شدی بیا الان باید بری آبنبات چوبی لیس بزنی دودولک
تا شر به پا نکردی از فکرش بیا بیرون این همه زن و دختر چرا گیر دادی به اون؟ به درست برس
وقتی که مامانت توی حموم سرت رو شست و لیفی هم بهت زد بعدشم که رفت بشین یه جق(که فک نکنم آبی هم از بیاد)بزن حل میشه
برادر عزیزم اینجا یه سایت سکسیه… شما به عنوان یه فامیل به اون علاقه داری ولی وقتی میای اینجا و این صفحات سکس با محارم رو می خونی در احساست دچار اشتباه میشی…
بله…با توجه به اینکه پسر به داییش میره ( از بیشتر جنبه ها)، پس طبیعیه که همسر منتخب دایی شما هم مورد تاییدن شما باشه…چون اولاً شبیه داییت هستی و ثانیا با یه فرهنگ و اعتقاد بزرگ شدین شما و دایی محترم…خیلی خانوما تو خیابون هستن که موقع برخورد باهاشون متوجه نمیشی چقدر می تونن کیس مناسبی برات باشن…یه دوست دختر برا خودت انتخاب کن…صابون گلنارم زیاد مصرف نکن…چون از عمرت داری می ریزی تو فاضلاب و طبیعت رو هم با اون صابون از بین می بری…
لپ کلام، به حرفای این سایت دقت نکن، همش کس شعر محضه، و ثانیاً دنبال دوست دختر باش برا خودت
ببین پسرم ورود افراد زیر 18 سال به این سایت ممنوعه،پس تا بچه ها تجاوز گروهی نکردن بهت برو سراغ کار و زندگیت.
کارای مهمتری از کس شعر گفتن هم میتونی انجام بدی،مثلا مشق بنویس.
آفرین گوگولی مقولی.
14 سالم بود بابام کیسه فریزر باد میکرد میترکوندم تا 3 ساعت قهقه میخندیدم
آخه شما دایناسورا میاین تو سایت دیگه امنیت نداریم
ya zeinab mn 14 salegi fekr mikrdm kir kune baed in ru zandaiish nazar dare X-D
بچه جون اگه کسی توی فامیل بهت میخنده وتحویلت میگیره فکرنکن خبریه .چون تازه داری بلوغ میشی برخوردهمه روازشهوتت برداشت میکنی بروانرژیتوصرف شنا وورزش کن .حتی اگه جنده هم باشه عمرن بهت نمیده چون میترسه بچه بازی دربیاری دهن لقی کنی توی فامیل ابروش بره پس ازکل فامیلتون بکش بیرون تافامیل چیزشون روبهت فرونکردن ?
اومدم ببینم بزرگ شدی بیا بقیشو تعریف کن ببینیم چیشد بالاخره
😎😎😂
تنها کاری ک میتونی کنی با گلنار ازدواج کن