حس فاحشه

1397/09/30

خیلی خسته بودم ، بدون هیچ توانی ، مسیر طولانی خیابون رو طی میکردم. هیچ چیز برام مهم نبود، فقط دنبال یه جای خواب که شب رو زیر بارون پاییز نمونم. گوشیم رو در اوردم و از توی لیست دانلود هام ب دنبال اهنگی مناسب حالم گشتم.
{ترافیک جنسی}
اسمش یاد اور خیلی چیز ها بود برام . اهنگ رو پلی کردم .ریتمش اروم بود ، حالم رو خوب میکرد کمی که از اهنگ گذشت ، ناخوداگاه ی قطره اشک از گوشه چشمم چکید:{

خودشو کشت همون روز
همون رو که أ توو میپاشید
همون رو که واسه چند دقیقه ای
تنها داد و گرفت پول ناچیز
رنگ رژش مثِ نور آژیر
کوچه رو بست دنبالش بوق ماشین
میزنن دست بهش اما لاله و جیک نمیزنه
چون نونش بنده به دولِ حاجی
خریدار تنشن نه عشوش
بدجور به خونِ همه تنشنه اس
حق داره دنیا بدهکار بهش بد
تک وایساده انگار رو به روش یه کشور
کی میتونه داور شه؟ تقصیر کیه؟
اونم دلش میخواست مادر شه
یه چی بگم ، شاید سخت باور شه
ولی بدون یه سریشون میان با بچه}

تو دنیای دیگری در حال قدم زدن بودم که با صدای بوق ماشین مدل بالایی از دنیای خواب و خیال به این زندگی نفرین شده برگشتم.
حال راه رفتن نداشتم . به طرف ماشین قدم برداشتم، چند ضربه اروم به شیشه زدم. شیشه های ماشین دودی بود و چیزی از بیرون معلوم نبود ، با پایین اومدن شیشه چشمام گرد شد یه نوجون کم سن وسال، تقریبا 17 ساله پشت فرمون نشسته بود .با لکنت زیاد بالاخره شروع به حرف زدن کرد:
_قیمت چند؟؟؟
واقعا از این دنیا و عدالتش متعجب بودم . کسی مثل من برای یه شب جای خواب و یکم پول باید با دنیای دخترونش و ابروش خداحافظی کنه یکی هم مثل این…
بیخیال برای من ک سن و سال فرق نمیکرد من فقط لنگ اون کیف پولش بودم. با لحنی سرد گفتم:
_500
+گفت مشکلی نیست .
مرفح بی درد.نشستم و در ماشین رو بستم ، چند دقیقه ای به سکوت گذشت . دستش رو میدیدم که برای رونم خیز برمیداره ولی اصلا به روی خودم نیاوردم فقط با پوزخندی سرم رو چرخوندم و روی شیشه گذاشتم .
یه سوال همش توی ذهنم تکرار میشد. چرا داخل این دنیا فاحشه میکشن ولی داخل دنیای دیگه قول فاحشه میدن؟ نمیدونم چند دقیقه گذشته بود که گرمایی رو روی رون پام حس کردم . انگار بالاخره جرعتش رو جمع کرده بود، به صورتش نگاه کردم ، عرق کرده بود ، معلوم بود بار اولشه . حس شیطنتی توی وجودم بیدار شد . بی هوا دستم رو به طرف کیرش بردم و توی دستم گرفتمش ، مثل جن زد ها از جاش پرید . با تعجب بهم نگاه ، قیافش خندع دار شده بود جلوی خندم رو گرفتم و گفتم مگه همین رو نمیخواستی ؟ با من و من گفت اره، اروم زیپ شلوارش رو باز کردم وقتی خواستم التش رو در بیارم دستم رو گرفت و گفت اینجا ن. استرس از چهرش معلوم بود ، در ادامه گفت خونه نزدیکه، گفتم باشه ، هرطور تو بخوای . در سکوت کامل بعد از گذر تقریبا 30 دقیقه به خونه رسیدیم ، البته خونه ن تقریبا به ی قصر رسیدیم .
پشت سر پسر حرکت کردم:
راستی ، اسمت چیه ؟

  • ادرین
    _ اسم قشنگی
    از پله ها بالا رفت و با دست به اتاقی اشاره کرد:
    _اونجا سرویس و اون طرف هم اتاق خواب
  • باش
    داخل سرویس رفتم و ارایشم رو تمدید کردم. در رو باز کردم و داخل اتاق شدم ، همیشه توی رویاهام همچین اتاقی داشتم .بدون هیچ معطلی رفتم و روی تخت دراز کشیدم ، شروع کردم به کش و تاب دادن خودم . پالتوم رو در ارودم و منتظر ادرین شدم. بعد کمی انتظار چند تقه به در خورد و وارد شد . سرش رو پایین انداخت و وارد اتاق شد با استرس و من من فراوان گفت شرمنده ولی من نمیتونم ، پول رو میدم ولی چیزی نمیخوام.
    چند تا تراول صد تومنی روی میز گذاشت. جا خوردم، حس خاصی به ای پسر پیدا کرده بودم بی هوا بلند شدم و از پیرهنش کشیدمش و روی تخت رهاش کردم . وقتی به خودش اومد با حالتی وحشت زده بهم گفت :
    +چکارر میکنی؟
    _ هیس ، فقط همراهم باش
    اروم لباهاش رو به بازی گرفتم ، فقط بی حرکت مونده بود . از این کار ها چیزی نمیدونست، مجبور شدم خودم کنترل همه چیز رو به دست بگیرم . لبهاش رو گاز های ریزی میزدم بلند شدم و تاپم رو در اوردم و روش دراز کشیدم ، نفس هاش کشدار شده بود و میلرزید دستم رو روی التش گذاشتم ولی هنوز راست نشده بود،خیلی مضطرب بود . باید ارومش میکردم ، توی بغلم گرفتمش و نازش میکردم احساس میکردم اون هم مثل من نیاز به نوازش داره . کم کم از لرزش بدنش کم شد و اروم شد . سرش رو بالا گرفت و به صورتم نگاه کرد ، گرمای خاصی توی وجودش بود . بی اختیار لب هام رو روی لبهاش گذاشتم این بار همراهیم کرد بلند شدم و لباسامون رو در اوردم جاش رو با من عوض کرد التش دیگه راست شده بود ، بین پاهام قرار گرفت ، با احتیاط فراون خودش رو فشار میداد ، انگار میترسید . گرمای بدنش رو من هم دیگه میتونستم حس کنم شروع به جلو عقب کردن، کرد حرکاتش تند تر می شد بدون عوض کردن حالت به کارش ادامه داد . تقریبا 5 دقیقه گذشت خودش رو سفت گرفت ، التش رو در اورد و روی شکمم خالی کرد. بی حال کنارم دراز کشید ، کارش تموم شده بود با اینکه من ارضا نشده بودم ولی حس خوبی داشتم
    بیش از اندازه خسته بودم با گرم شدن چشمام به خواب فرو رفتم.
    پ.ن: سلام، شرمنده بار اول داستان مینوسیم اگه میشه تو نظرات کمک کنید ک بهتر بشه.
    کاربر تازه وارد RaAvii

نوشته: RaAvii


👍 27
👎 9
37887 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

736678
2018-12-21 21:35:58 +0330 +0330

آورده خبر راوی کو جنده و کو ساقی یک جق به سر اومد ازکون خبر اومد :/
نوشته و قلم و حس نویسندگیتو کاری ندارم ولی ناموساً تعریفت از یه فاحشه که جا خواب نداره چیه ک اول داستان نوشتی گوشی داره و اهنگ پلی میکنه گوش میده :||||

2 ❤️

736715
2018-12-22 00:50:49 +0330 +0330

عالی بود من خوشم اومد.مرسی

0 ❤️

736730
2018-12-22 04:44:31 +0330 +0330

اين يك دروغ بزرگه كه خدا جاي حق نشسته،،خدا هم مهره ظالمه و برعليه مظلوم وضعيف،،،
متأسفم بخاطر شرايطي كه داري

1 ❤️

736736
2018-12-22 05:27:12 +0330 +0330

خیلی‌ ناقص. ولی روان

0 ❤️

736738
2018-12-22 06:04:39 +0330 +0330

از داستانای بی مقدمه خوشم میاد لایک
عالی نفر

0 ❤️

736759
2018-12-22 11:26:11 +0330 +0330

لایک.خوب بود. من که خوشم اومد ولی فکر نکنم داستان اولت باشه
امیدوارم واقعی نباشه

1 ❤️

736764
2018-12-22 12:15:47 +0330 +0330

حس میکنم دوس داری بدی

0 ❤️

736775
2018-12-22 13:12:42 +0330 +0330

برای داستان اول که نوشتی خوب بود
موفق باشی

0 ❤️

736777
2018-12-22 13:27:35 +0330 +0330

عالی بود حتما ادامه بده

0 ❤️

736781
2018-12-22 13:57:57 +0330 +0330

خوب بود،فقط آخرشو خیلی خلاصه کردی. این که ۳۰ تا سطر بنویسی و آخرش دو سطر سکس باشه به مزاج خواننده های شهوانی خوش نمیاد

0 ❤️

736787
2018-12-22 15:10:23 +0330 +0330

لطفا اول داستان رو بدون شعر شروع کن،چون متن داستانت قوی تر بود.دوست داشتم.

1 ❤️

736788
2018-12-22 15:44:44 +0330 +0330
NA

بقیه رو نمیدونم خوب بود (clap)

0 ❤️

736790
2018-12-22 15:51:45 +0330 +0330
NA

آقا نمیدونم چرا هرکسی که فکر میکنه یکم روشنفکر هست میاد یک داستان الکی مینویسه که آره فاحشه ها به خاطر نیاز مالی تن به اینکار میدهند و… آقا یکم مطالعه کنیم یکم فکر کنیم. فاحشه ها فقط و فقط دنبال لاکچری بازی و پول راحت و زیاد هستند. به هیچ عنوان حاظر نیستند که به خاطر پول به دست آوردن حتی یکم سختی بکشند. هیچگونه احساسات انسانی ندارند و فقط و فقط دنبال پول اند.
نیاز مالی از نظر فاحشه یعنی پول برای مسافرت دور اروپا یا کم داشتن پول برای گرانترین و لاکچری ترین لباس تعریف نیاز مالی فاحشه ها با دیگران متفاوت است
یکم التماس تفکر

4 ❤️

736808
2018-12-22 19:17:39 +0330 +0330

قشنگ نوشتی ولی نوشتت آدم رو از انسانیتهای امروزی بیزار بیزار میکنه لعنت به این دنیا

0 ❤️

736931
2018-12-23 09:35:11 +0330 +0330

بعضی نوشته ها اییراد دارن ناقضن و … اما به دل میشینن و دوست داشتنین لایک 17

0 ❤️

737063
2018-12-23 22:21:10 +0330 +0330

آقا صادق ۱۲۰
اونجوریم که شما میگی نیس۰ خیلی از فاحشه ها برای نیاز مالی اینکار رو می کنن۰ یه عده ای هم شاید اونجور باشه که شا میگی ولی اکثرا برای نیازه۰

1 ❤️

738295
2018-12-30 04:10:13 +0330 +0330

برای اولین بار خوب بود.میتونست بهترم باشه البته ?

0 ❤️

738758
2019-01-01 11:54:55 +0330 +0330
NA

خانم/آقای ساکسیکو
ببینید من معمولا با دلیل و مدرک حرفی را میزنم و وقتی میگم 99% فاحشه ها( جنده، تنفروش و…) فقط و فقط به خاطر لاکچری بازی اینکار را انجام میدهند بدونید که واقعیت محض را گفته ام. ببینید یکی از دوستانم و من برای یه پروژه جامعه شناسی تصمیم گرفتیم که موضوع زنان خیابانی را بررسی کنیم بببیند درآمد بالا و سطح زندگی لاکچری که این زنان داشتند برای من و خیلی از امثال من تعجب آور بوده و هست اما همه آنها به دروغ میگویند که نیاز مالی عامل اصلی این کار بوده. البته بعدا متوجه شدم که منظور اونها از نیاز مالی یعنی کم داشتن پول سفر دور اروپا و کفش و کیف خیلی لاکچری و گران و…

0 ❤️