حس متفاوت ولی عجیب (۱)

1396/01/28

اسمم ارش و حدود 32 سالمه …داستان من شاید خیلی متفاوت باشه با خیلی های دیگه…قصه ما از 2 سال پیش شروع میشه و هنوزم ادامه داره…یه رفیق دارم اسمش میلاد و هم سن خودمه…خیلی باهم جفت و جوریم و دوستی ما برمیگرده به 15/16 سال پیش …خلاصه از جیک و پوک هم باخبریم…بعد از دانشگاه رفتیم سربازی و 2 سال دور بودیم از هم که بعد از سربازی هم کمی سرد شدیم و کم میدیدیم هم دیگرو …بعد از سربازی من با سارا ازدواج کردم که دوس دختر دوران دانشگاهم بود…یه دختر عین خودم …پایه و خون گرم که خیلی اهل رفت و آمد و به قول معروف رفیق باز بود…کلا تو خونه بند نبودیم …اولای ازدواج و مسافرت زیاد میرفتیم …خونه دوستان…یا مهمونی خانوادگی…برا همین دیگه دور شدم از میلاد…1
سال بعد از ما میلاد با نازنین ازدواج کرد…و چون عروسیشون یه شهر دیگه ای بود ما نتونستیم بریم…زندگی داشت بر روال عادی میرفت و کم کم کسل کننده…که یه شب منو سارا حوس پیتزا کردیم …زمستون بود و خیلی سرد بعد از خیلی دور دور کردن شهر برگشتیم همون فست فود نزدیک خونه خودمون …تا وارد شدیم دیدیم به به…ببین کیا اینجان…میلاد با نازنین دور یه میز منتظر سفارش نشستن…خلاصه بعد از خیلی تعارف و احوال پرسی نشستیم…خانوم هامون اولین بار بود باهم اشنا میشدن و من هم اولین بار بود نازنین رو میدیدم…خیلی خوشگل تر از عکساش بود…اونشب بعد از پیتزا رفتیم خونه میلاد و تا 2/3 ساعت گفتیم و خندیدیم…خیلی خوش گذشت …شب که برگشتیم فهمیدم خانومم هم خیلی خوشش اومده از میلاد و زنش…رابطه منو میلاد دوباره بیشتر و بیشتر شد و البته اینبار 4 نفره شد و دیگه خیلی باهم اینور و اونور میرفتیم…3/4 ماه که گذشت باهم قرار گذاشتیم دیگه بیرون نریم و شب جمعه ها خونه همدیگه باشیم…هم از بابت هزینه و هم از لحاظ راحتی…برا همین سارا زنگ زد به نازنین و دعوتشون کرد که شب بیان خونه ما…من متوجه شده بودم که سارا و نازنین خیلی با هم جفت و جور شدن…و چند بار تلگرام سارا رو چک کردم دیدم که با نازنین از سکس با من گفته و همینطور نازنین از سکسشون با میلاد…خیلی حس خوبی داشتم از این راحتی…اون شب زود اومدم خونه و تا رسیدم تعجب کردم…سارا آریش غلیظی کرده بود و یه تاپ و شلوارک پوشیده بود …تا رسیدم اومد دستاشو انداخت دور گردنم یه بوس کرد و کمی هم خودشو مثل همیشه لوس کرد و
گفت:شوهرییییی…
گفتم: جونم عزیزم…
گفت:اجازه میدی پیش میلاد اینجوری راحت باشم؟
یه جوری با لوس بازی گفت که حشری شدم یه لحظه
گفتم: هرجور راحتی نفسم …من با میلاد از این حرفا ندارم…میتونی با اون راحت باشی قوربونت برم
بوسم کرد …دستمو انداختم رو باسنش بلندش کردم تو بغلم بردم رو اوپن نشوندمش…لباشو ماچ موچی کردم تا یه دفه زنگ درو زدن…
خودشون بودن…تا درو باز کردم چشای میلاد 8 تا شد…انگار اونم شوکه شده بود…اومدن تو باهم دس دادیم…رفتیم نشستیم…نازنین رفت …بگو چی اومد؟؟؟؟
اونم خیلی راحت شده بود به قول سارا…با تاپ و ساپورت…ولی این وسط سینه های سارا خیلی چشم نواز شده بود…سینه های سارا خیلی بزرگه و تاپ رو که پوشیده بود چاک سینه هاش کامل بیرون بود…از نگاه میلاد به سارا هم حرصم میومد و هم یه حس خوبی داشتم…البته نازنین هم خیلی خوشگل تر از سارا بود …شام رو خوردیم…منو میلاد ولو شودیم رو مبلا …اومد پیشم گفت ای ناقلا…چقد خوردی این هلو هارو…گفتم هولو چیه اینا طالبی منن…هلو ماله نازنیته…گفت بپا هندونه نشه…انقد چرتو پرت گفتیم و خندیدیم از سرو صدامون اومدن…یه کم نشستیم گپ زدیم…من رفتم فوتبال دستیمو آوردم…گذاشتیم رو میزو مبل هارو روبه روی هم که بازی کنیم …منو سارا یه تیم شدیم…و میلاد و زنش یه تیم…خیلی پر شور شد …سارا از همون اول شیطونیش شروع شد تا گل میزدیم میومد تو بغلم…یه دور بازی کردیم …کل کل منو میلاد مثل همیشه گل کرد…گفتیم خانوما پا شن ما تکی بازی کنیم…تا به سارا گفتم پاشو قبول نکرد…اخرش گفت حالا که اینطوری منم با میلادم…خودت تنها…گفتم برو بابا…نازنین اومد نشست پیشم گفت منم با آرشم …ما بازیو شروع کردیم اونا سرو صدا میکردن و تشویق …تا اینکه خسته شدیم گفتیم نیمه اول …ولو افتادیم رو مبل…سارا قشنگ چسبیده بود به میلادو هر کاری که دلش میخواست میکرد فوتش میکرد بازو هاشو مالش میداد…نازنین رفت یه لیوان آب اورد نشست پیشم دستشو انداخت دور گردنم …گف بخور عزیزم…میلاد از اونور داد زد یه بار اینطوری به من عزیزم نگفته هااااو…سارا بلند شد رفت یه لیوان آب اورد…قشنگ دستشو انداخت دور گردن میلاد سرشو بغل کرد گفت بخور جوووونم…سینه هاشو یه جوری چسبونده بود به سر میلاد که انگار داشت شیرش میداد…حال عجیبی داشتم…حس تازه ای بود …گفتم حالا یکم فاصله بگیری هم میتونه بخوره آبو…میلاد گف نه خوبه…نازنین بلند شد نشست تو بغلم گف خوبه عزیزم ؟؟…گفتم عالیه…انقد خندیدیم که اب خوردن یادمون رفت…سارا رفت یه اهنگ گذاشت …گف بلند شید بسه دیگه…منو میلاد پیش هم رو مبل نشستیم اون دوتا آی لرزوندن و چرخوندن که دهنمون آب افتاد…دیگه رسمن راحت راحت بودیم سارا از میلاد جدا نمیشد…و خیلی از هم خوششون میومد…منو نازنین هم میمالیدیم به هم…شب تموم شد…از هم خدافظی کردیم…رفتن…سارا رو بغل کردم رفتیم رو تخت…انقد حشری بودیم که لباسای همو جر دادیم…منو سارا سکسمون تا صب طول میکشه…چون هر دوتامون عاشق معاشقه ایم…و خیلی زود سراغ سکس نمیریم…از لب خوری بگیر تا کل بدن نازه همسرم که همه جاشو ساعت ها میتونم بلیسم و اون لذت ببره…بعد از کلی هیجان و عشق و حال …هر دوتامون که ارضا شدیم مثل همیشه کشوندمش رو خودم پتو رو کشیدم رومون که بخوابیم…آروم با نفسای گرمش …
گفت: ارش
گفتم: جووونم نفسم
گفت : کاش میلاد و نازنین هم شب میموندن
گفتم: شیطون شدی باز
گفت : تو نشدی؟
گفتم:نازنین و میلاد یا فقط میلاد شیطون؟
گفت:4 تایی میخواممممممم( با لوس بازیی)
سینشو گرفتم تو دستم گفتم میلاد چشمش در اومد بس اینارو دید
با نفس گرمش گفت میدممممم بخوره…
همینطور حشری حرف میزدیم که خوابمون برد…

ادامه دارد…


👍 4
👎 7
10531 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

590101
2017-04-17 20:23:38 +0430 +0430

*هوس

حالمو بهم زد داستانت. این توهمات مسخره و بی غیرتی رو از کجا درمیاری؟ انقدر غیر واقعی بود که اصلا نمیتونم هیچ نصیحتی کنم فقط آرزوی مرگ برای اون مغز مریضت

0 ❤️

590103
2017-04-17 20:25:40 +0430 +0430

بی غیرتی به تمام معنا

0 ❤️

590130
2017-04-17 20:52:31 +0430 +0430
NA

ﺣﻮﺱ ﭘﻴﺘﺰﺍ ﻛﺮﺩﻳﻦ ﺣﻮﺱ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻲ ﺍﻻﻥ؟؟؟؟
ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺗﻮ ﻓﻌﻼ ﺑﻴﺎ ﺳﺮﺷﻮ ﺑﺨﻮﺭ ﮔﺎﺯ ﻧﮕﻴﺮ ﻓﻜﺮﻩ ﺿﺮﺑﺪﺭﻳﻢ ﺭﻭ ﻳﻪ ﻛﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﻳﺲ ﻟﻮﻟﻪ ﻛﻦ ﺑﻜﻦ ﺗﻮ ﻛﻴﻮﻧﺖ

2 ❤️

590134
2017-04-17 20:56:00 +0430 +0430

چه جنس خوبی میزنی تو الان فکر کنم تو کهکشان راه شیری باشی سلام منم برسون لاش کون خان :/

2 ❤️

590201
2017-04-18 02:47:39 +0430 +0430
NA

این داستان تکراری بود …فقط یه جزئی آخرش تغییر داده بودی…
بعدشم هرزه ای که شما باشی
اصلا خاک بر سر بی غیرتت .

0 ❤️

590206
2017-04-18 03:55:21 +0430 +0430

منم متاهلم ولی بیغیرت نیستم، دلم میخواد یه بیغیرت واقعی ببینم… نه از سرکاری های سایت…

0 ❤️

590215
2017-04-18 04:14:34 +0430 +0430

داداش تو الان خیلی نئشه ای نمیدونی چی بلغور میکنی برو یه چیزی بخور یه چرت هم بزن بعد بیا ببینم کی کونت گذاشته روت نشده داستانشو بنویسی.

0 ❤️

590244
2017-04-18 08:01:08 +0430 +0430

ارواح کوس سارا دیگه ادامه شو ننویس

0 ❤️

590254
2017-04-18 09:27:45 +0430 +0430

کس کش واقعی که میگن را معنا کردی مرد

0 ❤️

590270
2017-04-18 11:23:23 +0430 +0430

اخه من نمیفهمم این چه کاریه چرا مردا میخوان زن و خواهرشونو یکی دیگه جر بده اونوقت اونا بشینن عینه الاغ نگاه کنن

1 ❤️