سلام این داستان مربوط به ۳ ماهه پیشه
در این داستان از اسم های غیر مستعار استفاده شده
اسم من پرهام هست و ۱۶ سال سن دارم بدنم بی مو سفید خودمم خوشکلم این داستان ک دارم براتون مینویسم سکس من با محمد است
(محمد پسر خالمه)
ی روز منو محمد خونه ی مادر بزرگم اینا بودیم کسی هم خونشون نبود ب جز منو محمد و مادر بزرگم
من و محمد داشتیم فیلم سینمایی نگاه میکردیم تو اتاق با گوشی ک دیدم محمد خیلی داره ب بدنم نگاه یواشکی میکنه
بعد منم حشری شدم کیرم یکم بلند شد محمد هم فهمید دستشو گذاشت رو کیرم . یکم تعجب کردم از این کارش ولی خوشمم میومد.
برام مالید یکم و بعدش منم دستمو گذاشتم رو کیرش و مالیدم بعد گفت ک بیا بخور منم ک دوست داشتم بخورم گفتم نمیشه اینجا یهو مادر بزرگ میاد .
بیا بریم حموم اونم گفت باشه بریم
بعد نقشه کشیدیم چجوری بریم.
قرار شد اون گوشیش زنگ بخوره دوستش بهش بگه بیا بریم بیرون منم بعد ک اون رفت برم حموم
زنگ زدم ب گوشیش طبق نقشه پیش رفتیم اون رفت تو حموم قایم شد ک مادر بزرگم فکر کنه رفته منم بهش گفتم ی حوله بهم میدی ؟
تا رفت حوله بیاره تویه ی ظرف از تو آشپزخونه روغن برداشتم
بعد رفتم حموم.
لخت شدیم رفتیم یکم زیر آب گرم ک شد حموم محمد بهم گفت بخواب ماساژت بدم منم خوابیدم و با روغن شروع کرد ب ماساژ دادن
یکم ماساژ میداد بعد وسطاش ی انگشت هم میمالید روی سوراخ کونم .
بعد یکم کونمو دادم بالا بفهمه میخوام انگشت توش کنه اونم انگشتشو کرد توش. خیلی حال میداد
بعد من چرخیدم روی پشتم خوابیدم روغن زد ب کیرم و برام جق زد بهش گفتم ساک بزن اونم شروع کرد ب ساک زدن واااایییی چ حالی میداد کیرم روغنی بود اونم ساک میزد خیلی خوب بود بعد ک خورد گفتم بشینه روی کیرم اونم نشست کیرم کم کم تا ته رفت تو کونش .
واییی عجب کونی بود عالی
کردم و کردم داشت آبم میومد گفتم در بیار آبمو بخور گفت باشه
در اورد شروع کرد به ساک زدن ک یهو آبم خالی شد تو دهنش اونم تا تهشو غورت داد
بعد منم براش جق زدم آبش اومد و ارضاع شد بعد خودمونو شستیم و اومدیم بیرون اون رفت خونشون ک مادر بزرگم نفهمه منم رفتم خوابیدم
این بهترین خاطره ی من با محمد بود بعد از اون هم کلی باهاش گی داشتم .
این داستان واقعی بود امید وارم خوشتون اومده باشه
نوشته: پرهام
سر در شهوانی زدن ورود اطفال ممنوع
بچه قرتی ۱۶ سالت نشده اومدی کوس تفت بدی .
اخه کونی تو فکر کردی ماهم مثل خودتیم خر خودتی جقی خالی بند
تر زدن
خب اومدی خاطره بنویسی ولی قاطره نوشتی. شاشیدم توی بچگی و همینطور وقتی که در آینده به سن سی سالگی رسیدی. فکر کنم هنوز به سن قانونی نرسیدی که بیایی اینجا قاطره تعریف کنی. بچه جان این که تعریف کردی چه راست و چه دروغ یک مطلب تخمی بود که شق ترین کیرهای دنیا را میخوابونه. شاشیدم روی کف دستت که باهاش خودکار میگیری و مینویسی.
الف بچه شده کونی و شاداب
همیشه میخورد از کیر ما آب
تمام دوستان کونش گذارند
برای جق زدن، بیخواب و بیتاب
ها کوکا
به نظر من داستان واقعی برعکس این نوشته بوده ، ایرادی نداره عزیزم - همه پسر ها دادنو تجربه میکنند حداقل یک بار !!
سوپر زیاد میبینی خخخ خواستی بیا بده بکنیم پسر خوبیم
مزخرفات این بچه خردسال به کنار
کامنت این بچه کونی تمشک و ببین:
کونی تمشک تو گوه میخوری که همه پسرها یه بار دادنو تجربه میکنند
اینو از کجات درآوردی؟
اون پدر کونیت یادت داده که یه بار برو بده، منم دادم؟
البته توی هزار پدر
اصلا بعیده بدونی بابات کی هست
احتمالا معاف هم شدی از سربازی
بخاطر قانون چند پدری.
خدایا رحم کن … ، ما دوران خودمون دخترهای محله رو یکی یکی گزینه می کردیم ، از زیر درخت باغهای مرکبات گرفته تا زیرزمین خونه و حموم توی کونشون میزاشتیم تا دخترها توی دفتر خاطرات خودشون ازمون با عشق یاد کنن … ، اما حالا پرهام داستان ما چه با لذت از کون دادن خودش تعریف می کنه …، کیرم توی اون مغزت بیاد بچه !!!