حموم و سکس

1395/12/11

از باشگاه رسیدم خونه پر از عرق چشمم به ساعت افتاد چهارونیمه شوهر جان الان میرسه هیچی حاضر نیست همون دم در شروع کردم به دراوردن لباسام و تا رسیدن به حمام لخت بودم حوله روبرداشتم و چپیدم زیر دوش تنم داغه داغ بود و اب سردو ک باز کردم حس میکردم اب روی بدنم بخار میشه چشمامو بستمو زیر دوش ایستادم یکی دو دیقه ایستاده بودم ک حس کردم صدای در خونه اومد و صدای گرمش:نفس حمومی؟ واااااااای ک چقد دلم تنشو میخواست تو آیینه نگاه کردم موهامو یکم تو صورتم پخش کردم ک قیافم سکسی تر بشه در حمومو باز کرد: اینجایی چرا جواب نمیدی رفتم طرفش با لبخند:خسته نباشی خداروشکر کتشو پیرهنشو درآورده بود نگام کرد:جوووووووون عجب جیگری لوند و اتیش خندیدم:جووووووووون خالی ک فایده نداره بیا تو ببینم و دستامو انداختم دور گردنش وکشیدمش تو حموم اونم از خدا خواسته دستاشو دور کمرم حلقه کرد و اومد داخل یکم تو چشماش نگاه کردم و دستامو قاطی موهاش کردم دلم میخواست اون اول لبامو ببوسه سعی کردم با نگاهم بهش بفهمونم چی میخوام ولی بجای اینک سرشو بیاره طرف لبام سرشو خم کرد طرف گردنم و گردنمو لیس زد ناخودآگاه اه کشیدم و سرم طرف سرش خم شد بازم صدای روانی کنندش:جوووووونم این تن داغت این بدن تمیزت و دستاشو از روی کمرم تا باسنم میکشید از باشگاه اومده بودم گرسنم بود این دیوونه هم بامن اینکارارو میکرد و از همه بدتر ک خودم عاشق اینکاراش بودم باعث شده بود ی ضعف خفیف بع جونم بیوفته و هیچ کاری نتونم بکنم فقط اروم تو گوشش گفتم ضعف کردم روانی بلند و مستونه خندید از خودش جدام کرد ونشوندم روی صندلی تو حمام رفت بیرون وقتی برگشت دوتا رانی دستش بود و از همه مهمتر لخت بود رانی رو از دستش گرفتم اونم رانی خودشو سر کشید و ابو تو وان باز کرد وگذاشت پر بشه و خودش زیر دوش ایستاد بازم من طاقت نیاوردم ازش دور بمونم از پشت بغلش کردم و کمرشو بوسیدم و دستامو به کیرش رسوندم بی طاقت میبوسیدمش و کیرشو میمالیدم خندیدو گفت: هرکی ندونه فک میکنه ی ماهه نکردمت نازکردم:باشه پس من برم بیرون و دستامو از دورش باز کردمو چرخیدم ک برم طرف در فرصت نداد چسبید بهمو بلندم کرد ی قدمی ک اومده بودیم و برگشت زیر دوش حالا من از پشت تو بغلش بودم و اون بی طاقت بود:نکن میخوام برم بیرون دستشو رسوند به کسم و داغ و بی طاقت و حشری با صداش ک دو رگه شده بود تو گوشم زمزمه کرد:اینطوری خیس میخوای بری بیرون تازه نکنه فک کردی مختاری چنگ محکمی به کسم زد و دستاشو رو کسم فشار داد و ادامه داد:این تن این کس مال منه میفهمی مال منه و همینطوری چوچولمو میمالیدو با اونیکی دستش سینه هامو فشار میداد از خود بیخود شده بودم و انقد حشری شده بودم با کارا و حرفاش ک کنترل جیغام دست خودم نبود عاشق خودخواهیاش بودم و منم همین حسو نسبت بهش داشتم و درکش میکردم صداش اروم شد:ببین دیگه چجوری جیغ میزنی بعد من میگم ناراحتم میشی. خندم گرفت خدایی راست میگفت چرخوندم طرف خودش دوتایی رفتیم طرف لبه وان نشستم لبه وان نشست جلوی پامو و پاهامو از هم باز کرد دستاشو گذاشت زیر زانوهام و کشیدم بالا کسم کاملا پیدا شد و جلوی دهنش بود از رونام بوسید تا رسید به چوچولمو گازش گرفت اااااااهههههههههههه ااااااایییییی باشستش میمالید و کسمو میکرد تو دهنش مک میزد روانی شده بودم جیغ میزدم و نفسم درنمیومد چند دیقه ک خورد بلند شد ایستاد و کیرشو گرفت جلو دهنم کامله کامل شق نبود هنوز راه میداد کامل بکنمش تو دهنم کامل کردمش تو دهنمو مکش زدم درش اوردم از دهنم و بادست یکم مالیدمش و سرشو کردم تو دهنم و با دهنمو دستام براش جق زدم چند دیقه ک خوردمش و خوب شده بود پا شدم اون نشست لبه وان و من نشستم سر کیرش اوووووووف جووووووووووووون آهههههه هلاکشم خودشو سر داد تو اب و تکیه داد به وان و منم افتادم روشو اروم اروم تلمبه میزد بعد سه چهار دیقه ک اونطوری بودیم پاشدیم و من سگی شدم لبه وان و از پشت گذاشت تو کسم اینبار با شدت و قدرت بیشتری میزد جوری ک با هر تلمبه اش صدام درمیومدو انگاری به جلو پرت میشدمو خودشم صداش اسمون بود صدای برخورد تخماش با کونم دیوونم کرده بود و کیرشو تو شکمم حس میکردم بعد از چند دیقه دوباره حالتمونو عوض کردیم نشست روی صندلی و منم نشستم سر کیرش اینجوری همیشه خیلی خوب ارضا میشدم وته ته های انرژیمو خرج کردم برای ارضا شدن و اونم با من با همه انرژیش همکاری میکرد همه بدنم میلرزید محکم بغلم کردو ادامه داد میدونست ک به زودی ارضا میشم کنترل نفسام دست خودم نبودو جون جیغ زدنم نداشتم ی چیزی بین نفس کشیدن و جیغ زدن منقبض شدم و ابشو تو کسم حس کردم سرمو رو شونش گذاشتم بلند شد نشست تو وان ومنم پاهامو دور کمرش محکم کردم ک نیوفتم از تو بغلش گردنشو بوسیدم و نگاش کردم:حال ندارم هیچی خندید:خوش گذشت بهت؟؟
_میشه باتو بمن بد بگذره؟
-ای جونم دردش تو جونم
_خدا نکنه دیوونه حال ندارم خودمو بشورم
-خودم میشورمت
کمک کرد حموم کردیم ده دیقه ای و زدیم بیرون به زور موهامو خشک کرد ومن فوری پریدم زیر پتو موهای خودشم سشوار گرفتو اومد پشت به من ولی نزدیک دراز کشید خودمو چسبوندم بهش:عشقم؟ _جان؟ _خیلیییییی عاشقتم و کمرشو بوسیدم _از الان یک ساعت وقت داری بخوابی شام قرمه سبزی میخوام
-رو چشم و با ی لذت و ارامش بی نهایت از گرمی و بوی تنش بشمر سه خوابیدم.

نوشته: ؟


👍 16
👎 3
59694 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

581726
2017-03-01 22:44:03 +0330 +0330

اصلا کاری ندارم پسر نوشته دخترنوشته راسته دروغه توهمیه اصلا اصلا فقط دمت گرم ببین دمت گرمااا ن دمت نننهه دمت گرممم نههه دمت گرمم
اگه واقعیه که خوش بخت باشی
اگر دروغه و ساختار ذهن قربون اون ذهن پاکت
اگر هم فانتزیته که خداکنه زودتر ازدواج کنی و از این فانتزی های زیبات لذت ببری

0 ❤️

581747
2017-03-02 00:08:20 +0330 +0330
NA

داستانت چه از لحاظ احساسی وچه از لحاظ ساختاری و دستوری جای کار زیادی داره
ولی چون سکس با محارم ، خیانت ، بی غیرتی ،مازوخيسم نبود خوب محسوب می شه
موفق باشی

1 ❤️

581770
2017-03-02 06:45:24 +0330 +0330

دمت گرم به این میگن عشق واقعی. نووووش جووووونتون

0 ❤️

581788
2017-03-02 09:31:09 +0330 +0330

ازدواج که کردی بیا این داستانتو بخون باز، ببینم خندت میگیره یا به فکر فرو میری. عزیزم زندگی واقعی چیزی نیست که تو اینجا داری باش میجقی و میجقونی!

1 ❤️

581796
2017-03-02 11:25:02 +0330 +0330

ما هم اینجوری سکس می کنیم … فقط مال ما از آخر شروع میشه و یه سکس که با هزار جور ناز و تنگ بازیای زنمون …

بعدشم تنها میریم حموم…

اینا انگار تو اروپا بودن نه ایران .

1 ❤️

678994
2018-03-25 22:34:41 +0430 +0430

حسودیم شد به حالو عشقو صفایی که کردید.
دمتون گرم .
راستی اگه واقعا درست و حقیقت داشته باشه
باید بگم
چشم حسود هم کور .
خوش باشید در کنار هم

0 ❤️