خاطرات شمال محال یادم بره! (۱)

1399/08/12

بعضی از داستانارو میخونم خندم میگیره،مینویسن یهو کرد تومو پردم پاره شدو طرفم تلنبه زد!!! خب باید بگم اصلا اینطور نیست! اخه یکی نیست توضیح بده واستون که چه دردی داره!!! داستانتون واقعی نیست!. . .

شب عروسیم استرس داشتم ک آیا میتونم یا نه! چون رسم پاتختیو فلان داریم ، نمیدونم با این رسم آشنایی دارید یا نه ولی خب باید یه پارچه ای ک پر از خون هستش بدی بیرون ک معلوم بشه دختری! خلاصه لباس خواب سفیدو پوشیدمو منتظرش بودم… که یهو از در اتاق اومد داخل و گفت وای خیلی خستم رفت دوش گرفت منم باز منتظر نشستم،و تو دلم استرس و خیلی از چیزا بود…از حموم با حوله اومد بیرون،منم سرمو انداختم پایین گوشیمو قفلشو باز کردم الکی،بعد اومد نشست رو ب روم انگشت اشارشو گذاشت زیر چونم سرمو گرفت بالا،مستقیم تو چشاشو نگاه کردم،و نزدیکم شدو لب داد لب تو لب شدیم،گوشیمو گذاشتم کنار،و دستام حلقه شد دور گردنشو انگشتام رفت لای موهاش!بعد کلی لبدادنو دستمالی گفت میتونی؟منم سرمو تکون دادم لبخند ریزی زدم! شروع کرد لخت کردنم،نشسته بودم از سر تا پام نگاه انداخت،پاشد رو ب روم ب حوله اشاره کرد منم حولرو باز کردم!(بذاریت از چیزش بگم کلفته ولی یکم کوتاه !! حشری بود حسابی سیخ کرده بود!اومد خوابید روم، گفت پارچه کجاست،طبق معمول زیر بالش میزارنش منم از زیر بالش درش اوردم، چیزش و گذاشت روی سوراخم فشار داد وای ک کشیدم عقب خودمو،اصلا نمیذاشتم کارشو درست بکنه سه بار چهار بار امتحان کردیم خسته شدم هعی میپرسیدم شد؟؟ پا میشدم سر کیرشو میدیدم… بار پنجم رفت توم که اونم درد شدیدی داشتم،اون گفت شد!! باز پاشدم نگاهی انداختم خونریزیم شروع شده بود، ریختم رو پارچه …و گریه کردم !! بغلش کردم و بهش گفتم دیگه نمیتونم ادامه بدم،با هم دیگه رفتیم حموم انجامو ک شستم پر از خون بود … و بغل همدیگه خوابیدیم شاید باورتون نشه نه من ارضا شدم نه اون، بعد از اون شب امتحان کردیم ولی خب نمیشد اصلا نمیزاشتم کاری بکنه چون خیلی درد داشتم! سوزش داشتم !!! یه حالت افسوردگی گرفته بودم که چرا نمیتونم… . بعد از اون شب تقریبا دو روز خونریزی داشتم یعنی خیلی کم… میدونید مث لکه میدیدم! باور کنید خیلی ترسیده بودم از خواهرم پرسیدم که اون گفت طبیعی هستش! . . با دایی شوهرم و زنش ک جوون بودن رفتیم شمال واسه ماه عسل !

تو راه بودیم اونموقع بود ک فهمیدیم دایی شوهرم که اسمش حسن هست دو بطری الکل یا همون مشروب گرفته،رامین یکم مذهبی هست نماز میخونه روزه میگیره ولی خب ضدحال نزد و خندیدو گفت دو سه پیک میزنیم خب ! یعنی در طول راه خیلی خوشگذشت اصلا خسته نشدیم زندایی شوهرم خیلی زن خوبیه و کلی با هم حال کردیم،شب شد رسیدیم ویلا و شروع کردن مشروب خوری ولی خب رامین دو سه پک بیشتر نخوردو اصلا مست نشده بود،شب بودو دیروقت!!حسن و زنش شببخیر گفتن و رفتن تو اتاق خودشون،رامین هم رفت دستشویی،منم رفتم سراغ یخچال، که مثلا آب بخورم شیشه ای ک باقی مونده بودو دیدم!یه حالتی شدم …مث حشری بشی!با خودم گفتم اگه مست بشم شاید بتونم درستی بدم !!کسی که تا ب حال دست به مشروب نزده نباید بخوره !از من ب شماها نصیحت (من خودم زیاد یادم نیست همشو شوهرم رامین بهم توضیح داده کمی هم ک خودم یادم بود دارم واستون مینویسم ) خلاصه یه لیوان نوشیدم زهرررر ماررر بود یعنی اینقدر تلخ …!گلوممممم سوخت بعد نصفش هم از دهنم ریخت بیرون،دیدیم اع اصلا مست نشدم!! دوومین لیوانو سر کشیدم این بار سعی کردم قورتش بدم،دوباره دیدم چیزی نشد ! چقدر احمق بودم!! دیدم فایده نداره دارم مست نمیشم!(اینقدر ساده بودم فک میکردم از همون لیوان اول مست میشم)باز خوردم باز خوردم!!!رفتم سمت اتاق… بعد که رامین از دستشویی اومد بیرون ! نگو چشام خمار شده،گفت چته ؟ شهرزاد ؟ با صدای مستی گفته بودم،میخوام بهت بدم! رامین اون موقع فهمیده بوده که من مستم! +شهرزاد مست کردی ؟ و من رفتم واسه لباش همش لباشو میبوسیدم (دست بردم سمت چیزش میخندیدم و میگفتم من میخوام! رامین میگه دو ساعت گریه کردی همش میگفتی من چرا نمیتونم بدم،بعد اون دو ساعتم خندیدی نمیدونم به چی میخندیدی!!! روی تخت بودیم سرم روی شونش بود،نگاهی ب چشاش انداختمو باز بهش لب دادم… زانو زدم جلو پاشو شروع کرده بودم ب خوردن کیرش! رامین میگه اصلا بلد نبودی!اینم بگم ک ما قبل عروسی خیلی خجالتی بودیم! خلاصه عجب ساکی واسش زده بودم،رامین هم بلندم کردو پرتم کرد رو تخت خوابید روم کیرشو گذاشت اونجام و یواش کرد توم همچین جیغ کشیدم که شیشه ها میلرزید! فکنم دوبار عقب جلو کرد که باز خونریزیم شروع شده بود!! رامین هم ک ترسیده بود زود منو برد زیر دوش بعد خشکم کردو یهو احساس کردم حالم بدع گلاب ب روتون تا خود صبح بالا اوردم زیر چشام کبود شده بود،وقتی صب چشم باز شد!!! وای یه حالتی بودم انگار از روی خرررر ب زمین خوردم سرررم داشت میترکید ،از همه چی حالم بهم میخورد!!! ولی خوش گذشت… یواش یواش دیگه راه افتام من میخواستم زود بتونم مث فیلمهایی که میبینم بدم و همه چیز اکی بشه، فکنم یک سال شد که تونستم درست حسابی سکس کنم با شوهرم… .

ادامه دارد…داستان سکسی که رووون شده بودم! :)

نوشته: نازنین


👍 2
👎 11
22201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775284
2020-11-02 16:39:11 +0330 +0330

ادا تنگا جلد اول فصل دوم
جمع کنین بابا این کسشرارو

4 ❤️

775291
2020-11-02 17:15:06 +0330 +0330

4 دفعه کیرشو فرو کرده داخل پاره نشده دفعه پنجم شانسی شده؟ قرعه کشی بانکه مگه!! آخه ابله تو اصلا کس دیدی تاحالا؟ به علاوه اون خونریزی چند قطره است نه این سیلابی که تو تعریف کردی همه جا پر از خون شده بود گلوله که نخورده بوده کس داده! علاوه بر همه اینا وقتی دختری بعد از پاره شدن پرده اش خونریزی مداوم داره هر الاغی میدونه باید ببرنش بیمارستان نه اینکه هر روز بکننش تا خونش تموم بشه!! نمیدونم چرا یه عده اینقدر اصرار دارن خودشونو دختر معرفی کنن…

6 ❤️

775294
2020-11-02 17:27:19 +0330 +0330

میدونی چرا تو درد کشیدی و برات عجیبه تلمبه زدن!
چون مثل چی یهو فرو کرده توت
اگه نیم ساعت کامل از نظر جسمی و روانی اماده ات میکرد خودت میگفتی تروخدا بکن

2 ❤️

775297
2020-11-02 17:35:00 +0330 +0330

فقط تا اونجا که نوشتی * باید یه پارچه ای ک پر از خون هستش بدی بیرون ک معلوم بشه دختری!* خوندم و حالم به هم خورد و ادامه ندادم!
من شاشیدم تو این تفکر پوسیده!
عمیقاً دیس!

4 ❤️

775300
2020-11-02 17:39:01 +0330 +0330

برای اولین رابطه سکس باید هردو طرف کاملا حشری شده باشن تا درد و خونریزی کمتر بشه هر چند که داستاناتون کسشره

2 ❤️

775322
2020-11-02 23:55:27 +0330 +0330

ادمین خودت این کسه شعر هه رو میخونی؟ حداقل سه خطش و بخون بعد داستان و بزار

1 ❤️

775352
2020-11-03 15:57:55 +0330 +0330

zbyMErma

0 ❤️

775514
2020-11-04 20:19:28 +0330 +0330

باوا تو دیه خیلی

ی سال بدبخت تو کف بود یا یکی دیگع رو میکرد احیانا

0 ❤️

807379
2021-05-02 06:04:56 +0430 +0430

نمیدونم من وقتی دوست دخترم وکردم اینقدر لیز وخیس شده بود که وقتی در آوردم گفتم خونی شده گفت بذار ببینم چندقطره خون اومده بود وگفتم اذیت نشدی گفت نه نمیدونم جریان این خونریزی چی بوده احتمالا تو چشمت کرده فشاار اومده خون دماغ شدی

0 ❤️