خاطرات مِلچی (۱)

1400/11/02

با سلام خدمت دوستان گرامی شهوانی
این اولین باری که میخوام بنویسم ، ممکنه غلط املایی داشته باشم ، دوستان به بزرگی خودتون ببخشید، این داستان نیست، خاطره ست، خیلی وقته میخوام بنویسم ولی فرصت نمیشه ، دیگه امروز تصمیمو گرفتم که بنویسم ، سعی میکنم خلاصه بگم که سر دوستانو درد نیارم. اگه دنبال یه داستان سکسی پراز جزییات هستید فکر نکنم این خاطره به کارتون بیاد.
کلیه قضایا بر میگرده به حدود 8 سال پیش وقتی که من توی یکی از کشورهای اروپایی دانشجو بودم، اون موقع همیشه دوست داشتم یه دوست دختر خارجی داشته باشم و دلم لک زده بود برا اینکه با یکی از این دختر خارجیا بپرم، چند باری هم سعی کرده بودم ولی نمیدونستم چطوری باید پا پیش بزارم، با سایت های دیتینگ dating قرارو مدار عاشقانه شروع کردم به نتیجه نرسیدم، حتما میپرسید بابا تو دانشگاهتون که پر بوده ، بله دانشگاه پر بود ولی همینجوری که نمیشد بری به هرکسی که میرسی بگی ، بعدشم کورسی course که من توش بودم چندتا دختر داشت از شانس ما هم یا الجزیره ای بودند که مقنعه ای و محجبه بودند یا آمریکای لاتین که اونا هم دوست پسر داشتند ، حتی یادمه یه بار تو مستی به یکی از این دخترای الجزیره ای که شماره شو برای پس دادن جزوه ش گرفته بودم پیام دادم به بهانه اینکه شام درست کردم میخوای امتحان کنی غذای ایرانی یا نه، که بهم جواب رد داد ، وقتی آدم مسته خیلی چیزایی که براش سخته به راحتی میگه ،حتی یادمه بهش در مورد اینکه بهش علاقه دارم گفتم ،اونم گفت فرهنگ و کشورامون بهم دیگه نمیخوره، خلاصه دیدم راه به جایی نمیبرم ازش عذرخواهی کردم و گفتم اگر ممکنه با کسی این موضوع مطرح نکن و قبول کرد، بعدها فهمیدم اونا هم مثل ما خودشون دنبال یه خارجی میگردند ، چون بعدها بچه ها تعریف کردند که توی آشپزخانه خوابگاه با یکی از اون اروپایی ها میلاسیده و به قول خودمون بهش داشته پا میداده. بگذریم، راه دیگه ای امتحان کردم، سایت هایی هستند که میشه در مورد زبان تمرین کرد و از همه جای دنیا عضو داره، توی یکی از این سایتا عضو شدم و برای چندتایی پیام دادم ، چون کورس ما به انگلیسی بود و قبلشم آیلتس گرفته بوده تقریبا مسلط بودم از طرفی هم زبان اون کشوری که توش بودم غیر از انگلیسی بود، درخواست تمرین زبان زدم آموزش انگلیسی و یادگیری اون زبان ، هر چند دانشگاه برامون به اجبار دوتا کورس زبان اون کشور گذاشته بود و منم پاس کرده بودم ولی خوب دیگه میخواستم مخ بزنم 😎 ، با چندتایی قرار گذاشتم و رفتیم بیرون و تمرین کردیم دیدم هیچ کدومشون اهل پا دادن نبودن، ولی نهایتا یکیشون به تورم خورد که 10 سال از من کوچکتر بود ، اون موقع من 32 ساله بودم ، توی خواب هم نمیدیدم همچین کیسی به تورم بخوره، خلاصه با متن و آموزش زبان شروع شد، و نهایتا به قرار رسید، اون یه بچه2-3 ساله داشت که از شوهرش جدا شده بود، 16 سالگی ازدواج کرده بود ولی از هیکل و اندامش نگم، قدش یه 10 سانتی از من بلندتر، سینه ها 90-95، باسن بزرگ ، که اول عاشق اون باسن بزرگش شدم، قرار اول با پسرش اومد با یه لباس سفید ، تصورشو بکنید فَکم افتاده بود، دامن توری تا زیر زانوهاش ، رنگ پوستش تقریبا سفید بود، یکم توی پارک نشستیم حرف زدیم و از هم جدا شدیم، توی پیامهای بعد بیشتر از همدیگه میپرسیدیم ، و متوجه شدم، که با یه خارجی دیگه در ارتباطه که میخواد با اون زندگی کنه، خیلی توی ذوقم خورده بود، ولی در عین حال هم نمیتونستم بی خیالش بشم، مثلا وقتی میگفتم بیا توی آشپزخانه خوابگاه تا پیش هم باشیم پای اونو میکشید وسط و میگفت باید اون در جریان باشه، البته اون خارجی هم ماله یه کشور دیگه بود یه بار اومده بود دیده بودش و خلاصه عاشق هم شده بودند، تماس های ما ادامه پیدا کرد، اون رشتش پرستاری بود که داشت روی تزش کار میکرد و دوره کارآموزیشو میگذروند، چند ماه بعد باید خوابگاه و خالی میکردم و تحویل میدادم ، و باید خونه میگرفتم، یه اتاق کوچک گرفتم با همخونه های اروپایی، چندباری دعوتش کردم اومد خونمون و هم خونه ای هام و اتاقمو دید، یه بار که داشت از کارآموزی بر میگشت، بهم پیام داد که خیلی خستم و میشه قبل از رفتن به خونم بیام یک ساعتی خونت استراحت کنم چون خونه من توی مسیرش بود، گفتم اشکالی نداره، اومد، وبهش پیشنهاد دادم خیلی خسته ای میخوای ماساژت بدم، اونم قبول کرد، کاپشن، ژاکت، دامن، جوراب شلواری ، لباسشو در آورد ولی سوتین و جوراب شلواریش تنش بود، شروع کردم به ماساژ دادن کمر و پا و گردن ، یه جوراب شلواری بنفش پوشیده بود با اون باسن گنده ش ، داشت دیوونم میکرد، بهش پیشنهاد دادم که سوتین تو باز کنم نمیتونم خوب ماساژ بدم، قبول کرد، بعد گفتم بچرخ ، واااای چشمم افتاد به سینه های بزرگش ولی جلوی خودمو گرفتم اطراف سینه های بزرگش ماساژ دادم و خوده می می هاشو لمس میکردم، کم کم جوراب شلواریشو در آوردم،ازش پرسیدم میتونم پاره ش کنم ، گفت نه، گفت مامانم بیچارم میکنه،بعداز درآوردن چشمتون روز بد نبینه، شیو نکرده پر ازپشم، ازش پرسیدم شما شیو نمیکنید ، گفت مگه من بچه ام که شیو کنم، دیدم واقعا تفاوت فرهنگی اینجاست که مشخص میشه، دیگه نمیتونستم خودموکنترل کنم بهش گفتم میتونم باهات بخوابم گفت: من با هر کسی برای بار اول که میرم پیشش نمیخوابم ، دیدم این قضیه مثل اینکه جهانیه که این حرفو میزنند بهش گفتم من دوسِت دارم، چند ماهه که با هم در ارتباطیم ، و چندین بار هم که اومدی پیشم، بعدش مثل اینکه قبول کنه، گفت چرا گفتی دوستم داری؟ من مونده بودم باید در مقابل یه زن لخت و خوشگل و که داره هوش از سرم میره تازه به این سوالا هم جواب بدم ، گفتم بهت علاقه دارم، میدونید یه جورایی هم خودش دوست داشت و هم مثل اینکه نخواد خیانت کنه ، ولی نهایتا قبول کرد شروع کردیم به عشق بازی ، با بوسیدن لب شروع شد و از گردن و بعدش سینه و آخرش من شروع کردن با دست کس شو بمالم ، بعدازیکم مالیدن ، انگشتم کردم توی کوسش ، یه انگشت دو انگشت، سه انگشت ، چهار انگشتتتتتت دیدم داره میره ، چه خبره ، چقدر گشاد بود، خورد تو ذوقم ، خوب یه بچه زاییده بود، تا اونجایی که من متوجه شدم اکثرشون طبیعی زایمان میکنند ، ولی با همون مالیدن ارضاء شد، توی کسش دستم به یه چیزی خورد ، مثل یه تکه فلز بود ، ازش پرسیدم این چیه تو اونجا با این که توی ایران جمعیت تنظیم خانواده پاس کرده بودم ولی یادم رفته بود که IUD بود که میزارند برای جلوگیری از بارداری مجدد، نمیدونم برای من گذاشته بود ، اگه برای من گذاشته بود پس این تنگ بازیا چی بود در می آورد! که من باهرکسی برای بار اول که میرم پیشش نمیخوابم!! و … اگه برای شخص دیگه ای گذاشته بوده که من اون موقع نفهمیدم اینارو ازش بپرسم و تازه اون موقع تو این فازا هم نبودم که بخوام ریز بشم، از اون گشادی که دیدم ، دیگه کیرم شق نشد ، گفت پس چرا شق نمیشی گفتم امروز دوبار جق زدم، اونم قبول کرد، ولی لب گرفتنشو دوست داشتم خلاصه خیلی تشکر کرد که عالی بودبراش چایی درست کردم خودشون فقط قهوه میخوردند ولی چایی نبات منو دوست داشت، لباسشو پوشید و رفت وقتی رسید خونه بهم زنگ زد گفت میدونی چکار کردی گفتم نه ،قلبم افتاد تو پاچم، گفتم چکار کردم، عکس گردنشو فرستاد ، سیاه شده بود، گاز گرفته بودم، گفت وقتی رسیدم خونه مامانم پرسید چرا گردنت سیاهه، منم یه چیزی گفتم، رابطه ماها ادامه داشت تا…
مرسی از وقتی که گذاشتید. اگر برسم و وقت کنم بازم مینویسم
سپاس
مِلچی

نوشته: مِلچی


👍 2
👎 5
6401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید