خاطره ای از دو مفعول در یک گی چهارنفره

1395/12/11

این دومین خاطره‌ایه که من اینجا تعریف میکنم. خاطره‌ی قبلی من یه گی سه نفره بود و این خاطره هم محتوای گی داره، اونم در مورد 4 نفر! پس لطفاً اگه به این نوع روابط علاقه‌ای ندارین، از خوندن خاطره‌ی من صرف نظر کنین، چون من واقعاً قصدم اینه که شما دوستان رو در لذت این خاطرات شریک کنم. پس اگه طرفدار گی هستین خوش اومدین.
من و محسن تو دوران کارشناسی هم‌خوابگاهی بودیم و همین باعث شد که رابطه‌ی تدریجی ما شکل بگیره و چون هر دوی ما شدیداً گی هستیم، این رابطه تو اواخر دوره‌ی کارشناسی به اوج خودش رسید و نتیجه‌ش یه سکس فوق‌العاده بین من و محسن و مهران (یکی دیگه از هم‌اتاقیامون) بود. نتیجه‌ی اون رابطه، از بین رفتن پرده‌ی خجالت بین من و محسن شد و تو یه جمله بگم که عاشق شدیم…شاید بهتر باشه خاطره‌ی قبلی رو بخونید. عنوانش «خوابگاه و گی سه نفره‌ی ما» هست:

اینجوری هم به عمق رابطه‌ی ما پی میبرید و هم تو فضای فکری ما قرار میگیرید. از خوندنش اصلاً ضرر نمیکنید، قول میدم!
بعد از اتمام دوره‌ی کارشناسی، هر دوی ما وارد دوره‌ی ارشد شدیم. اما بدترین اتفاق، فاصله‌ای بود که بین ما ایجاد شد. من از تهران رفتم و محسن عزیزم تهران موند. با اینکه گاهی به هم سری میزدیم یا تلفنی صحبت میکردیم، تقریباً یه سال از آخرین سکسمون فاصله گرفتیم. تحمل این دوره برای جفتمون وحشتناک بود اما آتیش عشقمون زیادتر شد و واسه سکس بعدیمون لحظه‌شماری میکردیم.
یکی از همون روزای خسته‌کننده، محسن تماس گرفت و حرفای تازه‌ای زد. گفت که یکی از دوستاش چند وقتیه میل خودشو به سکس با اون نشون داده و اینجور که فهمیدم محسنم اصلاً بی‌میل نبود! اولش جا خوردم، اما محسن زنگ نزده بود نظر منو بپرسه. درواقع میخواست من رو هم وارد رابطه کنه…
اگه هنوز خاطره‌ی قبلی رو نخوندین، باید این توضیح رو بدم که من و محسن همیشه دوست داشتیم آدمای دیگه‌ای رو هم وارد رابطه‌مون کنیم، کسی که به گی احترام میذاره و براش ارزش قائله. اینجوری میتونیم لذت گی رو چند برابر کنیم و علاوه بر خودمون، لذتش رو با بقیه تقسیم کنیم…
اما دلیل جا خوردنم چی بود؟ درواقع دوست محسن، یعنی بابک، یه مرد تقریباً 35 ساله بود و کاملاً مشخص بود که فقط و فقط میخواست فاعل این رابطه باشه و با اضافه شدن من، احمد که دوست بابک بود وارد رابطه میشد و اونم یه مرد تقریباً 40 ساله بود. تصمیم برام سخت شد چون قرار بود من و محسن بشیم مفعول دو تا فاعل که سنشون بیشتر بود. هرچند به تصمیم محسن عزیزم اعتماد کامل داشتم، اما اولش دودل شدم. تردیدم برا این بود که میترسیدم اون دو بخوان نفر ازمون سوءاستفاده کنن یا اینکه آزاری بهمون برسونن. شمام اگه گی باشین متوجه میشین که تو جامعه‌ی ما چقدر این نوع زندگی سخته. اما از یه طرف دیگه، همیشه مفعول تو یه رابطه‌ی ایده‌آل بیشترین لذت رو میبره، تو یه گی سکس که دو طرف با عشق واردش میشن همیشه به مفعول عشق بیشتری ورزیده میشه و این ته لذته. باید تجربه‌ش کنید تا کاملاً منظورمو متوجه بشین.
اما محسن بهم اطمینان داد که هردوی اونا آدمای خوبی هستن و فقط برای یه سکس عالی این پیشنهاد رو دادن. هدف من و محسنم که همیشه انجام سکس تو بهترین شرایط بوده. پس قبول کردم و قرار شد محسن زمانش رو بهم بگه.
دیگه اشتیاق و حشرم چند برابر شده بود. از درس و کار و همه چیز غافل شده بودم و لحظه‌شماری میکردم، تا اینکه محسن تو بهترین زمان ممکن یعنی آخر اسفند بهم خبر داد که قراره تو آخرین روز سال سکس کنیم و مکانش خونه‌ی بابک بود.
از چند روز قبلش پرونده‌ی دانشگاهو بستم و برگشتم تهران. وسایل لازم مثل کاندوم و لوبریکانت رو محسن قرار بود بگیره و من فقط لازم بود خودمو برای سکس حاضر کنم. سکسمون عصر انجام میشد و صبحش من همهی موی بدنم رو از بین بردم و خودمو چند نوبت تخلیه کردم و اون روز ناهار نخوردم تا کونم کاملاً آماده‌ی سکس بشه. محسنم قطعاً همین کارارو انجام داده بود. دلم برای دیدم اندام خوشگلش تنگ شده بود…
ادرس خونه‌ی بابک رو گرفتم و با استرس فوق‌العاده بالا خودمو اونجا رسوندم. اونا زودتر رسیده بودن و منتظرم بودن. وقتی رسیدم، محسن در رو باز کرد. کاملا معلوم بود که از دیدنم خیلی خوشحال شده چون پیش از هر حرفی، سریعاً همو بغل کردیم و لب گرفتیم!
ظاهراً بابک آدم پولداری بود چون خونه‌ی باکلاسی داشت. خودشم همونطور که محسن گفته بود آدم خیلی خوبی بود، احمد هم همینطور بود. حداقل تو نگاه اول آدمای مهربونی به نظر میرسیدن و ما هم ازشون بدی ندیدیم. اما نکته‌ی اصلی اندام ورزیده و بزرگ اونا بود. حالا میفهمیدم دلیل اصرار محسن چی بوده، احتمالاً قصد داشته جفتمون جر بخوریم! آخرشم فهمیدم بابک حتی دوست خیلی قدیمی محسن هم نیست و محسن تو تنها جلسه‌ی بدنسازی عمرش با بابک رفیق شده. چقدر به محسن اصرار کردم نرو بدنسازی! با این اندام سفید و رفتارای ظریفش هرکسی جذبش میشد. البته الانم ضرر نکرده بودیم و فقط دو تا فاعل گنده منتظر ما دوتا مفعول نسبتاً لاغر بودن!
دیگه استرس داشت دیوونه‌م میکرد. بعد از احوالپرسی و چند دقیقه تعارف و این حرفای معمولی، محسن گفت: خب من و حامد میریم حاضر شیم…بابک ما رو به یه اتاق راهنمایی کرد و من و محسن رفتیم اون تو. حالا با هم تنها شده بودیم. من به دیوار تکیه داده بودم و به دستام نگاه میکردم که عین بید میلرزید! محسن بهم خیره شده بود. خودشم رنگش پریده بود. ازم لب گرفت و گفت: حامد جان آروم باش عزیزدلم.
فکرامو کردم، حالا که اومده بودم دیگه باید انجامش میدادم. وقت جا زدن نبود. زیرلب گفتم: بریم دیگه. بعد چنتا نفس عمیق کشیدم، بالاخره وقتش شده بود…
محسن خندید و دوباره همو بوسیدیم. اولش خواستیم کامل لخت بشیم و غافلگیرشون کنیم ولی بعد تصمیم گرفتیم با کلی ناز و ادا این کارو جلوی اونا انجام بدیم. به قول محسن، سکس بدون تعارف شعار ما بود و حالا که مفعول بودیم باید بدون نقص انجامش میدادیم.
از اتاق بیرون اومدیم و دوباره رفتیم توی پذیرایی خونه‌ی بابک. اونا روی مبل نشسته بودن و ما جلوشون ایستاده بودیم. حالا استرسم کمتر بود چون تقریباً شرایط دستم اومده بود. خیلی سریع شروع شد. من و محسن همو بغل میکردیم و لب میگرفتیم. محسن آروم آروم تیشرتمو از تنم خارج کرد و منم با کلی حرکات سکسی که به بدنم دادم اونو همراهی کردم. بعد رفتم سراغ تیشرت محسن. همینطور که میبوسیدمش لختش کردم. چشمامو بسته بودم و از این لب گرفتن لذت میبردم. محسن همین‌طور که لبامو میخورد و با زبونم بازی میکرد، رفت پشت سرم. بعد شروع کرد به نوازش و خوردن گردن و زیر گوشم. دستش روی سینه‌ی لخت من بود و خیلی آروم به پایین حرکتش داد. من ناخودآگاه ناله‌های خفیفی میکردم. تو همون وضعیت که محسن پشتم بود و من سرمو برگردونده بودم تا ازش لب بگیرم، محسن دکمه‌ی شلوارم رو باز کرد و اونو تا جایی که میتونست پایین کشید. پاهام رو به هم چسبونده بودم تا رونای نرمم به هم کشیده بشن. با هر حرکتمون مطمئن بودم بابک و احمد حشری‌تر و وحشتی‌تر میشن و معلوم نبود چه بلایی قراره سرمون بیارن. به هر حال اصلاً فکرمون متوجه اینا نبود و شده بودیم مفعول کامل.
به طرف محسن برگشتم و آروم آروم پایین رفتم و زبونمو روی سینه و شکمش کشیدم تا دیگه جلوش زانو زده بودم. محسن چشماش رو بسته بود و دستش رو روی سینه و بدن سکسیش میکشید. من شلوار محسن رو از پاش دراوردم و بعد مال خودم رو و اونا رو کناری انداختم. حالا دیگه جفتمون لخت شده بودیم و فقط یه شورت پامون بود. دوباره پا شدم و از محسن لب گرفتم، این دفعه حرارتمون بیشتر بود. تو همین وضعیت، محسن شورتم رو آروم پایین کشید. من کمی خم شده بودم تا کونم حالت قشنگی بگیره، چون پشتم به اون دوتا بود مطمئن بودم این کار دیوونه‌شون میکنه. محسن شورت منو کامل دراورد و اونو پرت کرد. فعلاً نمیخواستم اون دوتا کیر منو ببینن و میخواستم تمرکزشون روی کونم باشه. همینطور که پشتم بهشون بود، لب تو لب محسن، دورش چرخیدم. حالا روی محسن به سمت اونا بود و من پشت محسن بودم. با یه دستم شکم محسن رو نوازش میدادم، و با اون یکی دستم، شورتش رو با ناز و عشوه‌ی هرچه تمام پایین و بالا میکشیدم جوری که البته چیزی از کیر محسن پیدا نمیشد ولی این کار خیلی سکسی به نظر میرسید. دستمو بردم توی شورتش و کیرش رو گرفتم، محسن کمی میلرزید ولی من همونجور که دستم روی کیرش بود، شورتش رو از پاش درآوردم. حالا دیگه جفتمون لخت لخت بودیم و دیگه نمایش داشت تموم میشد! من هنوز قصد نداشتم دستمو از جلوی کیر محسن بردارم. تو همین حالت فکر کنم محسن بهشون چشمک زده بود که باعث شد بابک و احمد از روی مبل بلند شن و بیان سمت ما. نمیدونم چطور تونسته بودن تا این لحظه دووم بیارن. دوتا پسر لاغر با بدنای سفید و بدون مو که داشتن با هم عشق‌بازی میکردن چیزی نبود که بشه جلوش مقاومت کرد…
اون دوتا همینجور که به سمت ما میومدن لخت شدن و بدنای عضلانی و بزرگشون رو نشون دادن، حرکتشون جوری بود که انگار تهدید میکردن الان جوری جرتون میدیم که دیگه سکس رو فراموش کنید! فقط اندام قوی اونا نبود که استرس ما رو به اوج رسوند، کیرای بزرگ و کلفت اونا هم بود و من و محسن تو خوابم نمیدیدیم که چنین کیرای بزرگی ما رو جر بدن…
بابک منو انتخاب کرد و احمد رفت سراغ محسن. دو به دو داشتیم از هم لب میگرفتیم، کاملاً معلوم بود حشری شدن چون با لذت تمام لبای مارو میخوردن یا صورت و زیر گردنمون رو نوازش میکردن. بابک تمام مدت دستاش روی دنده‌های من بود و اینجوری نوازشم میداد. کاملاً کارش رو بلد بود و میدونست دنده‌ها نقاط حساسی هستن. من و محسن از پشت به چسبیده بودیم و آه و ناله میکردیم. برای اینکه حشر اونا بره بالاتر، من و محسن دستامون رو از بالای سرمون به قفل کرده بودیم. اینجوری نه تنها هیچ راه فراری نداشتیم، بلکه بدن بی‌دفاعمون کاملاً در اختیار اونا بود که هر نوع لذتی میخوان ازش ببرن…
بابک لب گرفتن رو تموم کرد و سینه و زیر گردنمو میخورد. دستای لعتنیش هنوزم طوری روی دنده‌ها و کونم حرکت میکرد که داشتم از مفعول بودنم لذت کامل رو میبردم. همینجوری به طرف پایین میرفت و همه جای بدنم رو میبوسید، دیگه کاملاً به من مسلط شده بود و کارشم که حرف نداشت. پایین رفت و چندبار کیرم رو بوسید و برام ساک زد. ولی اینکار رو زیاد انجام نداد چون میدونست احتمالاً به ارگاسم برسم و خب این چیزی نبود که الان بخوایم. یه لحظه بابک متوقف شد و انگار ازم دست کشید ولی میخواست جاش رو با احمد عوض کنه. احتمالاً قرار بود جفتشون از هردوی ما لذت ببرن. من و محسن البته حرفی نداشتیم، تو همون استایل موندیم و اونا جاشونو عوض کردن. احمد بیشتر صورتم رو میبوسید و دوست داشت زبونش رو براش ساک بزنم، اونم حرفه‌ای بود. من تو دلم به محسن آفرین گفتم چون اینا همه انتخاب اون بود. مثل بابک، احمد بدنم رو نوازش نمیکرد ولی دستش رو پشتم برده بود و تو آغوشش بودم. شاید اینجوری میخواست منو بیشتر مال خودش کنه. کمی که از لب گرفتن و عشق‌بازی ما گذشت. همزمان من و محسن رو به پایین حرکت دادن، قرار بود براشون ساک بزنیم…
قبل از اینکار من و محسن کمی لب گرفتیم و تو همون حالت جلوشون زانو زدیم. محسن به کمرش قوس سکسی وحشتناکی داده و منم سعی میکردم همون قوس سکسی رو داشته باشم. حالا دو تا کیر دراز و کلفت روبروی صورتمون بود. بدون اینه معطل بمونیم، کیر احمد رو بوسیدم و زبونم کنارش حرکت میدادم. قبل از اینکه وارد دهنم کنم کمی با کیرش بازی کردم، از زیر کیرش لیس میزدم تا به سرش برسم و بعد نوک زبونم رو روی سر کلفت کیرش میکشیدم. صدای آه و ناله‌ی اون دوتا هم بلند شده بود. کیر احمد رو تا جایی که میشد وارد دهنم کردم و بدون اینکه دندونم بهش بخوره براش ساک زدم. خیلی حرفه‌ای این کار رو انجام میدادم و دست احمدم پشت سرم بود و منو به این کار وامیداشت، هرچند خودم بیشتر درگیر ساک زدن بودم. چندبار کیرش رو تا ته حلقم فرو بردم ولی کار جالبی نبود و زیاد بهش علاقه نداشتم ولی احمد خیلی لذت میبرد و منو مجبور کرد چند دفه‌ی دیگه‌م کیرش رو تا جایی که میتونم وارد گلوم کنم ولی عق میزدم و زیاد نمیتونستم تو حلقم نگه‌ش دارم. بعد از چند دقیقه ساک حسابی، احمد و بابک دوباره جاشون رو عوض کردن و حالا من داشتم برای بابک ساک میزدم. کیرش واقعاً کلفت بود و اشکم در اومده بود، اما فقط لذت مارو چند برابر میکرد و باعث میشد حرفه‌ای‌تر ساک بزنم.
من و محسن از ساک زدن خسته نمشیدیم ولی اونا کم کم تصمیمشون عوض شد. بابک برای دفه‌ی آخر کیرش رو تا ته توی حلقم فرو برد و خیلی بیشتر نگه داشت، من فقط سعی میکردم زیر کیرش خفه نشم. وقتی بابک کیرش رو از دهنم بیرون کشید صورتم پر از اشک شده بود چون واقعاً این ساک زدن بهم فشار آورده بود و هیچ‌کدوم از اونا هم به عق زدنای ما توجهی نمیکردن و فقط وقتی حالت خفگی بهمون دست میداد، از نگه داشتن کیرشون تو گلوی ما منصرف میشدن. محسنم وضع بهتری نسبت به من نداشت. به محض اینکه ساک زدن رو تموم کردیم، من و محسن لب گرفتن رو شروع کردیم و خیلی برامون لذت‌بخش بود، چون ساک زدن خیلی بهمون فشار آورده بود و حالا هم استراحت میکردیم و هم مزه‌ی کیر اونا از دهنمون بیرون میرفت و به جاش مزه‌ی دهن عشقم برمیگشت…
البته نه بابک و نه احمد با این همه لذتی که تا اینجا بهشون داده بودیم طاقت صبرکردن داشتن و میخواستن هرچه زودتر به کون‌های داغ و نرم ما برسن و تا جایی که میتونن جرش بدن. اینطور که معلوم بود احمد منو انتخاب کرده بود و قرار بود کون من با کیر احمد باز بشه. همگی ما به حد کافی حشری شده بودیم، من و محسن از شدت استرس جر خوردن و اون دوتا از شدت اشتیاق جر دادن. بابک همینجور که از محسن لب میگرفت، اونو به پشت روی مبل خوابوند. فکر همه جارو هم کرده بود! پشتی مبل قابلیت خوابوندن داشت و درواقع تبدیل به تخت میشد. احمد منو برگردوند و از اونور مبل به شکم روی مبل خوابوند، جوری که پاهام تقریباً بیرون بود و بعد زیر شکمم یه متکای نرم گذاشت. اینجوری برآمدگی کونم کاملاً رو به بالا بود و از همه نظر مناسب کردن شد. بدن من و محسن روی یک خط بود ولی بابک، محسن رو به پشت روی لبه‌ی خوابونده بود و محسن پاهاشو با دست توی هوا نگه داشته بود تا کونش قشنگ لبه‌ی مبل قرار بگیره. استایلمون خیلی سکسی بود چون علاوه بر اینکه اون دوتا میتونستن خیلی راحت مارو بکنن، من و محسن هم میتونستیم از هم لب بگیرم چون صورتمون دقیقاً روبروی همدیگه بود. برای همینم منتظر نموندیم و لب و صورت همدیگه رو میبوسیدیم. بدن همدیگه رو نوازش میکردیم و منتظر بودیم تا اونا شروع کنن. اونا هم همینجوری نمیخواستن برن سر اصل مطلب و فعلاً قصدشون این بود با کون‌های حشری ما بازی کنن. احمد آروم لمبرهای کونم رو چنگ میزد و نوازش میکرد، بعد جلوتر رفت و فهمیدم که داره با زبونش کون منو قلقلک میده. لذتش خیلی زیاد بود و من فقط ناله میکردم، تو همون حالت از محسن هم لب میگرفتم. بابک هم تقریباً همین کارارو با کون محسن میکرد و همینطور که پاهای محسن روی شونه‌هاش بود، سوراخ محسن رو با زبون یا انگشت باز میکرد و برای همین محسن دیوونه شده بود و با لذت تمام لبای من رو میخورد. بعد از اینکه احمد و بابک با سوراخای من و محسن بازی کردن و حسابی اونارو بوسیدن و لیس زدن، بابک کاندوم‌ها رو آورد و روی کیرشون کشیدن و همینطور که من و محسن لب تو لب بودیم و از شدت لذت و استرس داشتیم دیوونه میشدیم کارشون رو شروع کردن.
احمد اولش خیلی آروم فقط سر کیرش رو وارد میکرد. شک نداشتم تو کار‌‌ش کاملاً خبره‌س و میدونه چطور یه کون تنگ رو باز کنه که مفعول بیشترین لذت رو ببره. منم تو همین حس بودم، تا حدی که امکان داشت بدنم رو قوس داده بودم و کونم رو برآمده کرده بودم. احمد کیرش رو تو کونم نگه نمیداشت، کمی که وارد کونم میشد میکشید بیرون و با لوبریکانت کونم رو چرب میکرد و بعد دوباره بیشتر فرو میکرد. اینجوری درد زیادی نداشت ولی هر دفه که کیرش توی کونم فرو میرفت یه کم به بدنم فشار وارد میشد و من آه میکشیدم چون لذتش خیلی زیاد بود، به خصوص وقتی که کیرش رو یه دفه از کونم بیرون میکشید و دوباره روی سوراخم میذاشت. لحظه‌ای که کیرش روی سوراخم بود از شدت لذت چشمام بسته میشد و وقتی فرو میرفت دیگه لذتش به اوج میرسید. احمد خیلی عجله نداشت و به همین دلیل کمی طول کشید تا کیرش کامل توی کونم فرو بره ولی درعوض من خیلی لذت بردم. همین چیزی بود که بهش اشاره کردم، لازمه‌ی یه گی سکس عالی اینه که مفعول لذت بیشتری ببره و اون دو نفر کاملاً از این باخبر بودن و به حرفه‌ای ترین شکل ممکن کون من و محسن رو باز کردن، جوری که من و محسن به جز لذت چیز دیگه‌ای تجربه نمیکردیم. بین آه و ناله‌ی خودم میتونستم ببینم که بابک هم تقریباً مثل احمد که کون من رو باز کرد، کون محسن رو آماده‌ی تلمبه زدن کرد. دیگه سکس واقعی از اینجا شروع میشد. احمد و بابک شروع کردن به تلمبه زدن و جر دادن من و محسن که آه و ناله مون کل فضارو پر کرده بود و اونا هم طوری حشری بودن که حالا حالا ها ممکن نبود بیخیال ما بشن و چون اسپری زده بودن، تا ارضا شدن خیلی فاصله داشتن و مدام سرعت تلمبه‌هاشون بیشتر میشد. احمد و بابک کاملاً به من و محسن مسلط شده بودن و ما هم زیر اونا فقط داشتیم لذت میبردیم و از هم دیگه لب میگرفتیم. بعد از چند دقیقه‌ی شهوتناک که احمد و بابک مارو جر دادن، سرعتشون کم شد. ظاهراً میخواستن استایل رو عوض کنن. من و محسن رو به حالت 69 خوابوندن جوری که به پهلو بودیم و کیرهامون جلوی صورت همدیگه بود. بعد بابک پشتی مبل رو زیرش کشید و طوری ما رو چرخوند که روی قسمت باریک مبل قرار بگیریم و کون‌های ما لبه‌ی مبل باشه تا بتونن همونطور سرپا دوباره ما رو بکنن. جاهشون رو هم عوض کردن و بابک اومد سراغ من. این دفه خیلی زودتر تلمبه زدن شروع شد. با اینکه کیر احمد کلفت بود ولی بابک کلفت تر بود و من کمی درد کشیدم ولی ارزشش رو داشت و لذتم رو بیشتر میکرد. حالا فهمیدم چرا محسن تو استایل قبل کمی اشک ریخت. کیر به اون کلفتی واقعاً برای دفه‌ی اول خیلی زیاد بود…باز آه و ناله‌ی ما شروع شد ولی این دفه خیلی فرق داشت. صورتمون مقابل هم نبود که لب بگیریم ولی من و محسن میتونستیم همینطور که کون میدیم برای هم ساک بزنیم. کیر من و محسن از اونا کوچکتر بود و بعد از ساکی که برای اونا زده بودیم دیگه ساک زدن برای همدیگه کار سختی نبود و بین آه کشیدنا کیر همدیگه رو میخوردیم. حتی چندبار احمد کیرش رو از کون محسن بیرون کشید و تو دهن من فرو کرد و من براش ساک زدم و بعد دوباره توی کون محسن فرو کرد. جر دادن کون محسن به عهده‌ی احمد بود، همونطور که جر دادن کون من به عهده‌ی بابک بود. این استایل هم بعد از چن دقیقه تکراری شد و دوباره تلمبه زدن رو متوقف کردن. اما من و محسن کمی توی اون حالت موندیم و کون همدیگه رو با زبون نوازش کردیم. من سوراخ خوشگل محسن رو انگشت میکردم و با زبونم لیس میزدم. محسنم همین کار رو انجام میداد. کاملاً حشری بودیم و همه‌ی این کارا از سر لذت بود.
ولی بازم اون دوتا نتونستن تحمل کنن و من و محسن رو جدا کردن تا استایل جدید رو انجام بدیم. این استایل جدید بود و من و محسن تجربه‌ش نکرده بودیم. قرار بود اونا به پشت بخوابن و ما روی کیرشون بشینیم. بابک دوباره پشتی مبل رو از زیرش بیرون کشید و جا برای خوابیدن دو نفر فراهم شد. بازم من برای کیر احمد انتخاب شده بودم و پشت به صورتش نشستم روی کیرش، طوری که کاملاً توی کونم فرو رفت. این کار باعث شد یه آه سکسی بلند بکشم. چون من و محسن دوس داشتیم روبروی هم باشیم، محسن صورتش به سمت بابک بود. دوباره شروع کردیم. احمد دستش دو طرف شکم من بود بالا و پایین رفتنم رو کنترل میکرد، کمی طول کشید تا من و محسن بفهمیم چطور این حرکتو انجام بدیم ولی کم کم حرفه‌ای شدیم و روی کیر اونا سوار شده بودیم. با اینکه حرکتمون خیلی زیاد بود ولی تا جایی که میتونستیم از هم لب میگرفتیم. این لب گرفتنتای من و محسن و با هم ور رفتنمون فقط حشر اونارو زیاد میکرد. باورم نمیشد ولی این حالت فوق‌العاده لذت زیادی داشت چون تو این وضعیت کیر احمد پروستات من رو مستقیم ماساژ میداد و باعث میشد که خیلی سریع به اوج لذتم نزدیک بشم. هرچند از شدت گاییده شدن، رون و پاهام قدرتی نداشتن ولی چون اینجور کون دادن خیلی برام لذتبخش بود، قصد نداشتم به این زودی منصرف بشم. محسن هم آه و ناله‌ش زیاد شده بود و مشخص بود که اونم داره خیلی لذت میبره. همونطور که گفتم، چون پروستاتم داشت مستقیماً تحریک میشد، بدون اینکه حتی به کیرم دست بزنم ارگاسمم داشت میرسید و اصلاً باورکردنی نبود برام که دارم با کون دادن به اوج لذت جنسی میرسم. همینطور که آه میکشیدم زیرلب میگفتم داره میاد. به محسن خیره شدم، داشتم ارضا میشدم و نمیدونستم چیکار کنم. کم کم دیگه جیغ میکشیدم که دارم ارضا میشم ولی انگار کسی حواسش نبود. اصلاً تو حال خودم نبودم، لذت داشت منو میکشت و یه لحظه‌م متوقف نمیشدم. چاره‌ای نداشتم، چشمامو بستم و همین که دیگه آخرین لحظه‌های ارگاسمم میرسید، احمد متوقفم کرد. از حال خودم بیرون اومدم، محسن بهم خیره شده بود و اونم متوقف شده بود. همگی به من نگاه میکردن، فکر کنم خیلی حشرم زده بود بالا و تو همون لحظه‌ای که از خودم بیخود شدم خیلی سر و صدا راه انداخته بودم. کمی ناراحت شدم که احمد نذاشت ارضا بشم ولی خب میتونستم دوباره بهش برسم.
دوباره استایل عوض شد. این دفه من و محسن کنار هم لبه‌ی مبل خوابیدیم و همینطور که پاهامون روی شونه‌ی احمد و بابک بود، دوباره تلمبه زدن شروع شد. این دفه کاملاً تلمبه‌ها دیوانه‌وار و وحشیانه بود و به قصد جر دادن انجام میشد. همگی به خاطر اون لحظه‌ای که من به اوجم نزدیک شده بودم حشرشون چند برابر شده بود و در نتیجه من و محسن با نهایت توان در حال کون دادن بودیم و اونا با تمام توان در حال گاییدن و لذت بردن از کون ما. این دفه بابک کونم رو میکرد. بابک کونم رو کمی پایین گرفته یود و اینجوری دوباره پروستاتم تحریک میشد. کاملا میدونست چیکار باید بکنه و این عالی بود. بازم تحریک شدم و ارگاسمم نزدیک شد. دوباره جیغ میزدم و این دفه محسن رو هم میبوسیدم. کنار همه‌ی اینا بابک کاری کرد که دیگه کاملاً منو به اوج میرسوند. همینجور که داشت توی کونم تلمبه میزد، با دستاس کف پاهای من رو گرفته بود و بعد زیر قوزک پامو با زبون نوازش میکرد. این کارش فوق‌العاده لذتبخش بود و من نمیدونستم چیکار کنم. بابک همه‌ی جاهایی که میتونست برام لذت ایجاد کنه میشناخت و طوری پای منو با انگشتاش ماساژ میداد و لیس میزد که ازش لذت کامل رو میبردم. من و محسن فتیش پا نداشتیم ولی بابک کاری با پاهای من میکرد که حتی نمیتونم لذتشو توصیف کنم. بابک از کنار شست پام زبونش رو به سمت پاشنه پام میکشید و هر دفه که این کار رو انجام میداد، جریان عجیبی از مغزم عبور میکرد که سستی ویژه‌ای توی بدنم ایجاد میکرد که فقط باعث میشد حالتم سکسی‌تر بشه. فقط این نبود، وقتی بابک کف پاهام رو با کف دست ماساژ میداد و انگشتای پامو چنگ میزد، بدنم تحریک‌پذیریش خیلی بیشتر میشد، جوری که هر تلمبه‌ی بابک رو میتونستم با همه‌ی بدنم حس کنم و تک تک سلولام به ارگاسم نزدیک میشدن. به خودم قول دادم بیشتر به نقاط حساس پاها توجه کنم…
من و محسن کلی سر و صدا راه انداخته بودیم و من هر لحظه به اوج لذتم نزدیک میشدم. از ناله‌های محسن هم معلوم بود اونم مثل من داره ارگاسم میشه و ما حتی به کیرمون دست هم نمیزدیم. دیگه لحظه‌ش داشت میرسید، محسن رو محکم بغل کردم و ازش لب گرفتم و بابک همینطور که نقاط سکسی پاهام را با زبونش تحریک میکرد، توی کونم به شدت تلمبه میزد. تحمل نداشتم، جلوی چشمم تاریک تاریک شده بود و بازم از خودم بیخود شدم. آه میکشیدم و منتظر بودم، دیگه چیزی نمونده بود و با تلمبه‌ی وحشتناکی که بابک توی کونم زد، ارضا شدم. دیوونه کننده بود، داشتم میمردم، بدنم میلرزید و محسن رو محکم بغل کرده بود. آبم با فشار زیاد بیرون میزد و روی بدن خودم و محسن میریخت. جیغ میزدم و تو اوج لذتم بودم. جلوی چشمم تاریک تاریک بود و بدنم داغ داغ شده بود. لذتم فراموش‌نشدنی بود، تو بهترین حالت ارگاسم بودم و فقط یادم میاد اون لحظه خیلی بیش از حد معمول طول کشید و من شاید برای حدوداً 20 تا 30 ثانیه تو حالت ارگاسم بودم. و فقط ارگاسم تنها رو تجربه نمیکردم، بدنم با حرکتی تحریک میشد و بابک نه تنها با ارضا شدن من تلمبه‌هاشو متوقف نکرد، ضربه‌هاش تندتر هم شد و وحشتی‌تر از قبل تلمه میزد. برای همین هنوز کیرش پروستات من رو تحریک میکرد و من همینطور ازم آب خارج میشد. با چشمای خمار به محسن نگاه کردم و بوسیدمش. ارگاسمم تموم شده بود ولی حالتش تو بدنم بود، نمیخواستم از این وضعیت خارج بشم و به لطف بابک که تلمبه‌هاش تمومی نداشت، بدنم کاملاً سست و بیحال ولی کاملاً داغ بود، طوری هر چند ثانیه آبم جاری میشد و روی شکمم میریخت. بعد از من، نوبت اون بود و اونم داشت به اوجش میرسید. بغلم کرد و دست من رو روی کیرش گذاشت. ظاهراً برای ارضا شدن به کمی کمک نیاز داشت. کمی کیرش رو نوارش دادم ولی میخواستم فقط با ماساژ پروستات ارگاسمش رو تجربه کنه. احمد و بابک هنوز تلمبه میزدن و اونا هم سر و صداشون رفته بود بالا. بالاخره ارگاسم محسن فرا رسید و منو محکم‌تر بغل کرد. بعد آب اونم مثل من با فشار خارج شد و روی بدن جفتمون ریخت. من تند تند زیرگوشش رو براش میخوردم و اون تو حالت ارگاسم بود. برای اونم خیلی طول کشید، همیشه ارگاسمی که با ماساژ پروستات انجام میشه طولانی و لذتبخش‌تره. محسنم مثل من میلرزید. یعنی جفتمون میلرزیدیم و دیگه توان هیچ حرکتی رو نداشتیم. من و محسن تو بغل هم بودیم و همیطوری که اونا توی کون ما تلبمه میزدن برای چندین بار تحریک شدیم و آبمون جاری شد.
تمام سینه و صورت من و محسن پر از اسپرم بود. همه‌ی این اتفاقا احمد و بابک رو هم به ارضا نزدیک کرده بود و اینقدر تلمبه زدن که بالاخره ارضا شدن و چون نمیخواستن تو کاندوم بریزن، کیرشون رو از کون ما بیرون کشیدن و ما رو برگردوندند، بعد طوری دور ما چرخیدند که کیرشون روبروی صورتمون قرار گرفت و دوباره من و محسن براشون ساک زدیم. یعد از چنتا ساک حلقی حسابی، بابک توی دهنم ارضا شد ولی زود بیرون کشید و بقیه آبشو رو روی صورت و بدن من و محسن پاشید. برای احمدم همین اتفاق افتاد و تقریباً جفتشون همزمان آبشونو روی ما خالی کردن. دیگه صورت و بدنم جا برای اسپرم نداشت.
من و محسن بعد اون ارضای فوق‌العاده حالا دوباره حشری شده بودیم و از همدیگه لب میگرفتیم. هم دیگه رو بغل کرده بودیم و کمی از آبی که روی صورت و بدنمون بود رو با بوسیدن و لب گرفتن پاک کردیم ولی اینقدر زیاد بود که نمیشد همه‌شو خورد. احمد و بابک با کیرای آویزون روی مبل نشسته بودن و تقریباً بی‌حال بی‌حال بودن. من و محسن هم که حتی توان روی پا ایستادن نداشتیم، چون جر خورده بودیم همونطور با بدنای خیس تو بغل همدیگه خوابیده بودیم و هر از گاهی لب میگرفتیم. میدونستم که اگه بیشتر توی این حالت بمونیم باز اون دو تا حشری میشن و قصد کردنمون رو میکنن ولی واقعاً دیگه توانی برامون نمونده بود و کمی که گذشت به زور از جامون بلند شدیم و وسایلمون رو برداشتیم تا توی حموم بابک خودمونو تمیز کنیم. البته اونجا هم شیطنت کردیم و کلی با هم عشق‌بازی کردیم، برای هم ساک زدیم و آب همدیگه رو خوردیم. بعد دوش گرفتیم. بابک اعتراف کرد که بهترین گی سکس عمرش رو انجام داده و من خوشحال بودم که چنین لذتیو تجربه کرده بودیم و علاوه بر این خیلی چیزای تازه در مورد سکس یاد گرفتیم، ریزه‌کاریای سکس که شاید خیلیا بهش توجه نمیکنن.

این بود خاطره‌ی گی سکس 4نفره‌ی ما. امیدوارم لذت برده باشید. متن طولانیش به خاطر این بود که مدت زیادی طول کشید تا این خاطره رو بنویسم و سعی کردم همه‌ی جزئیات رو توضیح بدم. اتفاقای زیادی برای من و محسن افتاده و سکس‌های زیادی داشتیم. من سعی میکنم بهترین خاطره‌هامون رو اینجا برای شما بنویسم. قصدم از نوشتن این خاطره‌ها چیزی نیست جز بیان لذت واقعی یه گی سکس تو جامعه‌ای که به افرادی امثال من و محسن نگاه‌های تحقیرآمیز و تنفرآمیزی میشه. همیشه یادتون بمونه که اگه سکس میکنید تا آخرش برید و هیچ‌وقت احساس خودتون رو سرکوب نکنید. شما قراره از سکس لذت ببرید، پس هیچ‌وقت از کاری که بهتون لذت بیشتری میده خجالت‌زده یا شرمنده نباشین، البته لذت طرف مقابلتون رو هم فراموش نکنین.
تو خاطره‌ی قبل من درخواست کردم که دوستان راهی بهم معرفی کنن تا بتونم مشخصات خودم و محسن رو اینجا بذارم تا اگه کسی هست که تفکراتش در مورد رابطه‌ی گی مثل ما هست و میخواد وارد سکس با ما بشه، بتونه باهامون ارتباط برقرار کنه. راستش از راهنماییتون خیلی ممنونم ولی واقعاً فرصت نکردم که تاپیک یا اکانت ایجاد کنم. سعی میکنم تو اولین فرصت اینکارو انجام بدم. حالا بازم اگه راهای دیگه‌ای هست لطفاً بهم بگین. خیلی ممنون و سپاس‌گزارم.

نوشته: حامد


👍 17
👎 0
24579 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

581721
2017-03-01 22:32:28 +0330 +0330

خیلی عالی بود. لطفا پروفایل من رو بخونید چون من هم دقیقا این نوع سکسی که داشتید رو خیلی دوست دارم. منتظر جواب هستم

0 ❤️

581728
2017-03-01 22:48:22 +0330 +0330
NA

عالی بود با تمام جزئیاتیکه شرح داده بودی.

0 ❤️

581737
2017-03-01 23:21:25 +0330 +0330

Man zanposham
Age toonesti behem ye payam bede

0 ❤️

581742
2017-03-01 23:45:21 +0330 +0330

یادم رفت که بگم مفعول هستم. پروفایلم رو بخونی متوجه میشی

0 ❤️

581811
2017-03-02 14:06:39 +0330 +0330

چیطو حوصلت شد این همه بنویسی!!!

0 ❤️

581813
2017-03-02 14:12:51 +0330 +0330

طولانی بود ولی قشنگ نوشتی و خسته کننده نبود…

0 ❤️

581925
2017-03-03 07:00:36 +0330 +0330

و بازهم همچنان عالی بود❤

0 ❤️

585482
2017-03-25 03:00:02 +0430 +0430

واوووو
عالی بود.منم دوس دارم همچین گی سکسی رو تجربه کنم ولی فاعلش نیست.اگر هست کسی بگه ومن رو وارد کنه به این نوع سکس

0 ❤️