خاطره با خاله جونم (2)

1393/11/17

…قسمت قبل

سلام دوباره… دمه همه گرم که حالا می فهمم کسایی که کامنت میذارن چه قدر باهوشان و از بس جلق زدن دیگه حساب کتاب هم یادشون رفته. یک عده نوشته بودن که سال ها به هم نمی خوره. خدمت شما عرض کنم که من تو داستان گفتم که خاله من بعد از انقلاب رفت بلژیک. مگه من گفتم که چه سالی رفت و یا اینکه من بعد از چند سال که اونا تو خارج بودن دیدمشون. دوم من نوشتم که اختلاف سنی ما 20 ساله و من اون موقع 23 ساله بودم. یعنی خاله من اون موقع 43 ساله بود ( آقایون با سواد دقت کنید من هیچ وقت ننوشتم که اونا چند سال بود که ایران رو ترک کرده بودن موقعی که من اونا را دیدیم). سوم به من می گین افغانی مثل اینکه دارین فحش میدین. من با افغانی هیچ مشکلی ندارم، اگه شما ها دارین برین کون خودتون رو پاره کنین ولی من افغانی نیستم. چهارم اینکه همه داستانهایی رو که من می خوام اینجا بنویسم تخیلی نیست، اگه دوست ندارین و یا اینکه فکر می کنین که من دروغ می گم ، از این ببعد هر داستانی به اسم کننده میاد رو نخونین. من واسه اونایی می نویسم که دوست دارن. نه اهل فحش دادنم و نه اینکه فحش می خورم. خوب دوستان عزیز شهوانی بریم سر بقیه داستان.

… رو مبل که نشسته بودیم من همش چشام به سینه های گنده خاله ام بود. نوک قرمزش هم زده بود از لای کرستش. راستش من او موقع بی نهایت خجالتی بودم. با دو تا زن خوابیده بودم ولی همیشه زنها بودن که میومدن جلو و من تا آن موقع هیچ وقت خودم پا جلو نذاشته بودم. اینکه نمی دونستم با اینکه خاله می خواد ولی چه جوری برم جلو. تمام بدنم آتیش گرفته بود و حسابی عرق کرده بودم. اون یکدفعه هی پاشو می زد به من. رونای لخت سفیدش رو میزد به پام و رونم. داشتم هم دیونه می شدم و هم از خجالت روم نمی شد مستقیم به صورتش نگاه کنم. پاهاشو انداختن بالا روی میزی که جلومون بود. گفت خوب فرهاد جان داشتی می گفتی . آب دهنم خشک شده بود. نمی دونستم چه بگم. افسانه جون گفت راستی شراب می خوری. خالم عاشق شراب سفید بود. چند دفعه باهم وقتی که اومده بود آلمان با شوهرش تو رستورانهای آنچنانی و گرون با هم شراب خورده بودیم. همیشه می رفتن رستورانهایی که پیانو زنده می زد و خیلی موند بالا بود. گفتم آره حتما. پاشد طوری که من بیشتر کونشو ببینم پشت کرد به من که بره شراب بیاره. یک دفعه دامنشو زد بالا پشت به من . دیدم که یک شرت مشکی توری پوشیده و کون بلورشو قنبل کرد و گفت این هم بیاد رقصای او ن موقع و خندید. من کیرم شق شده بود و نمی دونستم چیکار کنم. سریع کیرمو جابجا کردم تو شلوار که داشتم می میردم از شق درد. با دو تا گیلاس و شراب برگشت. اومد وایساد جلوم ساق پاهاشو چسبوند به زانوهام و گفت عیبی نداره که داریم شراب سفید می خوریم اگه می خواهی شراب قرمز هم هست. گفتم نه خوبه. داشت قلبم می یوفتاد بیرون. تمام بدنم گرم شده بود. کیرم داشت می ممرد.ولی میخواستم اون شروع کنه. جرات نداشتم کاری بکنم. زبونم بند اومده بود. اومد نشست بغلم دستم و گیلاس شرابو داد به من. گفت به سلامتی بابک و یک چشمک زد. وای داشتم میمردم. پاهاشو انداخت روی پاهای من. گفت ببینم اینجوری بکنم با بابک؟ گفتم اوکی هست. اومد جلو و لی اول به سینه هاش اومد جلو. وای چه سینه هایی. گفت اینجوری چی؟ دو تا سینه گنده و سفید جلوی صورتم . آب گلوم پایین نمی رفت. گفت به سلامتی هر چی پسره شیطونه. شراب و لب زد و من هم گفتم سلامتی و کمی خوردم. خشکی گلوم بهتر شد. شروع کردم با دسته گیلاس ور رفتن . نگاش همش به کیرم بود. دستشو گذاشت روی پام گفت تو همیشه اینجوری خجالتی بودی و صورتم رو بوسید. وای چه لبایی. گفت می دونی من چند وقته اقا کوچولو ندیدم. گفتم نه. گفت سه ساله . خندیدم. گفت دوستای قبلی ما سراغ من می یان ولی من نمی خواهم با هاشون باشم. خوبیت نداره. به رسول (شوهر سابقش) احترام میذارم. من هم خندیدم. گفت پدرسوخته خندت چیه. اومد سرشو گذاشت روی گیلاس من و گفت می خوام تو بهم شراب بدی. من هم با گیلاس خودم اومدم که شراب بدم، سینه هاشو مالوند به من و نزدیک اومد. از شراب من خورد. گفت اوه چه قدر خوشمزه تر میشه. گفت اینجوری هم با بابک بکنم؟ گفتم آخه افسانه جون بابک که 18 ساله نیست. گفت پدر سوخته تو اصلا تو خط نیستی ها، منظورم تویی. خندیدم گفتم آخه من تو این چیزا خنگ تشریف دارم. خندید. وقتی می خنده سینه هاش میره بالا و پایین وای دیگه فقط به سینه هاش نگاه می کردم. رونای لختش روی پاهامو فراموش کرده بودم. همون جور که پاهاش روی پاهام بود، با زانوهاش کشید روی کیرم و گفت آقا کوچولو در چه خاله. حرف از گلوم بیرون نمی یومد. ممم کرد و گفت مثل اینکه من کاری نکنم تو کاری نمی کنی. اومد یک لب ازم گرفت. اوهههههههههههه دیگه کیر داشت می مرد. من هم شروع کردم لب گرفتن. سینه هاشو می مالوند به سینه هام… دستشو گذاشت روی کیرم و می مالید. بوی عطر کریستین دیورش خورد به دماغم از لای موهاش. وایییییییییی چه بویی. خودشو انداخت روم. گیلاس شرابها رو گذاشتیم روی میز. گفت می خواهیی ببینی زیر دامن چیه که اینهمه باهاش جلق زدی؟ منتظر جواب نشد و دستمو گرفت و کرد زیر دامنش. گفت خودت کشف کن. صورتم کشوند روی پستوناش… وای واسه اولین بار بهش گفت چه پستونایی. یکدفعه خجالت کشیدم. گفت پستون مال خودته فرهاد جونم. دستمو کشیدم روی کوسش… وای تمام شورت توریش خیس بود. کوسشو چنگ ردم. داشت روم باز میشد. منتها فکر کنم بیشتر فشار کیر و حشری بودنم بود تا رو باز شدنم. می گفت آخ چنگ بزن… مردم… چنگ بزن… خودش هم هی لب می گرفت… کیرم داشت منفجر میشد. یکدفعه بلند شد. یک شرابی خوردو گفت حالا می خوام به یاد اون روزها واست دامن بالا بزنم. رفت یک آهنگ تند دیسکویی به زبون بلژیکی گذاشت. گفت حالا نوبت منه. من همیشه دوست داشتم وقتی من میرقصم یکی انگشت بکونه تو کسم. هر وقت اومد جلوت و قنبل کردم تو فقط یک بار حق داری انگشت کونی. آههههههههههه داشتم میمیردم. گفتم باشه. بقیه گیلاس رو خوردم. اومد هم واسه من و هم خودشت شراب رو پر کرد و یک لبی از من گرفت. وایساد وسط اتاق و شروع کرد رقصیدن. وای پول چیکار میکنه . بدنش مثل یک دختر 20 ساله بود. هیچ جاش اثری از 43 سالگی نبود. دامنشو میزد بالا و واسم استریپ می کرد. دامنشو زد بالا و می چرخید. با خودش ور میرفت و سینه هاشو تکون میداد. من هم هی کیرم رو جابجا می کردم و اون هی بوس می فرستاد و لباشو غنچه می کرد به طرف صورتم ، بدنم، کیرم. وایییییییییی فکر نمی کردم اینجوری باشه. پاهاش کشیده و سفید. اومد جلوم و کونشو قنبل کرد. نمی دونستم چیکار کنم. گفت آهههههههههه انگشت کون بچه. همین جور که میرقصید کونشو اورد به طرف صورتم. من هم دستمو لرزون از لای شورتش کردم تو کوسش… وای چه گرم بود… دوباره رفت وسط و رقصید… ایندفعه سینه هاشو می مالوند و میرقصید. پیرهنشو دار آورد. وای یاد اون روزایی افتادم که از لای کلید در توالت نگاش می کردم که با شورت و کرست بود و با خودش جلق می زد. مثل همون موقع هم خجالت می کشیدم و هم حشری بودم. یادم بچه گی افتادم. وای این همون خاله اس… سریع رفتم طرف گیلاس خودم و گیلاس اونو دادم دستش. با هم به سلامتی خوردیم. گفت به سلامتی مردونگی بابک… من هم خندیدم. اومد جلو بوسم کرد و گفت فدای تو. من خر هم فقط گفتم مرسی. این دفعه دستشو برد لای پاهاش… پاهاشو کلید کرد به هم و می مالوند به هم… باز واسم بوس فرستاد… نمی دونستم چیکار کنم… دوباره اومد جلوم قنبل کرد… دوباره دست کردم تو کوسش… گرم بود و خیس… دوباره رفت وسط… واییی مگه میشد… گفت بیا وسط… من هم اومدم و وایستادم وسط اتاق… اومد کونش می مالید به کیرم… نمی دونستم چیکار کنم… کرستشو باز کرد… پستوناشو می مالید به سینه م… دستمو گرفت و نشوند رو زمین… زانو زدم… اومد کونشو می مالید به صورتم… گفت بگو چه خاله با حالی داری… آهنگ تند دیسکویی… بدن خاله و کیرم داشت دیونه ام می کرد… من هم هی بو می کرد… همه جاش بوی کریسین دیور می داد… بلندم کرد از روی زمین… کونشو کرد طرف… من هم وایساده دوباره یک انگشت کردم تو کوسسس داغشششش. وایییی انگشتمو می مکید این کوس… واقعا داشت آبم می یومد. خالم شورتشو کند و کرد تو دهنم… وای شرتشم بوی کریستین دیور میداد… گفت خوب اینام واسه بابک خوبه؟ منتظر جوابای من نبود و کار خودشو میکرد… اومد جلو و زبونشو کرد تو داهنمو و کیرمو محکم گرفت… داد زدم آییییییییی… گفت همینه دیگه و اسه من شق می کنی… همین جوری شق می کردی واسه من؟ گفتم آره… اصلا انگاری زبون من کار نمیکرد… اومد جلوم… زانو زد… گفت درش بیار… من هم زیپو کشیدم پایین… هولم داد… گفت اینجوری نه… افتادم زمین… اومد تمام شلوارمو با یک حرکت تند کشید از پام بیرون… گفت پدر سوخته دیگه واسه من شق می کنی… وای لخت لخت بود… پدر سگ پول چیکار میکنه… انگار نه انگار که یک شکم زاییده… کوچکترین اثری از شکم بعد از زایمون نبود… حتا خط ها ی بارداری هم دیگه معلوم نبود… موهای کوسش رو کوتاه کرده بود ولی نزده بود با تیغ… افتاد رو کیرم… تمامشو میکرد تو دهنش… دستشو میچرخوند دوره کیرم و هی میک میزد… خایهامو نتراشیده بودم ولی به این حال تکی تکلی می کرد تو دهنش و میک میزد…وایییییییی چه دردی… خایهامو کشیدم از دهنش بیروون… تا حالا کسی خایهامو نمی کیده بود… شروع کرد با دست واسم جلق زدن… گفت تا حالا اینجوری بهم حال نداده بود… فرهاد عشقی تو… جلق که میزد واسم تمام سینه های گندشت بالا و پایین می رفت… چنگ زدم به سینهاش… آهههههههههههه کشید… گفت نوکشنو فشار بده… من هرزه توممم… فکر نمی کردم خاله ام اینجوری باشه… گفت من زن قدرتمندیم واسه همین تو سکس می خوام… جنده باشم… هرزه باشم… اوهههههههه بکن از بیخ نوک سینه هامو… من هم همی نوک سینه هاشو می کشیدم… تا حالا تو عمرم کیرم این جوری گننده ندیده بودم… به نظرم یک 3 سانتی از حالت عادی بزرگتر شده بود… خودم تعچب کردم… گفت دهنمو صاف کن… بگااااااااا … افتاد روی مبل گفت می خوام منو بمالویی… دهنمو سرویس کنی… جر بخورم… همه چیز آزاده… من شک شدم… این اصلا خاله ای نبود که حتا تو فانتزی من جلق میزدم… نمی دونستم چیکار کنم… واییی کیرم رو نگاه می کردم… از اینکه اینقدر گنده شده واسه خودم تعجب داشت و خوشحال… احساس افتخار می کردم… تو همون خجالت یاد اون افتادم که همیشه دوست داشتم کیرم گنده تر بود… حالا یک کیر 20 سانتی می دیدم و بیشتر راستشو بخوایین با افتخار به خودم نگاه می کردم… اومد جلوی خالم که لنگاشو باز کرده بود و از کوسش آب سرایز بود زانو زدم… وای چه کوسسی… خیس… با لبه های کوچولو… سرخ و بسته ولی آب ازش می اومد… تمام کوسشو کردم درسته تو دهنم… شروع کردم اول آبشو کشیدن توی دهنم… وای چه مزه ای… تمام دهنم باز بود روی کوسشش… می گفت گاز بزن کوسمو… میک نزن… داغونش کن… وحشی باش… آههههههههه… شروع کردم گاز گرفتن چوچولش… کیف می کرد… گفت… بکن پدر سگ او چوچولو… داغون کن… چوچولشو می کردم تو دهنم و با دندوانم میکشیدم… آههههههه میگفت که دیگه آبو میورد… محکم شروع کردن به چنگ زدن سینه هاش… نوکشونو می کشیدم… شروع کردم به سیلی زدن توی روناش… میگفت … حرف بزن… حرفهای بد بزن… جندگی منو نشون بده… راستش دهنم بند اومده بود… من آدم فحش بده نبودم… ولی خودم هم حشری شده بودم… دلم رو زدم به دریا… گفتم بگو جنده کیری هستی… گفت جنده همه کیرای دنیام… محکم زدم روی روناش… سرخ شده بود… چشاشو بسته بود… یکدفعه بلند شدم… گفتم بیا روی زمین… خوابید روی زمین… رفتم نشستم روی دو تا دستاش ، با زانوهام نشتستم روی بازوهاش که تکون نخوره… گفت می خوایی چیکار کنی مادر جنده… نذاشتم حرفش تموم بشه… تمام کیرمو کردم تو داهنش… خایهام می خورد به چونش… دو بار تلمبه زدم… کشیدم بیرون… اوغ میزد… آب از دهنش ریخت بیرون… گفت کوس کشش… اینو میگن گاییدن… خالتو بگاااااااااااااا… دوباره کیرمو کردم تو دهنش… دستو پا می زد… کشیدم بیرون… دلم واسش می سوخت… ولی خودش می خواست… دو طرف دهنشو با دست باز کردم و هر دو خایهمو با هم کردم تو دهنش… ترسیدم جر بخوره… ولی به چشاش که نگاه کردم دیدم داره حال می کنه… خایهامو کشیدم بیرون… دوباره عق زد… نفس کشید… گفت جنده تم تا آخر عمر… فرهاد جون… من هم دیگه وارد بازی شده بودم… گفتم خواهرتو گاییدم خفه… دوباره کیرمو کردم تو دهنش… داشت پاهاشو به هم می مالید از لذت… نگاهی به پشت کردم… دیدم همش داره پاهاشو می ماله به هم… کیرم رو اوردم بیرون… گفت آخخخخخ فرهاد یعنی پروین ( مادرم) رو میگایی؟ … من گاییدن دارم یا اون؟ … من هم در حال مالیدن خایهام به همه جای صورتش بودم… تمام کیر و خایم شده بود پر از عق زدنهای اون… خیس خیس… موهاشو گرفتم و کیرم رو کردم لای موهاش… همه عق زدنشان حالا شده بود آب به هم موهاش… گفت تا حالا پروین رو هم دید زدی؟ گفتم آره… اون کونش گونده تره… گفت دیوس می دونستم توی سربزیز همه رو نگاه میکنی… پروین رو با من می کنی… آخخخخخ چه حرفی… واساط گاییدن حرف مامانم اومد… من هم حشری ادامه دادم آره… خندید گفت همینو می خواستم بشنوم. … تمام کیرمو شروع کردم به تمام صورتش مالیدن… گفت کیر می خوام… گفت خفه… گفت خواهش… گفتم خفه… گفت جنده تم… گفتم خفه… محکم با کیرم می زدم توی صورتش… گفت نه با دست بزن… کتک بزن… سیلی بزن… من وحشی می خوام… دو تا یواش زدم تو صورتش… گفت این مردونه نیست… مردونه بزن… محکم… دو تا کشیده آب دار زدم به صورتش… خودم ترسیدم… تمای صورتش قرمز شد… گفت اوهههههه می پرستمت… جوننننننننن… بزن… دهنشو با دو دست باز کردم… کیرم رو کردم تو حلقش با خایهام… تمای صورتش یک دفعه قرمز شد… از ترس بلند شدم… شروع کردن سرفه کردن… او شیتتتتتتتتت … چنان ترسیدم که نگو… همش سرفه می کرد… حالش بد شده بود… نمیدونستم چه گوهی خوردم… ترسیدم حسابی… یکدفعه لبخند زدن… گفت خوشم اومد داری مرد میشی… اینو می گن گاییدن. با دو دلی لبخند زدم ولی خیلی ترسیده بودم… بلند شد و گفت حالا بریم رو تخت… اومد کیرم رو گرفت توی دستش و کشید به طرف تخت… توی طول راه تا توی اتاق خوابد داشت کیرم رو میکشید تو دستش… بهم گفت تف بکن به هم… منو میگی تا حالا اینکارو نکرده بودم… داشتم از حشری بودن و خجالت می میردم… گفت ماردتو گاییدی… بکن… تف کن… به من بگو اشغال… بگو… من هم همین جوری که کیرم تو دستش بود به طرف اتاق خوابید… تف می کردم… روی کونش… روی پشتش… می گفت آخخخخخخخخ چقدر گرمه… فحش بده… منم حرفهایی که توی عمرم تا خلا نگفته بودم بارش کردم… گفتم… خوار کوسه… مادر کونی… جنده… و هی تف می کردم… امادیم توی اتاق خواب… دیدم چشماش پر اشکه… یکدفعه نارحت شدم… گفته افسانه جون چیه؟ … گفت اینا اشک نیست آبه کوسمه… تا حالا اینجوری حال نکردم… اومد بوسم کرد گفت فرهاد خیلی دوست دارم میرسی ولی مهربونی نکن… خاله تو بگا… کوس کشی کنن… من جندتم… خواهر کوسم… پتیارم… مادر قحبم… افتاد روی تخت… لنگاشو باز کرد… بگا این خواهر کوس رو… جر بده… این کوس و کونو… کوس کشی اگه نکنی… اومد بالای کوسش… گفت همین جور که خوابیدی می خوام کندتو بگام… گفت خواهش کرم نزن… منو بگا… کیرم تف زدم… فرستادم طرف کونش… هر چی فشار دادم نمی رفت توش… گفت تا حالا از کون ندادم… جرم بده… کرم نزن… درد می خوام… می خوام جر بخورم… تجاوز کن… خواهرمو بگا… من هم شروع کردم… دو تا انگشتام کردم تو کونش… با فشار می رفت… اشک می ریخت… به رحمی کردم… تا ته انگشتام رفت تو کونش… شروع کردم سینه هاشو مالوند… گفت نمال… نوک سینه هامو بکششش که برسه به کونم… رحم نکن… … خواهش فرهاد… قسمت می دم… جون من… رحم نکن… منو بگا… منم نوک سینه هاشوو می کشیدم به طرف پایین به سمت شکمش… وای تمام پستوناش سرخ شده بود… به دست دیگه داشتم کونشو دو انگشته می گاییدم… کیرم شل شده بود دوباره چون اصلا تو حشریت نبودم… همه این صحنه و این کارها واسم تازگی داشت و من شخصیتن اینکاره نبودم… ولی می دیم چه جوری التماس میکنه. … همین جور که می کردم تو کونش… می گفتم… جنده … پتیاره… اوخ چه کونی… گاییدمت… جون… بگو جنده کیری… اون هم می گفت همه کیرای دنیا تو کوس و کونم… جونننن منو بگااااااااااا… وایییییی منو بگااااااااااا… حالا کردم سه انگشتی… دستم انی شده بود… با ملافه پاک کردم و دوباره کردم تو… گفتم جنده خواهر کسه… حالا وقتشه… کیرم هوس تورو کرده… اومدم بالا سرش… همه کیرم رو کردم تو دهنش… کیرم کوچیک شده بود… دوباره ساک زد… خایهامو چنگ می زد… من هم موهاشو می کشیدم… سرشو محکم کردم طرف کیرم… می گفتم بخور جنده… خواهر کسه… خواهرتو گاییدم ( مادرمو) خواهرت از تو بهتر می خوره… صورتش سرخ شده بود… محکم دو تا کشیده خوابوندم توی گوششش… شروع کردم لاله های گوششو کشیدن… جنده زودتر شقش کن… تمام صورتش قرمز شده بود… یک نیشگون از چوچولش گرفتم… تمام پاهاشو زا درد جم کرد… دوباره چنگ زدم توی کوسش… نوک ناخونام تو گوشت کوسش رفته بود و خونی شده بود… می گفت… دیونه ام کردی… وایی بگاااااااااااااااا… هیچی از من نذار… دلم واسش سوخت ولی دیگه باید پیش می رفت… چوجولشو دوباره وشگون گرفتم… گفتم جنده حالا باید کونتو گاییید… گفت جونننننننننن کونم مال توووووو جرم بده… خواهرم گاییدس… جوننننننننننن لنگاشو دادم هوا… از دو طرف باز باز کردم که کم مونده بدو جر بخورن از هم… حالا کونش باز بود… کیر 20 سانتی رو تا بیخ کردم توشششششششششششش. … خایهام خورد به کونش… اشک از چشاش جاری شد… گفت این آب کوسم نگا نکن… فقط بگاااااااااااا… منو بگاااااااااا… نابودم کن… جرم بده…شروع کردم تلمبه زدن… چشماشو بسته بود… نوک پستانشو گرفتم و تا اون جایی که می شد کشدیم به طرف بالا و نگه داشتم و تو کونش تلمبه می زدم… از درد به خودش می پیچید و می گفت واییییییییییی تمامش نکن… این نباید تموم بشه… بگااااا… کنیزه توم… فقط بگااااا… تمام کیرم رو کرده بودم تو کونش… تلمبه می زدم… ددیگه داشتم می اومد… محکم تر پستونشاو می کشیدم… همه بدنش سرخ شده بود از کتک های من… آه هش داشت همه جا رو بمباران می کرد… می گفتم… خواهرت جنده س… پتیاره… کون کش… جنده… می گفت… آخخخخخخخخخخخخخخ بگو من جندم… من پتیارم… داشت می لرزید… خودشو جمع کرد… آبش اومد… میلرزید… آبش اومد… من کیرم رو در اوردم… کیرم انی بود… کردم توی موهاش… شروع کردم جلق زدن تا آبم بیاد… همه موهاشو می کشیدم دوره کیرم… همه موهاش انی شده بود… تند تند کیرم رو با موهاش مالیدم… واییییییی داشت آبم می اومد… تند تند جلق زدم… همه آبو ربختم توی موهاششششششش. دیگه هیچی حالیم نبود… اونقدر موهاشو کشیدم که داد می زد… گوش نکردم… فقط جلق میزدم که آبم بیاد… اصلا انگار نه انگار که این مو هست… آبمو با فشار خالی کردم توی موهاش و افتادم رو ی تخت… موهاش پر اب من و ان خودش بود… هم دیگرو بوس می کردیم و لب می گرفتیم و بعد از چند دقیقه هر دو ولو شدیم… گفت میرسی… تو عمرمی… ممنونتم…

ادامه دارد…

نوشته: کننده


👍 0
👎 0
199390 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

452750
2015-02-06 19:16:54 +0330 +0330
NA

داشتی موهاشو میکشیدی بعد اون موهاشو پیچید دور دودولت ها؟ lol
ولی در کل برای دوستان مجلوق

چون درکی نیست حرفی نیست diablo

2 ❤️

452751
2015-02-07 01:38:21 +0330 +0330
NA

حالت خیلی بده …یه آمپول دو منگولات برات مینویسم … با یه آمپول بیخ پشمیوم بده یکی از دوستان که اینجاست قاطی کنه بزنه واسط… یه پماد کیروکسیکام هم مینویسم بمال پس سرت … شربت گاییدمینوفن هم هم هر 1 ساعت 1 بار بچکون تو چشمات … امشب هم یه نوار بهداشتی بکن تو حلقتو بخواب …

4 ❤️

452752
2015-02-07 05:43:29 +0330 +0330
NA

خیلی اشتباه داشتی جا خالی ای کاش نمیخوندنم برو کارتو انجام بده مزاحمت نمیشم جا خالی

0 ❤️

452754
2015-02-07 06:15:05 +0330 +0330

همه جوره شنیده بودیم جز جق با مو که شنیدیم ممنون از نو آوری سکسیت dash1

0 ❤️

452755
2015-02-07 07:14:13 +0330 +0330
NA

عزیزم من هلند زندگی میکنم , لبه مرز بلژیک , کمکی نمی خوای ؟ clapping drinks

1 ❤️

452757
2015-02-07 12:57:42 +0330 +0330
NA

نو آور برتر سکسولوژی در سال 93.
جق زدن با مووووووووووووووووووووو؟؟؟؟!!! dash1

2 ❤️

452758
2015-02-07 15:50:39 +0330 +0330
NA

اسم داستانتو خوندم داستانو نخوندم.متاسفم برات از حیوونم شعورت کمتره حتی حرف زدن در این موردم عذاب اوره بعد اسمتونم میذارید انسان…

1 ❤️

452759
2015-02-07 16:03:33 +0330 +0330
NA

ریدی با این نگارش,خیلی برات متاسفم که همچین طرز فکری داری کثافت,

1 ❤️

452760
2015-02-07 17:57:28 +0330 +0330

کیرت انی شده بود درآوردی جق زدی ریختی تو موهاااااش ؟!
ای کیر عنی همه کچلای قندهار تو مخ مریضت
تو رو باید از جامعه دور نگه داشت …
روانکیری روانجقی ننویس !

1 ❤️

452761
2015-02-08 11:29:14 +0330 +0330
NA

کننده هم اسم قشنگیه عمو جون ولی تو بزار دهنده بیشتر بهت میاد

0 ❤️

452762
2015-02-08 19:19:13 +0330 +0330

وای این داستاناروبیخیال من عاشق این نظراتتونم خخخخخخخ

0 ❤️

452763
2015-02-09 04:39:37 +0330 +0330

سلام میرسی که کامنت میزارین… من که گفتم من خیلی ساله که خارج هستم و متاسفانه فارسیم مثل شماها که همش با این زبون کار دارین روز و شب نیست. اینکه که خلاصه ساری… من بهتر از این نمی تونم بنویسم…

0 ❤️

452764
2015-02-09 12:30:27 +0330 +0330
NA

پس خواهشن ننویس
اگه بمیری هم که خیلی بهتره

0 ❤️

452765
2015-02-09 12:32:03 +0330 +0330
NA

کسکش
این از کامنت قبلی جا مونده بود جا کش جقی

0 ❤️

452766
2015-02-12 07:46:57 +0330 +0330

ببينم خالت بچه چاله ميدونه که اينجور فحش ميده .خوبه الان تو خارج هستش اگهه تو ايران بود چي فش ميداد

0 ❤️