خاطره بد مامانم

1396/01/26

باسلام و خسته نباشید .من آرشم 20 سالمه ادم بیخیالی هستم که کلا زندگی به تخمم هست کلا حال نمیکنم بخام زندگی رو سخت بگیرم .این ماجرا مال تابستون پارساله مامانم یه زن محجبه و خیلی چاقه که از بچگی من باهاش خیلی راحت بودم تا حدی که چند بار درحال حق زدن مچم رو گرفت ولی دعوام نکرد فقط رفت و چیزی نگفت . حدوده 4 ماهه که با یک پسر 22 ساله دوست شده که من چند باری که گوشیش رو چک کردم پیام هاشو دیدم که مامانم هم از این که من خبر دارم خبرداشت و میدونست . اولین بار بود که میخواستن همو ببینن و مامانم ی شلوار تنگ پوشید با جوراب نازک و رفت سرقرار منم خونه بیکار بودم تا بیاد . صدای در اومد و مامانم وارد خونه شد که رفتم دم در ببینم چی شده و خوش گذشته یا نه که دیدم جوراب و کفشش پر اب کیر بود و سریع رفت داخل حموم که فرش ها کثیف نشه من رفتم دم در حموم که مامانم خیلی عصبی و ناراحت بود اول کمی نشست رو صندلی جوراباشو درارود و پرت کرد سمت من گفت کسخول بود پسره احمق . من کمی خندیدم ولی مامانم کامل عصبی بود و بلند شد شلوارشو دراورد .شرتش خیس خیس بود و تیشرت و روسری هم دراورد .من که فکر کردم اتفاق بدی براش افتاده حتما یا خفتش کردن چیزی دلیل رو پرسیدم که چی شده چرا اب تو جوراباته چرا شرتت خیسه اینقدر ؟ گفت پسره کسخول منو بعد 4 ماه برده بیرون تو ماشین افتاده به پاهام فقط جورابامو لیس زده بعد که کیرشو با کف پاهام مالیدم ابش اومد ریخت رو جورابم و بعد نیم ساعت دوباره راست کرده که بکنه . تا لخت شدم و پاهامو دادم بالا نوک کیرشو تا کرد تو کسم کامل که کرد تو دوباره ابش اومد و به من نگفت همونجا خالی کرد و بعدم عین مرده دگ جوون نداشت همونجا شمارشو پاک کردم و منو اورد رسوند . منم کلی خندیدم بهش که بیشتر عصبی شد و بلند شد شرتشو دراورد که دیدم تمام موهای کسشو زده یکم خم شد که شرتو دراره چند قطره اب از کسش خارج شد و گفت نگا پر ابم شده حالا چجور اینو خالی کنم و با یک لنگ از جورابش کسشو تمیز کرد و در رو بست که بره دوش بگیره از اون روز خیلی راحت شدیم ولی فقط در حد حرفه و تعریف میکنیم فقط …
نوشته: آرش


👍 10
👎 23
68283 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

589639
2017-04-15 20:41:32 +0430 +0430
NA

ﺑﺰﻭﺩﻱ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﺨﻤﺶ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ﭼـــﭙﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﻛﻴﻮﻥ ﺣﺴﺮﺗﻪ ﮔﺬﺷﺘﺮﻭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ
ﭼﻘﺪﺭﻡ ﻛﻪ ﺑﻲ ﻏﻴﺮﺗﻲ ﻣﺎﺷﺎﻻ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺎﺷﺎﻻ ﺑﺎﺑﺎﺗﻮ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻲ ﺍﺻﻼ

1 ❤️

589671
2017-04-15 21:50:33 +0430 +0430

برو پسر خجالت بکش یه کمی مردانگی داشته باش احمق فردا زنت رو هم بگا میدی

2 ❤️

589678
2017-04-15 22:21:45 +0430 +0430

کصشرات اگه تموم شد برو جقتو بزن… کیری مقام…

3 ❤️

589703
2017-04-16 04:17:48 +0430 +0430

تلگراف نوشتی! نگو بیخیالم بگو کونم گشاده ?

1 ❤️

589707
2017-04-16 04:22:43 +0430 +0430

بدان و اگاه باش که تو یکی ادم نمیشی… خخخخ

0 ❤️

589732
2017-04-16 07:27:11 +0430 +0430

نجس بی غیرت

0 ❤️

589734
2017-04-16 07:53:56 +0430 +0430

تا اونجا که کفشش پر آب بود خوندم
آخه دوستش پسر 22 ساله بوده یا ماموت ؟
ذهن مجلوق

0 ❤️

589744
2017-04-16 10:36:39 +0430 +0430
NA

کس گفتی آی کس گفتی.
ریدی جقی کیونی

0 ❤️

589770
2017-04-16 13:50:16 +0430 +0430

کیس خوبیه کار کن باهاش
ک وس کشی را باید از یه جایی شروع کنی خو

1 ❤️

589953
2017-04-17 05:14:48 +0430 +0430

چه جالب یادم باشه برای شوهرم با پا جق بزنم

0 ❤️

590005
2017-04-17 09:01:18 +0430 +0430

خخخخخخ
کوس خول شدن ملت

0 ❤️

590039
2017-04-17 15:44:23 +0430 +0430

جق زده به مغز و استخونت…کاملا رد دادی (dash)

0 ❤️

591063
2017-04-22 05:13:01 +0430 +0430
NA

عجب!!! خوب، میگفتی، دیگه چه خبر؟؟؟؟ ولی خوشم میاد مامانت خیلی معتقده، از اونجا فهمیدم که مراقب بود فرشها نجس نشه!!! آخه روش نماز میخونه، اه تف دارم کجا بندازم؟؟

0 ❤️

651964
2017-09-13 23:09:30 +0430 +0430
NA

حالا منم فتیشم…ولی کیر رستم تو اون مغز ملجوق بی غیرتت…اس چگنه

0 ❤️

655199
2017-09-30 10:17:11 +0330 +0330

کلا بجای مغز کوس توی کلته

0 ❤️

717169
2018-09-14 03:36:23 +0430 +0430

مامانت کصش رو نشون داد گفت نگاه آبش ریخته توش ، چطور درش بیارم؟؟
شیلنگ میاوردی میکردی تو ، مک میزدی

0 ❤️

766365
2019-05-09 05:15:59 +0430 +0430

داستانتم مثل زندگیت بود

0 ❤️

767278
2019-05-14 00:15:43 +0430 +0430

ایران عجب جنده خونه ای شده کجا داریم میریم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها