خاطره کون رویا

1391/09/26

سلام من پارساهستم و22 سالمه
تواین داستانی که می خوام براتون تعریف کنم اگه غلط املائی چیزی بود به بزرگی خودتون ببخشید…اینم عاقبت درس نخوندنه دیگه
از ادمای که کس شعرمی نویسن بدم میاد…
می خوام یه خاطره سکسی از منو دریادوس دخترمرحومم روبراتون تعریف کنم

علاقه شدیدی به دنس تکنو دارم …از14 سالگی دنس تکنوکارکردمو و از 15سالگی پارکور آموزش دیدم وتو 22سالگی به این کس مغزبازی هاخاتمه دادم
این داستان مربوط میشه به 4سال پیش که داشتم تویه یه پارک منو دوستام به قول خودشون تمرین می کردیم که 2تادختر توپارک نشسته بودن وبه به مانگاه می کردن
ماپسراهم که زود جوی میشیم! و پیش دختراخدی نشون دادیم
تقریبا یه ربع گذشت که متوجه شدم دختره پامیده وباکمال پروی رفتم سمتشو مخشوزدم
شمارموبهش دادم وشب حدوداساعت 9بود وبهم زنگ زد وکلی باهم حرف زدیم وبعددوروز اس ام اس بازی رفتیم سرقرار

توپارک که نشسته بودیم وصحبت می کردیم ازچشاش پیدابود که ازاودخترای بود که ازسکس خوشش میومد گه گاهی رونیم کت که نشسته بودیم پاهاشو بهم میچسبوند وبعد این که قرارمون تموم میشد من میوندم توخماری
یه شب بهش گفتم هرموقع که اومدی سرقرار تویکی منوبزن من گریه کنم.آخه گفت چرابزنمت؟من گفتم اعیبی نداره توبزن من گریه می کنم اگه دلت به حالم سوخت یه لب اذت میگیرم که ازدلم دراد
اونم قول کرد…فرداش که رسید نه منو زد ونه من گریه کردم تویه کوچه که داشتیم باهم میرفتیم یه نگاهی به این وراون ورکردم دیدم کسی نبود دستمو دورگردنش حلقه کردم وبوسیدمش
خدایش حرارت دهنش وزبونش هنوزم دارم حس می کنم خیلی حال داد این بوس باعث شدکه منو دریا بهم نزدیک ترشیم

اغلب دوستای دریابه رابطمون حسودی میکردن چون هردختری دوس داره دوس پسرش یه دنسرباشه که من خر وقتی اینومتوجه شدم که دیگه رویای نبود
منورویا دیگه پارک وکوچه های که ازش عبور می کردیم دیگه مارو میشناختن
خیلی تابلوشده بودیم
این باعث شدکه دیگه نتونیم زیاد تواون پارک بریم من خیلی مشتاق دیدن دریابودم اخه هرموقع میدیدمش واسه لباش پرپرمیزدم
یه روز دریا باتلفن خونشون بهم زنگ زد واین یاداوری بود برام که خونه رویاایناخالیه
التماسش کردم که بیام توحیاط خونشون ودو دیقه ببوسمش وبه چه بدبختی تونستم راضیش کنم

خونه دریا باخونه ما 5دیقه راه بود البته باماشین زودی خودمو رسوندم به کوچشون وبهش اس دادم درو باز بزار
درو باز کردوتندی رفتم خونشون
وای خدا تاب شلوارک… سینه هاش مثل شیپورمیموندن…نه سلامی نه علیکی تندی بقلش کردم وبوسیدمش
انقدبوسیدمش که زبونم دیگه جونی نداشت که بچرخه تودهنش دستمو کردم زیرتابشو بالادادم وای چشام از حدقه زده بود بیرون
روشلوارک کسشومی مالوندم واونم چشماشوبسته بود وکیف می کرد
کیرم حسابی سیخ شده بود انقد ته کفش بودم که دسشوئی زیرراپله خونشون بود تاچشم بهش افتاد بهش گفتم بیابریم تودسشوی کسی نبینه دو دیقه ای که خواستم برم توحیاطوببوسمش شد تقریبا 5دیقه رفتیم تودسشوی وازپشت گرفتمش وچون دوس داشتم تاخانوادش نیومدن زود ارضا کنمو جیم شم
شلوارکشو کشوندم پایین وازپشت گرفتمش که یکی زنگ خونشونوزد
کیرم سکته کرد بدجور احساس سوزش می کردم
خونشون تویه کوچه بود ازیه طرف یه اپارتمان چسبیده بود بهش از طرف دیگشم کوچه بود تنهاراه فرار من فقط راه پله بود که قفل شده بود یه پرده زده بودن به جلویه راپله
به قران همون لحظه فقط سکته نکردم
ازیه طرفم زنگ خونروهم گرفته بون به چه زوی کلید پیداشد
رویاکه اصلا اعین خیالش نبود خوشم ازش اومده بود دلوجیگرداشت

روپشت بودم که بودم احاس می کردم توبهشم ازیه تیر برق اومدم پایینو رفتم خونمون
شب که باهم اس دادیم فقط به هم دیگه گفتیم خدابخیرگزروند بعدش بازم اس بازی سکسی

دیگه تحمل نداشتم
بعدچندروز شنیدم
خونه برادر زن داداشم خالی بود داداشمم که دوسال ازخودم بزرگتره وهمه جیکوپیک واسرارهمومیدونیم ازش خواستم بهم کیلبدارو 1ساعت بده
رویاروکشوندم خونه برادرزن داداشم
رویانشست رو مبلو منم تیشرتمو درو وردمو داشتم اماده عملیات میشدم
که دیدم لبایه رویا قرمز نیست رفتم تویه اتاق خواب و رومیز آینه یه رژ برداشتم و نشستم پیش رویا به لباش زدم واروم بوسیدمش

بلندش دستوحلقه کردم دور کمرش وازش خواستم رو زمین درازبکشیم
دراز شد روش خوابیدم از لباش شروع کردم
اومدم پایین مانتوبنو بساتو بازکردم سینه هاشو مک زدم وای چه حالی میداد بعدچنددیقه سینه هاشوخوردم شلوارش راحت اومد پایین شلوار مدرسش بود کشی بود خیلی باحال بود
خلاصه
وسط پاهاشو که دیدم تودلم گفتم خوش به حال شوهرآیندت هرکی بازش کنه دربهشت به روش بازمیشه
زبونمو چسبوندم با کسش واروم ازپایین به بالا لیس میزدم
اونم مدام پاهاشوتکون میداد وای صداش درومده بود به لرزه پاهاش فهمیدم که بهش داره خوش میگزه
لبهای کسشو لیس زدم چقدگرم بود رفتم سراق لباش دوس نداشتم ارضاشم
کیرم خیلی سیخ شده بود
باانگشتم لبهای کسشوبهم می مالوندم
انقدحشری شده بودم که دلم می خواست کسشوپاره کنم ولی ارزش دردسرشوداشت
رفتم سراق کونش ازتف بدش میومد بعدچندتانازکردن تفو زدم کون که کون نبود انگار زردالو بود
وای بعد یه چندثانیه ای تمام اب کیرم ریخت تو کونش
بعد چندروزکه گذشت یادم افتاد که اون روزکیرمونخورده ولی حیف بعددوروز بعدکه ازسکسمون گذشت بهم گفت ما به درد هم نمی خوریم و…حالا من موندمو خاطرهاش

نوشته: پارسا


👍 0
👎 0
37968 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

348600
2012-12-16 04:31:46 +0330 +0330
NA

کیر خر تو کونت دروغگو
بالاخره رویا یا دریا؟!!!

0 ❤️

348601
2012-12-16 04:59:08 +0330 +0330

داداش تکلیف مارو مشخص کن اسمش دریا بود یا رویا
تابلو بود داستانت خالی بندی بود.

0 ❤️

348603
2012-12-16 07:02:09 +0330 +0330
NA

کون دختر مدرسه ای گذاشتی ؟؟؟ رو یا … در یا … بی یا… تو یا بالاخره کدوم ؟
برا خودتم رژ میزدی … لوازم آرایش فامیلتون تو چش و چالت

0 ❤️

348604
2012-12-16 10:10:09 +0330 +0330
NA

چند بار بگم آب قطع شده لطفا داستان بنویسید .نَرینید .

0 ❤️

348605
2012-12-16 11:09:07 +0330 +0330
NA

دریا خزر تو کونت , کس مشنگ این چی بود ریدی ( نوشتی ) .

اخه پفیوس لااقل برو یکم مجله کسکشنامه رو ورق بزن لااقل سطح نوشتنت یکم ازین حالت کیری خارج شه .

کیر برادر زاده داداشت تو کونت .

ناوشکن ابراهام کینکلن با تمام خدمش تو کونت .

کل محصولات پاکسان تو کونت .

چند بار گفتم وقتی داستان می رینین اون دست لامصبتونو از روی اون کیر کیریتون بردارین .

در کل داستانت بس کییییییییری بود. پس خواهشا دیگه این ورا پیدات نشه کونی.

در ضمن میدونستی کاشف الکترون کی بود ?!!

کل شیمی 2 تو کونت .

0 ❤️

348606
2012-12-16 14:36:51 +0330 +0330
NA

سلام به همه من عضو نبودم ولی داستانتو که خوندم گفتم لازمه که عضو شم وبهت بگم خیلی کسکشی.

0 ❤️

348607
2012-12-16 18:09:29 +0330 +0330
NA

چی بگم دوستان گفتنی هارو نثارت کردن.
آخه کون بچه این چی بود ریدی چه توهماتی داری تو. اینا همش بخاطر جلق زدنای اول صبحه که سبب چنین توهماتی شده. خب مردک توهم میزنی بزن اول صبح جلق میزنی بزن ولی نیا ننویس توسایت بذارواسه خودت بهتره. ببین پسرخوب دیگه سعی کن اول صبحی جلق نزنی خوب نیست زندگیتو مثل توهماتت به گند میکشی میرینی توش.

0 ❤️