خاله جون جونیم

1393/06/14

سلام اسامی در این داستان تغییر داده شده من الان 21 سالمه در یکی از شهر های جنوبی زندگی میکنم از زمانی که یاد دارم خالم با شوهرش مشکل داشت و همش باهم دعوا میکردن او موقع من 10 یا 11 سالم بود که وقتیم قهر میکردن میومد خونه ما چون اون موقع من بچه بودم خیلی راحت لباس میپوشید خالم یه قد متوسط خیلی سفید از سفیدیش هرچقد بگم کم گفتم با یه سینه های حدود 90 من از همون بچگی تو کفش بودم خیلی هروفت میومد خونه مون سعی میکردم بهش نزدیک بشم چند بار این کارو کردم ولی نه در حدی که اون متوجه نیت من بشه اینم بگم الان طلاق گرفته و تا الان 2 بار ازدواج ناموفقم داشته والان که این داستان رو مینویسم خودش و مامان بزرگم تو یه خونه زندگی میکنن

داستان از این جا شروع شد که بعد از امتحانات ترم مهر واسه یک هفته رفتم خونه مادر بزرگم اینا که هم بتونم خالمو ببینم هم یه سریم به مامان بزدگم زده باشم البته بیشتر خالمو ببینم خلاصه وقتی رسیدم در که زدم خالم درو باز کرد از دیدنم خیلی خوشحال شد اخه 6 ماهی بود ندیده بودمش خلاصه اومد بغلم کردو روبوسی کردیم وای پسر با یه تاپ پوشیده بود و شلوارک موقعی که بغلم کرد نرمی سینه هاش باعث شد کیرم شق بشه واقعا نرم بودن الان که دارم میگم کیرم راست شده راستی نگفتم خالم یه کوووووونی داره که نگوووو جدی میگم خلاصه رفتم داخل نشستم مادر بزرگم خواب بود واسه همین دیگه بیدارش نکردم خالم بعد از 5 دقیقه با یه سینی چایی اومد وقتی خم شد که بهم بدش حدود 2 یا 3 ثانیه رفتم تو سینهاش چنان نگاهی کردم که خالم دراومد گفت چیه ساسان به چی نگاه میکنی فک کنم متوجه شد اخه وقتی به خودم اومدم دیدم یه خنده کرد گفت بیا چاییت رو بر دار خلاصه چایی رو که خوردم گفتم خاله امشب چکاره ای گفت بیکار گفتم بریم یه قهوه خونه توووووپ قلیون بکشیم اونم گفت باشه شب که شد با ماشینش رفتیم یه قهوه خونه دیدم به به همه با دوس پسر دوس دختراشون جمع شدن دارن کلی حال میکنن یه 2 سیب واسه خودم خالمم پرتغال گرفت داشتیم میکشیدیم من داشتم دید میزدم که یهو خالم با لحن خنده در اومد گفت هوی چته چشات در اومد این از امروز اینم از الان وقتی اینو گفت خوشکم زد اخه منظورش از امروز دید زدن سینه هاش بود منم دیدم موقعیت خوبه گفتم خاله میشه باهات راحت باشم گفت اره عزیزم منم گفتم خاله اصلا حالم خوب نیست کسی نیست بهم پا بده منم یه سری نیازا دادم اما کارم شده خود ارضایی خلاصه کلی دردو دل کردم باهاش. حرفام که تمام شد گفتم خاله بیا بریم نمیتونم اینجا رو تحمل کنم اینو واسه لوس کردن خودم گفتم اونم زودی گفت باشه تو راه که بودم دیدم بهترین موقعیته گفتم خاله گفت جان خاله گفتم یه چیزی میخوام بهت بگم ولی همین جا بین خودمون میمونه میخوای بزنم میخوای هرکاری که دوس انجام بده اونم که تعجب کرده بود گفت خو بگو گفتم خاله من از موقعی که فهمیدم سکس چیه تو کفت بودم دوست داشتم حداقل یه بار که شده باهات سکس داشته باشم الانم خیلی داغوونم بعد دیدم زد کنار گفتم الانه که پارم کنه دیدم گفت جدی میگی واقعا اینطوریه منم مظلومانه گفتم اره گفت خیلی بیشعوری یه لحظه جا خوردم بعد گفتم خاله من حرف دلمو زدم دیدم هم من تنهام هم تو پس چرا نشه بعد گفتم خاله اصلا نباید میگفتم غلط کردم گوه خوردم فقط توروخدا بین خدمون بمونه وقتی این حرفارو زدم دیدم حیچی نگفتو حرکت کرد وقتی رسیدیم خونه دیدم مامانبزرگم نیست زنگ زوم داییم گفتم مامانبزرگ اونجاست گفت اره گقتم بیام دنبالش گفت نه شبو اینجا میمونه منم گفتم شاید بیام که داییم گفت باشه خواستی بیا منم چون این اتفاق افتاده بود نمیخواستم جلو دید خالم باشم چون خجالت میکشیدم رفتم در اتاق خالم در زدم گفت بیا تو وقتی رفتم تاریک بود تو اتاق گفتم من دارم میرم خونه دایی شب میمونم که گفت نمیخواد من تنهام منم گفتم نه بعد از این اتفاق نباشم بهتره که وقتی برگشتم که بیام بیرون دیدم زود بلند شد اومد دستمو گرفت گفت ساسان عاشقتم یه لحظه جا خوردم گفتم خاله چی گفتی گفت همینی که شنیدی گفتم خاله یعنی چی گفت میخوام تا شبح با هم حال کنیم مگه همینو نمیخواستی گفتمکچرا گفت پس داری به ارزوت میرسیدی منم یهو پریدم تو بغلش و شروع کردم بوسیدنش چراغو باز کردمو بردمش سر تختش حسابی از هم لب گرفتیم پسر خدایی عجب لبایی داشت گفتم بیا لباسای همو در بیاریم اومم گعت امشب من در اختیار توام ساسان گفتم جووووووون خاله وقتی تاپشو در اوردم داشتم دیووونه میشدم چه سینه هایی از رو سوتین شروع کردم به خوردن وقتی حابی خوردمش گفتم خاله بیا کامل لخت شیم چون طاقت نداشتم کیرم شده بووود سنگ

شروع کردیم لباسای همو در اوردن وقتی نوبت به شرتش رسید گفتم خاله بذار شرتت اخر سر دباره شروع کردم لباشو خوردن به پایین گردنشو خوروم تا رسیدم به سینه هاش وایییی چه سینه های نرمی تصلا قابل گفتن نیست یه 2 دقیقه ای وقط داشتم میخوردم که یواش یواش رعتم سمت کسش از روی شرت یه خورده باهاش ور رفتم که دیدم خالم چشاشو بسته داره حال میکنه منم اروووم اروم شرتشو کشیدم پاییین وایییییییییییییییییییی چه کسی سفیییییید توپول خکه خیس شده بود منم شروع کردم به خودرنش دیدم خالم با دستاش داره سرمو حول میده سمت کسش فهمیدم که واره حال میکنه منم همینطور نیخوردمش واسش طوری که قرمزه قرمز شده بود خالم با صدایی گرفته گفت بسه ساسان گفت بیا نوبته منه که بهت حال بدم منم از خدا خواسته رفتم جفتش دراز کشیدمو یه لب ابدار گرفتم گفتم بفرما خاله من اماده ام خالم بلند شد شرتمو با یه اشوه ای کشید پایین وقتی کیرمو دید گفت این چیه گفتم کیرمه گفت زلیل شده چه بزرگه 21 سانته چون امپول زدم من بدم میومد کیرم کوچیک باشه خلاصه شروع کرد از خایه خوردن پسر طوری ساک زد که ابم اووومد پاشید تو صورتش اونم یه ساسانی گفت که یه لحظه گفتم الانه که منصرف بشه و بهم نده بعد دیدم خندش گرفت گفت چقد بی جنبه تشریف دارن منم با خنده گفتم خدا میدونه چند نفر از این مردا کوچه سرت هرشب جلق میزنن که گفت خفه بابا البته با لحن شوخی رفت صورتشو شست و اومد دید کیرم خوابه گفت الان بلندت میکنم شروع کرد به خوردنش دید لامصب داره بلند میشه وقتی حسابی بلند شد گفتم خاله بسه میخواتم شروع کنم به خالم گفتم از کون میشه گفت نه گفتم افرین من کون میخوام گفت نه منم کلی التماس تا راضی شد گفت برو ک م بیار که اگه دیدم بد میکنی نمیذارم از کون بکنی منم کرم رو اوردم زدم هم به کیرم هم سوراخ کونش پسر بدنش مث یه تیکه جواهر بوووود خلاصه بهش گفتم کونتو قمبل کن اونم قمبل کرد منم اروم اروم کیرمو کردم توش کونش وقتی سر کیرم رفت دیدم واره با دستاش دستمو سفت فشار میده حقم داشت گذاتم جا باز کنه بعد ارو م اروم فشار دادم که دیگه کاملا رفته بود تو کونش یه چند ثانیه ایستادمو شروع کروم به تلمبه زدم سرعتو زیاد کردم اونم هی نیگفت ساسان بسه نمیتونم دیدم واقعا نمیتونه در اوردم کیرمو رو کمر خوابوندمش پاهاشو دادم بالا یکمی با کیرم با کسش بازی کردمو اروم کردم داخلش و تا ته خوددش یه جیغ سکسی کشید منم با همون شروع کروم به تلمبه زدن همزمان با تلمبه با سینه هاش بازی میکردم سینه هاشو که میدیدم عقب جلو میشه 10 برابر حشریم میکرد پسر کسش تنگ تنگ بود طوری که انگار اولین بار بود که میداد ولی خیلی تمیز بود واقعا به خودش میرسید خلتصه بهد از 15 الی 20 دقیقه که داشتم میزدم ابم داشت مومد که در اوروم کیرمو رو به پشت خوابوندمش همشو ریختم سر کونش و همونطور افتادم روش به مدت 10 دقیقه واقعا سکس توبی بود بعدش رفتیم یه دوش اب گرم گرفتیم و رفتیم خوابیدیم

بعد از اون تا الان که دادم این داستان رو مینویسم باهم سکس داشتیم بعدها فهمیدم یه دوس پسر داره که خیلی بهش میرسه خودش بهم گفت این بود ماجرای من و خالم این واستان عین حقیقته دروغم نبود شاید از طرز نوشتنم معلوم باشه این اولین داستانم بود و اخرین داستان یه دختر خاله هم دارم که بد تو کفشم اگه شد اونم کردم واستون میذارم داستانشو

نوشته:‌ساسان


👍 0
👎 0
195340 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

434810
2014-09-05 15:29:04 +0430 +0430
NA

خاله دختر خاله و…
از دم بکن.
نگران هیچی هم نباش.
کیرم تو کانون گرم خانوادت

0 ❤️

434811
2014-09-05 15:30:08 +0430 +0430
NA

وقتی بچه بودی تو کف خالت بودی؟ دروغ هم حرمت داره والا

0 ❤️

434812
2014-09-05 15:44:23 +0430 +0430
NA

اینا بچه نبودن گودزیلا بودن گودزیلا

0 ❤️

434814
2014-09-05 15:50:22 +0430 +0430
NA

داشتی مینوشتی همراهش جق میزدی که اینقد غلط املایی داری؟!!هان!!

0 ❤️

434815
2014-09-05 16:02:08 +0430 +0430
NA

خواهر خالت رو خر گایید ننوس دیگه گاگول

0 ❤️

434816
2014-09-05 16:33:19 +0430 +0430
NA

ajab sinehaye dari
damet garm
mishe beheshon das zad ??

0 ❤️

434817
2014-09-05 16:34:54 +0430 +0430

Ye dokhtar khoshkel moshkel nis pm bde

0 ❤️

434819
2014-09-05 17:43:59 +0430 +0430
NA

آش لاش داستان مامانت هم با شوهر خاله ات بنویس.

0 ❤️

434820
2014-09-05 17:54:06 +0430 +0430
NA

baba film sexy hendiyam injori nist .
adam shakh dar miyare.
yani be in rahati.
wacko

0 ❤️

434821
2014-09-05 18:33:57 +0430 +0430
NA

سكس با محارم؟؟خعلي كاره بديه ها…

0 ❤️

434822
2014-09-05 22:09:32 +0430 +0430
NA

توي لغت نامه كيريت گعت يعني چي؟؟؟

0 ❤️

434823
2014-09-05 23:18:39 +0430 +0430
NA

داستانو نخوندم ولی از نظرات لذت بردم، مرسی

0 ❤️

434824
2014-09-05 23:23:02 +0430 +0430
NA

برو بمیر انگل.
داستان محارم تحریم.

0 ❤️

434825
2014-09-05 23:37:10 +0430 +0430
NA

شما اسمت حمید هنروران نیست از شیراز

0 ❤️

434826
2014-09-06 00:35:23 +0430 +0430

کردن خاله اگه خودش اهل حال باشه چه حالی میده ؛ جق پرست و کیربدست عزیز

0 ❤️

434827
2014-09-06 00:40:18 +0430 +0430
NA

کیره 20 سانتیه من تو نوشتارت
دیووس چقدر غلط املایی داشتی
آدرس بده بیام منم خالت رو بکنم

0 ❤️

434828
2014-09-06 00:43:03 +0430 +0430
0 ❤️

434829
2014-09-06 00:49:03 +0430 +0430
NA

صفحه کیبوردت الان روش اب ریخته اره دادا

0 ❤️

434830
2014-09-06 05:53:35 +0430 +0430
NA

محارم؟ خجالت بكش

0 ❤️

434831
2014-09-06 07:36:18 +0430 +0430

نووووش جووونت عزیزم
اما غلط زیاد داشتی لطفا داستان دیگه گذاشتی بیشتر دقت کن ممنون

0 ❤️

434832
2014-09-06 07:54:48 +0430 +0430

بعد از اون تا الان که دادم این داستان… خیلی کوس خلی تو با این سواد کیریت چجوری وصلی به اینترنت خوار خالتو گاییدم

0 ❤️

434833
2014-09-06 08:16:31 +0430 +0430
NA

یعنی ریدی…

0 ❤️

434834
2014-09-06 08:48:49 +0430 +0430
NA

خاله مثل مادر مي مونه تو مادرت وگاييدي کس مغز البته فقط تو توهم انقدر بياد اين خاله جق زدي اومدي اينجا زر زر ميکني

0 ❤️

434835
2014-09-06 08:50:55 +0430 +0430
NA

امپول چی زدی به کیرت21سانت شد کونی دروغگو!!!اسمش چیه!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺎﻫﻢ
ﺳﮑﺲ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ
ﺑﻬﺶ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ…از اونوقت تاحالا داری میدی؟!؟!؟!اورین به دادنت ادامه بده ولی دیگه ننویس کونی

0 ❤️

434836
2014-09-06 10:04:48 +0430 +0430
NA

گاییدم همتونو با این نظراتون…
قبلا داستان چرت بود و نظرات باحال.حالا هردوشون چرتن.

0 ❤️

434837
2014-09-06 10:14:47 +0430 +0430
NA

این دیوس کونی از اول یه کیر بوده بعد دست وپا دراورده.
ولش کنن خودشم میکنه…

قرمساق گوزو

لت و پار

0 ❤️

434838
2014-09-06 12:22:25 +0430 +0430
NA

کسکش یه جوری نوشتی که انگار کسی تا حالا سکس نداشته کونی اینجا همه بکنن هر کس که تا حالا یبار تو عمرش سکس داشته میفهمه کس شعر نوشتی لاشی خان.من نمیفهمم چرا حال کردنه اینایی که میان داستان مینویسن فضاییه.خلاصه کیره هرچی شوهر خالس تو اول اخرت.

0 ❤️

434840
2014-09-06 22:46:33 +0430 +0430
NA

تو به کس خالت و دختر خاله جندت با مادر و کیرخورده خواهر خار کسدت خندیدی اگه یک کلمش واقعی باشه کسکش

0 ❤️

434841
2014-09-07 08:19:36 +0430 +0430

همونجا که خالش بهش گفت عاشقتم فهمیدم داره جق میزنه biggrin

خب کسکش این همه جنده پولی ریخته برو خودتو خالی کن…از بس جق زدی سلولای خاکستری مغزت بنفش شدن dash1

0 ❤️

434842
2014-09-07 08:38:18 +0430 +0430

کیرم از پهنا دهنت که سکس محارم ننویسی پدر سگ
کلی غلط املایی داشتی که باید رید تو سوادت
آمپول زدی کیرت گنده شده؟ :O احتمالا مرفین زدی حال خوبی داشتی دودولتو کیر میدیدی
در کل برو بمیر،آفرین dash1

0 ❤️

434843
2014-09-07 18:28:07 +0430 +0430
NA

منم همینطور…از شروع داستان دیدم ارزش نداره ادامه بدم…بانظرات خیییلی حال کردم

0 ❤️

434844
2014-09-21 11:20:47 +0430 +0430
NA

ﺑﯽ ﺷﻮﺧﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺟﺪﯼ ﻣﯿﮕﻢ ﺧﺎﻟﺘﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺟﻮﺭ کن

0 ❤️

434845
2014-11-05 16:05:01 +0330 +0330
NA

عالی بود مرسی. خالت دوس نداره دو نفر بهش حال بده؟؟اگه مایل بودی شیرازم مکان هم دارم اس بده

0 ❤️

434846
2015-05-24 18:09:15 +0430 +0430

محارم نیستم,تحریم کردیم…نه میخونم نه مینویسم نه میکنم!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها