خاله منو دوست داشت

1400/05/13

من 20 سالمه بایسکشوال هستم ولی برای پسر های کوچیک تر و دخترها رو هم ناز و جوون تر دوست دارم .مثل خیلی از پسرا بچه گیام همیشه پیش دخترا بودم طوری شدم که توی هر بازه زمانی یک دوست صمیمی پسر داشتم،همیشه هم با دخترا بازی هامون به سمت لختی میکشید و من هم همیشه چشمو گوشم باز بود و شیطون بودم تا اینکه به طور اتفاقی توی لبتاب فامیلمون American pie رو دیدم و علاقم تشدید شد،
خاله کوچیکم چهار سال از من بزرگ تره و اون موقع ها همیشه وقتی یه جا بودیم زیر یه پتو باهم میخابیدیم و وقتی من 9 یا 8 سالم بود و اون شروع بلوغش بود زیر پتو لباسشو میداد بالا و من سینه هاشو میخوردم،یه بار از خارج از شهر مهمون داشتیم که یه دختر داشتن 2 ماه از من کوچک تر بود همه طبقه بالا بودن و من و خالم و دختره خونه ی ما بودیم خالم بالا تنه مارو لخت کرد خودش روی تخت دراز کشید و گفت ما لب بگیریم با اینکه اون دختره هم سن من بود، تپل بود و یکم سینه داشت که خالم گفت من لیس بزنم
بعد جفتمون رو برد رو تخت و از هر دو طرف سینه های خالم رو میخوردیم و گاهی هم با ما لب میگرفت ولی هیچوقت به پایین تنه نرسید، گذشت و خالم از توی اون فاز در اومد ولی هنوز صمیمی بودیم و من بزرگ تر شدم و هیکلم یهو جهش کرد سال دوم راهنمایی که بودم تقریبا با خاله هم اندازه شده بودم و دقیقا یادم نمیاد من بهش گفتم دارم یا چه جوری شد که ازم فیلم سوپر خواست که ببینه بعد از ظهر بود خونه ما و بقیه رفته بودن خرید برای مهمونی شب، منم گوشیمو دادم یه گوشه شروع کرد به دیدن منم تو اتاقم با کامپیوتر بازی میکردم بعد یه مدت گوشی رو اورد داد بهم و رفت . چند وقت در میون بازم ازم فیلم سوپر میخواست میدادم ببینه تا یه بار که اول دبیرستان بودم تازه گوشی لمسی گرفتم و چند تا فیلم سوپر خوب با کیفیت بالا دانلود کردم ، بازم توی خونه ی ما بودیم چون پدر بزرگ مادر بزرگم با پدر مادرم رفته بودن ختم یکی از اقوام و خاله رو گذاشتن پیش من بمونه و رفتن، خاله گفت گوشیتو میدی فیلم ببینم منم از توی پوشه مخفی درش اوردم و دادم بهش و خودم تو کامپیوتر یه فیلم گذاشتم لم دادم رو تختم شروع کردم به دیدن ، تخت یک نفره بود و کامپیوتر روبه روی تخت بود و پشت به دیوار نشسته بودم و یه بالش گذاشتم پشتم، گذشت تا اینکه اومد کنارم رو تخت نشست و گوشی رو بهم داد و ازم تشکر کرد و یه جوری بود یه چیزی تو نگاش بود نمیتونم بگم حشر چون فرق داشت منم بغلش کردم و پیشونیش رو بوس کردم گفتم قابل نداشت، گفتم میخوای بشینی فیلم ببینی گفت باشه همونجوری لم دادم و اونم تو بقلم لم داد تو این سن هیکلم ازش بزرگ تر شده بود قشنگ بغلم جا میشد منم کلا حواسم به فیلم نبود با اینکه من کلا رو فیلم خیلی حساسم فقط بهش نگاه میکردم هی لپ و پیشونیش و چشم هاشو بوس میکردم تا اینکه خورد به لبش، چند ثانیه همونجوری موندم تا اینکه حس کردم اونم داره بوسم میکنه و دیگه چشمامونو بستیم لب میگرفتیم،
روی تخت درازش کردم و منم اروم رفتم روش و همینطوری به بوسیدن ادامه میدادیم و دستمو بردم از زیر لباسش و با سینه هاش بازی میکردم و کیر شق شدمو از روی شلوار به کسش میمالیدم، لباسشو در اوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش و دیگه کیرمو بهش نمیمالیدم فقط محکم به کسش فشار میدادم ، شلوارشو در اوردم و از روی شرت با دستم شروع کردم به مالیدن ، خیسی شرتشو با دستم احساس میکردم و بعد شرتشو هم در اوردم و شروع کردم به لیس زدن، با دستش سرمو فشار میداد بدن جفتمون داغ بود و تو حال خودمون نبودیم منم که با تمام وجود داشتم لیس میزدم تا اینکه پاهاشو قفل کرد و ارضا شد منم اروم کنارش دراز کشیدم و موهاشو نوازش میکردم یه بوس رو نوک دماغش گذاشتمو پا شدم رفتم دستشویی یکم خودمو مرتب کردم و از آشپزخونه 2 تا لیوان اب خنک گرفتمو بردم تو اتاق و دیدم هنوز همونطوری دراز کشیده و چشم هاش بستست ابو گذاشتم کنار تخت و سرمو بردم کنار گوشش و اروم صداش کردم ،چشم هاشو باز که کرد منو بغل کرد ابو دادم بهش و خودم لیوان ابو تو یه نفس خوردم و خودمو انداختم رو تخت و پا شد و داشت لباساشو میپوشید و منم نگاهش میکردم که پرسید: تو هم ارضا شدی؟ منم گفتم: اره ریخت توی شرتم وقتی رفتم دستشویی عوضش کردم, خوشحال شد و اومد بوسم کردو رفت شام درست کنه، منم با اینکه ارضا نشده بودم از خوشحالیش راضی بودم. بعد شام پدرم زنگ زد گفت ماشین خراب شده و شب باید بمونن و چون فرداش جمعه بود و ماشین قرار نبود درست شه گفت : اگه ماشین یکی از فامیلا جای خالی داشت بقیرو میفرسته خودش شنبه میاد، گوشی رو قطع که کردم رفتم سمت خاله ظرف ها رو شسته بود داشت از اشپز خونه میومد بیرون که بغلش کردم چند دور رو هوا چرخوندمش و نشستم روی مبل اونم روی پام گفت:چی شده؟ گفتم: ماشین خراب شده و امشب فقط خودممو خودت، بعد گفتم مثل قدیما امشب پیش هم بخابیم و با خنده تایید کرد. موقع خاب رفتم روی تخت و خاله لباساشو غیر شرت در اورد منم در اوردم اومد روم و شروع کردیم به بوسیدن
جفتمون فقط شرت پامون بود و خاله باز شرتش خیس شد در حدی که شرت منم خیس کرد که یهو چرخوندمش و خودم اومدم رو، شرتشو در اوردم و بعد مال خودمو حالا مستقیم کیرمو روی کسش میمالیدم کُسی که توی هر لحضه خیس تر میشد، یه دستم روی تخت یه دستم روی سینش گردنشو بوس میکردم بعد بهش گفتم: تو که نمیتونم بکنم میخوای از پشت امتحان کنیم اگه نتونستی ول میکنم, با یکم مِنو مِن قبول کردو من رفتم روغن زیتون اوردم به شکل داگی شد یکم ریختم تو دستم مالیدم به کونش بقیشو مالیدم به کیرم و با یه دست کسشو میمالیدم با دست دیگه انگشتش میکردم تا اینکه باز تر شد و دو تا انگشتش کردم
وقتی دو تا انگشت کامل جا شد یکم کیرمو مالیدم سرشو گذاشتم در کونش و اروم فشار دادم تا نصف بردم و خاله داشت ای و اوی میکرد گفتم: در بیارم؟ گفت: خیلی درد نمیاد اروم شروع کن و شروع کردم جلو عقب و با دستام کونشو گرفته بودم و گاهی اروم میزدم درش و خاله با یه دست کسشو میمالید و آهو ناله میکرد تا اینکه با یه فشار تا ته کردم توش و همونجا نگه داشتم و خودمم رفتم روش و بوسش میکردم، فشار و گرمایی به کیرم وارد میشد زیاد بود و با یکم بازی بازی تمام ابمو توی کونش خالی کردمو کشیدم بیرون و جفتمون همون جا دراز کشیدیم بعد یکم استراحت بلندش کردم و بردمش حموم و بدنشو زیر اب مالیدم دستاشو گذاشتم رو دیوار یکم خمش کردم و شروع کردم براش لیس زدن تا کیرم دوباره شق شد بلند شدم دوباره کیرمو گذاشتم توی کونش و جلو عقب میکردم و از پشت گردنشو بوس میکردم و کسشو میمالیدم بعد چند دقیقه دیدم دارم ارضا میشم شدت مالش کُسشو شدید تر کردم و ریختم توش و خاله هم با من ارضا شد یکم هم زیر اب لب دادیمو همدیگرو شستیم و اومدیم بیرون و بعدش تا صبح تو بغل هم خابیدیم.

نوشته: نامربوط


👍 11
👎 14
73701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

823926
2021-08-04 00:36:48 +0430 +0430

این دیگه از یک ذهن ملجوق گذشته ت مغزت پریوده نکبت

2 ❤️

823981
2021-08-04 02:26:44 +0430 +0430

صدا کنید شاه ایکس بیاد اصل داستان رو بنویسه.
چ داستانیه آخه؟نه امیر داره نه هیچی…

1 ❤️

824009
2021-08-04 06:27:57 +0430 +0430

خوب بود ولی موقع نوشتن جق نزن تا غلط املایی هات زیاد نشه

0 ❤️

824063
2021-08-04 11:32:22 +0430 +0430

بد نبود

0 ❤️

824153
2021-08-04 21:54:28 +0430 +0430

طبق معمول خاله جنده ، فوت یکی از اقوام و خرابی ماشین در راه ، آدم جقی و صابون گلنار و دست روی کیبورد و نگارش تراوشات مغزی در شهوانی ،فقط جای شربت آب از آشپزخانه گرفته ( خسته نباشی دلاور )

0 ❤️

824172
2021-08-04 23:56:13 +0430 +0430

عالی بود.
خوشم اومد.
خیلی وقت داستان محارم خوب نخونده بودم.
منطقی و نزدیک به رئال بود.

0 ❤️

824379
2021-08-05 16:58:42 +0430 +0430

جق بی موقع🙄

0 ❤️

824389
2021-08-05 17:38:36 +0430 +0430

این دیگه از جق گذشته 💩 ریده تو شرتش آبم قطعه بو عنشم همه جارو برداشته 🤮 🤮 🤮

0 ❤️

825944
2021-08-13 13:21:40 +0430 +0430

به قول شاه ایکس اصل داستان اینه که وقتی همه رفتن ختم شوهر عمش باهاش تنها موند همین

0 ❤️

841750
2021-11-09 06:40:38 +0330 +0330

خاک بر سر دختری که خودش رو جای پسر جا می‌زنه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها