خاله مهناز جونم جر خورد

1397/05/22

اسم من پیمان ۲۳ سالمه قدم ۱۷۷ وزنم ۸۰ باشگاه میرم و هیکلم بد نیست. یه خاله دارم اسمش مهنازه ۳۸ سالشه. ماجرا برمیگرده به تعطیلات عید سفر مشهد. من و بابام و مامان و پدربزگم عازم سفر بودیم که مامان به خاله گفت یه نفر جا داریم اگه دوست داری بیا. اونم با شوهرش صحبت کرد و خلاصه با ما راهی سفر شد. تقریبا ساعت هفت صبح راه افتادیم بابام راننده پدربزرگم جلو. من و خاله و مامان هم عقب من وسط خاله چپ و مامان راستم نشسته بودن. خاله به خاطر راحتی مانتو کوتاه و یه شلوار ساپورتی نرم پوشیده بود. بعد نیم ساعت مامان و پدر بزرگ هردو خوابشون گرفت. منم که همیشه تو کف خاله مهنازم بودم بهترین موقعیت بود که باهاش حال کنم. یواش یواش پامو فرستادم زیر پاش اونم بدش نیومد انگار بعد تقریبا یک ساعت دیدم پاش کامل رو پامه من که بدجور سیخ کرده بودم شروع کردم به بازی با پام خیلی حال میداد. اونم هیچ حرکتی نمیکرد. دیدم گفت کمرم درد میکنه به بابام گفت یه جا وایستا استراحت کنیم. بعد استراحت و خوردن صبحانه وقتی خواستم بشینم توماشین لحظه نشستن دستشو گذاشت زیر کونم و انگولکم کرد و یه لبخند بهم زد . نمیدونستم منظورش چیه. بعد چند دقیقه گفت نمیدونم چرا کمرم درد میکنه. دستشو گذاشت رو دستمو محکم فشار داد و گفت اخ. دستمو ول کرد و با همون دستش کمرشو مالید و دست کرد زیر مانتو و شلوارش. بعد چند دقیقه دلمو دادم به دریا و دستمو بردم پشتش ارم اروم مالوندم دیدم یه نگاه بد بهم کرد و تا کسی حواسش نبود دستمو گرفت برد زیر مانتوش از پشت. وای چه پوستی واییی… محشر بود کیرم داشت میترکید. گوشیشو گرفت دستش و باهاش ور میرفت که کسی نفهمه. دیدم پیام داد بهم. نوشته بود عزیزم یا دستتو میبری پایین تر و اصل کاری که خارش داره رو میخارونی یا ابروتو میبرم. منم ناچار دستمو بردم پایین که دیدم خاله چنان قنبل کرد که کونش نیم متر اومد عقب. مامان و پدربزرگ همچنان خواب . انگشتمو گذاشتم دم سوراخش وای خیس خیس بود عرق کرده بودبراش مالوندمش خیلی تکون میخورد. دیدن پیام داد بکن توش دیگه اون انگشتتو. منم سعی کردم بکنم تو ولی چون جامون بد بود فقط یه بند میرفت داخل خلاصه نیم ساعتی مالوندم که دیدم مامان بیدار شد سریع دستمو کشیدم بیرون انگار ن انگار . خلاصه دیگه همچین موقعیتی تا مشهد پیش نیومد. اما مدام تا اونجا هروقت فرصت میشت دستی به سر و روش میکشیدم. کلی هم ازش لب گرفتم. مشهد که رسیدیم یه خونه گرفتیم واسه سه شب. بعد زیارت. اومدیم خونه استراحتی کردیم . همه دوش گرفتن من اخری رفتم. تو همون موقع میخوان برن خرید که خاله میگه من سرم درد میکنه نمیام. دیگه داشتم درمیومدم که خاله در زد گفتم چیه گفت بازکن ببینم خوب اصلاح کردی خجالت نکش همه رفتن فقط من و تو موندیم عجله کن تا برنگشتن کاردارم باهات. خلاصه باهم رفتیم رو تخت لخت لخت شدیم. وایی چه بدنی داشت چه کونی چه پستونایی چه شکم و رونایی چه گردنی… واییییی میگفتی فقط بخورم بدنشووو… اونم تا کیرمو دید گفت اوووووه چه کیری داری به این میگن پسر ابجی دمت گرم چی زاییدی…‌ شروع کرد به خوردن کیرم دو دقیقه خورد گفت چه مزه ای عشقم یه بار سر فرصت اختصاصی باید بخورمش. دارزش کردم پاهاشو باز کردم و شروع کردم به خوردن کوسش. واییی چه طعمی اوووه …خاله مهناز چنان تکون میخورد و حشری شده بود اه اوه اخ ماخ میکرد‌. بعد شروع کردم دو دقیقه هم پستوناشو خوردم بعد برعکسش کردم بالش گذاشتم زیر شکمش خودشم چنان قنبل کرد برام انگار بازیگر فیلم سکسی بود. شروع کردم به خوردن کونش تو زندگیم طعمی به این خوشمزگی نچشیده بودم چنان با ولع طمع میخوردم که قرمز شد زبونمو تا ته تو سوراخش چرخوندم که دیگه قابل تحمل نبود براش و داد زد منو بکن پیمان بکن منو جرم بده توروخدا بکنم…
وقتی اینجوری گفت زدم به سیم اخر سریع پاشدم که کونشو جر بدم گذاشتم دم سوراخش که از اب دهنم خیس شده بود دیدم گفت خاله جان علی رغم میلم الان وقتش نیست کوسمو بگا. منم ترسیدم ممکنه برسن دیره تا سوراخ تنگشو باز کنم. همون کوسشو بگام بهتره. کیرمو یه کم خورد تا خیس شه پاهاشو انداختم رو شونم و گذاشتم دم کوسشو فشار دادم . شروع کردم به تلمبه زدن اروم اروم اول نصفه کردم توش گفتم اذیت میشه دیدم خودش گفت با تخمات بکنش تو کوسم. لا مذهب حالا که یه کیر دراز گیرم اومده میخای تا نصفه بکنیش تو کوسم. کوسم کیر نر خر میخاد خاله مهناز خیلی حال میکرد چنان مست شهوت بود نمیدونست چی میگه. شروع کردم به تلمبه زدن محکم و تا اخر میکردم توش از بس کردمش خسته شدم گفت دراز شو تا من بشینم روش. من دراز شدم اون بالا و پایین میکرد. معلوم بود حرفه ایه چنان سریع بالا و پایین کرد که ارضا شد و افتاد روم بی حال گفتم چی شد گفت مردم اه . اخ اوه. اوخ گفتم منم داشت ابم میومد پاشو. گفت بده بخورمش. گذاشتمش تو دهنش و خوردش دیدم فایده نداره سرشو محکم گرفتمو تلمبه زدم تو دهنش بعد یک دقیقه ابم اومد و خالیش کردم تو دهنش. گفت ممنون عزیزم چه حالی کردم. مدتها بود همچین حالی نکرده بودم. گفتم خاله پس رضا شوهرت. گفت اون که اونقدر کیرش کوچیکه اگه شب تا صبح همش منو بکنه هیچ حال نمیکنم. از این به بعد پیمان جونمو عشق است. خلاصه لباس پوشیدیم و منتظرشون بودیم که بیان. تو اون ده دقیقه تا برگشتن همش کیرمو خورد. قرار شد شب اگه فرصتش مهیا شد کون تنگشو جر بدم و برای بار اول پلمپشو باز کنم.
گاییدن کونشو تو قسمت بعد براتون مینویسم.
هربار یه داستان از سکس با خاله جونم میگم براتون
امیدوارم به عنوان داستان اولم خوشتون اومده باشه

نوشته: پیمان


👍 16
👎 38
213731 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

710312
2018-08-13 21:00:38 +0430 +0430
NA

کیر تو این دوروغ

1 ❤️

710313
2018-08-13 21:02:18 +0430 +0430

بازم محارم،،،توبه استغفرالله

2 ❤️

710314
2018-08-13 21:03:59 +0430 +0430
NA

ای کسکش جقی دروغگو (dash)

1 ❤️

710315
2018-08-13 21:06:01 +0430 +0430
NA

ننه تو بچه های شهوانی بگا بدن پیمان

0 ❤️

710316
2018-08-13 21:07:27 +0430 +0430

واقعا داریم ب کجا میاریم گفتن خار تخیلو بگا ولی نگفتن جرش بده ک

0 ❤️

710329
2018-08-13 21:41:24 +0430 +0430

اینی ک نوشتی در واقع توهین ب خودته و عمق تو کف بودنتو میرسونه…جق مختو ب گا داده بابا

0 ❤️

710360
2018-08-13 23:31:47 +0430 +0430

کس موتوره صابونی ک میگن تویی.

0 ❤️

710364
2018-08-14 00:05:47 +0430 +0430

نه دیگه قربانت پیمان جان زحمت میشه واست…دیگه نمیخواد بنویسی خیلی هم عاقایی

1 ❤️

710370
2018-08-14 00:49:07 +0430 +0430

سرجدت دیگه ننویس آفرین دمت گرم

0 ❤️

710380
2018-08-14 02:08:57 +0430 +0430
NA

لطفادیگه کصتان از خاله جونت نگو،به عنوان داستان اول میتونم بگم ریییییییدی اخوی.

0 ❤️

710383
2018-08-14 02:30:40 +0430 +0430

داستان ذره این کیری تا حالا واقعا نخوانده بودم

0 ❤️

710407
2018-08-14 05:42:54 +0430 +0430

یعنی خاااک بر سر شغالت کنن الدنگ ، نمیدونم چه اصراری هست که زبونتون رو تو کون گوهی یکی دیگه بکنید و بچرخونید!!! اینقدر کردی که خسته شدی !!! خالت معلوم بود حرفه ایه؟؟؟؟ حرفه ای نیست جنده تشریف دارن . ننویس گوساله . ننویس حیوان . انتر

0 ❤️

710415
2018-08-14 06:31:07 +0430 +0430

نظر شما چیه؟پیمان جان کیرم تو مغزپریودت ننویس لطفاچندخط خوندم حالت تهوع گرفتم

1 ❤️

710452
2018-08-14 10:28:38 +0430 +0430

چه فانتزی هایی میسازید ها

0 ❤️

710485
2018-08-14 13:19:24 +0430 +0430

پیمان عزیز
تبریک تبریک
بخاطر داستان زیبا و شهوت آلودت
شما برنده تندیس کیر خر طلایی شدین
این جایزه توسط مقام والای العظما شیخ الریاست
شدو بزرگوار تقدیمتان میگرد
تشویق بی امان ما هم بدرقه شما

1 ❤️

710509
2018-08-14 18:48:38 +0430 +0430
NA

خاله ات معلم ادبیات نیست؟آخه کی تو اون حال میگه « علیرغم میل باطنی ام محبت بفرمایید من را از کس بگایید»کسشعرگفتن هم حدی داره بخدا .اصلا کاری به راست و دروغش هم ندارم ولی لااقل جوری بنویسید که یخورده قابل تحمل باشه

0 ❤️

710514
2018-08-14 19:30:26 +0430 +0430

وای چه کسشری
کسمغز کسی که داوطلب میره مشهد اینقد سیکیم خیاری میده؟

2 ❤️

710531
2018-08-14 20:27:06 +0430 +0430

چه سری چه دمی عجب پروبالی خواهر جنده به کتاب دبستان چکار داری من روش غیرتی هستم

0 ❤️

710589
2018-08-14 21:50:41 +0430 +0430

اتفاقا اصلا خوشمون نیومد بچه جون چون داری مث سگ دروغ میگی دستاتم از تو پوشکت در بیار
خر هم خودتی که نمی‌فهمی اینجا جای کوس شعر تلاوت کردن نیست.

0 ❤️

710688
2018-08-15 07:02:34 +0430 +0430

درسته که اینجا کسی نمیشناستت ولی حتی در خفا برای خودت احترام قائل باش.

این حقارت شایسته تو نیست حتی به دروغ.

0 ❤️

710710
2018-08-15 09:52:17 +0430 +0430

باحال بود، دفعه بعد تو داستانت آب و تاب بیشتری بده و ماجرا رو جذاب تر کن، میتونی قشنگتر بنویسی.

0 ❤️

710741
2018-08-15 12:15:16 +0430 +0430
NA

بازم داستان ۲ بذار حشری شدیم

0 ❤️

710757
2018-08-15 13:59:13 +0430 +0430
NA

بابا حداقل دروغ میگین یه جوری بگبن حداقل یه نفر باورش بشه. با دسته کورها که طرف نیستی اینجا همه خودشون استاد و پیر این کارن دیوث.

0 ❤️

710870
2018-08-16 02:21:03 +0430 +0430

خالت میگفت اه اوه اخ ماخ
باز ارضا شد گفت اه اخ اوه
کمتر بزن بچه جان
انگشتتم از تو کونت در بیار

0 ❤️

711202
2018-08-17 13:39:45 +0430 +0430
NA

عالی بود.
منم تو کف خالۀ کون گندمم.
کاش بشه منم خالمو بکنم.

0 ❤️

712765
2018-08-24 01:57:21 +0430 +0430
NA

علی رغم میلم کیرم تو حلقت مرتیکه جقی بیخواسیت پورنتو ببین حقتو بزن تمام مجبوری گوه بخوری الکی ؟
کیر تو اون ۲ دقیقه هات

0 ❤️

728182
2018-11-04 12:38:37 +0330 +0330
NA

نه تو کصخلی؟

0 ❤️

756558
2019-03-26 12:15:18 +0430 +0430
NA

لطفا ننویس زباله عفونی، اینقدر کثافتین همش جفنگیاتتون رو در مسافرتهای مذهبی بودین به خورد ملت میدین، بابا همه میدونیم دروغه اگرم داریم میخونیم برای گذاران وقت هستش زباله پس سعی نکنید روی افکار کار کنید

0 ❤️

761440
2019-04-15 20:31:19 +0430 +0430

نظر شما چیه؟گوه خوردی

0 ❤️