سلام من محمد 20 از مشهد .
داستانیو که میخام بگم مربوط میشه به یازده سالگیم البته بگم من اون موقع زیاد نمی فهمیدم ولی بعدا سوع استفاده خالم از خودمو درک کردم چون اون یک زن مطلقست و تنهاست.
داستان از اون جایی شروع میشه که خونه خالم بنایی داشتن برای همین فاضلاب شهری و باید توی حیاطشون رو میکندند و اینم بگم که خونشون فقط یک اتاق داشت و یک پذیرایی کوچیک .
شب خالم به مامانم زنگ میزنه که فردا صبح کارگرا میان و حیاطو میکنن و مامانم که میبینه خالم تنهاست منو شبونه میفرسته جای خالم تا صبح تنها نباشه .
منم از خدام بود چون خاله وایفا داشت و توی اون بچگیم هم عشقم دیدن برنامه کودک تو اینترنت با تبلتم .
شب که رفتم دیدم خالم یه شلوار چسب با یک بلیز چسب تر که ممه های بزرگش زده بیرون پوشیده و چون لاغر بود خیلی خوشگل شده بود و اینم بگم اون موقع سیو سه سالش بود.
خب رفتیم تو و منم یک کوله پشتی اورده بودم که لباسام بود و وسایلای دیگم.
غذا رو که خردیم خالم که اسمش مهسات گفت محمد باید زود بخابیم تا فردا کارگرا بیان بکنن برن گفتم چشم رفتم . منم یک شلوارک اورده بودم با یک زیرپوش رفتیم تو اتاق و مهسا خانم کفت منم لباس بپوشم بعد باهم بخابیم گفتم من میرون بیرون شما بپوش ولی گفت نه تو مهرمیو از این جور چیزا دیدم با سوتین و شورت اومد خابید ? البته اون موقع نمیدونستم اسمش سوتینه ولی وقتی اومد خابید یه نگاهی کردم اونم لبخندی زد بغل هم خابیدیم منم بچه بودم با تبلتم بازی میکردم که دیدم پاشو انداخ روی پام منم خندیدم و دستمو گزاشتم روی ممه هاش … اونم خندیدو بوسم کرد بعد دیگه شوخیم زیاد هی ممه هاشو سفت میگرفتم اونم میگفت همش مال خودته گفتم خاله میشه نازشون کنم اونم کفت باید بازشون کنم اینم بگم خالم چون بچه بودم باهم راحت بودیم … باز که کرد نوکشو کرفتم اون یه اهی کشید گفتم چیه گفت هیچی منم هی میگرفتم هی بازی میکردم سرمو لاشون میکردم اون با دقت نگاه میکرد بعدش گفت با زبود خیسش کن منم گفتم کثیف میشه ولی سرمو با دستش گرفت فشار داد تو ممه هاش شهوتش زده بالا میگفت بخورشون بخورشون منم که دست پاچه شده بودم و از طرفی ممه دوست داشتم تند تند میخوردم بعدش دیدم دستش رفت جای کسش هی میمالید از روی شورت منم زرنگی کردم گفتم اینجا رو هم بمالم با سرش اشاره کرد منم با با دستم شروع کردم ماساژ دادن بعد یک دفعه ای داد زدو شل شد … گفتم خاله خاله چی شده ؟؟؟؟ اونم یه جشمو باز کردم گفت هیچی شهوتش هنوز نخابیده بود که دستشو برد جای شلوارکم ولی چون من بچه بودم دستشو رد زدم و بازم به ممه خوردن شروع کردم …
باهم خابیدیم و یه شب لذت بخش باهم داشتیم …
این داستان ادامه داره نظرتونو بنویسید بلد نبودم اولین بار بود
نوشته: Mohamammad sex
من یازده ساله که بودم کیرم بلندمیشد و خیلی کم آن هم باکمی مالش حالت های شهوتی داشتم.
ازتو مشخص بوده مالی نبودی…، بیچاره اون خالت…
داداش گفتی اولین باره که دستان مینویسی.امیدوارم آخرین بار هم بوده باشه.مرسی
یعنی اعتماد به نفس تورو اگه سوسک داشت الان سلطان جنگل بود،بابا لاکچری،بابا تبلت و وایفای،بابا خاله خوشگل،یه وقت نکنی مارو
خاله کس مغزت اومده با توعه ۱۱ ساله حال کنه؟؟؟؟؟فاک د فاز
فکر نکنم کسی بتونه یه شاخه نازک را تو کونش جاکنه ولی کونکش خان از مشهد درختای باغ های شاندیز را یکجا کرد تو کون …
ولا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم (dash)
حاجی فرض کنیم وای فای اون تایم بود
فرضکنیم سرعتشم بقدری بود که برنامه کودک ببینی
فرض هم کنیم سایت ها هم روی سرورشون ازاین کسشر ها میزاشتن اون موقع
ولی ناموس وارا تبلت نبود
آخه کون ۲۰ساله، ۱۰سال پیش وایفا کجا بود!!؟ آق کون.
سلامعزیزم بعض جاها علط املایی داشتی عمو بیا بهت بگم تا تمرین کنی یاد بگیریی از هر کدوم ده بار بنویس
دستشو رد زدی یا شوهر خالت آمد رد دادی کونی؟
اول اینکه واقعا چند سالته عمو جون؟
دوم اینکه املا چند میشی تو مدرسه؟
سوم اینکه کاش میشد حضوری میدیدمت، هم خودتو هم خالهتو
سگ توروحت بچه…لاأقل متنی که نوشتی یبار بخون ببین چه ریدنی کردی بااینهمه غلط املایی.حقش بود کارگرا میومدن هردوتا تون رو بکنن و برن…!!
ای خالتو گاییدم کِی وایفای داشت و تو تبلت که الان اینجا داستانشو نوشتی کص بچه ندیدی نوشته زیر هیجده سال بسیکه کونکش پدره جقی مادر
۹سال پیش خاله ت با رییس مخابرات مشهد تیک میزد که خونه ش وای فای داشت؟ مگه مجبوری سن تو بیشتر بنویسی عمو
خب راستشو بگو
درضمن وای فای درسته نه وایفا
9 سال پیش خالت وایفای داشت و توی تبلت کارتون میدیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اون موقع خود استیو جابزم وایفای و تبلت نداشت جقی. :( :( :( :( :(
اخه کسکش بچه مادر قبه حروم زاده تو الان 20 سالته اون موقع 11 سالت بود یعنی 9 سال پیش
اخه 9 سال پیش وای فای بود؟؟؟
دوستان به وای فای گیر ندین بوده اون زمان
منم یه منم سال 57 یه پراید مدل 97 داشم یادش بخیر
تعجبم ازینه که میدونی فحش میخوری بعد دروغ میگی اونم به این گنده گی. آخه اسکل تو الان بیست سالته که سال نود وهفته بعدش میگی ماجرا مال ۱۱ سالگیته خب یعنی سال ۸۸ بعد میگی داشتم با تبلتم بازی میکردم والا تا اونجایی که ما میدونم اونزمان گوشیای به زور یه دوربین بی کیفیت داشت چه برسه به تبلتای اندرویدی اگرم تبلت بوده حداقل دست بچه یازده ساله نمیدادن
حرف الکی نزنید دیگ…من اون زمان ۲۱ داشتم ک این ۱۱سالش بود…هم وایفا بود البتته همه نداشتن مثل الان گوشی اندرویدم بود…
پسرررم دیگه ننویس اگه خاستی باز بنویسی دیگه حداقل کصشعر ننویس،آ باریکلا
داداچ اشتباه زدیا :( :( :(
احیانأ تو زمان سفر نکردی؟؟؟
۹ سال پیش؟؟؟؟تبلت؟؟؟وای فای؟؟؟؟ (dash) (dash)
اخه مجلوق بدبخت . خودت خری یا ما رو خر حساب میکنی . 9 سال پیش تبلت بود؟ وایفای داشت خالت . وایفای رو جلوش نصب کرده بود یا پشتش
حالا مثلا کارگرا بخوان یه غلطی با خالت بکنن بچه یازده ساله چهارم دبستان بجز خیس کردن شلوارش چه غلطی میتونه بکنه که ننت فرستادتت اونجا؟ بقیشو ننویس خودمون میدونیم کارگرا بعد از روزها زحمت نه تنها چیزی نگرفتن یه پولیم بابت تو به خالت دستی دادن که همشو خرج دوا درمون بواسیرت کرد!! پایان ?