خانم دکتر داروساز

1390/06/01

سلام این اولین باری که داستانمو براتون مینویسم ، اکثر داستانای سایت کاملا مشخصه که واقعیت نداره ولی من میخوام عین واقعیت رو براتون بگم و امیدوارم ازش لذت ببرید .

اول از خودم میگم که حامد هستم 22 سالمه ، آدمه کاملا خجالتی هستم ، زیاد اجتماعی نیستم و دوستان زیادی هم ندارم . واسه همین خیلی کم پیش میاد که یه کی بخواد با من صحبت کنه یعنی اهل صحبت کردن هم نیستم .
تقریبا دو سال پیش بود که من برای گرفتن مقداری دارو به داروخانه شهرمون رفتم و وارد که شدم دیدم شلوغه ، پشت صف ایستادم و منتظر موندم تا نوبتم سر برسه . مسئول داروخونه دو تا دختر بودن ، یکی خانم دکتربود که تقریبا 30 سال داشت و ما رو راه مینداخت و آرایش غلیظی هم کرده بود و اندام خوبی داشت و دختر دیگری که شاگرد بود تقریبا 25 ساله به نظر میرسید اونور ایستاده بود و داشت دارو ها رو مرتب میکرد .

به نوبت من یه نفر مونده بود ( یه پیرمرد بود ) و من چون خجالتی بود به خانم دکتر نگاه نمیکردم و چشمام به در و دیوار بود ، یه لحظه چشم افتاد به خانم دکتر که داشت به من نگاه میکرد و لبخند میزد . من یه خورده جا خودم و خجلت کشیدم آخه تا اون موقع با هیچ دختری حرف به این صورت نزده بودم و یه تجربه جدید برای من بود و نمیدونستم چیکار کنم . فکر کردم چون من به اون نگاه نمی کنم و در و دیوار رو نگاه می کنم واسه همین به من زل زده بود و داشت بهم لبخند میزد تو دلم میگفتم که داره منو مسخره میکنه . تا اینکه نوبت من رسید …

به من نگاه کرد و با نیشخند گفت امرتون . بهم بر خورد و تصمیم گرفتم که از اونجا بیام بیرون و به داروخانه دیگه برم . از اونجا که اومدم بیرون یه حس جدیدی برام بوجود اومد نیشخند خانم دکتر همش توی ذهنم بود یه حالت شهوتی بهم دست داده بود خیلی دلم میخواست برگردم و ببینم چی میشه ، مثلا شاید با هم دوست شدیم و همین جور فکرای احمقانه به ذهنم میومد .
تا اینکه تصمیم گرفتم بگردم داروخانه . وارد که شدم دیدم بازم داروخانه شلوغه ، اینبار نشستم تا اونجا خلوت بشه مشتریا میومدن و میرفتن و من هنوزم نشسته بودم تا همه برن . تا اینکه اونجا خلوت شد و خانم دکتر منو صدا زد که برم جلو و سفارشمو بگم تا منو دید شناخت و گفت : چرا دفعه قبل از اونجا رفتم و بازم داشت با این حرفا منو دست مینداخت و البته من با این حرفا نه تنها ناراحت نمیشدم که خوشحال و شهوتی تر هم میشدم .

دختر شاگرد به خانم دکتر گفت که اگه کار نداره بره دستشویی که طبقه دوم بود . خانم دکتر داشت نسخه من رو نگاه می کرد و اونجا هم که خلوت بود و نگاه کردن به صورت خانم دکتر که آرایش وحشتناکی کرده بود لذت دیگه ای داشت .
کنترل خودم رو از داده بودم و نمیدونستم که چیکار کنم تا خودم رو ارضا کنم که یهو گفت : اینجا خلوته ها …
همین که اینو گفتم خانم دکتر یه نگاهی بهم کرد و با جدیت بهم گفت که چی گفتی ؟ من بازم تکرار کردم که اینجا خلوته …
دفترچه رو روی صورتم پرت کرد و گفت : گم شو آشغال ، کثافت و همین جوری داشت فحش میداد . و همین منو شهوتی تر میکرد البته خیلی هم ترسیده بودم و قلبم داشت از جاش بیرون میزد ولی چه کنم که دیگه کار از کار گذشته بودم ومن تا یه کار نمیکردم از اونجا نمیخواست بیام بیرون
مونده بودم که چی کار کنم یهو بهش گفتم : میخوام بغلت کنم . خانم دکتر همین طور مات و مبهوت داشت منو نگاه میکرد بازم ادامه دادم : به خدا فقط میخوام بغلت کنم و دیگه میرم … این بار فریاد زد که : از داروخونه من برو بیرون و از این حرفا که من بازم گفتم : ببنین هیچکی اینجا نیست و اگه یه بار بذاری از پشت بغلت کنم میذارم میرم دیگه اینجاها هم پیدام نمیشه …

خانم دکتر کلافه شده بود نه به اون نیشخند زدناش و نه به این که ترسیده بود و یه جوری مجبور بود که به خواسته من تن بده . من هم همین جوری داشتم میگفتم که فقط یه بار و هی تکرار می کردم که دیدم خانم دکتر یه نگاهی به این ور و اونور انداخت و وقتی که دید هچکی اونجا نیست به من نگاه کرد و گفت : فقط یه بار ها فقط یه بار ، بعدش میری ها … منم گفتم : آره فقط یه بار دیگه میرم
خانم دکتر بهم گفت که از اونور ویترین بیام تا برسم بهش . دل تو دلم نبود اولین تجربم بودم و تا اون موقع حتی دستام به دخترا هم نخورده بود ضربان قلبم زیاد شده بود و صورتم سرخ سرخ ، نفهمیدم که چطور رسیدم اونور ویترین که یهو خانم دکتر دکتر رو روبه روم دیم تازه از اینور که دیدمش شهوتی تر از قبل شدم چون از اینور میشد باسن زیباشو دید و حالت فرم بدنش خیلی جذاب بود .

تو این فکرا بودم که خانم دکتر گفت : زود باش دیگه منتظر چی هستی الان سر میرسن و مدام این رو تکرار میکرد . من دست و پام رو گم کرده بودم و قلبم همینطوری داشت تند تند میزد بیشتر بهش نزدیک شدم تا جایی که نفساشو میتونستم حس کنم .
خانم دکتر برگشت و پشتشو بهم کرد منم دیگه طاقت نیاوردم و زود خودمو بهش چسبوندم … خدااااااااااااا … تازه فهمیدم که بالاترین لذت دنیا چیه . واقعا اگه تجربشو نداشته باشی نمیفهمی من چی میگم . چه گرمایی داشت کون خانم دکتر که توی چند ثانیه کیرم به اندازه ای بزرگ شد که اومدم کیرمو از شلوارم درست کنم که صاف بشه یهو دستم خورد به کون خانم دکتر که بازم رفتم توی اون لذت … که خانم دکتر خودشو ازم جدا کرد و گفت : بسه دیگه برو الان یکی میاد برو .

ولی من نمیتونستم اون لذت رو از دست بدم واسه همین یه بار دیگه از خواهش کردم که بازم از پشت بغلش کنم … چند بار اینو تکرار کردم و خانم دکتر هم که دید دیگه فایده نداره و میخواست زود منو از اونجا رد کنه قبول کرد و این دفعه خودش برگشت و جوری پشتشو بهم چسبون که یه هویی آبم اومد و بازم رفتم توی اون حس و حال بعد چند لحظه که به خودم اودم خانم دکتر هنوز توی بغلم بود و دیدم که دیگه وقتی ندارم و باید زود اونجا رو ترک کنم برای آخرین بار همنطوری که توی بغلم بود دستامو بردم جلو و دوتا پستوناشو توی دستام گرفتم پستوناشم خیلی داغ بودن و بوی خاصی داشتن لذت بیشتری داشتم میبردم پستوناش خیلی زبر بودن و فرم خاصی داشتن توی دستام داشتم باهاشون بازی میکردم که خانم دکتر دستمو از سینه هاش برداشت و ازم جدا شد و بهم گفت که دیگه برم منم حق رو به اون دادم و دیگه نخواستم باسش دردسر درست کنم که یه هو صدای در طبقه بالایی اومد و شاگرد خانم دکتر بود که از دستشویی داشت می اومد .
دیگه باید میرفتم ولی اصلا دلم نمیومد که خانم دکتر رو از دست بدم و شاگردش که همین طوری داشت از پله ها پایی می اومد و ما رو نمیدید تصمیم گرفتم که برای آخرین بار یه بوس از لب خانم دکتر بگیرم و بدون اینکه ازش اجازه بگیرم صورتش رو گرفتم و به اندازه 3 ثانیه لبش رو بوس کردم و ازش خدافظی کردم و از داروخانه خارج شدم بدون اینکه دارو هامو گرفته باشم ولی به جاش یه لذتی رو از خانم دکتر گرفتم که تا آخر فراموشش نخواهم کرد .

الان 2 سال از اون ماجرا میگذره و من تو این 2 سال هرگز به اونجا نرفتم به خاطر اینکه بهش قول داده بودم که دیگه به اونجا نرم ولی بازم دلم براش تنگ میشه …

نوشته: حامد


👍 3
👎 3
192724 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

295083
2011-08-23 22:48:10 +0430 +0430
NA

آخه جلقی مگه مجبورت کردن بیای داستان بنویسی؟
برو جلقتو بزن بابا…

0 ❤️

295084
2011-08-23 22:51:17 +0430 +0430
NA

دوم شدم ;-):-D:-D:-P

0 ❤️

295085
2011-08-24 00:50:10 +0430 +0430
NA

دستت درد نکنه خیلی خندیدم مرسی =))
آخه این کجاش سکس بود میمون ؟ واقعا واقعی بود
داستان اصلاحیه می خواد خوش به حالت که اصلاحیه نویسامون نیستن
ای بابا یه فکری کن آخه نیشخند زد و تو یه حالت شهوتی بهت دست داد ؟نگوووووووووو :d
دفعه بعد میری سیرک اون مقداری دارو رو هم از دلقکه بگیر جا نذار =))

0 ❤️

295087
2011-08-24 02:49:13 +0430 +0430

وای خاک بر سرت با این داستانت این داستان بود یا جوک؟واقعا روزمو ساختی بچه با این داستان طنزت
ادم خجالتی که روش نمیشه به کسی نگاه کنه یهو میگه خلوته باید بیام بغلت کنم
برو درت بگیر

0 ❤️

295088
2011-08-24 03:37:30 +0430 +0430
NA

بااينكه خجالتي بودي عجب كارهايي كردي!

0 ❤️

295089
2011-08-24 04:05:36 +0430 +0430
NA

بگیر بذار درت خم کن بره عقب ترت کلاه کن بذار سرت اخه کیر کینگ کنگ شاخدار به کونت سیصدتا شیخ خشکه خشکه بکنندت کیرخرسه خایه به پس کله ات قطار تهران مشهد به کونت درسته ما دروغ نشنیده نیستیم ولی کسخل هم نیستیم که هر کی برسه مارو کیر کنه سوار شه نه به اون کمرویی که ادعا می کنی نه به این کارت حتما اگه پرو بودی کیرمنو یکجا میخوردی کون کش میگه همه داستانها دروغ غیر از کس وشعر ایشون خوردی ولی دیر خوردی

0 ❤️

295090
2011-08-24 04:08:40 +0430 +0430
NA

عاشق این جور داستانها هستم…چون از بس بی مزه هستن بامزه میشن…
بچه جون فرار کن تا اصلاحیه نویسها نریختن سرت…چون اگه بیان از همینجا پسریتو ازت میگیرن…

0 ❤️

295091
2011-08-24 04:19:37 +0430 +0430
NA

بچه مشد نفرينات اخرش بود!هاهاهاها.دوستان تمام الطافو كردن من ديگه هيچي نميگم

0 ❤️

295092
2011-08-24 05:18:31 +0430 +0430
NA
اکثر داستانای سایت کاملا مشخصه که واقعیت نداره ولی من میخوام عین واقعیت رو براتون بگم
=)) =)) =)) =))
0 ❤️

295093
2011-08-24 05:44:01 +0430 +0430
NA

----------------------------------------------------->
کیر خر توکونت بااین داستان کیریت >:P

0 ❤️

295094
2011-08-24 08:14:27 +0430 +0430
NA

tahala nazar nadade bodam vase hich dastani.
ajabbb chertooo pertt khalessi boood khodaeshh

0 ❤️

295095
2011-08-24 08:26:46 +0430 +0430
NA
  1. جالبه! هر موقع آقای راستگو میره توی داروخانه آخره صفه و هیچکسم بعدش نمیاد، انگار همه چیز فراهم شده واسه آقا…
    2.شما از کجا میدونی دستشوییشون طبقه دومه؟ آخه ما یه همکف داریم یه اول یه دوم…؟!!
  2. ببینم! اهیانا اون شاگرده خانم دکتر، سمعکی نبودن؟ مگر اینکه خانم دکتر آروم آروم داد میزده و فوش میداده بهت…
    4.اگه واسه رد کردن مشتری هر کسی بخواد مثل خانم دکتر باشه که الان باید نصف بیشتر جمعیت زنان ایران جنده باشن که، تازه حالا شما کم رو بودی فقط چسبوندی، همه که مثل شما انقدر کم رو نیستن…
  3. عزیزم شما که به بغل کردنه یه خانم دکتر از پشت میگی بزرگترین لذت دنیا، بهتره سکس نکنی چون ممکنه ذوق مرگ بشی.
  4. ولی خدا وکیلی طبقه دومش خیلی بالا بوده چون اون شاگرد بدبخت تا خواسته بیاد پایین ایشون هزار تا کار دیگه هم انجام داده.
    حالا این که تابلو شد دروغ بوده ولی شما اول یه داستانو واسه خودت بنویس یخورده بسنجش، چند بار بخون، غلط املاییارو بگیر تا یخورده شبیه راست بشه بعد توی سایت بنویش. اونایی که شما بهشون میگی داستان دروغ مینویسن حداقل آین چیزارو رعایت میکنن…
    بچه کونی… ببخشید نمیتونستم با این چیزایی که نوشتی فوش ندم…
0 ❤️

295096
2011-08-24 08:34:11 +0430 +0430
NA

اگه داستان شمارو بخوام به طور خلاصه و زیبا تر بنویسم اینجوری میشه:
رفتم داروخانه، خلوت بود، خانم دکترو از پشت بغل کردم و برگشتم. دروغ هم نمیگم…

0 ❤️

295097
2011-08-24 09:19:31 +0430 +0430
NA

به خوانندگان:
اگر می‌خواهید وقت‌تون رو برای خوندن هر داستانی تلف نکنید، می‌توانید بر اساس نظر کامنت‌دهنده‌ها و اعتبار نظر آنها که در جدول زیر اومده، داستان‌ها رو انتخاب کنید.

ـ رتبۀ ده کامنت‌دهنده‌ای که در چند داستان اخیر نظر داده‌اند (از 5) براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد

ـ شمارۀ جدول: 0001
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (4)
فریجاب: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (6/3)
گیگو: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
بچه شهر: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (8/2)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
سپیده 58: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (5/2)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/2)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (3/2)
پیام 1342: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (5/0) + اعتبار نقد (3) = میانگین (1/2)
جنرال ارتش: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (0) + اعتبار نقد (0) = میانگین (1)

0 ❤️

295098
2011-08-24 10:46:52 +0430 +0430
NA

داستانت خیلی واقعی بود . من که داشتم داستان رو می خوندم تا به خودم امدم دیدم 15 بار ارضا شدم .از اول داستان همین جوری تو فکر کس خواهر و مادرت بودم که بعد از داستان چه جوری از خجالتشون در بیام آخه من خیلی آدم خجالتی هستم و همش نگام به در ودیواره.

0 ❤️

295099
2011-08-24 11:07:26 +0430 +0430
NA

معلومه یا دارو رو از داروخونه نگرفتی، یا اگه گرفتی، هنوز مصرف نکردی؛ وگرنه این طور اسهالی نمی‌ریدی.
بقیۀ داستان‌ها واقعیت نداره، ولی مزخرف تو واقعیه و امیدواری لذت ببریم؟!!! آدمی به این وقاحت، چرا شکسته‌نفسی می‌کنی می‌گی خجالتی هستی؟ می‌ترسی ریا بشه؟!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ رتبۀ چند کامنت‌دهنده‌ای که در داستان‌های اخیر نظر داده‌اند (از 5) براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد

ـ شمارۀ جدول: 0004
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (4)
فریجاب: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (6/3)
گیگو: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
محمدفاکس: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (4) = میانگین (3)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (6/2)
سپیده 58: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (5/2)
کینگ ارتاس 2020: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (5/2)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/2)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (3/2)
پیام 1342: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (5/0) + اعتبار نقد (3) = میانگین (1/2)
بچه شهر: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (1/2)
کوچول: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (6/1)
کس‌کن 3: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (2) = میانگین (3/1)
جنرال ارتش: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (0) + اعتبار نقد (0) = میانگین (1)
کسراخان: نزاکت در نظر (5/0) + جذابیت نقد (5/0) + اعتبار نقد (1) = میانگین (6/0)

0 ❤️

295100
2011-08-24 11:51:10 +0430 +0430

به نظر من خودت را به یه روانپزشک نشون بده ولی مراقب باش برای تهیه دارو به داروخانه ای نری که مسئول فنی مرد باشه میترسم بری این دفعه کونت را به باد بدی (البته اگه تا حالا نداده باشی ) بعد هم بیای از کون دادنت به عنوان بزرگترین لذت یاد کنی و صد البته فکر منم که اون داستان هم واقعی تره و هم سکسی تر و جذاب تر . یادت نره ها حتما دکتر را برو .

0 ❤️

295101
2011-08-24 13:27:12 +0430 +0430
NA

ـ رتبۀ چند کامنت‌دهنده‌ای که در داستان‌های اخیر نظر داده‌اند (از 5) براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد

ـ شمارۀ جدول: 0006
ام.ام. 6113 ام.ام: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (8/3)
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (8/3)
فریجاب: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (4) + اعتبار نقد (5/4) = میانگین (6/3)
سارا سوییت: نزاکت در نظر (5/3) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
گیگو: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3)
محمدفاکس: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (4) = میانگین (3)
سپیده 58: نزاکت در نظر (5/2) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (8/2)
کینگ ارتاس 2020: نزاکت در نظر (5/1) + جذابیت نقد (5/3) + اعتبار نقد (5/2) = میانگین (5/2)
بچه شهر: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/2)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/2)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (5/2) + اعتبار نقد (5/3) = میانگین (3/2)
پیام 1342: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (5/0) + اعتبار نقد (3) = میانگین (1/2)
کوچول: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2)
کسراخان: نزاکت در نظر (5/0) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (3) = میانگین (5/1)
کس‌کن 3: نزاکت در نظر (1) + جذابیت نقد (1) + اعتبار نقد (2) = میانگین (3/1)
جنرال ارتش: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (0) + اعتبار نقد (0) = میانگین (1)

0 ❤️

295102
2011-08-24 16:54:37 +0430 +0430
NA

بییییییییییییییییییییییییییی خیال
کوشتی ملت رو با این کم روییت…!!!
فک کوووووووووووووووووووووون همه مثل تو کم رو بودن … دنیا یه چی دیگه می شد هاااااااااااااااااااااااااااااااا
فک کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون…

0 ❤️

295103
2011-08-24 17:03:53 +0430 +0430
NA

8}
واما…
بچه ها اسمم حامده 70 سالمه اون موقعه هادرست نمیدونم 12 سالم بود یا 12سال و دو ماه یا …نمیدونم ازبحث سن بگذریم مخم نمیکشه
جونم براتون بگه {البته به جونه جونم که داره براتون میگه دروغ نمیگما!! :^o }یه روز دیدم حالم بده
از اونجا که بابچه های محله که مامان بازی میکردیم من دکتر میشدم یه نسخه واسه خودم نوشتم!دی
بعد رفتم تنها داروخانه شهرمون!!
دیدم نذری میدن تو داروخانه منم چون خیلی دستاو پا چلفتیم موندم اون اخرصف !
دیدم خانم دکتره داروخانه که120 کیلو وزنش بود و سیاه با کلی پشم و پیلی دور لب و دهنش و چشاش همونطور که دارو نذری بقیه رو میده داره بهم نگاه میکنه!اونم چه نگایی !!عاقل اندر صفی با یه نیشخند که نفهمیدم از رو هوس بود یا تحقیر(اخه گفتم 12سالمه دیگه نمیفهمم)!!!دی
چون عقلم نمیکشید برا انتقام ازش زدم از داروخانه بیرون و با سر رفتم تو تیر برق سر کوچه :/
با برخورد سرم به تیر یه هو دیدم نه بابا اون بم فحش نداده ومنو تحقیر نکرده که با این طرز نگاش گفته بیا منو بکن!!! ! منم کس ندیده و بچه سال!(والا)! دیدم الانه که کیرم کار دسم بده کف خیابون اخه شده بود 4سانتتتتتتتت!! داشت از شلوارم میزد بیرون !!!برگشتم داروخانه که دیدم نذری تمام شده و تو داروخانه قو پر نمیزنه !.
راستی دکتره یه پیر دخترم شاگردش بود منکه اومدم تو با اشاره دکتره شاش گرفتو با اسانسوررفت طبقه12 دستشویی!!(چه جالب طبقش با سن من میخوند ! چه تفاهمی!!!)
شما بودین خدا وکیلی چی کار میکردین !ها!!
من با کیر 4سانتی حاضر… دکتر با اون همه سکنات و وجنات حاضر … منشی دکتر {کر هم نیز میباشد احتمالا} غایب… مشتری غیر #نه اصلا تا شعاع 2کیلومتری هموشون بیهوش !!..
منکه به عقل ناقصم رسید تا میخوادنسخمو بگیره کارو تمام کنم و انتقاممو بگیرم!
و بدینسان گفتمش :
ای پری ای ماه رو ای جنده !من حاضر و تو حاضر و داروخانه خالی !چرا نمیدی به ما یه حالی !!دی
اما دو چشمتون روز بد نبینه خانم دکتر که اینو شنید برگشت و داد زد ! نه ازن دادها ها از اون دادها که برو از داروخانه من بیرون نیم وجبی(ولی خداییش اینو خیلی حشری داد زد!)
منم که یهو از مدل دستوپا چلفتی به بچه زرنگ تبدیل شده بودم{البته طی یک دگردیسی0.5ثانیه ای}پریدم اونور باجه و گفتم یا میزاری بغلت کنم (اونم فقط از پشت تا نبینم چه گوهی دارم میخورم اه!)
یا بازم سرمو میزنم به تیر برق سر کوچه!!!دی
خب البته دکترم با اون قیافه نکرش قلبش مثل گنجشک بود و تازشم از اون همه هیبت من !!!یهو جا خورد و یادش رفت بزنگه110 فل فور تابید و گفت بیا !!
پریدمو بغلش کردم اونقدر قطر تنش کلفت بود که دستم دورش حلقه نشد .از بو گندش مجبور شدم یه دستمو بزارم دم دماغمو با یه دست دیگه سینه هاشو بمالم !وااااااااااااااااااااااووووووووووووووووووووووو
یه سینه دست نخورده حتی خدا هم دلش نیومده بود بعد از ساختنشون پرداختشون کنه{واسه اطلاع پرداخت کردن همان صیغل دادن اسـت.!!!}همونطوری اوریجینال زبر زبر بودن واااااییییی !!!
تو این هین و بین ابم اومد {شایان ذکراست در شهر ما از 2سالگی ابشون میاد}
شاگردشم اومدو اونم خندید و راضی منم رفتم به بازی!!!
تازه قولم دادم تا سنم قانونی نشده دیگه داروخونش نرمو تا حالا هم نرفتم !
اخه تو شهر ما سن قانونی71 ساله!!!
امیدوارم واقعی باشه اینایی که براتون نوشتم!!!دی
رونشته از حامد

0 ❤️

295104
2011-08-24 19:15:35 +0430 +0430
NA

داستان gheisar واقعی تر بود =))

0 ❤️

295105
2011-08-25 15:23:39 +0430 +0430
NA

~X( ~X( ~X( آخه نمیخواد برینی تو مدرک اون دکتر یا تو اون محله شما که دکترشم جندس یا بچه محله هاش کس خول .تو که از رو شلوار آبت اومد اگه من مامانتو بکنم حتما بی هوش میشی

0 ❤️

295106
2011-08-25 18:41:42 +0430 +0430
NA

به کیروم…
زیاد جق میزنی زده به مغضت

کس کش اون شاگردش یعنی نشنیده خانم دکتر داد میزنه؟

گه نخور

0 ❤️

295108
2011-08-25 20:17:11 +0430 +0430
NA

دادش ریدی به الک ، ابنه کونی اگه کوس ببینی چکار میخوای بکنه حتما میرینی خودت ، به قول شاعر ببایت کونت گذاشت که آدم بشی
کوس کش بچه کونی تو تخیلت خانم دکتر بغل کردی ، آخه به تو هم میگن مرد آخه تو کیر داری به اون میکن دودول

0 ❤️

295109
2011-08-26 14:28:44 +0430 +0430
NA

يارو ميگه نترس از ان كه هاي و هوي داره بترس ازان كه سر به تو داره(تو=تو كون!!)معلومه ازون پسرايي كه دختر چادري تك چشمم ميبيني ابت ميادو ميفتي دمبالش و اذيتش ميكني.خداوند تمتم چوباي خلق كردشو تو وجودت(وجودت=كونت) قايم كنه(گفتم قايم حس نكني بت توهين شده!!)

0 ❤️

295110
2011-08-26 14:38:09 +0430 +0430
NA

يارو ميگه نترس از ان كه هاي و هوي داره بترس ازان كه سر به تو داره(تو=تو كون!!)معلومه ازون پسرايي كه دختر چادري تك چشمم ميبيني ابت ميادو ميفتي دمبالش و اذيتش ميكني.خداوند تمام چوباي خلق كردشو تو وجودت(وجودت=كونت) قايم كنه(گفتم قايم حس نكني بت توهين شده!!)

0 ❤️

295111
2011-08-29 01:24:18 +0430 +0430
NA

ستوناش خیلی زبر بودن :O

0 ❤️

295112
2011-08-29 11:27:07 +0430 +0430
NA

=)) =)) =)) =)) >:) =)) =)) =)) کیرم تو تخیلاتت آخه کیری این کیر و غزل ها چی بود نوشتی

0 ❤️

295113
2011-08-29 12:17:11 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت میمون عوضی مجبوری تخیلی می نویسی که اینجوری لو بری بدبخت

0 ❤️

295114
2011-10-02 03:37:16 +0330 +0330
NA

کیر 20سانتیم تو دهنت اشغال بر و واسه ننت جوک بگو نه ملت حیون

0 ❤️

295115
2011-10-02 12:08:04 +0330 +0330
NA

همه خجالتی همه زنا سکسی همه زنا جنده من که انقدر ادعای دریدگی و پررویی دارم روم نمیشه به دوست دخترم که تازه باهاش دوست شدم بگم میذاری بغلت کنم بعد تو به یه خانم دکتر که صاحب یه داروخونست گفتی بغلت کنم بعد اونم گذاشته که ازش بعنوان یه جنده استفاده کنی تا ارضا بشی گمشو جقی دیگه ننویس

0 ❤️

295116
2011-10-12 09:17:42 +0330 +0330
NA

salam man ta hala nazar nadade bodam vali didam agein dafe ham chizi nagam miterekam akhe on khanom to madrase to bodi ya shaba nanat yadet miyomad akhe mimon in kojash vagen fekr kardi be nazar vagei miyad fek kardi hame mesle khodet kharan mordeshorto bebaram ba takhiyoletdokhtor ke migi be nazaram ya

0 ❤️

295117
2011-11-02 01:30:07 +0330 +0330

آقا حامد پاشو صبح شده . پاشو باباجون . ضمنا یه وقت برات گرفتم بری خودتو به یه روانپزشک نشون بدی . دیشب حالت خیلی خراب بود تا صبح حزیون میگفتی.

0 ❤️

295118
2012-01-22 13:04:01 +0330 +0330
NA

اخه سنت کمه سواد داری که ببینی گفتن زیر18سال ممنوع مجبوری اینقدردعا برای خواهرومادرت درست کنی؟ بیچارهها

0 ❤️

295119
2012-03-29 11:09:01 +0430 +0430
NA

احتمالا به جای داروخانه رفته بودی جنده خونه!!!

0 ❤️

295120
2013-10-22 19:47:40 +0330 +0330
NA

gand zadi ba negaresho ,tof be tavahomet, ah ah ah ah ah,ki be to gofte benevisi?!

0 ❤️

533294
2016-03-13 22:24:39 +0330 +0330

اخه کس کش فیلم هندی دیدی که میایی این جا تعریف میکنی یعنی اگر دستم بهت برسه کردمت کونی

0 ❤️

537714
2016-04-18 10:09:35 +0430 +0430

فکر میکنم هنوز دوربین مدار بسته اختراع نشده که تو به این راحتی تونستی خانم دکتر و بغل کنی.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها