اول بگم که این داستان به سکس ختم نمیشه
خانواده خانوم من 4 نفرس یعنی خانومم فقط یه خواهر داره که از خانوم من 5 سال کوچکتره و الان پیش دانشگاهیه، پدر زنم همیشه در حال چرت زدنه و ولی ما به روی خودمون نمیاریم که این همیشه تو عالم دیگس، مادرزنم هم که تو 16 سالگی ازدواج کرده و الان حدودا 40 سالشه و چادریه و یه جورایی مذهبی! حالا داستان چیه؟ اینکه من هیچ وقت ندیدم پدر زن و مادر زنم کنار هم بخوابن، پدر زنم هم که گفتم کلا تو چرته، مادر زنم هم میشه گفت 50 به 50 پوشیده لباس میپوشه و بقیه موارد هم یکی دوتا لباسش هستن که چاک سینه هاش با اون پوست سفیدش بدجوری تو دیده و هی در حال درست کردن یقه لباسشه، ولی این دفعه
آخری که هنوز کامل جلوی ذهنمه یقه لباس بیشتر از همیشه پایین اومده بود و سینه هاش بدجوری خود نمایی میکرد، خواهر زنم هم که خیلی با هم خوب هستیم به خوشگلی خانومم نیست ولی بد هم نیست، پدر زنم لاغره و ارثی چاق نمیشه و زنم به اون رفته و مادر زنم هم یکم گوشتی و تپله و خواهر زنم هم به اون رفته و البته خیلی چاق نیست گویا مادر زنم بعد از زایمان اینجوری تپل شده، اینکه من تا چند وقت پیش خیلی به چشم خریداری و خاص به خواهر زنم نگاه نمیکردم یه دلیلش بچه سال بودنش بود، ولی یه بار که داشتیم از مهمونی بر میگشتیم و اون موقع پدر زنم تو آژانس کار میکرد (چون راهش دور بود 5 روز ر
و شب تو آژانس میموند) و باید مستقیم میرفت آژانس و بقیه با ماشین من میومدن، منتظر بودم که خداحافظی کنن و داشتم کم کم سمت ماشین میرفتم یه لحظه برگشتم صحنه جالبی رو دیدم! اینکه خاوهر زنم برای خداحافظی پدر زنم رو بغل کرده و موقع بوس کردن لباش رو رو لباش باباش گذاشت یه بوس در حد دو سه ثانیه کرد! و خب هرچند یه چند وقتی از اون موقع میگذره ولی نه تنها یادم نرفته بلکه جا افتاده شدن خوشگل تر شدنش هم رفته تو مخم، از اون طرف اون بدن سفید مادرزن و جدا خوابیدنش هم رفته رو مخم! از طرفی عمرا جرات ندارم دست از پا خطا کنم، چون 90 درصد این داستان های تو سایت بیشتر تخیل هستن تا خاطره و مگه طرف جنده باشه که بخواد با یه سلام چطوری، به بیا منو بکن ختم بشه. باز اگه از این مدل خانواده های سنتی نبودن یه امیدی بود، ولی همین نماز خوندن و روضه و این چیزا باعث میشه طرف هر چقدر هم داغ باشه خیلی خیلی سخت سمت این کارا بیاد
نوشته: مهرداد
والا نمیدونم نماز و روضه چقدر تاثیر داره،
ولی میدونم نحوه بزرگ شدن، تربیت خانوادگی، حرمت نفس و… بیشتر تاثیر داره.
اکثر آدنایی مه یه غلطی کردن بخاطر اینه که به اون تفکر اشتباه بال و پر دادن، همش بهش فکر کردن، پرورشش دادن تا روزی مه به عمل رسیده. شمام اگه میخوای درست سالم باشی کلا فراموش کن، اگرم که قصدت چیز دیگست بخودت نربوطه
حالا ما بخندیم یا گریه کنیم؟ یا نه، جق بزنیم؟
ضمنا هرچند هیچ دلیلی برا دروغ گفتنت نمیبینم ولی یه سوال: خواهرزنت پیشدانشگاهیه؟؟؟؟؟؟ عامو پیشدانشگاهی جمع شدا. تو داستان بعدی بگو دوازدهمه. این که دیگه تموم شد.
یک داستان کسشعر دیگه
عزیزم خیلیا تو خانواده همو از لب میبوسن ذهن کصخل شماس که مارو عذاب میده
یعنی از رابطه نا مشروع پدر و دختر کثیف تر نداریم .گرچه بعید میدونم انسان سالمی باشه که اینکارو انجام بده ولی فکر و فانتزیش هم تنفر انگیزه
زنده باد جی جی بوفون این داستانا رو ی مشت جقی نوشتن…ی مشت کسخل جقی هم میان جو میگیرشون و اجرا میکنن
بعد زندگی ی خانواده اس که سیاه میشه
نکنید این کارا رو کسخلا این دااااااستانه
کسخل افتادی تو دیگ عسل خبر نداری… یعنی عرضه نداری… آخ که اگه من جای تو بودم… به حرف این جماعت فندق مغز هم گوش نکن… اتفاقا مادرزنت که چادری و مومنه، باب کردن و زیر خواب شدنه… خواهرزنت هم همینطور… من با یه خونواده دوست بودم(حتی اندازه تو هم بهشون نزدیک نبودم، دوتا از خواهراش رو کردم، یکیش شوهردار بود؛ مادرشونو کردم(از مادرزن تو مومن تر و چادری تر بود) حتی برادرشون هم میتونستم بکنم ولی دیگه اهلش نبودم)… این مادرزنت رو راحت میشه بکنیش ولی باید بلد باشی کی وکجا و چطوری… مخصوصا که شوهرشم معتاده، هلو برو توگلو هست… خواهرزنت هم دیگه از اون بهتر… جمله آخر هم یعنی کیرم تو اون کونت اگه بخاطر خدا و پیغمبر و وجدان و محرم و نامحرم و این کسشعرا این دوتا رو نکردی…نمی بخشمت… ولی اگه بخاطر بی عرضه گی تو یه همچین دیگ عسلی دست نخورده موند و به چاه خلا سرازیر شد می بخشمت، چون بی عرضه هستی بهرحال… اگه نبودی کارت به اومدن اینجا و از ملت سوال کردن نمی کشید و تا حالا صدبار مادر زن و خواهرزنتو از کس و کون کرده بودی و الان اونها بودن که معتاد کیر تو بودن و عادت بهش کرده بودن و نمیدونستن چیکار کنن و چیکار نکنن که تو رو از دست ندن … بی عرضه ای دیگه
خب الان اینو نوشتی که چی؟
متوجه نمیشم فازت چیه دقیقا؟
همچین خالی بندی هم نیست واسه خودم اتفاق افتاده یکی از خواهر زنهام چند وقت پیش بهم پیام داد بحساب که اشتباهی شده و کم کم حرفهامون رفت سمت سکس که همش برنامه ریزی خودش بود و الان سه ماهه که باهم رابطه سکس کامل رو داریم .البته بنظرم اگه اهل پا باشند خودشون بهت میگن تو نگو اصلا
مادرزنم راحت میتونم بکنم ولی خودم نمیخام.البته تو کف خواهر زنمم اما موقعیت پیش نمیاد
این داستان های محارم که تو سایت هست . 99.9 درصد خالی بندیه . توهم نزنی . دست از پا هم خطا نکنی که زندگیت بگا بره .