خانومی غرق در لذت و شهوت

1399/11/21

سلام، من و خانومم فعال گردشگری هستیم یک شرکتی هم نصف و نیمه داریم من جهانگردی خواندم خانم جان خوشگل من هم گرافیک، فامیل دور هستیم من تبریز خواندم خانمی هم تهران یعنی محل رندگیمون، در نمایشگاه های مرتبط و با جشنواره ها هم شرکت می کنیم( فعلا کرونای لعنتی همه چی را تعطیل کرده) مریم خانم من خیلی سرزنده و شاده و تمام ایران را رفته یک بار هم ترکیه ، مریم همیشه از کردستان تعریف می کرد از طبیعت و فلان… بعد یکسال ازدواج کم کم وارد فاز فانتزی بازی شدیم هر چند مریم خیلی راه نمی اومد اما هر از گاهی همراهی می کرد از جمله دوست دوران دانشجویی و مجردی، خلاصه یکی ازین دوستانش فردی بوده به اسم فرزاد. از زیر زبانش کشیدم فرزاد بچه کردستان بوده و البته فقط سکس تلفنی داشتن مریم هم نگو که به همین خاطر همش از اونجا تعریف می کرد، سرتون را در نیار م، نمایشگاههای گردشگری تقریبا همه جای ایران برگزار میشه از جمله کردستان که قرار شد وقتی کردستان برسه ما بریم همش هم در سکسامون حرف فرزاد را پیش می کشیدم مریم هم خیلی خوشش می اومد.

بلاخره روز نمایشگاه کردستان رسید و ما ثبت نام کردیم و غرفه گرفتیم که بریم غرفه عکاسی گردشگری در ایران، شب قبل از حرکت یک سکس اساسی کردیم با کلی فانتزی از جمله فرزاد، مریم خیلی حشری بود گفت نیما جونم با فرزاد قرار بذارم بیاد غرفه گفتم آره حتما، القصه فرداش بار و بندیل را بستیم و رفتیم سنندج با ماشین خودمان، عصر رسیدیم غرفه تقریبا آماده بود چون فردا افتتاحیه بود به ناچار خسته و کوفته غرفه را چیدیم و کانتر و بنر و استند وصنپلی و میز عسلی که خود غرفه داشت، شب کارمون تموم شد و رفتیم مهمانسرا، شام خورده و نخورده خوابیدیم صبح ساعت ده به زور بیدار شدیم افتتاحیه ساعت دو بعداز ظهر بود ناهار خوردیم و رفتیم نمایشگاه، از مریم بگم که هیجان و التهاب داشت و اصلا حواسش به نمایشگاه نبود می فهمیدم موضوع چیه همش منتظر بود تا حرفی پیش بیاد و بگم با فرزاد قرار بذاریم بیاد نمایشگاه، ساعت افتتاح که مقامات میان بازدید کمی حالمون بهتر شده بود و تیپ زده بودیم مریم هم که مثل همیشه محشر بود مانتوی سفید خط دار که گردنش همش بیرون بود و چشم همه دنبالش، بلاخره گفتم مریم قرار نبود کسی را دعوت کنی غرفه ؟ما که کسی را نداریم اقلا بگو دوست تلفنی ات بیاد اینو که گفتم گل از گلش شکفت و بیشتر هیجانی شد صداش می لرزید گفت باشه نیما جون، رفت پشت غرفه و اون ور بنر ها رنگ زد خیلی طول کشید طبیعی بود به هر حال بعد از چند سال دوباره تلفنی حرف زدن و …برگشت گفت فردا میام امروز کار دارم، خلاصه شب شدو رفتیم مهمانسرا منم یک جوری بودم هم غیرتی بودم هم شهوتی، نمی دونم دیدن سکس مریم خوشگلم با یکی دیگه چه حسی خواهد داشت. به هرحال شامی خوردیم و رفتیم اتاق به نظرم رسید با مریم سکس کنم تا به تردید مون غلبه کنیم شروع کردم سکسی حرف زدن و تعریف از اندام سفید مریم جون، حشری شد فرزاد را مطرح کردم حشری تر شد گفتم عزیزم من خیلی دوست دارم لذتتو ببینم، اونم گفت پس می‌ذاری باهاش سکس کنم گفتم معلومه، آبش مرتب می اومد یک سکس توپ باهاش کردم و خوابیدیم، صبح که بیدار شدیم سعی کردم فضا جوری باشه که مریم راحت و ریلکس باشه اینه که همش حرف می زدم و مریم هم هبحانش کمتر شده بود تو مسیر گفتم مریم خانم قیافه فرزاد را که ندیدی چه جوری میخوای بشناسیش ؟بازم هیجان زده شد گفت قراره بیاد خودشو معرفی کنه، ساعت یازده حدودا بود که دیدم یک نفر داره غرفه را برانداز می‌کنه اصلا حواسم نبود گفت ببخشید غرفه مریم …گفتم بفرمایید ، مربم پشت بود داشت نسکافه درست میکرد یهویی هیجان زده اومد بیرون گفتم بفرمایید شما؟ گفت فرزادم تا اینو گفت مریم سرخ شد و به من نگاه کرد اشاره کردم برو تحویلش بگیر رفت با صدای لرزان تعارف کرد داخل غرفه، منم حس خاصی داشتم خلاصه نشستیم و من سعی می کردم اوضاع را کنترل کنم گفتم آقا فرزاد ذکر خیر شما را از مریم خیلی شنیدم خوب هستین، گفت ممنون ایشون لطف دارن مریم هم که از فرط هیجان نمی‌توانست حرف بزنه بهش گفتم مریم جون نسکافه نمیاربد گفت چرا چرا رفت پشت غرفه که آماده کنه ما هم حرف می‌زدیم تا یخمون آب بشه، پسر خوبی بود خونگرم بود و خوشتیپ هم بود، مریم با دستان لرزان نسکافه را آورد تعارف کرد سعی کردم فضا را آرام کنم،خلاصه از همه جا حرف زدیم مریم هم کمی بهتر شد ظهر شد و نمایشگاه خلوت شد این یعنی اینکه وقت ناهاره، یهویی گفتم مریم جون آقا فرزاد مهمون ماست من میرم سه تا ناهار میارم فرزاد تعارفی کرد و رفتم، با خودم کلنجار می رفتم اما خودم را هم سرزنش می کردم که :مگه نمیخوای سکس مریم را ببینی ، مگه نمی‌خواستی لذت بودن مریم زیر یک کیر را ببینی حالا این تردیدها ت برا چیه، تو این فکرا بودم که رسیدم رستوران شلوغ بود ایستادم تو صف صحبت یکی از غرفه داران منو از فضا کشید بیرون، اینکه استقبال کمه و مهمانسرا امکانات ندارن و …نیم ساعتی طول کشید تا نوبت من رسید گفتم سه تا ناهار بدین، سه تا را که گفتم بازم یک جوری شدم گرفتم و راه افتادم به طرف غرفه، رسیدم غرفه کسی نبود گفتم شاید رفتن بیرون یا فرزاد رفته و مریم هم دستشویی رفته و فلان، رفتیم داخل غذا را بذارم پشت غرفه که…پاهای لخت مریم را دیدم تکون می خورد دقت که کردم صدای آه و ناله اش هم شنیدم خودمو کشیدم عقب صربانم رفت بالا، اما حس شهوت اومد سراغم از بیرون رفتم پشت غرفه که داخل غرفه از لای دیواره غرفه که با پارچه درست شده بود میشد دید خدای من بلاخره فانتزی مان به حقیقت تبدیل شده بود فرزاد مریم را زیر ش گرفته بود و تلمبه می زد مریم هم داشت از شدت کیف بیهوش می شد کیر م سبخ شده بود، سبک را عوض کرد یک لحظه کیر فرزاد را دیدم خوب بود نسبتا کلفت داگی را شروع کرد به زدن مریم خیلی داگی دوست داشت حسابی تلمبه می زد تو کس مریم، یک دفعه مریم گفت فرزاد جون دراز بکش می‌خوام روی کیرت بالا پایین برم، مریم استاد این سبک بود اسکایت کس کلوچه ای مریم. رامی دیدم غرق آب بود چند دفعه زد تند ترش کرد چشمان زیبای مریم از حال می رفت بلاخره هر دو ارضا شدن اونم با چه صدایی، نشستن زمین، مریم گفت الان نیما میاد زود بپوش لباستو، پوشیدن و چند دقیقه ای گذشت منم نمایشگاه را دور زدم و اومدم غرفه دیدم خودشون را جمع کردم مریم داشت قهوه درست می کرد فرزاد هم با بروشور ها ور می رفت منو که دیدن کمی جا خوردن اما من به روم نیاوردم و غر زدم که آقا خیلی شلوغ بود ببخشید آقا فرزاد، فرزاد هم گفت نه آقا نیما شما ببخشید من باید شما را مهمون می کردم فردا شام مهمون من هستین بی تعارف مریم مثلا هیچی نشده گفت نه زحمت نمیدیم، خلاصه ناهار را زدیم و فرزاد رفت مریم خیلی روحیه خوبی پیدا کرده بود انگار خلسه سکس باهاش بود شاداب و سرزنده…دو روز بعد نمایشگاه تموم شد و من لذت اون صحنه آه و ناله شهوتی مریم زیر کیر فرزاد همش جلوی چشممه

نوشته: نیما


👍 16
👎 12
32901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790879
2021-02-09 01:03:36 +0330 +0330

****همه ی شهرا برو
به جوونا سرویس بده

1 ❤️

790909
2021-02-09 02:02:47 +0330 +0330

این نمایشگاهها این خوبی رو دارن که موقع نهار با اینکه همه جنسها بیرونه نه نگهبانی نه غرفه داری کسی نمیمونه مواظب جنسها باشه کسی هم رفت و آمد نمیکنه با خیال راحت میتونی تو یکی از غرفه ها که اتفاقا دیوارهاشون هم پارچه ایه راحت سکس کنی اونم تو ایران؟!!!
چقدر ایران پیشرفت کرده🤔🤔🤔🤔

1 ❤️

790964
2021-02-09 09:00:03 +0330 +0330

بابا یکم فکر هم بد نیست جفت گیری حیوانات هم به این سرعت شکل نمیگیره مگه میخواست آمپول بزنه

0 ❤️

790969
2021-02-09 10:00:44 +0330 +0330

ینی هیچ رقمه تو کتم نمیره این چیزا خدایی.
من یبار با زیدم رفته بودیم نمایشگاه کتاب یه کیونکش فقط سلام کرد به زیدم من ننه بابای یاررو آوردم جلو چشمش با پیرهن جر و واجر و خونی پرتم کردن بیرون
بعد زنت بره زیر یکی دیگه خوشحال و شاد و خندان باشی؟
ای گوز ای تففففففف ای کیییییییییرررر خر به شماها

2 ❤️

791014
2021-02-09 17:07:36 +0330 +0330

من اطمینان دارم حتی یک نفر هم پیدا نمیشه که از دادن زنش و عشقش به کسی دیگه خوشحال بشه. اگه کسی هم پیدا شد، اون زنش و عشقش نیست. یه چیز دیگه است

0 ❤️

791043
2021-02-09 21:54:46 +0330 +0330

هر کس میاد مخالفت میکنه یک داعش پنهان در وجودش داره که هر آن ممکنه بروز کنه

1 ❤️

791057
2021-02-10 00:02:22 +0330 +0330

کسخل غرفه ندیده .کس ننویس

0 ❤️

791063
2021-02-10 00:45:49 +0330 +0330

غرفه نبوده یقیناقفله بوده که کسی نمیتونسته بیاد…
کوسخل حداقل میگفتی که فرزادروبردین مهمانسرا…نه توی غرفه…ببخشید یادم رفت قفله بود

0 ❤️