تق تق تق تق صدای در بود اخه زنگ درخرابه فکر کردم خواب میبینم که لگد خورد بپام بابام بود ! وخه محمود ببین کیه سر صبحی چشمامو مالوندمو و بلند شدم ! کدوم کسکشیه سر صبح جمعه نمیذارن بخوابیم ! تابستون بود و هوا گرم چغوکا لای درختا جیک جیک میکردن و نسیم ملایمی میوزید با زیر شلواری و زیر پوش رکابی رفتم دم در !کیه یکی گفت !واکن پسرخاله ! درو واکردم ! داماد خالم بود با زنش و دخترش ثریا ! وای این همون ثریای چند سال پیشه که خلش اویزون بود با موهای وز کرده که همش ونگ میزد? نه، بابا حالا خانومی شده بود با موهای طلایی ! قدی کشیده و اندامی هوس انگیز با مانتوی زیتونی و یه شال قهوه ای که کمی از موهاشو پوشونده بود و رو شونش باد میزد ! بی تعارف اومدن توی حیاط ! من که با دیدن ثریا تو کونم عروسی شده بود جفتک زنون بطرف خونه رفتم و داد زدم پسر خاله با خانواده از تهران اومدن !! بابام که داشت با حوله صورتشو خشک میکردگفت چه خبرته هیکل ! بدو برو نون بگیر ! من که برا نون گرفتن همیشه صد تا ادا اصول در میاوردم سریع لباس پوشیدم و وقتی از نزدیک ثریا رد میشدم یه خنده ابلهانه کردم و او هم با حالت لوسی که از قدیم داشت پوزه شو برگردوند و تو دلم گفتم یه کونی از تو بکنم جنده خانوم و مثل قرقی رفتم نون گرفتم و برگشتم ! خلاصه چه درد سر من که حدس میزدم مثل چند سال قبل چند روز بمونن نقشه میریختم چطوری تق شو بزنم ! چون جمعه بود و بیکار بودم توی خونه اینور و اونور میرفتم و هی لباس عوض میکردمو تیپای مختلف میزدم چند بار به بهانه های مختلف خودمو به ثریا میمالوندم و یکدفه هم که کسی دور و ورمون نبود انگولش کردم که عصبانی برگشت یه چک محکم بهم زدو گفت ایکبیری دهاتی!!! گفتم من یه ایکبیری نشونت بدم جنده خانوم !! خواهرم که بو برده. بود گفت ! محمود تو روزای جمعه میرفتی فوتبال ! نمیخوای بری ? گفتم نه پام درد میکنه ! ظهر ناهارو خوردیمو بعد از ظهر رفتم پیش یکی از دوستام قضیه رو براش گفتم اونم خرکس عوضی یه چیز سیاه که اندازه یک نخود بود بهم داد گفت اینو بخور توپ توپ میشی و تا صبح تلمبه بزنی گهت میاد ابت نمیاد ! حالا نمیدونم چه گهی بود !شیره بود? تریاک بود? بهر حال خیلی تلخ بود عین زهر مار ! القصه که اونوقت ساعتای ۸ یا ۸/۵ بود که اون ذره گوهو خوردم ! البت با چایی بهم داد ! بعد رفتم خونه یکساعتی گذشت کله ام گیج شد ! چشمام دو دو میزد و خیلی شنگول شده بودم توی خونه ادا اطفار درمیاوردم بریک دنس میزدم و رقصای خرکی میکردم و ملق میزدم و همه برام دست میزدن و بهم میخندیدن که من فکر میکردم خیلی باحال میرقصم نگو مسخره ام میکردن ( فرداش خواهرم بهم گفت) چه درد سر که تا ساعاتی ۱۱ که بابام اومد بزن برقص بود و ثریا و خواهرم هم رقصیدن که من با عطش و ولع خاصی به ثریا نگاه میکردم ! بعد شام من رفتم اتاق خودم. و ثریا با خواهرم رفتن حموم دیگه همه خوابیده بودن و من منتظر تا. کی ثریا از حموم بیاد بیرون چراغها خاموش بود و فقط یه چراغ خواب توی هال روشن بود و چراغ حموم ! فکر کنم ساعتای یک بود یه سایه دیدم که از حموم اومد بیرون سریع خودمو رسوندم به راهرویی که به حموم میرفت اینم بگم که حموم خونمون جاییه که از هال و اتاق خواب پدر و مادرم دید نداره دیدم ثریا در حالی که یه حوله دور کمرش بود و یه حوله رو سرش ایستاده و موهاشو خشک میکنه چون قد و هیکلش از خواهرم بزرگتر بود حدس زدم خودشه ! تا منو دید مثل جن زده ها گفت وااااااااااااای ترسیدم ! تویی ? گفتم اره عزیزم و مهلت ندادم از پشت بغلش کردم یه دستم از رو حوله رو کوسش گذاشتم و شروع به مالوندن کردم و دست دیگرم رو رو سینه اش ! ده بمال که میمالی حالا نمال کی بمال ! او هم که حشری شده بود هیچی نگفت !! وااااااااااااای چه بویی ! بوی صابون گلنار و بوی نمناکی در هوای گرم تابستون ! چه کیفی داشت !لبامو به لباش نزدیک کردم ! صورتش خیس بود و از موهاش اب چکه میکرد ! خودش لبمو با لبش گرفت ده بخور که میخوری حالا نخور کی بخور !! انگار تو اسمونا رو ابرا بودم ! مثل توله سگا هس هس و فش فش میکردم واز عقب خودمو به کونش میمالوندم حالا نمال کی !!! ولش کن بقیه شو ! نشستم و حوله رو کنار زدم و شروع کردم کسشو خوردن ! میدونین چی میگم ? اونایی که کس تازه از حموم در اومده رو خوردن میدونن چی میگم !! وااااااااااااای مزه هلو داشت هنوز اب از کسش چیک چیک میکرد و من تشنه لب د بخور بخور دست کردم تو شلوارم که حاجی رو راهی کنم دیدم ای بابا مثل اینکه مرده ??? وااااااااااااای چرا اینجوریه ? دو سه دفه زدم به کله اش نه خیر حاجی خواب تشریف دارن !! دلم میخواست با انبر دست بیوفتم به جونش !! هر کار کردم بلند نشد تف زدم سرش و در کون ثریا مالوندم افاقه نکرد با خودم گفتم نکنه اخته شدم ? ولی اخته اینجوری نیس ! خایه هاشونو که میکشن اخته میشن منکه خایه دارم !! سرتونو درد نیارم یه ده دقیقه ای باهاش کلنجار رفتم کس مصب بی صاحاب اصلا به حرف نکرد یه دفه یادم افتاد که دوستم اون اشغالی بهم داد ! گفتم ای داد بیداد هر چه بود از اون گهی بود که خوردم !! اخرش ثریا دید من هیچ غلطی نمیکنم گفت چته اسکول? سرمو انداختم پایین گفتم سر شب نمیدونم چی بود خوردم اینجوری شدم !! یه نگاهی به کیرم که اندازه یه خیار پلاسیده کوچولو توی مشتم بود کرد و گفت خاک بر سر بی عرضه ات کنن دهاتی و رفت به اتاق خواب !!!فرداش رفتم پیش دوستم و هر چی به دهنم اومد بهش گفتم و خواهر مادرشو فحش دادم! ولی چه فایده یه کون توپ تر و تمیزو حروم کردم !!! البته داستان هنوز ادامه دارد و ثریا چند روز خونمون بود که ماجراهای جالبی اتفاق افتاد که اگه خواستین براتون میگم اگه هم فحش دادین ارزونی خودتون !!!
نوشته: محمود کله خر
ننویس بقیه شو حالمون ب هم خورد…تراوشات ذهن مریض ات هم مال خودت…جقییی
دمت گرم داش با نگارشت !!! من که کلی خندیدم و حال کردم !! ادامه بده بزرگ شی شاید یه کوس و شعر نویس زبده بشی
اولش میگی نسیم بهاری میوزید بعد میگی تابستون بود؟
کسمغز جقی
mehranjoon1356 تو درست خوندی مطلبو ??? همون اول میگه "تابستون بود " کجاش گفت بهار بود?? چون اول صبح تابستون بوده هوا حالت بهاری داشته !!! بیخودی کیر نبندین به نویسنده بیچاره !!!
لطفا دوستان نقاد ( نقد کننده ) توجه فرمایند !!! اگر هم میخواهید به نویسنده ای فحش بدین با دلیل و منطق باشه !! وگرنه ( کیرم تو داستانت ! کیرم تو کونت ! جقی جغو و … ) جز اینکه نشاندهنده فکر پایین فحش دهنده است مشکلی حل نکرده و راهکاری برای نوشتار بعدی نویسنده نخواهد بود !!! با تشکر از همگی
منم قبلنا وقتی برا یه دختر راست میکردم که نمیتونستم بکنمش از این خوابا میدیدم ولی تا اونجایی که یادمه هیچ کسی مزه هلو نمیده و هیچ دارویی وجود نداره که با خوردنش کیر راست نشه اگه هم باشه خوردنی نیست مالیدنی یا تزریقی هست اینا رو گفتم تا وقتی جلق میزنی و مغزت خوب کار نمیکنه داستان ننویسی
اولا کیرم تو این حرف زدنت افغانیا بهتر فارسی حرف میزنن دوما خودت میگی انقدر ادم حسابت نمیکرده که باهات حرف بزنه روشو میکرده اونور خودتو مالوندی گفته (ایکبیری داهاتی) که فکر میکنم تنها قسمت راست داستانت بود بعد همون شب برات لخت شده و کسشو گذاشته دهنت؟؟ در اینکه یک چیزی دهنت گذاشتن شکی نیست اما صد در صد کس نبوده!! . زمان جنگ بمباران تهران ما رفتیم تابستونو ویلای پدربزرگم بمونیم من اون زمان 14-15 سالم بود یک ظهر رفته بودم لب دریا چندتا تهرانی دیگه هم بودن مال ویلا های اطراف یکیشون 2 تا پسر سرایدارشون رو هم با خودش اورده بود کوچیکه که هم سن ما بود گفت هیچ وقت به قدر امسال شمال پر از دختر تهرانی نبوده من چون هنوز اینچیزا حالیم نبود گفتم پس خوش به حالتون داداش بزرگش که حدود 20 سالو داشت گفت نه بابا 3 ماهه خودمونو با بچه ها جر دادیم هیچ کدوم راه نمیدن همش بهمون میگن داهاتی!! تنها تفریح اینا تو داهات یکی اینه که نوبتی کون همدیگه بزارن یک مسابقه هم دارن که سر دیوار میشینن هرکی بتونه بیشتر برینه دیوار رو کثیف کنه برنده است!! بقیش همونطور که خودت گفتی جزو گه خوردنات بوده
نمى دونم راست ميگى يا دروغ ولى دمت گرم با اين نگارشت خيلى خنديدم و حال کردم . دمت گرم ان شاالله که جرش بدى و کونش رو پاره کنى. موفق باشى
عجب…! فقط خوب میتونی تف بدی. ادامه بده به تف دادن و بقیه رو بخندون اگه با کون دادن هم تونستی کسی رو بخندونی کونتم بده این وسط مشکلی نیست. اما در حالت کلی دمت گرم خندیدم.دمت جیززززززززززززززززززززززززززز…
محمود راست دروغش مال خودت ترکیدم از خنده خیلی باحال بود
من موندم که ثریا ون با خواهر از حموم اومد کجا قیبش زد برام روشن کن مبهم موند برام؟خخخخخخخ
حالا جق نزن کی جق بزن!!؟؟؟؟؟حالا کون نده کی کون بده!!؟؟؟؟؟؟حالا کس شر نگو کی کس شر بگو!!؟؟؟؟؟؟
من چون با اصطلاحات مشهدی اشنا بودم میدونستم که اگه با لهجه بخونم واسه خودم بهتره …دمت گرم کلی خندیدم ادامه بده
اخه چطور اونی که با مالیدن بهش بهت چک میزنه حالا یه دفعه خودشو وا داد خودت باور میکنی این کس شعرات را