باسلام.من محمدهستم27ساله.این یه داستان واقعیه.من به دلایلی که خودتونم میدونید،بلوغ زودرس داشتم.وقتی کلاس اول راهنمایی بودم،جلق میزدم.وقتی17سالم بود،3تامموری8گیگ فیلم سوپرداشتم.بگذریم.من بخاطر تماشای بیش از حد فیلم و عکس سکسی،به یک آدم فوق حشری تبدیل شده بودم.تاحدی که به مادرخودم هم نظر داشتم.یادمه زمانی که20سالم بود،خالم بادوستش اومدن خونه ی ما.دوستش اسمش مهشیدبود.خیلی خوشگل و خوش اندام،با اندام کاملأ سکسی.اون زمان مهشید24سالش بود.اون1هفته خونه ی مابودومن تو این مدت ازهرفرصتی برای دیدزدنش استفاده میکردم.وقتی ازبیرون میومدومیرفت تواتاق تالباسشو عوض کنه،من میرفتم توحیاط و ازپنجره نگاش میکردم.بعدازاون مهشید بامادرش ازشهرستان اومدن مشهدزندگی کنن.
یه روزمادربزرگم رفت شهرستان و خالم با مهشید خونشون تنهابود. اونشب یه دزد از روی پشت بام رد شده بودو اونا دیده بودنش. بخاطرهمین خالم به من زنگ زد و گفت که میترسن و ازم خواستن برم پیششون.من رفتم اونجا.رفتم تو اتاق و دروبستم.خالم رفت حموم. من تواتاق داشتم باگوشیم سوپرنگاه میکردم.مهشیداومد که برای خالم لباس ببره.من سریع سرمو بردم زیرپتو وخودمو زدم به خواب.نمیدونم چی شد که مهشید شرتشو عوض کرد.پشتش به من بود.من داشتم اززیرپتو دیدمیزدم.همین که چشمم به کونش افتاد،کیرم شق شد.جرأت نداشتم تکون بخورم.مهشیدلباسشو عوض کردو رفت بیرون.من تا نیم ساعت توشوک بودم.بعدش پاشدم رفتم تو دستشویی توی حیاط جلق زدم.من جوون بودم.فکرم خوب کارنمیکرد.فکرکردم مهشیدازقصداین کاروکرد.باخودم تصمیمات احمقانه ای گرفتم.مهشید میونش بامن خوب نبود.آخه من نه اخلاق دارم،نه تیپ و قیافه درست وحسابی.
یه بار مادرش قلبشو عمل کرده بود و تو بیمارستان بستری بود.مهشید هم میخواست اثاث کشی کنه.خالم ازمن خواست که برم دنبالش و باهم بریم کمک مهشید.کاراتقریبأ تموم شده بود که مادربزرگم به خالم زنگ زدوگفت که مهمون داریم.زودبیاخونه.(مهمونشون داییم بود).من و مهشیدکارارو تموم کردیم.بعدش یه تیکه موکت پهن کردوگفت بشین استراحت کن.منم نشستم و اون به فاصله ی نیم متری من نشست.من ازش عذرخواهی کردم و درازکشیدم.اون یکم ازمن فاصله گرفت.تااومددراز بکشه دستموگذاشتم زیرسرش.سریع پاشد.گفتم درازبکش راحت باش.سرتوبذاررودستم گردنت اذیت نشه.یه لبخندزد و درازکشید.منه احمق هم که حشرم ازحالت نرمال خارج شده بود،فکرکردم با لبخندش بهم چراغ سبزنشون داد.منم خودمو به پهلو چرخوندم روبه مهشید.چشاش بسته بود.دلمو زدم به کاهدون!.دست راستمو گذاشتم روسینش.فشارش دادم.همین که برگشت که به من نگاه کنه،لبمو گذاشتم رولباش.اونم سریع پاشدنشست.پرسیدم چی شد؟اونم نامردی نکرد و باتمام قدرتش یکی خوابوندتوگوشم.بلندشد ایستاد و به در اشاره کردوبلنددادزد:گمشوازخونه ی من بیرون.منم مثل گوسفندسرمو انداختم پایین و رفتم بیرون.نمیدونستم آخرش چی میشه.مهشیدقضیه روبه خالم گفته بود.خالم تا5ماه باهام حرف نزد.آخرش رفتم به گوه خوردن افتادم.خالم گفت ازخودش معذرت خواهی کن.منم یه دسته گل بایک عروسک خرس گنده(که خیلی دوست داشت)براش خریدم و باخالم رفتیم خونشون واسه عذرخواهی.اون گفت که اون قضیه رو فراموش کرده.اما خیلی ازم دلخوره.(اینم بگم که اون موقع مادرمهشید کربلابود).به نشانه ی عذرخواهی بردمشون یه جای دنج ودبش.یه شام مشتی بهشون دادم.اون شب که مهشیدشادبودوباهام حرف میزد.منم فکرکردم که منوبخشیده.ازاون موقع به بعد دیگه مهشید روندیدم.یعنی نخواستم که ببینمش.آخه روم نمیشد.هنوزازش خجالت میکشیدم.این قضیه تموم شدولی من اعتماد وآبرومو پیش خالم ازدست داده بودم.
نوشته: محمد
باقالی 27 سالته بعد 17 سالت بود سه تا مموری 8 گیگ فیلم سوپر داشتی؟
بیام یه مموری 800 ترابایتی بهت فرو کنم؟
خالیم می بندی یه جوری ببند کسی نفهمه آخه ه ه ه ه
يجوري گفتي بلوغ زودرس داشتم فكر كردم از ٣سالگي جلق ميزدي!
ده سال پیش میشه 81
اون موقع مگه مموری 8 گیگ بود؟
اصلا مگه کامپیوتر بود؟
به نظر من که چرتکه هم به زور بودش اون موقع یا شایدم هنوز اختراع نشده بود =P~
حداقل اگه چاخان میای خودتو به گه نکش
چه کاریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام من با sosha موافقم،دیگه هم لازم نیست چیزی بگم ،اصل مطاب گفتی سوشادرضمن فکرکنم
با من همشهری هستی نه؟
بالاخره نمردیمو دیدیم که یه نویسنده هم قبول کردند که قیافشون تخمی بوده و 195 متر قدشون نبوده و 175 کیلو وزنش نبوده و 50 مایل طول آلتش نبوده و 14 متر پهنای آلتش نبوده و 2500 یارد ارتفاع نداشته و 3400 متر عرض جغرافیائی نداشته و هیکلش از نصف النهار گرینویچ نگذشته و مدار راس السرطان را زیر پا نذاشته و حول محور بیضوی کره زمین را با یه دست راستش طی نکرده و و با دست چپش کره ماه را از زمین تکون نداده و با حرکت تخماش کره مریخ رو تحت تاثیر قرار نداده و با انگشت کوچیک پای چپش سوراخی از این ور زمین تا اونور زمین باز نکرده و با نوک آلت محترمشان سوراخی به اندازه کله عزیزشان از قطب شمال تا قطب جنوب باز نکرده وبا لیس زدن زبونشان سطح کره زمین را عاری از زباله و آشغال نکرده و با یک بادی از ماتحت عزیزشان سیاه چاله ای در حول محور عرضی مدار زمین بر پا نکرده و با یک نیم نگاهی کل مخلوقات موجود در زمین ومخصوصا یکی از کرکدن های آفریقائی را محو جمال بی مثالشان نکرده و اسب های آبی آفریقا اسباب بازی دوران بچگی شان نبوده و در کل …ریاضیات وهندسه ومثلثات و جبر و آنالیز و بابالیزو و ریاضیات جدید وقدیم و وسطی و… را در دوران جنینی و در اونجای والده محترمشان کاملا یاد نگرفته اند وووووو
آقا یا خانم. ozv alakiبنظرت سال هشتادویک کامپیوترنبود ؟احمق جان؟شاید فلش یامموری نبود ولی کامپیوتربود
چه عجب يكي پيداشدازقيافش تعريف نكنه وراستشو بگه ايولا همشهري پرچمت بلند
دوست عزیز اول از همه کیرم تو کون تو مهشید + کوس و کون خاله جونت. دوما مادر قحبه مگه اینجا کاروانسراست عین خر سرت انداختی پایین اومدی سرگذشت تعریف کنی موضوع داستانت به اونیکه گفتی ربط نداره نمیدونم چرا موضوع را پیچوندی تو میخواستی ماجرای کون دادن هاتو بگی که بابات اون لحظه سر رسیده و در اون حال کون دادنت دیده اونموقع گفتی خاک برسرم شد یادت اومد؟ ننویس دیگه والا این دفعه جلو چشای مهشید و خاله کون چنان کونت میذارم که تخم چشات بگزده
دوست عزیز اول از همه کیرم تو کون تو مهشید + کوس و کون خاله جونت. دوما مادر قحبه مگه اینجا کاروانسراست عین خر سرت انداختی پایین اومدی سرگذشت تعریف کنی آخه کونی 10 سال پیش مموری 8 گیگ وجود داشت که پسر کونی مثل تو 3تا8 گیگ پر از فیلم سکس داشته باشه موضوع داستانت به اونیکه گفتی ربط نداره نمیدونم چرا موضوع را پیچوندی تو میخواستی ماجرای کون دادن هاتو بگی که بابات اون لحظه سر رسیده و در اون حال کون دادنت دیده اونموقع گفتی خاک برسرم شد یادت اومد؟ ننویس دیگه والا این دفعه جلو چشای مهشید و خاله کون چنان کونت میذارم که تخم چشات بگزده
یه آقای بجنوردی مایه دار و مجرد و بالای 27 سال پی ام بده.خواهشا کم سن و سال ها و مشهدی ها و تهرانی ها و در کل غیر بجنوردی ها و متاهل ها پیام ندن.تاکید میکنم اگه غیر از این هستید بی خودی پی ام ندید.
نه اونجاکوه زد توگوشت توباید میگرفتی زورکی جرش میدادی کسخل خر یه چیز دیگه کیرم تو کونت
آخه چی بگم حوصله فحش دادنم ندارم کله کیری اینم شد داستان جانم برادر دیگه ننویس باش
کیرم تو اون مغز خودتو خالتو دوست خالت میگفتی دوست منی خودش بهت میداد
این شدیه داستان واقعی.راستی رفیق دختربازی به تنها چیزی که احتیاج نداره قیافه و تیپه.زبون داشته باشی همه چی حله.برو ببینم چکارمیکنی.منتظر داستان بعدیت که سکس با مهشیده هستم.تومیتونی پسر