خدایا ببخش

1391/01/31

به نام او که اول و آخر هرکاریست
سلام عرض میکنم خدمت همه کسانی که داستان من را میخوانند یک توضیح اولیه و مختصر میدم میرم سراغ داستان
(این داستان جنبه سکسی نداره فقط چون هنوز بعد از چند سال نتونستم فراموشش کنم و خدا هنوز من را نبخشیده تصمیم گرفتم بنویسم تا شاید از بار گناهانم کم شود)
سال 86 ترم آخر دانشگاه بودم، تقریبا درسهام سبک بودند و وقت بیکاری زیادی داشتم بنابراین تصمیم گرفتم برای گذراندن اوقات بیکاری در یکی از سایتهای دوستیابی عضو بشم. از این رو در یکی از این سایتها عضو شدم و مدتی سپری شد تا با یک دختری به اسم رویا آشنا شدم، دخترک داستان ما یک سال از طلاقش میگذشت روز به روز بیشتر بهم وابسته میشدیم ولی هم من و هم رویا از ابراز احساساتمون میترسیدیم شش ماه به همین منوال گذشت و فقط شبها باهم توی نت صحبت میکردیم تا تصمیم گرفتیم رابطمون را تلفنی کنیم و بعد از رابطه تلفنی مثل همه رابطه ها کار ما هم به دیدن کشیده شد و همدیگه را بعد از تقریبا 7 ماه دیدیم اوایل نگاهمون بهم به دید دو دوست بود بدون هیچ نگاه خاصی ولی رفته رفته رابطمون روبه یک رابطه خاص هدفمند قرارگرفت هرجای تنهایی که پیدا میکردیم دستهای همو میگرفتیم و همو میبوسیدیم و بخاطر اینکه رویا اولین دوست من بود واقعا احساساتی بودم در مقابلش و نمیتونستم خودمو کنترل کنم گاهی اوقات داخل ماشین بدن همو لمس میکردیم از هم لب میگرفتیم و گاهی اوقات توی یکی از جاده های خارج از شهر داخل ماشین برای من ساک میزد و من با انگشتهام او را ارضا میکردم. کار ما فقط به همینها میگذشت حدود یکسال از آشناییمون میگذشت گاهی با هم قهر میکردیم و گاهی واسه آشتی همو ارضا میکردیم کلا زندگیمون همینجوری سپری میشد تا روزی خونه ما خالی شد با رویا تماس گرفتم و قضیه را بهش گفتم اون هم اول کمی خودشو لوس کرد و بعد از اصرارهای من قبول کرد قرار شد ساعت 5 برم دنبالش تا باهم بریم خونه. تا ساعت 5 دل تو دلم نبود قلبم مثل گنجشک تند تند میزد فکر نمیکردم کارمون به اینجاها ختم بشه چون واقعا دوسش داشتم دلم نمیخواست با رویا وارد این قضایا بشه چون شک نداشتم عشقی که به سکس ختم بشه باید فاتحشو خواند ولی دیگه من نبودم که تصمیم میگرفتم عقلمو از دست داده بودم فقط استرس زیادی داشتم. ساعت نزدیکای 5 شده بود خودمو رسونده بودم نزدیک خونشون رویا ساعت 5:30 تونست از خونه بزنه بیرون سوار ماشین شد و توی راه باهم هیچ حرفی نمیزدیم هردومون خوب میدونستیم قراره چه اتفاقی بیوفته ولی من از طرفی نگران بودم و از طرفی نمیدونستم توی دل رویا چی میگذره رسیدیم خونه و وسایل پذیرایی که از قبل آماده کرده بودم را به رویا تعارف کردم اون هم فقط یک پرتقال پوست کند و نصفشو خورد و نصفشو گذاشت برای من که من بخاطر استرس نمیتونستم بخورم.وقتی رویا حالمو دید بازومو گرفت و در گوشم گفت خیلی دوسم داره انگار همه استرسهام به یک مرتبه به پایان رسیدند شروع کردیم همو بوس کردن چشای همو بسته بودیم و توی خیالات خودمون بودیم بعد از عشق بازی بردمش توی اتاق خودم لباسهای رویا را درآوردم و اونم با ظرافت کامل همین کار را برای من انجام داد اونموقع حالمون دست خودمون نبود و هیچکدوممون نمیفهمیدیم داریم چکار مکینیم چوچولشو لیس زدم تا بدنش شروع کرد به لرزیدن منو زد کنار خودش اومد روی من و شروع کرد به لیس زدن بدنم و ساک زدن ولی اینبار انگار قرار نبود من ارضا بشم بعد از مدتی بلند شد گفت خسته شدم و ازم خواست بخوابم روش و کیرمو روی کسش حرکت بدم منم دقیقا همینکار را کردم با اینکه میدونستم پرده نداره ولی بازم میترسیدم از این جلوتر برم ولی در یک لحظه نمیدونم چی شد کیرم داخل واژنش شد و از گرمای تنش و لرزشش فهمیدم کاری که نباید میکردم را انجام دادم سریع کیرمو کشیدم بیرون و از رویا خواهش کردم لباساشو بپوشه و خودمم لباسهامو پوشیدم و رویا را تا نزدیک خونشون رسوندم تا چند روز جواب رویا را نمیدادم خودمو نمیتونستم ببخشم چون حس میکردم رویا بهم اعتماد کرده بود و نباید از خط قرمزهایی که واسه خودمون گذاشته بودیم جلوتر میرفتم. بعد از یک هفته بهش زنگ زدم و اون ازم گله کرد که چرا کار را ادامه ندادم و چرا خودمو خالی نکردم که واسش همه چیزو توضیح دادم و رویا نیز قانع شد باز مثل گذشته باهم بودیم تا یک روز با یک آی دی ناشناس با آی دی رویا ارتباط برقرار کردم و دیدم اون کسی که من همه چیزمو به پاش ریخته بودم و همه احساساتمو بخاطر اون زیرپام گذاشته بودم خیلی راحت جواب میداد و حتی شمارشو خیلی راحت تونستم ازش بگیرم و منم نامردی نکردم و شمارشو دادم به یکی از دوستام و کل قضیه را بهش گفتم اونم بعد از 5 روز فیلم سکس خودش با رویا را بهم نشون داد و اونجا بود که دیگه دنیا واسم تموم شد و فهمیدم این یکسال خودمو معطل چه حیوونی کرده بودم، با رویا تماس گرفتم خیلی مودبانه در حالتی که اون گریه میکرد ازش خدافظی کردم و هیچوقت به روش نیاوردم که سر من چه بلایی آورد از اون به بعد هم دیگه دنبال هیچ دختری نرفتم . ولی ناراحتی من به خاطر اون نیست که رویا همچین کاری را با من کرد فقط بخاطر این هست که اون خط قرمزها را شکسته بودم هیچوقت خودمو نمیتونم ببخشم و حس میکنم به همسر آیندم خیانت بزرگی کردم و چیزی که سالها حس میکنم این هست که خدا هم منو بخاطر اون گناهم نبخشیده و هنوز دارم تقاص کارمو میدم
خدایا منو ببخش ببخش
(ببخشید دوستان اگر خیلی توضیح دادم و قسمتهای سکسیش کم و مختصر بود ولی داستانم را فقط برای این نوشتم تا کمی آروم بشم چون واسه هیچکسی نمیتونم تعریف کنم و خودمو خالی کنم)
ممنونم که تا آخرش خوندید این اولین و آخرین داستانم بود مطمئن باشید دوستتون دارم.

نوشته: ؟


👍 1
👎 0
18800 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

317124
2012-04-19 01:46:41 +0430 +0430
NA

مي تونم برات بنويسم خيلي خري كه تو اين يك سال طرفت رو نشناختي.
بعدش زياد نترس تو ميري يكي رو ميگري كه 100 بار داده و تو خر نمي فهمي بي حساب ميشيد

0 ❤️

317126
2012-04-19 23:32:54 +0430 +0430
NA

اخی نازی .معمولا دخترا و قتی دفعه اول سکس می کنن احساس گناه می کنن.

تو که پسری. بی خیال شو و به زندگیت برس.

چه جالبه که هنوزم مرد پاک و احساستی تو ایران هست.تو هم جز ء اون دسته از مردا هستی. مرسی

شاد باشی.

0 ❤️

317127
2012-04-20 01:01:32 +0430 +0430
NA

اون وقت اين آدم پاک و خداشناس که این همه این چیزا براش مهمه اینجا چکار میکنه ؟

زن آینده ت بفهمه اهل شهوانی بودی برات بد نمیشه ؟

0 ❤️

317128
2012-04-20 01:13:10 +0430 +0430
NA

عزیز مملکت ما پر از رویاس …نگرانیت بیهوده س…
خط قرمز و سفید نداره وقتی لیز خوردرفت توش تقصیر تو نبوده که
تقصیر از اون بوده…
ترس خود فاجعه ست…اگر میترسی زن نگیر…چون بهت قول میدم با این ترس زنت هم خیانت میکنه بهت…
تو این دنیای کیری هرطور بفکری همون میشه… من خودم مزه شو چشیدم…
تو داری با ترست به زمین و زمان القا میکنی که وحشت داری از خیانت و روزگار هم برای اینکه ترستو بریزه بلایی بسرت میاره که داغون میشی…
چیزی رو که خدا حلال کرده تو چرا میخوای خط قرمز بذاری براش؟
تازشم هدفمند شدن رابطه تون خیلی طول کشید…یارانه ها زودتر هدفمند شدن!!

0 ❤️

317129
2012-04-20 10:13:34 +0430 +0430
NA

خاک تو سرت کنم----اخه چاقال فیلم فارسی زیاد می بینی-تریپ پاکی برداشته ،،خط قرمز رو رد می کنی،کسخل همه گهی خوردی بعد میگی خط قرمز

امثال تو هستن که اخر گی و ابنه ای می شن بعد میان تو این سایت دنبال کیر میگردن

0 ❤️

317130
2012-04-20 19:24:13 +0430 +0430
NA

آخه‌ کسکش همه خط قرمزهای دنیا تو کونت،مادرجنده‌ طرف رو کردی بعد نیمه‌ کاره‌ ول کردی میگی ناراحتی که‌ رفته‌ به‌ یکی دیگه‌ داده‌ ؟ یه‌ زن طلاق گرفته‌ رو هوسی کرد و کیرتم تو کسش گذاشتی و بعد فردین بازیت گل کرده‌ انتظار داشتی چیکار کنه‌؟ مادرت هم اگه‌ همچین بلایی سرش میاوردن میرفت به‌ بابات خیانت میکرد و به‌ یکی دیگه‌ میداد

0 ❤️

317131
2012-04-20 23:16:25 +0430 +0430
NA

پی خیال.خدابزرگه.میبخشه.
من همش فحش میدم.
نمیدونم چرا داستانت به دلم نشست.

0 ❤️

317132
2012-04-21 00:43:02 +0430 +0430

engar to koskholi …

0 ❤️

317133
2012-04-21 11:13:59 +0430 +0430

برو آزمایش ایذز بده

0 ❤️

317134
2012-04-22 16:01:50 +0430 +0430

نوحه سرایی بود ننویس . . . . . . . . .
حوصله این جور ننه من غریبم بازی ها و آبگوشت بازی ندارم. داستانت میتونست خیلی هم سکسی باشه و حال بده ولی تلگرافی و تخمی نوشتیش. کوس کش لختش کردی و کوسش رو به گا دادی تازه میگی ناراحتی؟ بچه کونی فکر کردی بچه های شهوانی تو را میبخشن؟ خدا ببخشه ما نمیبخشیم. اینجا قانون داره. عدالت برقراره. چون پرده کوس رو زدی ولی تا آخرش ادامه ندادی مجبوری به همه کون بدی تا دیگه از این غلط ها نکنی. کیر تو مغزت دیگه ننویس. کله کیری دیگه ننویس.

0 ❤️

317135
2012-04-28 07:24:54 +0430 +0430
NA

واي پسرتوچقدر آخه خري_كوس مغزچاقال روياجنده به تمام معنابوده برو بازطرفش تاميتوني جرش بده ياشمارشو بده ما هم جرش بديم

0 ❤️