خيلی وقت بود به خواهرم نظر داشتم.يعنی هميشه می خواستم بدنشو لخت ببينم.حتی اگه فقط يه ذرش هم که شده .لباس کوتاه که می پوشيد من هميشه چشمام دنبال اين بود که وقتی ميشينه و پاهاشو دراز می کنه من چجوری می تونم لای پاهاشو بيشتر ببينم.تنها که می شدم لباس زيراشو همرو ناز می کردم٫بو می کردم و هميشه تصور می کردم توی اين شورت صورتی که الان تو مشتای منه يا اون کرست سفيده چی مياد وقتی خواهرم اونارو می پوشه.
چند سال بود که تا دولا ميشد که از طبقه پايين يخچال چيزی برداره من باسنشو که قلمبه می زد بيرون حسابی بادقت نگاه می کردم.دولا که ميشد خطه وسط سينهاش منو ديونه ميکرد و هميشه حوله حمومش رو تا ميرفت حموم قايم می کردم که مجبور شه منو صدا کنه که حولرو بهش بدم.چشمامو می بستم و توی حولرو بو می کردم که تا چند لحظه ديگه بدنه خيس لخت خواهرم مياد توش٫تا اينکه: يه روز قرار شد که من برای خريد يه سری چيزايی که برای خونه می خواستيم برم بيرون.مامان يه ليست داد که اينارو بخر.منم قبل رفتن٫رفتم بالا تو اتاق خواهرم که ازش بپرسم که اگه اونم چيزی لازم داره بگه براش بخرم. رفتم بالا ديدم روی ميز توالتش دولا شده و داره رژ لب ميزنه.شرتش از پشت شلوارش زده بيرون.همون شورتی که ديروز تو مشهای من بود.تا منو ديد روشو برگردوند به من .منم گفتم که دارم ميرم خريد و اگه چيزی می خواد بگه.اونم يکم فکر کرد.رفت سمت کمدش.راه که ميرفت چون سوتين نبسته بود سينهاش می لرزيد و منو ديدونه تر ميکرد.برگشت و گفت اگه پول اضافه اومد برای من يه بسته نوار بهداشتی بخر لطفا.
اينو که گفت من دستام شروع کرد به لرزيدن.تصور اينکه نوار بهداشتی رو برای کجاش ميخواد دنيا رو جلوی چشمام لرزوند.اون پاهای کشيده و باسن برجسته که اون داشت.لاشو باز ميکنه با انگشتاش قشنگ بازش ميکنه که اون خطه وسط اونجاش باز بشه و بدنش ميلرزه وااای ديگه نميتونستم ادامه بدم.نميدونستم اينبار چجوری جلوی خودمو بگيرم. به هر بهونه ای هم که شده حتی برای يک ثانيه بايد بهش دست می زدم. ناخودآگاه پولو دادم به اون دستم. دسته راستمو بردم جلوتر.با خودم گفتم فوقش می زنه تو گوشم.مهم نيست.من بايد اين طلسم رو ميشکوندم.دستمو بردم لای پاش و به شوخی گفتم : برای اينجات می خوای٫آره؟ و قبل از اينکه بخواد عکس العملی نشون بده٫هی گفتم :آره؟ اينحا آره؟ آره؟ و هی بيشترو بيشتر اونجاشو با دستم مالوندم.همونطور که تصور ميکردم بود.ناز٫داغ و نرم.اونم چون هول شده بود يه جيغ کوچيک زد و دست منو کنار کشيد و با خنده گفت :کره خر با اينجای من چيکار داری؟ و ادامه داد:نه برای الان نميخوام چند روز مونده هنوز و موقعی که من داشتم از پله ها ميومدم پايين آروم گفت:گفتم که برای الان نميخوام. نگران نباش و رفت تو اتاقش و در رو بست.من اصلا نفهميدم چجوری رفتم و چيزايی رو که مامان گفته بود خريدم و از داروخونه نوار بهداشتی رو گرفتم و برگشتم خونه.
کلا حدوده نيم ساعت طول کشيد. وسايل رو به مامان دادم و اونم مثل هميشه قرقر (غرغر) کرد که زود حاضرشين که ميخواييم بريم خونه مامانی.ما به مامان بزرگمون ميگيم مامانی.رفتم بالا که نوار بهداشتی رو به خواهرم بدم.ترسيدم که شايد عصبانی باشه برای همين در زدم اونم گفت بيا تو.رفتم تو و نوار بهداشتی رو بهش دادم.تشکر کرد و نوار بهداشتی رو گرفت و شروع کرد به خوندن پشت جعبش.يهو ازش پرسيدم:اگه بلد نيستی چجوری بايد استفاده کنی من بلدم.آخه اين جديده اون يارو فروشنده داروخونه بهم توضيح داد و سريع بدون کوچيکترين وقفه ای ادامه دادم:جدی ميگم اگه بلد نيستی بگو٫اصلا جون من بذار من برات بذارم٫می خوام ببينم اين چيه که شماها همش استفاده ميکنين٫جون من٫جون من بذار ديگه.اونم که از اين اصرار من خندش گرفته بود يه ذره کلشو اينور و اونور کرد. گفت:آخه بتو چه ما اينو چجوری استفاده می کنيم.منم سريع قبل از اينکه ادامه بده گفتم:جون من.آخه خيلی کنجکاوم٫جون من بذار ديگه. اونم گفت:از دست تو.بعد پاشو باز کرد و گفت ميذاريم اينجا.من ديگه دنيا جلوی چشمام سياه شد.هی اونجاشو با دست فشار ميداد و ميگفت:خوب ديدی!! اينجا اينجا.من که تاحالا اينقدر از نزديک اونجاشو حتی با شورت نديده بودم ديگه سرم سوت کشيد.حس ميکردم پيشونيم خيس خيسه و تمام موهای بدنم سيخ شده. گفتم:اينجوری که نه.می خوام خودم اين کارو بکنم٫يعنی قشنگ بازش کنم دست بزنم ببينم چجوريه.اونم گفت:آخه الان که نميشه گاو جان.مامان خونس.گفتم مامان با من.مثل برق پريدم پايين و گفتم که منو خواهرم ۱ ساعت ديرتر ميايم.مامانم چون ميدونست يه ساعت ما شايد بشه ۱۰ ساعت گفت:بيشتر نشه ها٫ميدونی که مامانی خيلی ناراحت ميشه اگه دير بياين.منم گفتم:قول ميديم.شما تا برسين اونجا يه ساعت نشده ما اونجاييم.بوسش کردمو رفتم تو اتاقم.حدوده ۲۰ دقيقه بيشتر طول نکشيد که مامان يه خداحافظ بلند گفت و رفت.منم از بالا نگاه کردم که مطمئن بشم رفته.مطمئن که شدم٫رفتم تو اتاق خواهرم.بهش جريان يک ساعت ديرتر رفتنمون رو گفتم. ولی نميدونستم چجوری بايد دوباره موضوع رو پيش بکشم که همه چی مثل اون موقع خوب پيش بره.نشستم رو ميزش و اينور و اونورو نگاه ميکردم که يه چيزی پيدا کنم که بهش بگم که يهو گفت:هنوزم کنجکاوی! و پاشو باز کرد و گفت:اگه ميخوای ببينی بيا ديگه ديونه.منم رفتم.دستمو گرفت و اول به اطراف اونجاش و بعد خود اونجاش مالوند و بقيش رو به خودم واگذار کرد. به کمرش دست زدم.ديدم داره باسنشو تکون ميده.گفتم بذاز اول از نزديک ببينم.سرمو کردم لای پاهاش .احساس کردم به آرزوم رسيدم.شورتی که تا حالا فقط بو ميکردم الان فقط به فاصله ۱۰ سانتی من تو بدن خواهرم بود.از زانوهاش تا بالا رو ليس ميزدم.با همون صدای حشريش خيلی آروم و زير لب گفت:اونجا نيست که بالا تره.با دندون شورتشو در آوردم ولی جرات نداشتم چشمامو باز کنم.تصور اينکه از نزديک ميتونم اونجاشو ببينم برام امکان پذير نبود.پاهاشو گذاشتم رو شونهام و کم کم چشمامو باز کردم.باور نکردنی بود اينقدر که خوشگل بود.اونجاش رو که قلمبه زده بود بيرون از لای پاهاش شروع کردم به خوردن.نوار بهداشتی رو از تو مشتش گرفتم و پرت کردم اونور.بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت.اصلا يادم نيست کی لباسای اونو و خودمو درآوردم.ماله منو گرفته بود تو دستش.خودش برگشت.ماله منو اول مالوند به ماله خودش و بعد کرد تو .فقط آروم گفت:حواست باشه نريزی تو.منم با گفتن:م م م مثل گاو تاييد کردم که باشه خيالت راحت باشه.خودمو انداختم روش و شروع کردم خودمو بالا پايين کردن.وسط آخو اوخش همينطور که جيغ ميزد يهو اسم يکی از دهنش دررفت و گفت:فلانی منو بکن٫ منو بکن.منم که ديدم اين اسم با اسم من خيلی فرق داره فهميدم که کی با خواهره ما شيطونی ميکنه.ولی اون موقع اينقدر حواسم به چيزای ديگه بود که بعد از يه ثانيه يادم رفت که اصلا چی گفته.برش گردوندم و اينبار من ماله خودمو کردم تو ماله اون و هی خودمو جلوعقب ميکردم.ديگه ماله من داشت ميومد.درآوردم و ريختم رو شيکمش و بيهوش شدم.چشمامو که باز کردم ديدم لباس پوشيده داره آرايش ميکنه.منو که ديد گفت:بدو خره٫الان مامان اينا شاکی ميشنا.بدو که دير شد.منم سريع يه دوش گرفتم و ماشين روشن کردمو از پايين بوق زدم که بيا بريم.باهم رفتيم خونه مامانی و تمام مدتی که اونجا بوديم به هم نگاه می کرديم و می خنديديم.بقيه هم فکر ميکردن که ما از ديدن مامانی اينقدر خوشحال شديم.
نوشته: ----تخمی----
محارم نمیخونم تخمی
ولی با توجه به اسم داستان اینبار که رفتی نوار بهداشتی بخری ، یه بسته مرگ موش هم بخر واسه خودت بخور به این زندگی کثیفت با اون ذهن کثیفت تر و بیمارت پایان بده اینجوری خدمت بزرگی به بشریت کردی
میدونی نوار بهداشتی چیه اونیه که بابات اول ریخت رو نوار ننت،بعد با کارتک جدا کرد ریخت تو کوس مامان جونت شدی تو،این ورژن جدید نواربهداشتی هم که اومده تو نمیدونی چه جوری کارمیکنه حلقویه میارم میکنم تو حلقت که دیگه کوسشعر تلاوت نکنی کنترل از راهه دورم دارع ومجهزبه وای فای هم هست،قربون دستت این کیره منم بعضی وقتا پریود میشه نه قرمز سفید گچی دیگه من نفرستم سس سازی مهرام خودت بیا تمیزش کن
اون خمینی گوزو اگه میدونس نتیجه انقلابش میشه تخمیایی مث تو شک نکن منصرف میشدو میزد تو کار نون خشکه خریدن
مال من توی مال تو بره با این داستان چرتت خرچنگ
بیا مال منو بگیر بکن تو مال خودت یا اصن بکنش اونجای خواهر جندت
وقتی ب ننت گفتی ما ی ساعت دیر تر میایم تو کونش.عروسی شد چون میتونس بره بده
اسمت ک تخمیه از داستانت انتظاری بیشتر نیست
از بس اینو به اون مالیدی اونو به این آخرش نفهمیدیم اصلا چیرو مالیدی. فقط بمال بمال کردی
از بس نوشی اونجا اونجاش اونجام اینجا آنجاها اینجون اون کون اون چون این و این چون کون رو خوندم گوزم مغز پیچ شد لعنتی، فیوز دومی مغزم اتصالی کرد ب فیوز اگزوزم فقط یکی ب من بگه اینجا کجاش خواهرت چرا سرش لای پای منه عوضی
ای کاش اون شبی که بابات میرفت خرید ، ما مانت بهش میگفت کاندوم هم بخر
اسکل خان لباس زیر رو ناز میکنی ؟؟؟؟؟
خودت نوشتی که تخمی هستی، ولی فک کنم خیلی کیری تر از این حرفا باشی
مال شما ؟؟؟؟؟
شما باید از داشته هاتون حرف بزن
جقیلفسکی (dash)
اول اینکه من محترم خوشم نمیاد بعد کیرم تو کس خوار جندت در ضمن داستان ننویس برا چشمات خوب نیست
گه بخور نکبت ریده.خواهرت داد و کردی اون موقع حتما دخترم بود.
علاوه بر اینکه محارم مزخرفترین نوع فانتزیه سکسیه و خط قرمز
نگارشت هممثل خودت ت…بود
مال منم خوب چیزیه ها کاش میشد مال منم بره اونجای مال خواهرت بیشعور اخه مال من تو مال تو و مامانت و مامانیت و مال خواهریت این چه تخمی تخیلی بود نوشتی جقی بیشعور
کره خر این داستان مال چند سال پیشه که
اسمت برازنده ته تخمی
باید سر در این سایت نوشت:
تو که راست میگی ولی ک*ص ننه آدم دروغگو
مناسب ترین کلمه ای که در مورد داستانت میشه گفت رو خودت بعنوان اسمت ازش استفاده کردی 🙄
مال من تو کص ننت اخه جقی مال منو مال تو چیه سوادم نداری یا خجالت میکشی از کیر حرف بزنی (dash)
اقا من احترام میزارم به این داستان.بنده خدا کاری نکرده که رفته نوار بخره.ولی خدایی این ماهایی که میایم کامنت میزاریم خیلی حوصلمون میکشه که میایم میزاریم.🤣🤣
چه زندگیه تخماتیکیه کیرم تو اون ننت که به شما نکرد و کیرم تو کون تو بیغیرت که هم خواهرتو میکنی هم اجازه دادی که همچین حرفی بزنه و خواهر جندت هر روز با یکیه یا فقط تو اون پسره هییییییی کیرم تو کیونت جنده های دیگه هم هستن فقط خواهرت نیس
فقط اول داستان رو خوندم و یهو یاد خاطرات بچگی خودم افتادم اون موقع 13 سالم بود و خواهرم 15 سال داشت از خونه عمه ام میخواستیم دوتایی برگردیم خونه خودمون که پسر عمه ام 14 ساله گفت منم باهاتون میام (خونه هامون در حدود ده دقیقه البته پیاده از هم فاصله داشت) جلو داروخانه که رسیدیم یهو خواهرم به پسر عمه ام گفت : محمود جان زحمت میکشی از این داروخانه برای من یه بسته نوار بهداشتی بگیری؟؟ من اصلا هنگ کردم چون بی سرو صدا میتونست بما بگه صبر کنید من اینجا چیزی بخرم و بعد بریم یا لااقل یواشکی در گوش من بگه تا من برم براش بخرم اینکه پیش من به پسرعمه ام گفت برو برام نواربهداشتی بخر هم باعث تعجبم شد و هم اینکه راستش توی همون سن بچگی حس جنسی ام رو قلقلک داد البته هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم . گرچه دلیل اینکار رو اون موقع نفهمیدم اما همون روزها هم این موضوع رو فراموش کردم با خوندن اول این داستان یاد همین خاطره افتادم و بی اختیار شروع به نوشتن کردم
ازکجا کپی کردی تکراری بود امان ازدست شماجقی ها