-“بچه ها یه ربع دیگه گوش بدین تموم میشه زیاد نمونده، آقایون سر و صدا زیاده یکم رعایت کنید جمعیت کلاسم زیاده همتون خسته شدید منم مثه خودتون، بذارید تموم بشه اینا مهمه ها”
هوا خیلی سرد بود پالتومو دورم پیچیدم ولی واقعا میلرزیدم باد سرد هم میخورد به صورتم یه سینوزیت دار میدونه چقد دردناکه سردرد داشته باشی و باد سرد هم از بینیت بره تو…
تموم راه تا خونه داشتم بهش فکر می کردم. خبر نداشتم کجا بود فکرمو خیلی مشغول کرده بود هر لحظه به یادش بودم. همینطوری با اسمش ترانه های مختلف رو عوض میکردم و میخوندم تا رسیدم خونه. خونمون دوطبقه بود صابخونه طبقه بالا با زن و مادرش زندگی میکرد من و سام هم طبقه پایین بودیم. خونه واسه دو نفر تقریبا بزرگ بود ولی خب جای خوبی بود و صابخونه هم منصف بود واسه همین مونده بودیم. نصف هال خالی بود واسه همین همیشه یخ بود خونه. بخاری رو روشن کردم کوله پشتیم رو گوشه هال انداختم لباسامو عوض کردم دست و صورتمو شستم. خیلی سرم درد می کرد حوصله نداشتم کاری کنم هوا هم کم کم داشت تاریک میشد برقارو خاموش کردم قرص خوردمو کنار بخاری خوابیدم. چند دقیقه ای اینور اونور زدم تا خوابم بگیره.
(صدای زنگ در) کیه؟
منم کیا درو باز کن.
شیما؟!چه بی خبر. سلام عزیزم خوبی؟ چه خبر اینورا؟
هیچی دلم تنگ شد اومدم پیشت بهت سر بزنم خوبی عزیزم؟
قربونت بد نیستم تو خوبی؟ بده من کیفتو.
خیلی دوسش داشتم. قدش 163 وزنش 55 تقریبا لاغر و به نظر من قشنگترین چهره ممکن رو داشت. صورت گرد و چشمای براق و نسبتا درشت. شالش رو برداشت موهاش تا پایین شونه هاش بود بازش کرد بغلش کردم بوسش کردم گفتم میدونستی دلم واست تنگ شده اومدی دیگه؟! خندید گفت چایی نداری؟ سرده چایی بخوریم میچسبه. گفتم باشه الان میرم چایی میذارم برو کنار بخاری بشین یکم گرم شی. رفتم آب گذاشتم جوش بیاد برگشتم پیشش گفتم دیگه چه خبر خانومی؟ چیکارا میکنی؟
هیچی خونه حوصلم سر رف پری هم بیرون نمیومد گفتم بیام پیشت بهتم نگفتم غافلگیر شی!
گفتم خب حالا چی آوردی واسم که غافلگریم کنی بیشتر؟! گف مثه همیشه لبام باهام هست ولی اول بغلم کن گرم شم. بغلش کردم عطر خیلی خوشبویی زده بود. دستمو کشیدم رو صورتشو نازش کردم و از اینکه چقد به نظرم خوشگله واسش گفتم. دستشو میکشید رو دستم و منم بیشتر نازش میکردم. صورتمو بردم نزدیک صورتش و گونه هاش رو بوسیدم. خیلی زیاد. آروم رفتم سمت لبشو یه بوس کوچولو رو لبش کردم. صداشو آروم کرد یکمی تحریک شده بود. گفتم بشین من گاز رو خاموش کنم فکر نکنم نیازی به چایی باشه!
برگشتم پیشش بغلش کردم و لبم رو گذاشتم رو لبش و آروم بوس کردم. شروع کردم به خوردن لبش اونم همراهی میکرد. دستمو میمالید کم کم دستمو گذاشت رو سینش و واسش آروم سینه هاشو مالوندم.نفساش تند شده بود لبم و محکم تر بین لباش فشار میداد.کیرم حسابی راست شده بود. یه دستم هنوز رو سینه ش بود با اون یکی دست پاهاشو میمالوندم پاشو میکشیدم جلو میمالوندم به کیرم. گفتم شیما بذار لباست رو در بیارم دستاشو برد بالا بافت تنش رو در آوردم. یه تیشرت تنش بود دستمو بردم زیر تیشرت سوتینشو از رو سینش دادم کنار شروع کردم با نوک سینش بازی کردن. بعضی وقتا فشار میدادم میگف آخ نکن درد میاد ولی من کرمم بیشتر میشد و محکمتر فشار میدادم. باز لبمو گذاشتم رو لبشو با یه دست با سینه هاش بازی میکردم اون یکی دستم رو کسش بود. پاشو بازو بسته میکرد و تند تند نفس میکشید. دستشو گذاشت رو کیرم و از رو شلوار آروم واسم میمالوند. خیلی لذت داشت. داغ داغ شده بودم تیشرتم رو از تنم در آوردم دستشو میکشید رو بدنم. گفتم زیپ شلوارتو باز کن بیار پایین از زیر با کست بازی کنم گف خیلی خیس شده آخه گفتم اشکال نداره دوس دارم. زیپشو باز کرد یکم کشید پایین دستمو گذاشتم رو شورتش صدای نفساش تندتر شد گفت میشه تو هم کیرتو در بیاری؟ شلوارمو کامل کندم و شورتم رو کشیدم پایین سر کیرم یکم خیس شده بود با یه انگشتش یه ذره خیسیرو پخش کرد رو کیرم و باز واسم مالید. گفتم شیما اینطوری میمالی آبم زود میاد گف خب چی کنم دوس دارم گفتم باشه بذار یکم سینه هاتو بخورم کستو بخورم بعدش بمال تا آبم بیاد. تیشرتش رو در آوردم و سرمو گذاشتم وسط سینش اول بوسیدم بعدش شروع کردم به خوردن سینه هاش. صدای آه کشیدنش دیوونم میکرد همینطور که سینشو میخوردم دستمو گذاشتم رو کسش با انگشت وسطم میمالیدم کسش رو. خیس خیس شده بود. آروم خوابوندمش و رفتم پایینو شروع کردم به خوردن کسش آه میکشید میگفت بدت نمیاد آبم رو میخوری؟ گفتم نه عزیزم دوس دارم. یکم دیگه آبشو خوردم گف کیا جونم میشه کیرتو بمالم آبت بیاد؟ گفتم باشه بمال بلند شد نشست اول تخمامو گرف یکم مالوند گف کیرتو بمالم چقد بعد آبت میاد گفتم زود. دستشو گذاشت رو کیرم صدای نفسم بلند شد واسم میمالید و صورتمو می بوسید. حس کردم آبم داره میاد گفتم شیما الان میاد سرعتش رو بیشتر کرد و واسم مالید دستمو گذاشتم رو کسش اونم همینطور مالید تا همه آبم خالی شد…
حس کردم شلوارم خیس شد از خواب بیدار شدم دیدم برق روشنه سام نشسته تلویزیون میبینه. گفتم خبر مرگت مگه نرفتی؟
نه بابا ماشین نبود یخ کردم برگشتم. چرا چایی نذاشتی آقای عشق چایی؟
-اتفاقا گذاشتم ولی نیاز به چایی خوردن نبود خاموش کردم
نوشته: نابود
نویسنده: (|: (|: (|: (|:
ریدی داداش
کف رو پوزتو پاک کن دیوز
انقد کف کردی همه جارو استخر کردی
من: :)) :)) :)) :))
کس سانازو کیر من تو داستانت
از ثنا یاد بگیر خاک بر سر
همه ساكت بودند, ناكهان خري كفت::: خواب ديدم, خواب ديدم, خواب ديدم, خواب ديدم, قلبمو بي تاب ديدم, كير بيتابمو در شبهاي مهتاب ديدم !
کیر خودمو کوس ساناز دهنت.
راستی بچه ها ساناز چرا دیگه نظر نمیده?
یا ایها ال اسکلون لا ورجو لا ورجو یعنی
ای اسکول کس خل ور نزن
بدنبود!!چه عجب بالاخره یه نفرخوابشوتعریف کرد!!چون نوددرصد داستان نویسا بکنن!!
داستانت قشنگ بود
اما پردازش ضعیفی داشت,
منتظر کارهای بهتري ازت هستم
موفق باشي
=D> من داستانتو دوست داشتم نابود اولین باری بود که تونستم یه داستانو تا اخر بخونم وبرام جذاب باشه
مرسی :*
بابا خودتون باشين، جذابتر ميشين!
داستان شديدأ دخترونه بود!
مثل اين بود كه يه دختر مشخصات خودشو گذاشته باشه در كسى به اسم شيما و آرزوهاى بر باد رفته اش رو در شخصى بنام كيا…
براى اين شايد بيشتر، دخترا پسنديدنش تا پسرا…
مگه داری فیلم نشون میدی! بابا یه تشریحی شخصیت پردازیی چیزی این که طرز نوشتن داستان نیست.
میخوای دانشجو بودنت و به رخ بکشی چرا نیم رخ وایستادی قیافت معلوم نشه !