خوابگاه پسرانه

1397/06/19

چند سالی بود که با چند تا از دوستان که هرکدوم اخلاق خاص خودشون را داشتن خوابگاه و بعدش که از خوابگاه بیرونمون کردن همخونه بودیم . تقریبا سه سالی می شد.
قزوین بود و شهر کون و قیام .
ما هم همه بچه های شهرستان های دیگه .
اونشب خاص ساعت های تقریبا 12 یا یک نیمه شب بود اماده خوابیدن شدیم, چراغها خاموش کردیم و هر کی تو رختخواب خودش بود.
معمولا شبا بعد خاموش کردن چراغها بچه ها تا ساعت ها با دوس دخترا یا ولچرخی تو نت خودشون رو مشغول می کردن و منم مشغول بودم که دیدم حاجی هم از تو شرت سرک میکشه .
شیطونیم گرفت و پتو رو کشیدم کنار سر گنده شو از تو شرط در اوردم یه خورده نوازشش کردم و حالا که قد کشیده بود چراغ گوشی رو روشن کردمو سایه کیرممو انداختم رو سقف اتاق و صدا کردم بچه ها اون چیه رو سقف .
بچه ها هم چند ثانیه ای مات و مبهوت نگاه کردن و بعدش گفت دهنت سرویس و منم دوبارو حتجی رو کردم تو شرت و گفتم نمایش تموم بخوابید که الان میاد سراغتون …
شب سحر شد و صبح شد و ظهر شد و بعد از ظهر شد از خواب پا شدم …
یادم افتاد باید یه اشتغال به تحصیل میگرفتم رفتم سمت دانشکده و تو راه دانشکده که یه مسیر سر سبز و باریک طولانی هست یه دختره افتاد کنارم
یه نگاهی بهش کردم
دلم واسش سوخت
یدونه از اون دخترای بند انگشتی کوچولو و جمع جور بود
با خودم گفتم این بدرد این میخوره بگیریش سر دست و بزاریش رو کیر و بالا پایین کنیش … چه توهماتی …
حالا بگم چرا دلم واسش سوخت …
دختر موصوف یه کوله انداخته بود رو دوشش به وزن حداقل بیست کیلو
معلوم بود توش لب تاب و کتاب و حداقل 15 کیلو لوازم ارایشه
زیر بار خم شده بود …عین گوژپشت نتردام
نگاههی تیزی بهش کردم
یه عشوه اومد روشو اونور کرد
رفتم دنبالش گفتم خسته نمیشه اینقدر بار جابجا میکنی
گفتش نه
سرشو انداخت پایین گازشو بیشتر کرد و رفت
تو اموزش دوباره دیدمش
نگاه نگاهی بهش کردم دیدم بدش نیومده
از اموزش زدیم بیرون به سمت سازمان مرکزی بریم کار هر دومون یکی بود
باهاش هم قدم شدمو سر صحبت رو باز کردم
اونم شروع کرد به صحبت کردن و دلبری
اسمش مستعار سمیه بود
منم مصطفی
ازش پرسیدم اهل کجاست گفت سمنان
منم گفتم منم اهل اونور آبم … افغانستان.
گفت به لهجه و تیپت نمیخوره
گفتم حالا دیگه
یه تیشرت سفید یه شلوار جین و یه کتونی ادیداس مشکی تنم بود
اونم از کل تیپش کوله پشتی بزرگ و حجیمش معلوم بود
سازمان مرکزی کارمند زحمت کش و وظیفه شناسش که باید کار ما رو راه مینداخت نبود
منم از فرصت استفاده کروم و رفتم تا معاونت فرهنگی یخورده کار داشتم انجام بدم
دیدم سمیه پایین جلو در منتظره
اون کارمنده هم یه نگاه انداخت ببینه من کجا رو میبینم سمیه رو دید و رو به من لبخندی زد
کوتاه بنویسم
رفتم دم در و گفتم چرا نرفتی گفت دارم میرم شهرمون و. وقت نمیکنم شما میشه کارمو پیگیری کنید
منم حس کس لیسیم زد بالا گفتم البته
شمارشو گرفتم
و ماجرااااا شروع شد
شب بهش زنگ زدم صحبت کردیم
دوباره فرداش
پس فرداش
اس بازی
اخرش اس های سکسی عاشقانه شعر و غیره
همیشه اخر هر پیام یه بوووس براش میدادم
بهم گفت چقد بوس میفرستی
گفتم دوس دارم
گفت دوس داری
گفتم اره
بوووس بوووس
همینو واسم فرستادد
بعد یه چند وقتی گفت میام خونه یا همون خوابگاه ما …
بچه ها رو فرستادم پی نخود سیاه
اووومد نشستیم پذیرایی کردم
لباس رسمی تنم بود
گفتم چرا لباس راحتی نمیپوشی
گفتم باشه. لباسامو عوض کردمو
بعدش یواش یواش بغل و لب و بوس و لختش کردم
کیرمو در اوردم دادم دستش باهاش بازی میکرد
بدنم خوش تراش و تمیز هست
کلی زوق کرده بود
منم به خودم رسیده بود
گفت از جلوووو نمیشه
خلاصه بنویسم گفت بزار عقب
گفتم دردت میاد
کیرم کلفت و سفت و سرش بزرگه
گفت عیبی نداره منم یواش یواش با اب کیرم خیسش کردم و اروم اروممم فرو کردم …
دیدم جیغ میزد و ناله میکنه
جلو دهنشو گرفتم و گفتم اروووم
همسایه ها
ارومتر شد اروم یه پنج سانتی فرو کردم تو ماتحتش دیدم دیگه تحمل نمیتونه
بقیشو گزاشتم بیرون هوا بخوره
گفت فرو کن
از درد کشیدن خوشش میومد
منم تا ته فرو کردم و اونم محکم وستمو گاز میگرفت
حالا دیگه من خوشم اومده بوده
شروع کردم تلمبه زدن دیدم سمیه داره گریه میکنه غلط کردم بسه در بیار
منم کلم داغ کیرم توی کون تنگش گفتم نمیشه و قسم میداد و فخش که بسه در بیار
میدونستم که هم درد میکشه و هم لذت میبره
توی سکس چتامون بهم گفته بود هر وقت اومدم وحشی بکن منو
کلا ما افغانیا کمرمون سفته و کیرامون هم خیلی سفت و محکم
منم حسابی کردمش دیدم داره بیهوش میشه سیاه میشه تند تند زدم توش
ابمو خالی کردم کشیدم بیروووون
برگشت دوتا مشت کوبید رو سینم
بعد محکم بغلم کرد و شروع کرد بوسیدنم
و کلی فحش داد
معلوم بوووود خوب حالی کرده
بردمش حموم
همدیگه رو شستیم
رفتیم بیرووون
تاشب
یه ساندویچی رفتیم طبقه بالاش
دوربین نداشت
دوتا رویال. سفارش دادیم
خیلی طولش داد
سمیه همیشه همه جا پایه بود
یخورده باهاش ور رفتم
کسشو مالیدم
دلم کسشوو میخواست
اخه کس یه چیز دیگه است
اونم واسه منو میمالید
دیگه خراب خراب بودم
در اوردم دادم دهنش
مشغول خوردن شد
ابم اومد از دور بر دهنش زد بیرون
کشیدم بیرون
بقیشو کف زمین تف کرد
روی میز پر اب شده بووود
نگاههی به من کرد و گفت این هممممه
چه خبره
تو حال خوشی بووودم
گفتم بجنب تا نیومدن رو میزو تمیز کنیم
بوووش تابلوووس
حالا مگه جمع می شد
و الباقی ماجرا
بعد شام دیر وقت شده بود
گفت نمیتونه بره خوابگاه
دیر وقته اسمشو ثبت میکنن شایدم با خونشون تماس بگیرن
از روی تجربه. و موارد قبلی بهش گفتم دوستات همکلاسیات خونه مجردی ندارن خوابگاه نری
گفت چرا
بردمش رسوندم
خداحافظی کردم

سریع نوشتم
بقیه ماجراها رو بعدن مینویسم
اگه وقت شد

نوشته: پسر افغان 4030


👍 4
👎 22
26648 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

716530
2018-09-10 21:48:56 +0430 +0430

تو شهر ما ازین کارا نکن بگیرنت اول ترتیب خودتو میدن

3 ❤️

716536
2018-09-10 22:12:13 +0430 +0430
NA

ببین من دقیقا میدونم از کدومایی.یه بچه کیونی افغانی اوبی که تو قزوین شهر اوبی کن کونت گذاشتن دیگه کارتم به کسشر گفتن رسیده.ببین عزیزم باید همون اول شل میکردی که به این حال نیفتی

2 ❤️

716540
2018-09-10 22:27:31 +0430 +0430

میگن ویکتوذ هوگو(نویسنده کتاب گوژشت نتردام) بعد از خوندن این تشبیه سکسی تو داره تو انباری جیغ میکشه!!

1 ❤️

716541
2018-09-10 22:31:17 +0430 +0430

هر جوری حساب میکنم نمیشه. ببین اگه سمیه خانم زیر میز برات ساک زده، کیر تو مث شاتگان بوده و سر اونو سوراخ کرده و پاشیده رو میز. اگرم با اعتماد به نفس کامل روی میز برات ساک زده، که یعنی غیر شما هیچ تخم سگی اونجل نبوده و آشپز و مهماندار تو آشپزخونه مشغول گی بودن و شمارو ندیدن. در هر صورت داری کصمغزی خودتو نشون میدی. ننویس جقی، ننویس.

1 ❤️

716547
2018-09-10 22:44:33 +0430 +0430

معلومه قزاونه کنار دیوار خدمتت رسیدن. اینقدر سرت موقع دادن کوبیده شده تودیوار کمپلت قاطی کردی!!!

3 ❤️

716553
2018-09-10 23:37:11 +0430 +0430

ریدی گلم

0 ❤️

716556
2018-09-11 00:29:17 +0430 +0430

کسشر این به کنار ولی خیلی دیوثید به ملیتای دیگه توهین میکنین

2 ❤️

716588
2018-09-11 06:14:28 +0430 +0430

ببم جان کونت رو بر باد دادی به قول خودت شهر کون و قیام . اصل داستان این بود.

2 ❤️

716591
2018-09-11 06:34:25 +0430 +0430
NA

کیونیا چرا به افغانیا فحش میدین کیرم دهنتون
سمیه نرو

0 ❤️

716614
2018-09-11 08:56:23 +0430 +0430

کلا شما افغانیا کوس های بی مو و سفید و کون های تنگ و نرمی هم دارید من عاشق کون دختر و پسر افغانی هستم ?

2 ❤️

716618
2018-09-11 09:13:31 +0430 +0430

یکم تخیلی هستی

0 ❤️

716632
2018-09-11 10:06:09 +0430 +0430

کسی که خواهر و‌مادرشو معامله میکنه
کسی ک از گشنگی الان فرار میکنه مملکت خودش
کسی ک از گشنگی گوه خودشو میخوره
کسی ک حروم زادس و بچه عموشه چون تو فرهنگ افغانا این هست ک پدراشون ک میومدن ایران برادر یارو ترتیب زنشو میداده

من خودم دوتا دخترافغانو گاییدم داستانشم نوشتم ، یبارم بردم با دوستم دوتایی گاییدیم دختررو

حالا از کون سوزیت اومدی کس نوشتی
برو تخم جن برو خواهرتو برای پول نفروش

2 ❤️

716635
2018-09-11 10:43:31 +0430 +0430

کیر سگ های کابل افغانستان را در کونت فرو می کنم کوس کش.ننویس فاک مادر

0 ❤️

716643
2018-09-11 11:36:28 +0430 +0430

اصل داستان
افغانی کونی ام انقدر دادم به پسرای قزوین سوراخ کونم مث دروازه شده دختر میسترس مخشمو زدم اومد پاشو کرد تو کونم

0 ❤️

716644
2018-09-11 11:42:17 +0430 +0430

انقد برا من نژاد پرست و‌ملیت پرست نکنین که حالم از این روشن فکریا بهم میخوره
انقد از این گه ها خ‌ردیم که یه حرومزاده ی کونی افغانی میاد کون دادنشو برعکس مینویسه و‌تو مملکت من صاف صاف راه میره و‌به ریش من میخنده
انقد تیریپ روشنفکری برداشتیم که همون عرب احمق عراقی که ۸ سال ایرانی شهید کرد الان هم کنسولگری ایرانو‌به آتیش میکشه و‌مشهدو به چشم آنتالیا و پاتایا میبینه
حالم از این روشن فکریا بهم میخوره دیگه

2 ❤️

716655
2018-09-11 12:51:00 +0430 +0430

دوستان افغانی بهتره غیرتی نشن در همه جای دنیا مهاجرت تاوان های سنگینی داره کمپ مهاجران غیر قانونی جاییه که برای فرار از اون همه تن به هر کاری میدن.حتی دختراشون رو قالب میکنن به ایرانیا که اقامت بگیرن. دختران ایرانی هم که به سمت کشورهای عربی و اروپا مهاجرت میکنن با این مسایل روبرو هستن.ولی توی افغانی بوگندو میای اینجا میگی کس ایرانی کردی؟!!!شما اگه عرضه داشتید کشورتون رو نگه میداشتید که همچین به گوهش نکشن.ن که بیای اینجا گوه زیادی بخوری

1 ❤️

716681
2018-09-11 16:30:38 +0430 +0430

عجب !!! یارو رفته بود قزوین شهر کون و قیام ، همشهری برد و کونش گذاشت ، بعد اومد بیرون و داشت شلوارش رو میکشید بالا گفت که من کردم ، شده حکایت تو . باشه تو کردی گوساله ، عاقلان دانند . انتر

0 ❤️

716697
2018-09-11 18:49:04 +0430 +0430

افغانی کونی

0 ❤️

716793
2018-09-12 06:32:51 +0430 +0430

دوتا زن افغانی بارفیقم زدیم زمین. همه چیزشون خوبه فقط بدنشون بو میده ولی کس بودن . قراربود نفری پنجاه بهشون بدیم. کارمون تموم شد جمعا چهل تومن بهشون دادیم و انداختیمشون بیرون.

0 ❤️