سلام به دوستان گل شهوانی اسمم محمد هست 19 سالمه این داستانو می نویسم تا خواهرم خجالت بکشه
چون اونم به این سایتا می یاد شاید دست برداره تا حالا سکس براتون خسته کنده بوده خوب نبوده ولی برای چنان خسته کنده شده که حاضرم به هر دلیلی ازش فرار کنم داستان از این قرار هست که یک خواهر دارم اسمش رها هست 16 سال داره
ایشون خیلی شهوتی هست و2ماه که روش به من باز شده وبا تهدید هایش منو مجبور به سکس باهاش می کنه
در ضمن بگم من بچه پولداری هستم و برادر ناتنی خواهرم می شم خونه ما خیلی بزرگه وچندتا اتاق داره اتاق خواهر من و من جداست ولی به دلیل ترسیدن خواهرم از شب مادرو پدر ناتنیم می فرستنش تو اتاق من نمی دونم چرا نمی فرستنش تو اتاق خودشون 2 ماهی هست که تو اتاق من می خوابه و من این هرشب با من سکس می کنه ماه اول که امد تو اتاقم خیلی نا راحت بود چون تخت منو گرفته بود و می دونست که من در عذابم ایک ماه بود فکر کنم یک شب من شهوتی شده بود داشتم فیلم سوپر تو گوشیم نگاه و یکم صداشو بلند کرده بودم که صدای اه اه زنه بشونم وخوشحال بودم که خواهرم خواب هست اما دریغ از این که خودشو زده بود به خواب فیلم سوپر که نگاه می کردم کیرم شق شده بود و اون مطمءن شده بود که دارم فیلم نگاه می کنم هیچ کاری نکرد تاز مانی که فیلم تمام شد بعد من گوشی مو گزاشتم کنار بالیشتم وخیلی هم شهوتی شده بودم و تو فکر این بودم که کاشکه یک دخترم گیر من بیاد (البته یک بار با سمیه دختر خالم سکس داشتم و پرده شو زده بودم بهشم علاقه داشتم قصد ازدواج هم داشتیم بردارش فهمیده بود که پرده شو زده برای همین کلی تهدیدم می کرد)
وغصه می خوردم خیلی هم خواب می امد تازه داشت چشمام گرم می شد که احساس کردم یک دست روکیرم هست
بلند شدم دیدم خواهرم هست عصبانی شدم و پرتش کردم رو تخت و گفت خیلی بی شعوری و گرفتم خوابیدم دوباره دست زدم که محکم زدم پشت دستش ورو به شکم خوابیم اما به دلیل شق بودن کیرم نتونستم رو به شکم بخوابم
بری همین مجبور شدم دوباره به پشت برگردم بازم خواهرم دست زد منم که دیدم این از رو نمی ره بهش محل نگزاشتم
که شاید خسته بشه خودش دست برداره یکم که دست زدنشو که ادمه داد که دیدم دست بردار نیست منم خیلی حشری شده بودم ولی محلش نمی زاشتم که شلوارمو داد پایین و کیرمو از تو شرتم در اورد وبا هاش ور می رفت
یک دفعه احساس کردم خیس شده و گرم هست دیدم که داره ساک می زنه دیونه شده بودم وخیلی اعصابم خورد بود
به فکر افتاد که تو دهنش شاش کنم می دونستم سگ می شه ولی راضی بودم که اون دست برداره یک چند لحظه دو دهنش شاش کردم که خهیلی سگ شد ومحکم زد تو خایه هام داشتم از درد می مردم که بلند شد پنجره رو باز کرد
و تف کرد بیرون و رفت از تویخچال که تو اتاقم بود یک شیشه اب برداشت و تو دهنش قرقره می کرد وتف کردش بیرون
ولی دست بردار نبود اینم دفعه دیگه خیلی پرو شده بود امد رو نشست ومنم پرتش کردم انور وبه پهلو خوابیدم اما عوضی بیشعور جنده که با خودم این فش ها رو زمزمه می کردم دست می زد به کونم وسعی می کرد انگشتشو محکم بکن تو کونم برگشتم بهش گفتم به خدا به مامان می گم گفت باشه برو بگو می دونست که من نمی تونم بگم چون که مادرم قبلا سکته کرده بود ودکتر گفته بود نباید در فشار عصبی داشته باشه و پای خودمم گیر بود من که داغون بودم که تو چشماش نگاه کردم گفتم زشته رها نکن بیا بگیر بخواب فراموش می کنی ولی گفت من شهوتی شدم شرمندهتم داداش همیشه دنبال یک پسر می گشتم که باهام این کارا رو بکنه خسته شدم از بس که خودمو با دستم
ارضا کردم دنبال کیر می گردم من بهش گفتم من خیلی دوست دارم خواهرم ولی باهات سکس نمی کنم اونم منو تهدید کرد که می ره به مامان می گه پرده سمیه رو زدی من می دونستم خواهرم ادم بیشعوری هست ومی ره می گه
و سکته قبلی مادرم به خواتر همین خواهرم بود بهش گفتم باشه باهات سکس می کنم ولی اصلا راضی نیستم
خودت هر کاری دوست داری با کیرم بکن ولی من هیچ حر کتی نمیی کنم اینو گفتمو دراز کشیدم اونم دست به کار شد
اول یکم باهاش بازی کرد ومجبورم کرد شرت وشلوارمو بدم پایین اون شروع کرد به ساک زدن نمی دونستم اون از کجا اینا رو یاد گرفته یکم خورد و دست کشید منم که چشم هایم رو بسته بودم وبه نتیجش فکردم گریه می کردم یک دفعه دیدم نشت رو ی کیرم و یکم کیرمو دور بر کسش مالید بعدش تنظیم کرد وکرد داخل کسش کسش تنگ بود و به سختی
داخل رفت چون کیرم بزرگ بود وکسش تنگ دو بار که تلمبه زد یادم امد از پرده سمیه که کیرمو کردم داخل کسش خونی شد بلند شدم پرتش کردم اونور و نور گوشیمو انداختم رو کیرم که ببینم خونی شده یا نه ولی خونی نبود از یک طرف
خوشحال بودم که پردشو من نزدم واز یک طرف ناراحت که کی پردشو زده ازش پرسیدم کی پردتو زده چیزی نگفتش خیلی اصرار کردم
ولی نگفتش بهش گفتم با هات تو این سکس راه میام بگو کی پردتو زده یکم فکر کرد وگفت علی پسر خاله که می شد
برادر سمیه به خودم گفتم بیا محمد چیزی که عوض نداره گله نداره دو دستی زدم تو سرم اونم گفت قولتو فراموش کردی گفتم نه بلند شد گفت کسمو بخور نشست رو تخت و پاهاشو باز کرد گفتش زود باش داداش گفتم مرگگگگگگگ
عوضی بی شعور خجالت داره گفتش به مامان می گم نزدیک کسش شدم لیس زدم خوش امده بود و اه می کشید
شروع کردم به زبون زدن کسش یک سه چهرم دقیقه که خوردم بد جور نفس می کشید و صدای اه اهش بیشتر شده بود فکر کردم داره ارضا می شه …سریع تر کسشو می خوردم که زودتر ارضا بشه شاید بی خیال بشه بلخره ارضا شد
و ولو شد روی تخت گفتم بی خیال می شی که انشاالله دراز کشیدم 10 دقیقه درازکشیدم که گفت داداش نخواب نوبته تو هست گفتم بی خیال رها من نمی خوام ابم در بیاد محل به حرفم نگزاشت روم نشست کیرمو کرد تو کسش خودشو جلو عقب می کرد خیلی بهم حال داد وداشتم حال می کردم منم بر گردوندمش به پشت و شروع کردم به تلمبه زدن بعد از چند دقیقه احساس کردم ابم داره می یاد بهش گفتم داره می یاد گفت کی مامان گفتم نه جنده ابم
بلند شد و گفت بریز تو دهنم گفتم که هنوز نیامده ساک بزن تا بیاد ساک زد تا امد ابمو ریختم تو دهنش اونم بلند شد رفت تف کرد بیرون از پنجره دیگه روش به من باز شده بود وقتی فهمیدم علی پردشو زده ناراحت بودم و گفتم اگر ببینمش حالشو می گیر خلاصه شب که گزشت فرداشبشم همین کار کرد و هر وفت دلش می خواست با من سکس می کرد حتی زمانی که مادرم صبح وپدرم صبح می رفتن سر کار بامن سکس می کرد نزدیک به 20 روز همین کارمون بود ودیگه خایه برام نمونده بود بهش گفتم صبر کن دیگه بسه گفتش باشه منم خوشحال شدم 2 روز بعدش خالم با سمیه وعلی امدن خونه من با دیدن علی عصبانی شدم و کشوندمش تو اتاق و گرفتم مثل چی زدمش اونم یک مشت زد تو صورتم که دعوا تموم شد گفت برای چی زدی گفتم عوضی پرده رها رو زدی یک پوز خندی زد گفت تلافی سمیه گفتم
من با سمیه ازدواج می کنم گفت مگر من با رها هوا می کنم خوب من با رها ازدواج می کنم با شنیدن این حرفش خوشحال شدم وبا هم رفتیم پایین که خالم با دیدن قیافه لتو پار علی تعجب کرده بود و علی گفت هیچی نیست مادر جان دعوام شد تموم شد خالم یک نگاه چپ به من انداخت ومن سریع رفتم بالا تو اتاق دخترها دیدم بمال بماله دیگه خسته شده بودم از هرچی سکس… که علی وقتی امد بالا خوشحال شدو رفت تو بغل رها شروع کردن به لب دادن
سمیه بلند شدو به من نگاه می کرد من که رها برام خایه نگزاشته بود بهش با سرم علامت نه دادم و رفتم تو اتاقم
و حسابی شروع کردم به گریه کردن
این بود یک داستان که خواهر جنده ام برام درست کرده بود
وهنوزم ادامه داره کار های رها هر هفته با من و ولکن نیست
خواهش می کنم نصیحتش کنید شاید حرف شمارو گوش کنه
یا نظربدین چکار کنم
نوشته: محمد
خوب بگو رفیقت اهلشه من اگه ابجی داشتم میدادم تو بکنی حالا پاسش بده بمن .چون گناه داره با محرم حالا اصن ناتنی
تو هم زن علي رو ميكني هم خواهرشو اونم از جلو واقعا گريه هم داره
خدا از اين داداشا به ما قسمت كنه والا
خواهرجندت برو بابا معلوم بود داستانت خالى بنديه آدم مياد خواهرخودشو بين اين همه آدم خراب ميكنه برو باباتو خركن
من كلا مخالف فحش دادنم و معمولا ببينم يكي بي دليل به يكي ديگه فحش ميده اعتراض ميكنم ولي در مورد تو استثتا اعتراف ميكنم هرچي بهت بگن حقته چون علنا و رسما به شعور تمام خواننده ها توهين ميكني.
چرا فكر ميكني همه مثل خودت احمقن؟ لابد انتظار داشتي داستانت نوبل ادبي هم ببره نه ؟ واقعا كه
از این خانوادها دیدم نمیدونم راست میگی یا نه ولی میتونه واقعیت باشه،ولی ده سال دیگه از کرده هاتون پشیمون میشید
اي كاش بابات قبل از اينكه تو رو بسازه ؛ كيرشو ميماليد به لغت نامه دهخدا.
بعد ميكرد تو مستراح مادرت .
اونوقت شايد املاء كلماتت بهتر ميشد .
افغانی که میگن به این میگن… اصن تابلوس افغانیه…
حالا هرچی.داستان نوشتن رو که جون کون خواهرت بیخیال… معمولا برادری که بزرگتره به خواهر کوچیکه زورمیگه نه. …
اگه یه روزی همچی داستانی اتفاق افتادمیتونیم براحتی نجاتت بدیم… اتفاقا از دختر افغانی هم خیلی خوشم میاد…گرفتی
به حالت میخورَد آدم صد افسوس
تو ای تخمِ سگِ بی اصل و ناموس
بدان آن خواهرِ مَحرم نوازت !!!
که محصول زناست یا تخم یابوس!
معلومه خعلـی دلت میخاد خواهر ناتنیتُ بکنی /
بیشعور بی ناموس / ریدم تو نظام آموزش پرورش که توئه بی ناموسُ تحویل جامعه داده
يعني بااين نوشتنت ريدي به پايه واساس ادبيات فارسي هيچ نميخوادنگران باشي توبيارش من حسابي ميكنمش نصيحت
صد رحمت به كس شعر
بچه هاي شهواني از طرف من هم فحش كشش كنين
خاک تو سرشششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششش
ننویس X(
عجب ادمایی پیدا میشن به ناموس خودشون هم رحم نمیکنن :|
آخی… چقدر بعضی خواهرا بی رحمن. به داداشی خودشون به زور تجاوز میکنن. الان دیگه همه میدونن که تو بیگناهی. همش تقصیر خواهرت بود. البته تقصیر من بود در اصل. چون خواهرت رو چند روز بود نکرده بودم. گیر داد بهت.
خانواده اي جنده و كسكش تشريف دارين .
خواهرتو حشريش كردي بعد هر غلطي خواستي كردي و حالا اومدي اينجا خزعبلات ميگي ؟
مردك كس مغز بيشعور و كوني . بهتره اون خواهر بد تر از خودتو زودبه علي قالب كنيد و گرنه كار دستتون ميده .
خود قرمساقت هم برو پي درس و مشقت تا يه چيزايي بفهمي .
تف
با این داستانای کس شعر ریدین تو سایت گوسفند به اندازه بز سواد نداره اومده داستان مینویسه با اون نگارش کیریت دوساله به زور باشی چه برسه 19 سال کیرم تو کس ننت و دیگر هیچ
كارت دارم بهم پيام خصوصي بده تا بهت بگم چطوري از دست خواهرت راحت بشي
خاک تو سرت جنده مادر قهبه.
تو بچه های سایت شهوانی رو چی فرض کردی کون کش؟
واه واه واه عتیقه!!! باز اومدیم قبل خواب یه داستان خوب,یا چندتا کامنت با نمک بخونیم و بخوابیم که دوباره گیر خزعبلاتی به اسم داستان افتادیم!آخه به تو چی بگم,بچه جون برو دنبال درس و مشقت,پولداری تو؟یا بابای پولدار داری؟همین پوله که وقتی ظرفیت و جنبه شو نداشته باشی,میشه بلای جونت,برو کار کن,خرج درس و مشقتو خودت درآر,تا بفهمی پول بادآورده فقط فساد میاره,که الآنم آورده…داستانم که مزخرف بود.دیگه هم ننویس حالمونو بد کردی…کم مونده مادر پدراشونم …خجالت آوره
ادمهای کوچک مغز حد و حدود تفکرشون محدود و کوچکه و با تصورات بچگانه و اینها عوارض مغزی به اندازه بادامه بهتر بگم اندازه نخودچی
کس شعر
هی میزدیش کنار ، تو دهنش شاشیدی ولی اون ولت نمیکرد
کونی دروغگو
تو فک میکنی بقیه ملت از پشت بوته اومدن تو فقط خانواده داری کونی بقیه هم خانواده دارن خواهر دارن میدونند که شرایط امکان نداره که اینجوری تو تعریف کردی باشع یا خودت خیلی بی شعوری یا مارو بیشعور فرض کردی، کونی مادر زدم رودستش 🤣🤣🤣مگه اومده سیب زمینی سرخ کرده برداره زدی رودستش🤣🤣🤣
چی فکر کردی با خودت احمق؟/
نمیخوام فحش بدم/ ولی یه واقعیت رو میخوام بگم؛ خیلی خوارکسده ای