خواهر حشری من (۱)

1390/05/06

سلام به همگی دوستان.امیدوارم حال همتون خوب باشه.
دوستان من به تازگی عضو شهوانی شدم و این اولین داستانیه که مینویسم.
ممنون میشم که با ارسال نظراتتون منو تو نوشتن داستانهای بعدیم کمک کنید.
من عرشیا هستم 26 سالمه و مجردم.پدرم سالهاست که بازنشسته شده و برای گذروندن وقتش از صبح میره تو پارک محلمون و با دوستای پیر پاتالش کس موش چال میکنه.ظهر میاد ناهار میخوره یه چرت میزنه و دوباره میره پارک با دوستاش میگردن دنبال کس موشهایی که چال کردنو هرکی تا شب بیشتر پیدا کنه(کس موش)برنده میشه.خلاصه داستانی داره واسه خودش.
مادرمم که بواسطه پول کتو کلفتی که من از نتورک درآوردم یا سوریه است یا مکه یا کربلا.حسابی واسه خودش مارکو پولویی شده.لازم به ذکره که مادرم اصلا آدم خشکه مذهبی نیستو تنها هدفش از اینهمه سفر زیارتی به گا دادن پولای من بدبخته.چون تمومی نداره
شوخی کردما.دنیارم بخواد به پاش میریزم.مادرم ویژنمه
…و اما
یه خواهر دارم به اسم هستی که 28 سالشه
هستی هیکل متناسبی داره وهمیشه مواظبه که چاق نشه.ولی این آبجی خانوم ما به قول قزوینیا یه سلاح کشتار جمعی داره.باسنش واقعا زیبا ست و با سینه های نسبتا درشتی که داره هر مردی رو خونه خراب میکنه.منو هستی رابطه نسبتا خوبی داریمو با هم راحتیم.اون تو خونه یه شلوارک و تاپ چسبون میپوشه بطوریکه کونش و سینه هاش میخواد جرشون بده.یه بار به شوخی گفتم هستی پیاده روی میری کمر درد نمیشی؟گفت واسه چی؟گفتم اگه کون من اندازه کون تو بود از پا میوفتادم.زدم زیر خنده و افتاد دنبالم منم سریع رفتم تو اتاقم درو بستم.میگفت دارم واست.منو مسخره میکنی؟بعد که اومدم بیرون یه نگاه به هم کردیمو زدیم زیرخنده.
خلاصه که باهم زیاد شوخی میکنیم اما با تمام این وجود من اصلا با دیدن این صحنه ها و شوخیها هیچ حسی بهم دست نمیده و یه لحظم فکر سکس با هستی به کلم نمیاد.بیشتر به این خاطر باهاش شوخی میکنم که از فکر سیامک(شوهر سابقش که دو ماه پیش طلاق گرفتن از هم)بیاد بیرون.خلاصه زدو هستی دانشگاه قبول شد.یکی دو ماهی از دانشگاه رفتنش میگذشت که یروز تو خونه تنها بودیم.نزدیکای غروب بودو من تو اتاقم پای کامپیوتر داشتم سیگار میکشیدم(سیگار کشیدنم علنیه ولی هیچ موقع بیرون اتاقم نمیکشم).دیدم هستی داره در میزنه.گفت عرشیا بیام تو؟ سیگارمو خاموش کردمو یکم ادکلن به خودم زدمو(از بو سیگار بدش میاد)گفتم بیا تو.درو باز کردو اومد.
خدای من چی داشتم میدیدم.مات مونده بودم که با صدای هستی به خودم اومدم.گفت میدونستم قیافت این شکلی میشه
گفتم آخه تاحالا با چادر مشکی ندیده بودمت.یکم جا خوردم ولی خیلی بهت میاد(مثل سگ دروغ میگفتم مثل اسکلا شده بود)
اومد نشست رو تختم گفت عرشیا میخوام از فردا با چادر برم دانشگاه(چادرش از این چادر عربیا بود که آستین داره و یه سره است.جلوشم سرتاسر زیپ داشت).دو زاریم افتاد واسه چی میخواد چادر بپوشه.خودمو زدم کوچه علی چپ گفتم چی شد این تصمیمو گرفتی؟
گفت با مانتو راحت نیستم
با یه نیشخند گفتم چطوووووورر؟؟؟؟
گفت یعنی نمیدونی؟
گفتم نه
با حالت ناراحتیو عصبانیت گفت چقدر تو خری.تو دانشگاه هر جا میرم به کونم نیگا میکنن.انگار سینماست.رفتم بغلش نشستمو پیشونیشو ماچ کردمو گفتم خوب کاری میکنی اگه چادر بپوشی ولی اینجا که دانشگاه نیست.پاشو چادرتو در بیار.اینو گفتمو زیپ چادرشو یهو کشیدم پایین.همینکه چادرش باز شد چشمام چارتا شد.زیر چادر فقط یه کرست تنش بود.اما بیشترین چیزیکه منو متعجب کرد خونسردی هستی بود.انگار نه انگار سینه هاش ریخته بیرون.منم زیاد به رو خودم نیاوردم که تابلو بشه
گفتم برو لباستو بپوش میخوام سیگار بکشم.گفت میخوام برم دوش بگیرم(در حموم تو اتاق منه)اینو گفتو جلو من وایستاد چادرشو در آورد.یه شلوار مشکی پارچه ای پاش بود.خدای من.تا حالا هستی جلو من این تیپی نگشته بود.زمانیکه نشسته بود من فقط یه قسمت از کرست با چاک سینشو میدیدم.اما وقتی چادرشو درآورد دیدم کرستش حریره و به خاطر سفید رنگ بودنش به راحتی نوک سینه شو میشد دید.من واسه اینکه نفهمه ازین صحنه جا خوردم به شوخی گفتم هستی تا دیروز فکر میکردم موقع راه رفتن فقط کمر درد میشی.ولی مطمعنم تا الان آرتروز گردنم گرفتی.خنده ای کردو دستاشو برد زیر سینه هاش به هم فشار دادو(با این کارش قلبم داشت وایمیستاد. چاک سینه هاش کسسخلم کرده بود.دلم میخواست همونجا پاشم کیر کلفتمو بذارم لاش)گفت این سینه و باسنم حسرت پوشیدن یه مانتوی تنگو به دلم گذاشته.اگه مامان بابا ازین خشکه مذهبا بودنو تو خونه ام نمیذاشتن یکم راحت لباس بپوشم تا الان دق کرده بودم.منم گفتم عزیزم هرجور راحتی تو خونه لباس بپوش.مامان بابام چیزی بگن من میزنم تو پرشونو میگم هروقت خواهرم بیرون از خونه خواست لباس نافرم بپوشه حق دارید گیر بدید(انصافا حرفم تو خونه خیلی برش داره.حتی بابامم رو حرفم حرف نمیزنه).اینو گفتمو هستی رفت حموم
همونجا رو تختم دراز کشیدمو یه سیگار روشن کردم.فکرم مشغول بود.ولی بازم جرات فکر کردن به سکس با هستیو نمیکردم.به خودم گفتم خیر سرم داداششم.از رو اعتماد انقدر راحت با یه کرست جلوم وایستاده.خلاصه درگیر همین افکار بودم که هستی صدام زدو گفت داداشی حولمو از تو اتاقم میاری؟گفتم باشه.حولشو بهش دادمو گفتم من دارم میرم بیرون.گفت زود بیا.کسی خونه نیست میترسم(ننه بابام رفته بودن کرمان.دایی بابام مرده بود)
رفتم بیرون دوستم آرمانو دیدم.خلاصه یکم باهم حرف زدیم یهو آرمان گفت عرشیا فیلم اسپارتاکوس رو دیدی؟گفتم چی هست؟گفت سبک گلادیاتوریه.سریاله.فصل یکش 13 قسمته.منم عاشق اینجور فیلمام.گفتم بده ببینم.(توصیه میکنم شما هم اگه ندیدید این فیلمو حتما ببینیدش)خلاصه فیلمو گرفتمو رفتم یکم خرت و پرت خریدمو رفتم خونه که بعد شام با هستی ببینیم
همینکه رفتم تو دیدم هستی داره با تلفن صحبت میکنه یه دامن کوتاه پاش کرده بود با یه پیرهن نیم تنه که یکم پایین تر از کرستس بود.دکمه هاشو نبسته بود و از پایین به هم گره زده بود.پای چپشم انداخته بود رو پای راستش.فکرشم نمیکردم هستی انقدر سکسی باشه.از حرفاش فهمیدم مامانم زنگ زده.رفتم آشپزخونه دلسترو گذاشتم تو یخچال برگشتم تو هال و رفتم نشستم جلوی ال سی دی که فیلمو بذارم تو دستگاه.هستی با مامانم خدافظی کردو ازم پرسید فیلم گرفتی؟گفتم آره گلادیاتوریه.گفت آخ جون.چون من جلو ال سی دی بودم هستی که پشتم رو میز تلفن نشسته بودو نمیدیدم.از پشتم رفت سمت آشپزخونه و گفت سالاد ماکارونی داریم.بیارم میخوری یا شام چیزه دیگه درست کنم؟گفتم همون خوبه دلسترم بیار.خلاصه فیلمو گذاشتمو نشستم رو کاناپه روبروی ال سی دی و منتظر شدم هستی بیاد.وقتی داشت میومد سمت من اولین باری بود که با دیدنش کیرم راست شد.با هر قدمی که بر میداشت بخاطر کوتاهی دامنش لرزش رون هاش رو میدیدم.پستوناشم بخاطر گره پیرهنش چسبیده بود به همو با راه رفتن تو اون کرست خوشکلش که از پیرهن زده بود بیرون بالا پایین میپرید.رسید به منو سینی غذا رو گذاشت رو میزو سمت راست من نشست رو کاناپه و گفت مامان زنگ زده بود که بگه 3 روز دیگه میان.
فیلمو گذاشتمو در حین فیلم دیدن سالاد هم میخوردیم.تقریبا 20 دقیقه از فیلم گذشتو دیدم دارن لبو لب بازی میکنن.خب این عادی بود چون ازین صحنه ها تو ماهواره باهم دیده بودیم.یهو دیدم ای دل غافل اسپارتاکوس خوابید رو زنشو آماده تلنبه زدنه که حس کردم هستی یه نفس عمیق کشیدو تو سینش حبس کرد.پای راستشم انداخت رو پاشو محکم به هم فشار میداد.بشقاب سالادم رو پاش بود
یهو گفت چند تا از لامپها رو خاموش کن.تصویر چشمو میزنه.خلاصه صحنش گذشتو من رفتم لامپو خاموش کردم اومدم نشستم.همینکه نشستم چشمم افتاد به لای پای هستی.بشقابو از رو پاش ورداشته بود گذاشته بود رو میز.برجستگی کسش رو از روی اون شرت لاجوردی رنگش حس میکردم.خلاصه قسمت اولش تموم شد و تو همون وسطای قسمت اول چند بار هستی ناخودآگاه دستش میرفت رو کسش…

ادامه دارد…

نظر بدید تا ادامه اش رو بذارم
اگه هر نقصی داشت لطفا تو نظراتتون بنویسد تا در داستانهای بعدیم اصلاح کنم


👍 6
👎 0
235215 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

291536
2011-07-28 20:47:58 +0430 +0430
NA

اول شدم؟
تا اینجاش که خیلی تخمی بود…
خواهرت ۲۸ سالگی تازه کنکور قبول شده؟!!!

0 ❤️

291537
2011-07-28 20:52:29 +0430 +0430

دوست عزیز محترمانه بهت میگم : لطفا ادامه نده

ادمین اینا دیگه چه داستاناییه که میزاری؟

0 ❤️

291538
2011-07-28 20:53:13 +0430 +0430
NA

دوم شدم منم انگاری؟؟؟

0 ❤️

291539
2011-07-28 23:48:13 +0430 +0430
NA

لطفا ادامه نده. سكس محارم اين طرف دنيا هم بدترين است . حرمت خانواده را حفظ كنيد . فكرش هم مشمئز كننده است وأي به انجامش .

0 ❤️

291541
2011-07-29 00:28:07 +0430 +0430

you jizz عزیز
من فقط یک سوال ازت دارم:
آیا حیوانات هم با خواهر یا مادرشون سکس میکنن؟

0 ❤️

291542
2011-07-29 02:03:01 +0430 +0430
NA

soalet bijast! hanuz ke dasti be khaharesh nazade, hala age to kheili moshtaghio kiret rast shode ke in hatman khahareshho bokone ta to be arezoot beresi in harfist joda! jalebe ke hame too in mamlekat yad gereftan pishdavari konano khodeshoono emamo peighambar bedoonan!

0 ❤️

291544
2011-07-29 02:37:22 +0430 +0430
NA

سکس محارم تو همه دنیا غیر قابل قبوله.ننویس چون حالمو بهم میزنه.آدمین کیرم تو محارمات

0 ❤️

291545
2011-07-29 02:52:01 +0430 +0430
NA

you aziz ازگفته هایت صمیمانه متشکرم و اینو بدون با هرکس به اندازه عقولشان حرف بزن وقتی نمنظور و محتوایه حرفاتو نمیفهمند دیگه روی خودت فشار نیار…بازم ممنون

0 ❤️

291546
2011-07-29 02:54:39 +0430 +0430
NA

واسم جای سواله افرادی که از سکس با محارم مخالفند پس چرا میان داستاناشو میخونن؟؟؟

0 ❤️

291547
2011-07-29 03:15:30 +0430 +0430
NA

مگه تو ایران نتی هم مونده…
دوما یه نتورکر از این کارا نمی…

0 ❤️

291549
2011-07-29 05:36:07 +0430 +0430
NA

bache ke budim,cartoone footballista ham haminjuri tamum mishod…kash kamel mineveshti

0 ❤️

291550
2011-07-29 08:48:16 +0430 +0430
NA

بنویس ببینم تا پایان این داستان چی میشه قسمت آخر برات نظرم رو میگم

0 ❤️

291551
2011-07-29 10:06:09 +0430 +0430
NA

بابا شما چرا اعصاب خودتونو خورد مي كنين!هنوز كه اتفاقي نيوفتاده.
شايد ميخواد بگه رفتم شب جق زدم ! يا ابجيم زيدشو اورد بهش كون داد و منم از سوراخ كليد ديد ميزدم!

0 ❤️

291552
2011-07-29 13:52:54 +0430 +0430
NA

من این داستان رو خوندم!!!اول میخواستم هر چی از دهنم در بیاد به نویسندش بگم(امیدوارم فقط یه داستان باشه)ولی بجاش چند تا سوال دارم ازش
1.اخه سکس با دخترهای دیگه چه عیبی داره که ابجیتو میخوای بگایی؟یا از بی عرضه گی تو هست،یا کلا غیرت،تعطیل…مثل بچه ادم برو چند تا دختر تور کن هم تو حالشو ببر هم اون…
2.نظرت در مورد سکس ضربدی چیه؟البته بعد از ازدواج…
همه ما چه زن چه مرد یه خویه حیوانی سکسی تو وجودمون داریم،ولی باید کنترلشون کنیم(خیر سرمون ادمیم)من با زنهای مطلقه زیادی رابطه داشتم خواهرت با این اوصاف نیاز شدید به سکس داره ولی اگه با یکی از اعضای خوانواده باشه اثرمخرب روانیش خیلی بیشتر از لذتشه،مگه اینکه ابجیتون… تشریف داشته باشن
اینقدر هم ادمهای گی،وسکس با محارم وضربدری رو برچسب روشنفکر نزنین
اینجوری باشه هر چی ادم کونی و دیوس روشنفکر محسوب میشه…
ادم حداقل زورش به کیر و کسش که باید برسه…
منم کارهای کثیفی انجام دادم که خاطرشو نوشتم،ولی حداقل بهشون افتخار نمیکنم…

0 ❤️

291553
2011-07-29 15:39:00 +0430 +0430
NA

سلام به همگی تو رو جون مادرتون کمکم کنید
من اصلا به فکر سکس با آبجیم نبودم اما اومدم این سایت و داستانا رو خوندم کم کم منم دلم بود که سکس کنم
واسه همینم یه آتو گرفتم ازش و با همون تونستم فقط باهاش حال کنم
دیگه روم نمیشه تو چشاش نیگا کنم

اما مثل سگ پشیمونم به خدا قسم
بگید هر چی دوست دارید بهم فحش بدید چون مستحقشم .
فقط یه سوال خدا منو چیکار میکنه
دیگه بچه خوبی شدم
نماز میخونم
اما باز هر موقه اونو میبینم هم اون سرشو میندازه زمین هم من.
خدا سگم به درگاهت از من رو برنگردون.
تو رو خدا کمکم کنید فقط بگید چیکار کنم که پیش آبجیم که هیچ فقط پیش خدا رو سیاه نشم
1 مرد میخوام که راهنماییم کنه.
نه اینکه بدتر روحییمو بد کنه چون به اندازه کافی تو درسام تاثیرشو گذاشته
ممنون میشم

0 ❤️

291554
2011-07-29 16:41:22 +0430 +0430
NA

با اینکه خودم با سکس محارم شدیدا مخالفم ولی همونطور که یکی از دوستامون گفتم اینا داستانای آموزنده نیستن داستانای سکسی هستن و موضوع داستان هم از همون اسمش معلومه که با محارمه پس هرکی دوس نداره نخونه
نمیدونم چرا بیشترین امار بازدید هم ماله داستاناییه که مربوط به محارمه!!!

راستی داستانت عالیه ادامش بده

0 ❤️

291555
2011-07-29 17:27:23 +0430 +0430
NA

واقعا حق با you jizz
دمت گرم دادا چند وقته می خوام جواب این احمقارو بدم!!
خیلی دقیق تمام چیزایی که لازم بودو گفت!!

0 ❤️

291556
2011-07-30 04:23:42 +0430 +0430
NA

you jizz عزیز حرف دلم رو زدی
یارو کیر بهدست میاد داستان رو میخونه اتفاقا اولم همونایی که با محارمه میخونه بعد میاد اخرش که ابش اومد کس شعر تحویل ملت میده که نه عیبه زشته جم کنین بابا

0 ❤️

291557
2011-07-30 05:29:29 +0430 +0430
NA

جالبه همون کساییکه همرو به باد فحش میگیرن اگه خواهرشون با چندتا پسر بره سکس کنه اونم معلوم نیست چه بلیی سرش بیارن.احتمال زیاد همه پسرای دوروبرش بنام کس صداش میزنن.ابروشو همه جا میبرن و فقط سکس میکنن باهاش اما چه بسا که اکثردخترا عشق بازی رو دوست دارن…حالا سکس با برادرش بهتره یا…جون مادرتون ازقالب مذهب نظرندین…

0 ❤️

291558
2011-07-30 05:45:27 +0430 +0430
NA

فلان کاربر میگه برو چندتا دوست دختر پیداکن حال کن ولش کن چرا با خواهرت ؟؟؟؟اخه مرد یا زن حسابی همون دخترایی که بخوان باهاش دوست بشن همون خواهرمنو تو و بقیه اند…جالبه فقط به نفع هوس خودتون نظر میدین و…توفط بگو اگه 2 خواهرو برادر عاشقانه و برای برطرف کردن احساسات و شهوت وبا اعتمادکامل ورابطه صحیح و بدور از زیاده خواهی با هم عشق بازی کنن بهتره یا خواهر طرف بره یک پسرپیداکنه به هزاربدبختی بهش اعتماد کنه کله خطراتی که باهم بیرون میرنو خونه خالی بخوان برن رو رد کنه.بعدمثل بیشترپسرابعدیکی دوسکس ازدست2ختره سرد بشه فرداش دوستاشو دعوت کنه بیچاره دختره هرچقدرکه نخواد باید سکسوباهمشون انجام بده عذاب وجدان و حس شکست خوردگی و تحمل و درد چندتا پسر باهاشوبع حرفایی که پشته سرش میزنن و جنده حساب میشه و شایدم اگه پردش زده بشه و کلن ابرو مابرو رو خیط بکشه دورشو هزاران هزار مشکلاته بعدش …آیاارزششوداره؟؟؟؟؟

0 ❤️

291559
2011-07-30 07:01:17 +0430 +0430

چرا همه اینجا دارن چرت و پرت میگن؟ بابا سکس با محارم خیلی مزخرفه. اولا اومدن به این صفحه دلیل بر اون نیست که طرف داستان رو خونده. ثانیا خوندن داستان دلیل بر تایید اون نیست. چون همونطور که همه میدونن اینجا یه سایت سکسیه همه میان داستان سکسی بخونن. ولی اصول اخلاقی بحث دیگه ایه. سکس خوبه و اتفاقا اگر یه نفر سکس نداشته باشه مشکل روانی پیدا میکنه. ولی نه دیگه با محارم عرضه داری برو یکی دیگه رو پیدا کن.
در ضمن آقای You jizz. حتی حیوانات هم سکس با محارم انجام نمیدن اون نوع زندگی کلونی یا گله ای فقط مخصوص شیرهاست و هیچ حیوون دیگه ای اونطوری زندگی میکنه و در اون نوع زندگی هم محارم رئیس گله در زمان جفتگیری از گله جدا میشن و میرن سراغ یکی دیگه. اینو جهت اطلاعتون گفتم.

0 ❤️

291561
2011-07-30 10:42:09 +0430 +0430

نکن این کارو اقا خواهرته هاااااااااااااا
تو اگه از حشر داشتی میمردی خواهرت یا مادرت بیاد خودش بهت التماس کنه بیا منو بکنم نباید بکی
:(

0 ❤️

291562
2011-07-30 12:58:18 +0430 +0430
NA

بالاخره میزارین ببینیم بقیه داستان چی میشه،دوست عزیز شما ادامه بدید .
داستانتون هم به نظر من زیباست.

0 ❤️

291563
2011-07-30 13:15:00 +0430 +0430
NA

دادا دمت گرم .منکه قبولت دارم
کسایی هم که بدشون میاد چرا اومدن بخونن تا نظر بدن
منم خواهرم خوب کسیه

0 ❤️

291564
2011-07-31 12:13:07 +0430 +0430
NA

چاقال ننویس که تو قسمت بعدی همه کس و کارتو قهوه ای میکنم
اینارو ببن تورو خدا
خودش میگه تو سکس کسی دخالت نکنید
خودش متنی بلندتر از داستان ارائه داده!!
قسمت بعدی که از خاندانت خرس قهوای درست کردیم بهت میگیم
سکس فانتزی با محارم!!ریدم به سلولای خاک بر سریتون که دیگه نگید خاکستری،بگید قهوه ای
چرا بیخودی تعریف میکنید!
یارو تا دیروز با خواهرش شوخی و بگو بخند راه مینداخت (بدون غرض و شهوت)
تا میاد تو سایت داستانای این بی ناموسارو میخونه ،مغزش میره رو سر کیر نداشتشون قرار میگیره!!
تا قبل این تو سرو کله هم میکوبیدن
ولی با خوندن این داستانا طوری میشن که
تا خواهره که تا دیروز باداشش کشتی میگرفت، میگه سلام داداش جونم،کیر داداشه بلند میشه و پیش خودش میگه :جون امار داد!!
یا دختره(فرقی نداره)
بقیشم که اره دیگه
پس کس ناموس جندت میخندی مینویسی

0 ❤️

291566
2011-08-04 06:51:20 +0430 +0430
NA

You jizz
من کی ادعای روشن فکری کردم؟؟!!
یه مورد برام کپی کن که من همچین ادعایی کردم!!!
هر وقت جوابمو دادی و گفتی کجا این ادعارو کردم ! بقیه نظرتو میخونم

0 ❤️

291567
2011-08-04 06:56:25 +0430 +0430
NA

و خیلی محترمانه میگم نظر منم به تو هیچ ربطی نداره
که چی گفتم
اصلأ هم نظرات بلندو نخوندم که ببینم واسه کی هست
هیچ فرقی هم برام نمیکنه کی نظر داده

0 ❤️

291568
2011-08-07 10:25:25 +0430 +0430
NA

اولا تک تک کلمات You Jizz کلمات منم هستن… واقعا آفرین به اون و چند تا دیگه از دوستان که واقعا هم تو این مملکت کم پیدا میشن… مملکتی که خرافه و کسشعرات دیگه که اصلا دوست ندارم بهشون اشاره کنم، ریشه ش رو که کنده حالا هم تنه ش رو کم کم میخوره… طرف ادعاش میشه پاکه و از دماغ فیل افتاده و همه یا حرومزادن یا زانی یا دیوث و بیناموس… وقتی هنوز معنی حریم شخصی زندگی تو خونواده رو تو قرنی که دارن رو مریخ کلم میکارن نمیدونی، بدون کلاهت پس محرکست…
حاجی اصلا بهشت ماله تو… من وقتی میبینم یکی میاد شر و ور مینویسه، چرت و پرت تحویلش میدم… ولی هیچوقت به موضوعی که انتخاب کرده گیر ندادم و نمیدم… شاید یکی از فانتزی های طرف باشه… شاید با این امید زندست… اینقدر از این آدما دیدم که شاید فکرش رو هم نکنی… فقط میگم چرا موضوعی رو انتخاب کردی اینقدر ریدی بهش و بد نوشتی؟!
حالا یکی با خواهرش سکس داشته… دختره راضی، پسره راضی… به تو چه؟! مگه کسی بهت گفته بیا و نظرت رو بگو… که به خاطر طرز تفکر طرف لیچار بارش میکنی؟!
کی ما میخواییم یاد بگیریم که هرکسی برای خودش تصمیم میگیره و زندگیش تا وقتی آسیبی به اطرافیانش نزده دست خودشه… اگر هم کسی از این راه آسیب دیده، مطمئن باش تاوانش رو خودش میده… من و تو نباید حرص بخوریم…
از بقیه خوب انتقاد میکنی… ولی حالا یکی پیدا بشه بگه بالا چشمت ابروست، میزنی تو دهنش… تاسف

0 ❤️

291569
2011-08-20 03:43:03 +0430 +0430
NA

ادامه اش رو برام بنویس

0 ❤️

291570
2011-08-28 01:49:23 +0430 +0430
NA

حاجی اگه از اینجور داستانها دوست نداری مجبورتون نکردن بخونی!!!
داستان هم از اسمش معلومه پس چرا اومدی ؟؟؟
داداش عالیه داستانت ادامه بده :X :X

0 ❤️

291571
2011-09-12 14:54:53 +0430 +0430
NA

sikimi idin got verən

0 ❤️

291573
2011-11-12 07:29:56 +0330 +0330
NA

youjizz حرف دل منو زدی

0 ❤️

291575
2011-12-02 07:28:47 +0330 +0330
NA

دوست عزيز اين سايت ماله سكس هستش
مال ارشاد كه نيست .هر كي فكر ميكنه جنبه نداره بره بيرون
چون كسايي كه اينجا ميان ميدون چي به چيه

0 ❤️

291576
2012-06-28 17:13:05 +0430 +0430
NA

دوستان عزیز هرکی سکس با محارم دوست نداره میتونه نخونه مگه اسم داستانو نمیبینید؟
طرف و خواهرش هردو راضی اند با هم سکس کنن به کی چی ربطی داره؟
نویسنده عزیز کاری به راست و دروغ یا سکس با خواهرت ندارم,قشنگ نوشتی بازم ادامه بده…

0 ❤️

291577
2012-11-17 17:01:52 +0330 +0330
NA

پدر سگ ادامه شو میگذاشتی

0 ❤️

291580
2014-12-09 04:01:36 +0330 +0330
NA

بقیش چی شد

0 ❤️

578618
2017-02-10 21:08:12 +0330 +0330

منم میخوام خواهرت رو بگام ;) (inlove)

0 ❤️

580765
2017-02-23 08:02:29 +0330 +0330

بسیار زیبا بود ادامه بده

0 ❤️

669633
2018-01-15 15:44:02 +0330 +0330

ايول ببينم جنمشو داري كوسو كونشو بكايي يا زحمتش رو دوش ترم بالايي دانشگاهه

0 ❤️

677987
2018-03-18 19:58:25 +0330 +0330

سكس با خواهرامون بيغيرتا بياييد بحرفيم جوووووووون

0 ❤️

712033
2018-08-20 09:58:32 +0430 +0430

پس ادامش چیشد

0 ❤️

712211
2018-08-21 09:23:24 +0430 +0430

بابا پوووولداررر ?

0 ❤️