خواهر زنم منیژه

1397/08/12

سلام میخواستم داستان خودمو خواهرزنم رو براتون تعریف کنم من از بعد ازدواج باخانمم از خواهرش خوشم اومده بود ولی به دلایلی نمیتونستم بهش بگم و بفکر راه و چاره ای بودم که بتونم بهش نزدیک بشم.تااینکه بصورت اتفاقی مجبور شدم تنها خونه پدرخانمم برم و شب اونجا بمونم وچون خودمون ساکن شهر دیگه بودیم خانمم همونجا موند .شب شام که خوردیم من و خواهرزنم داخل یک اتاق خوابیدیم و برادر کوچیکش هم بود .و اون شب بعد از کلی حرف زدن باهم قرار شد بخوابیم که قبلش متوجه شدم خواهرزنم با فاصله 1متری من خوابیده .و من خیلی حشری شده بودم و میخاستم هرطورشده امشب حداقل حالی باهاش بکنم که یه دفعه تصمیم گرفتم نزدیکش بشم اول دستمو از زیر پتو خودم بیرون اوردم و یواش یواش جوری که متوجه نشه از زیر پتوی خواهر زنم رد کردم که احساس کردم دستم یه جای نرم برخورد کرد که بخاطر اینکه بیدار نشه کمی بی حرکت موندم و دوباره وقتی متوجه شدم خوابه شروع کردم به نوازش کردنش که متوجه شدم دستم رو سینهاشه .اول کمی لمش کردم بعد شروکردم به ماساژ دادن انگار اونم خوشش اومده بود چون هیچ حرکتی نمیکرد و منم بیشتر ماساژ میدادم تا اینکه حس کردم اونم داره تکون میخوره و از لرزش بدنش و حرکتش فهمیدم بیداره و خودشو به خواب زده .دوس داشتم هرطور شده بکشونمش نزدیکتر تا بهتر بتونم لمسش کنم .تااینکه ریسک کردم و بازوشو گرفتمو کشوندمش سمت خودم که خیلی راحتر از اونی که فکرش میکردم اومد سمتم و کشوندمش زیر پتوم و اون لحظه بود که دیگه شروع کردم به فشار دادنش به خودم و لب گرفتن ازش و همچین سینهاشو میخوردم که مث مار بخودش میپیچید و اون شب نزدیک 2بار ارضاش کردم و یکدفعه احساس کردم که برادرش بیداره و من هم از رو ترس سریع هولش دادم که بره جای خودش .اون شب گذشت صبح که شد دیگه روم بهش باز شده بود و رفتم پیشش و بعداحوالپرسی ازش پرسیدم که دیشب خوب بود بهش خوش گذشت که خیلی راحت گفت اره عالی بود و بعدظهرش مت میخواستم برگردم خونه شهر خودمون که خواهرزنم اومد پیشم و گفت چرا زود میخوای بری امشبو بمون بخاطر من .که من هم بهش گفتم اگه بخوای بمونم شرط دارم که اونم گفت چه شرطی ؟که من گفتم امشب هم بغلم بخوابی که اونم با یه لبخند و حرکت سرقبول کرد .که منم نرفتم .و سب شد بعد صرف شام و کمی صحبت هرکس رفت جای خودش که بخوابن .ولی قبل خاموش کردن لامپ ها دیدم که خواهر زنم یه دامن با تاب بدون شرت و سوتین پوشیده بود .ساعت 1بامداد بود وقتی دیدم همه خوابن خودش اومد زیر پتوم اول شروع کردم به لب گرفتن ازش و ور رفتن باسینهاش و با دست کوسشو میمالیدم که نفس هاش تندتند میزد که خودش در گوسم گفت بکن .که من جا خوردم اخه اون دختر بود و مجرد .بخاطر همین ازش پرسیدم چکار کنم که خودش با دست کیرمو گرفت و گذاشت رو سوراخ کونش که منم کم گم شروع کردم به فشار دادن .که کیرم تا ته رفت داخل کونش و معلوم بود داره درد زیادی رو تحمل میکنه ووبخاطر اینکه بقیه بیدار نشن درد رو نحمل میکرد .که یه دفعه احساس کردم در بغلم داره میلرزه و ارضا شد که همزمان با ارضا شدن اون و باز بسته شدن سوراخل کونش منم ارضا شدم و تمام تبمو خالی کردم داخلش و بعد بلند سد و رفت سرجاش .صبح وقتی که بیدارشدیم دیدم هنوز خوابه که از فرصت استفاده کردم و رفتم پیشش یه لب ازش گرفتم که بیدار شد و بهم گفت نامرد کونمو پاره کردی نمیتونم راه برم و زد زیر خنده .ارتباط ما تا چند سال ادامه داشت و الان که ازدواج کرده دیگه با من حرف نمیزنه.

نوشته: رامتین


👍 2
👎 26
90603 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

728054
2018-11-03 21:04:49 +0330 +0330

تبتو ریختو تو کیونش
سرماخوردگیتو نکنی تو کوسش

2 ❤️

728056
2018-11-03 21:05:14 +0330 +0330

ای تف…

0 ❤️

728070
2018-11-03 21:23:48 +0330 +0330
NA

فقط یک کلمه بهت میگم:ای بی شرف… (dash) هر کی فکر میکنه برازنده شه لایک کنه.

6 ❤️

728071
2018-11-03 21:26:45 +0330 +0330

تنها موردی که داستان های اخیر شهوانی القا میکنه این موضوع که یِ کمپین راه افتاده با عنوان کصتان نویس اعظم کیست؟!!!
جایزشم بوسیدن خایه های یِ بسیجیِ

6 ❤️

728113
2018-11-04 00:48:33 +0330 +0330

زنت دو شب خونه تنها بود! خواهر زنت چه فداکاری کرده برای خواهرش، چه هماهنگ بودن باهم

1 ❤️

728123
2018-11-04 04:11:21 +0330 +0330

آقا ننویس
این چیه نوشتی حتما خونتون که زنت تنها بود دوس پسرش رو آورده بود خونتون

5 ❤️

728143
2018-11-04 06:04:10 +0330 +0330

بچه کونی این کوسشعرا برای مغز جلقوی مثل تو خوبه کیرم توکون گشادت ؟؟

0 ❤️

728149
2018-11-04 06:51:53 +0330 +0330

هیچ خری تو ایران دو نفر مجرد را نمیزاره تو اتاق با هم بخوابن چه برسه به مردای باغیرت ما…

خودتی …

1 ❤️

728151
2018-11-04 06:53:13 +0330 +0330

اکثرا تخیلاتشون رو مینویسن آخه داستان واقعی به این تخم و تریکی نمیشه، اونم خواهرزن ، که خیلی کارداره کردنش

0 ❤️

728164
2018-11-04 09:50:56 +0330 +0330

یعنی خوشم اومد بعدش دیگه باهات حتی حرفم نمیزنه ???

0 ❤️

728168
2018-11-04 10:19:46 +0330 +0330

یعنی حیف به زنت.حیف به بچت.
بدبخت اونا که به همچین انگل و آشغالی میگن بابا و شوهر.
خاک بر سرت کنن.دلم برا زن بچت میسوزه

2 ❤️

728220
2018-11-04 19:14:53 +0330 +0330

خواهر زنت بود یا جنده پولی؟ :/
چقد راحت داد

0 ❤️

728416
2018-11-05 11:31:53 +0330 +0330
NA

کس شعر بیش نبود خاک بر سرت با این داستانت

0 ❤️

728436
2018-11-05 12:44:38 +0330 +0330

اخه ادم بی ناموس ادم.به خواهر زنش مگه چشم داره تو معلومه از اون.کس کشای روزگاری .ولی افرین کسه شعر خوبی نوشتی معلومه جق نزده بودی افنر افنر کون بچه چاقال

0 ❤️

728482
2018-11-05 18:31:44 +0330 +0330

آخه قرتی کیونی تو هی زن داری که خواهر زن داشته باشی گوزملاق؟!!

0 ❤️

728510
2018-11-05 20:24:31 +0330 +0330

لاشی کصشر ننویس

0 ❤️

728556
2018-11-05 22:28:43 +0330 +0330

پدر زنت کس کش تشریف داشته (dash)
برا زنت مشتری توپ داشته مجبور شده خواهر زنت رو با تو بندازه توی یک اطاق تا مشتری پول داره رو از دست نده
اره درسته زنت دو شب تو بغل من بود.

0 ❤️