خواهرشوهر دوستم

1390/12/27

وباره سلام سینا هستم که خاطره های حق السکوت و امتحان رو نوشتم و حسابی فحش خوردم البته بگم فحش های نا حق بره برای آبا و اجدادشون ، قراره نظر بدین نه فحش.اون دفعه هم گفتم اینا اتفاقاتی که برام افتاده و میفته.

اگه تو داستان قبلی یادتون باشه من با پروانه دوست بودم که یه خواهرشوهر به اسم زهرا داشت که باهاش راحت بود و همیشه که پروانه بهم زنگ میزد من با زهرا هم حرف میزدم.زهرا اونموقع سال سوم دبیرستان بود و چون آمارمو داشت که اصلا دور هیچکدوم از دختر دبیرستانیا نمی رفتم کلی برام حال میکرد و برای پروانه هم تعریف کرده بود اونم دیگه کمتر گیر میداد.
تا اون موقع من فقط چندبار زهرا رو از دور دیده بودم لاغر بود با قد متوسط ولی پوستش سفید بود. تا یه روز که با پروانه قرار شد بریم بیرون من ماشین آوردم و چند کوچه پایین خونه شون منتظرش بودم که دیدم زهرا هم اومده باهاش یه مانتو کوتاه تنش بود با یه شال سبز رو سرش ، نزدیکتر که اومد دیدم خیلی ضایع هم آرایش کرده بود ولی در کل قیافه ش بدک نبود .نشستن تو ماشین.از همون لحظه ی اول که زهرا نشست تو ماشین میخ شد تو آیینه ی ماشین منم روم نمیشد چیزی بهش بگم که دیدم در گوشی ولی یکمی بلند که منم بشنوم به پروانه گفت:چه چشایی داره (آخه من رنگ چشام سبزه) دیدم پروانه هم خندید. زهرا تو ماشین داشت بدجور لوس بازی درمیاورد ، یه عروسک تو ماشین بود که برش میداشت و میبوسیدش یا میکشیدش رو سینه هاش.چند لحظه نیگاش کردم که متوجه شدم داره اشاره میده منم از لج اون ماشینو یه جای خلوت نگه داشتم به زهرا گفتم میشه جلو بشینی .که رفت جلو نشست ، ولی داشت پشتو نگاه میکرد که افتادم به جون پروانه و همه جاشو خوردم ، اونم بهش برخورده بود ولی به روی خودش نیاورد.هیچی اونروز گذشت .زهرا رشته اش انسانی بود و منم تو دبیرستان ریاضی میخوندم.یه بار که پیش پروانه بود و بهم زنگ زدن گفت: آقا سینا میتونی تو درسام کمکم کنی ؟ گفتم : من اجازم دست پروانه س که پروانه گفت : فردا شب بیا اینجا شوهرم نیست خونه زهرا هم میاد اینجا.منم قبول کردم .فردا شبش ساعتای 11 بود که راه افتادم ، به خونه هم گفتم امشب میرم پیش یکی از دوستام البته اونا عادت کرده بودن که من شب خونه نباشم.رسیدم در خونه باز بود آیفون رو زدم و رفتم تو دیدم پروانه یه تاپ مشکی تنش بود با یه شلوار تنگ که آدم با دیدنش سیخ میکرد.دیدم زهرا هم خیلی خودمونی لباس پوشیده همونجوری مثل پروانه یه تاپو شلوار تنگ پاش بود البته چون لاغر بود بهش نمیومد.بعد از سلام و احوالپرسی پروانه رفت تو آشپزخونه برام غذا بیاره که من هرچی گفتم سیرم قبول نکرد و غذا رو آورد.میگفت باید امشب برای یه سکس هارد آماده بشی.این وسط زهرا هم میخندید.غذا که سالاد الویه بود رو سه نفری با هم خوردیم.زهرا خواست بره کتاباشو بیاره که دیدم پروانه رفت تو اتاق و منو صدا زد.منم پشت سرش رفتم زهرا اعصابش خورد شده بود میگفت : پروانه نمیشه بزاری یه وقت دیگه ، تو همین حرفا بود که من در اتاقو باز کردم دیدم پروانه لخت رو زمین نشسته و منتظر منه.با خنده به زهرا گفتم : تو خودت پسر بودی از این مال میگذشتی؟ دیدم روشو برگردوند.گفتم زود تموم میشه و برمیگردم.رفتم تو از دم در تا رسیدم پیشش شلوارو پیرهنو شرتو هرکدوم یه طرف پرت کردم ، امونش ندادم به پشت خوابوندمش و پاهاشو روی شونه هام گذاشتم سر سینا کوچولو رو میکشیدم رو کسش ( اینکارو خیلی دوست داشت ) که صدای اف و اوفش بلند شد و بدون معطلی کردم تو دو پوزیشن دیگه هم امتحان کردیم و خلاصه کارمون تموم شد.اومدم بیرون دیدم زهرا دراز کشیده و حالش گرفته اس منم نشستم پیشش و گفتم کتاباتو بیار. اونم بلند شد و با ناراحتی گفت: تموم شد ؟ گفتم: آره .ولی نمیدونم یه جوری بودم با خودم گفتم چجوری امشب یه حالی با اینم بکنم اما نمی شد پروانه مثل عقاب میومد و میرفت.یه ساعتی میشد که داشتم براش درس میگفتم و تو این مدت هم پروانه ازمون پذیرایی میکرد.تا حدود ساعت 1.5 بود که پروانه گفت میخوام برم حموم ، منم تو کونم عروسی شد گفتم 50% درست شد ، پرسیدم میری حموم یا میخوای دوش بگیری؟ هیچی جواب نداد و رفت تو حموم ( در حموم تو یکی از اتاق ها بود ) تا صدای دوش حموم اومد خودمو چسبوندم به زهرا ، شروع کردم به خوردن زیر گوشش و لباش ، که اونموقع فهمیدم که زهرا هم دلش میخواسته ولی نمیدونسته چجوری بگه.چون همش میگفت الان پروانه میاد بس کن تمومش کن.منم چون وقت تنگ بود سریع لباساشو در آوردم ولی لباسای خودمو در نیاوردم.سوتین نبسته بود و سینه های ریزش اندازه ی دو تا لیمو بود که وقتی شروع کردم خوردنشون زهرا چنگ میزد تو موهام ولی همونجوری میگفت سینا بس کن ، ولی معلوم بود بدش نمیومد سریع رفتم سر اصل مطلب شلوارشو کشیدم پایین و گفتم داگ استایل وایسه کیرمو با کرمی که رو میز بود چرب کردم سوراخ کونشم همونطور کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش ، یه دستمو گذاشتم جلو دهنش و بهش گفتم دردت اومد گازش بگیر ولی جیغ نزنی و با اون دستم با سینه ها و کسش بازی میکردم ، میلیمتری جلو میرفتم ( جوری حشری بودم که انگار نه انگار 1 ساعت پیش سکس داشتم ) دیدم زهرا تکون نمیخوره ولی هرچی جلوتر میرم فشار دندوناش بیشتر میشه شاید دو دقیقه همون حالت بودیم که دیگه بیشتر از نصف کیرم تو رفته بود همونجوری یواش یواش شروع کردم عقب و جلو کردن چند دقیقه ای طول نکشید که دست چپم خیس شد فهمیدم خانم ارضا شده و دیگه فشار گاز گرفتنش کمتر شد.دیگه داشت آبم میومد که چیزی بهش نگفتم و آبم تا آخرش تو کونش خالی کردم. برش گردوندم یه لب اساسی ازش گرفتم و لباساشو تنش کردم و نشستیم پای درس.دو دقیقه بعد پروانه حوله خواست زهرا نمیتونست راه بره من بلند شدم رفتم حوله رو به پروانه دادم.اون شب تا صبح پروانه یه کلمه هم باهام حرف نزد.ساعتای 7 بود که اومدم حتی جواب خداحافظیمم نداد و تا یه هفته جواب زنگامم نداد که زهرا بهم زنگ زدو گفت باهاش یه دعوای حسابی کرده ، تا بعد از اون یه هفته دوباره انگار نه انگار پروانه بهم زنگ زد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده با هم بودیم تا آخرای دوستیمون یه بار که بهم زنگ زد همه چیزو گفت : که اون شب فقط دوشو باز کرده و تو حموم نرفته و همه چیزو دیده بود.

نوشته :سینا


👍 6
👎 0
150756 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

313995
2012-03-18 01:59:13 +0330 +0330
NA

عیدت مبارک.این خوبه؟؟برو حال کن ویکتور هوگو.

0 ❤️

313996
2012-03-18 02:10:33 +0330 +0330
NA

رفتم نظرای داستاای قبلیتو خوندم حسابی فحش خورده بودی به خصوص نظر کسایی که برام مهم بودن کاملا مخالف بود پس ارزش هم نداره وقتمو تلف کنم که اراجیفتو بخونم
ولی حسابی پررو تشریف داری فحش خورتم ملسه که بازم داستان گذاشتی

0 ❤️

313997
2012-03-18 07:13:17 +0330 +0330
NA

این اساتید چرا خودشون از سکساشون نمی نویسن؟؟؟ فقط بلدین ایراد بگیرین ؟
خب نشون بدین ببینم شما هم فحش خورتون خوبه یا نه؟

1 ❤️

313998
2012-03-18 07:23:55 +0330 +0330
NA

آخه كس كش كس شعر مي نويسي انتظار داري فحشم نديم_
جون مادرت ننويس حال و حوصله كس خلايي مثل تورو نداريم

0 ❤️

313999
2012-03-18 08:23:58 +0330 +0330
NA

«وباره سلام سینا هستم که خاطره های حق السکوت و امتحان رو نوشتم و حسابی فحش خوردم البته بگم فحش های نا حق بره برای آبا و اجدادشون ، قراره نظر بدین نه فحش.اون دفعه هم گفتم اینا اتفاقاتی که برام افتاده و میفته.»
1-توی مادر به خطا گه می خوری اینجا هر کس شعری به اسم داستان سکسی تفت میدی…افغانی فرغون به دست…یارانه فرغون رو بر نداشتن که توی کونی و امثال تو فرغون فرغون کس شرات تفت میدی خالی میکنی تو شهوانی؟؟
2-وقتی کس کشی مثل تو هزار دفعه فحش می خوره بازم میاد اینجا دو قرت و نیمشم باقیه،باید تا دسته کرد تو کونش…
3-توی کونی صحبت آبا اجداد کردی؟؟؟ارواح مقعد عمه جان و خاله جانت نمیخواستم اینجا افشاگری بکنم…ولی مجبورم کردی…اصغر گاریچی رو که میشناسی؟همونی که با گاریش تو کس ننت دستی می کشید؟؟یابو با توام!!!برام تعریف میکرد چه جوری آغا جونت در حین تیله بازی ،زانو به زمین،کون نازنین رو به باد داد…از ننه شهر نوییت می گفت که کمر گاریچیها رو خشکونده بود…صحبت بابا ننتو نمیکنم تو کفش بمونی…
شاید اگه به این کس گفتنات ادامه بدی پته اونها رو هم بریزم رو آب منی بچه های شهوانی…
4-کس مادر دروغگو…این اتفاقات برای تو اتفاق افتاده نیم وجبی؟؟؟می دونی کس چی هست اصلا؟؟؟
بزن به چاک آخر سالی دهنم رو باز کردی…بزن به چاک…

0 ❤️

314000
2012-03-18 11:50:25 +0330 +0330
NA

Dame stationary traveller garm.khob saro kooneto gozasht.

0 ❤️

314001
2012-03-18 11:53:57 +0330 +0330
NA

سکس هارد یعنی چه!

0 ❤️

314002
2012-03-18 21:22:46 +0330 +0330
NA

بنده خدا انیقدر فحش شنیده بود که سریع نوشت تموم شد لطفا دوستان اینکه درست نیست بالاخره هرکسی مینویسه زمان میزاره بهتره بهش توهین نکنیم

0 ❤️

314003
2012-03-18 21:36:00 +0330 +0330
NA

بین من اعصاب و روان درست حسابی ندارم یه وقت دیدی دستت به دیواره و توکلت به خدا پس حواست باش**عیدت مبارک عمویی ازکون کردیش ها؟؟؟؟نظری که برای داستان امتحان دادم رو دوباره نوشتم که یادت بیاد که توهم جایی در اینجا نداره

0 ❤️

314004
2012-03-19 07:56:26 +0330 +0330
NA

داستان بدی نیس ولی دیگه بعضی از نظرات بی انصافیه

0 ❤️

314005
2012-03-26 02:46:57 +0430 +0430

این دفعه راجع به پسرش چیزی ننوشته بودی. البته آخرش نفهمیدم که اسم پسرش آرش بود یا بهنام. اگه یادت نمیاد برو داستانهای قبلی خودتو بخون. حالا فکر میکنی این هم شد داستان سکسی؟ تخمی بود. کله کیری.

0 ❤️