خواهرم سمانه

1397/01/17

سلام اگر راقب به سکس محارمی نیستین نخونید.
این داستان نیست و تمام و کمال واقعیت است.
زیاد اهل نوشتن نیستم.
من ساسان 30 و خواهرم سمانه 26

خودم یه آدم معمولی .خواهرم هم یه دختر معمولی. داستان من از برج12 سال 96 شروع شد و همین دیشب یعنی 4 فروردین 97 به سرانجام رسید.

نوع پوشش ما تو خونه خیلی معمولیه نه لختیم(مثل بقیه دوستان) نه خیلی پوشیده میگردیم.من اکثرا با شلوارک میگردم تو خونه.
خونه تکونی داشتیم قرار شد من میز ناهار خوری رو بلند کنم و سمانه هم زیرش رو اول با دستمال خیس بکشه تا گرد و خاک رو جمع کنه بعد با دستمال خشک بکشه که جای خیسی ها رو سرامیک ها نمونه
مادرم هم درگیر اتاق خواب ها بود.
من میز رو بلند کردم سمانه هم جلو پام نشست اول دستمال خیس رو کشید همینجوری که عقب میومد کونش خورد به کیرم و رفت جلو …منم سه سوت سیخ کردم .گفتم شانس اوردم رفت جلو…
دستمال خشک رو هم که کشید باز اومد عقب ولی اینبار منم یه جور کج شدم که قشنگ کیرم رفت لای کونش… این دفعه جلو نرفت و یه مکس چند ثانیه ای داشتیم…
وقتی بلند شد شلوار رو از لای چاک کونش در اورد اصلا به من نگاه نکرد …
این داستان گذشت تا همین دیشب …
اتاق من و خواهرم یکی هست فاصله دوتا تختمون هم در حد یه میز عسلیه یعنی نهایت 50 سانت اختلاف تخت هامونه
شب از عید دیدنی اومدیم اون زودتر رفت تو اتاق که لباس هاشو عوض کنه
من از لای در به نگاه کردم وقتی شلوارشو کشید پایین اون ککن سفیدش منو یاد اون روز انداخت… شهوت به من غلبه کرده بود.من به هوای قلیون کشیدن رفتم بیرون و ساعت حدود 12 بود برگشتم خونه دیدم همه خوابن …رفتم تو اتاق دیدم سمانه رو به در و پشت به تخت من خوابیده و روش هم یه ملافه کشیده…موقع عوض کردن شلوارم کیرم رو در اوردم از شورتم به ذره بازی کردم باهاش از لای در نور هال افتاده بود تو اونجایی که من بودم
یعنی اگه بیدار بود کیرم رو میدید…
رفتم تو تختم دیدم ملافه رو کون سمانه هست چون یه وری خوابیده کونش قمبل شده…
با کلی استرس دوبار دست کشیدم رو کونش و قشنگ لمس کردم کونش رو…
بلند شدم برم مسواک بزنم برگردم…که دیدم قوس داده به کمرش و کونش از ملافه بیرون…
مطمئن شدم بیداره…
باز دست کشیدم رو کونش با کلی استرس از لای پاش یه لمس کوچیک از کسش کردم …
دیگه واقعا ضربان قلبم بالا بود از استرس دست و پام داشت میلرزید . .
اومدم شلوارش رو یه ذره بدم پایین که متوجه شدم کش شلوارش رو گره زده توی اون نوری که میشد دید گره معلوم بود اما واقعا من تخمش رو نداشتم گره رو باز کنم…
بیخیال شدم رفتم یه لیوان اب خوردم چند دقیقه تو آشپزخونه موندم برگشت برق های هال رو خاموش کردم که دیگه بگیرم بخوابم .با نور موبایل جلو پامرو میدیرم که به وسیله ها نخورم…
همینی که وارد اتاقمون شدم تو روشنایی موبایل چیزی دیدم که یه دقیقه میخ کوب وایسادم …
دیدم گره کش شلوارش باز شده!!!
دیگه رسما شک کردم که اون موقع درست دیده بودم یا نه…
رفتم تو تختم داشتم به این فکر میکردم که آیا توهم زده بودم یا اینکه واقعا گره کمرش باز شده!!!
بعد کلی فکر کردن مطمئن شدم بیداره
مطمئن شدم موقع عوض کردن شلوارم هم کیرم رو دیده…
باز بلند شدم با کونش ور رفتم ولی اینبار ملافه رو تا بالای کمرش دادم بالا تا قشنگ کونش رو لمس کونم… دست انداختم کمر شلوارش رو به سختی از پشت دادم پایین از رو شرت از کونش یه بوس کردم…
شورتش رو هم در اوردم
تو نور موبایل کونش سفید سفید بود اما معلوم بود خیلی وقته اصلاح نکرده…
می ترسیدم دستم بخوره به پوستش …
یه انگشت کوچیک زدم به کسش که یه تکون ریز خورد …
دیگه رسما لای کونش رو وا کردن که با دست راستش دستم رو فشار داد اول ترسیدم برگشتم سر جام
که خودش با دستش لای کونش رو باز کرد
نشستم زمین فقط لپ های کونش رو لیس زدم اما چون پر از پشم بود بیخیال شدم…
شورتش رو کشیدم بالا از رو شرت کسش رو مالوندم دیگه رسما طاق باز شد و منم با دست چپ سینه هاشو میمالوندم
با کلی اشاره فهموند مامان اینا بلند نشن …با سر اشاره کردم نه …
بعد 10 دقیقه مالوندم برگشتم تو رختخوابم تو تلگرام زدم
زودتر میگفتی بیدارم
گفت کلا بیدار بود
گفتم چرا اصلاح نکردی گفت کلا دیر به دیر اصلاح میکنم من مجردم ها متاهل نیستم که… نوشتم اگه اصلاح کرده بودی الان میشد لیسش زد…نوشت نترس فردا مامان اینا میرن اصفهان خونه عمو صبح میرم حموم اصلاح میکنم
نوشتم برو اپیلاسیون خوب
نوشت پول میخواد ها گفتم اونو من میدم
الان که دارم اینو مینویسم تو سایت ساعت 17:40دقیقه 5فروردین 97 هست نمیدونم کی این تو سایت گذاشته مییشه ولی
طبق قرارمون اون به اصفهان نرفت و منم شب کارم تموم شه میرم خونه تا از تنهاییمون لذت ببریم

اگه شد در آینده از اتفاقات احتمال امشب براتون مینویسم

نوشته: Sasansex1396


👍 40
👎 28
136521 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

680679
2018-04-06 20:47:13 +0430 +0430

تو یه پسر کصمغز و زشتی که دخترا بهت پا نمیدن.رفتی و تو توهماتت داری خواهرتو میگایی.خخخ یکم به خودت بیا

4 ❤️

680681
2018-04-06 20:48:54 +0430 +0430
NA

انگشت اشاره مکارم تو ککنت :/
بزمجه:/

6 ❤️

680683
2018-04-06 20:50:36 +0430 +0430

انقد آدم عقده ای و دله باشه که با محارم سکس کنه؟
حتی خیال بافی در‌موردش خم کثیف و زشته‌

2 ❤️

680699
2018-04-06 21:07:33 +0430 +0430

ادامه بده

3 ❤️

680704
2018-04-06 21:11:16 +0430 +0430

عجب بچه ای جون عزیزم تو فقط بنویس

3 ❤️

680736
2018-04-06 22:09:58 +0430 +0430

عکس ابجیتو بزار ببینیم چطوره

1 ❤️

680754
2018-04-07 01:20:53 +0430 +0430
NA

عالی هستی پسر.همه ماها که اینجایم وداریم داستان سکس میخونیم دیگه برامون فرق نداره باکی باشیم وسکس کنیم پس به این بنده فحش ندید. اخ خواهرم

2 ❤️

680758
2018-04-07 02:39:30 +0430 +0430

اییییول عالیه خووش بحالت کاش منم یه بار خواهر خوش انداممو میکردم به ارزوم میرسیدم

2 ❤️

680767
2018-04-07 05:10:11 +0430 +0430

سلام دوستان.
روی صحبتم با اوناییه که بعداز تمام داستان های مشابه اکثرا شروع میکنن به نوشتن فحش و ناسزا، یه سوال دارم، اگر انقدر این چیزا براتون نفرت انگیز و به دور از انسانیته پس چرا تو این سایتها مدام دنبال اینجور داستانها میگردین؟
منم تا حالا با هیچ محارمی سکس نداشتم ولی این داستانهدنبال ارو

2 ❤️

680770
2018-04-07 05:30:32 +0430 +0430

ببخشید ناخواسته ارسال شد.
خلاصه که منم بدون اینکه با محارم سکس داشته باشم اینجام و از این داستانها خوشم میاد مثل همه شماها که اینجایید چون اگر بدتون میومد اینجا نبودید، جالب که کسایی که فحش مینویسن همیشه آخر همه داستانها هستن. فکر نمیکنید که دیگه باید تمومش کنید، اگر دختری باشه که به زور از طریق داداش یا خانواده مورد تجاوز قرار گرفته باشه و بعد فرار و فاحشه گی قضیه اش جداست و واقعا باید اینجا نه تنها فحش داد بلکه گردن زد.

2 ❤️

680784
2018-04-07 10:01:53 +0430 +0430

طرف صحبتم با کسانی هست که فحش و ناسزا میگن …
نویسنده در خط اول داستان نوشته “اگر راقب به سکس محارمی نیستیت نخونید”
خوب بی شعور کی ازت خواسته بخونی که این مزخرف ها رو بعدش بنویسی؟؟ !!!
تو که تحمل نداری اصلا برای چی میایی تو این سایت ها ؟!!!

2 ❤️

680805
2018-04-07 15:30:15 +0430 +0430

نووووش جانت

0 ❤️

680819
2018-04-07 18:20:07 +0430 +0430

Ok

0 ❤️

680830
2018-04-07 19:39:39 +0430 +0430

راقب…راغب…رقبت…رغبت…موضوع تکراری و حال بهم زن… تکراری کاملا بی روح و حال بهم زن و داستان تکراری و نگارش کسل کننده و تهوع آور یواشکی…یواشکی…خرکی…قایمکی…غایمکی…تراوشات ذهنی یه جقی که دستش توی شورتش بوده…اگر مینویسید حداقل متن خوب…انشای خوب…دیگه ننویس. . . . . . . .

1 ❤️

680836
2018-04-07 20:18:36 +0430 +0430

ککن کجا میشه دقیقا؟! ایا منظور شما روستای کن می باشد و سفیدی ان در شب های برفی و مهتابی زمستان؟ تو یک ادم معمولی هستی ولی با این تفاسیر ک فرمودید خواهرت گوریله نه یه ادم معمولی، بعدشم یک نکته حایز(حاعض،هائذ،حاهظ؟) اهمیت است و آن اینکه معولی فقط نقی بقیه اداشو در میارن??? خدافز

1 ❤️

680887
2018-04-07 23:27:54 +0430 +0430

باشه بابا
اصلا خواهر تو هم بده :دی

0 ❤️

681077
2018-04-09 09:59:33 +0430 +0430

خو احمق میزاشتی همه داستانو یه جا مینوشتی دیگه . مریض

0 ❤️

681195
2018-04-10 02:06:07 +0430 +0430
NA

اخ چه حالی داره بکن داستانش برامون بنویس

0 ❤️

681197
2018-04-10 02:13:13 +0430 +0430
NA

دیگه حال بهم تر از اینهایی که فحش میدن، اونایی ن که دنبال غلط املایی… بابا داستان و بخون حالا شعور اظهار نظر نداری دیگه نه فحش بده نه کلاس ادبیات بذار

0 ❤️

681243
2018-04-10 10:06:34 +0430 +0430

به نظرم واقعیت داشت

0 ❤️

681775
2018-04-14 05:48:52 +0430 +0430

بکنش به یادماهم باش

0 ❤️

682954
2018-04-20 03:00:09 +0430 +0430

حرومی چه با افتخارم میآد تعریف میکنه

0 ❤️

683221
2018-04-21 20:50:07 +0430 +0430

هر جوری میخونم به واقعیت نزدیکه

0 ❤️

685300
2018-05-02 14:51:31 +0430 +0430

قسمت دوم رو ننوشته؟!

0 ❤️

685856
2018-05-05 21:07:00 +0430 +0430

خو حروم زاده تو بخش محارم نیا نخون

1 ❤️

723369
2018-10-12 09:59:56 +0330 +0330

قطعا فانتزی ترین و عاشقانه ترین نوشته ها مخصوصا درباره مراحم از بی تجربه ترین و کصمغز ترین پسرای متوهم و ایسکیزوفرنی ترین دخترا نوشته میشه !

0 ❤️

730311
2018-11-14 21:55:30 +0330 +0330

کسی دوست داره که اتفاقاتی باقی رو بنویسم؟ آیدی قبلیم بلاک شد این آی دی جدیدمه

0 ❤️

730927
2018-11-17 22:00:59 +0330 +0330

خوبه بهش میاد واقعی باشه…
الان داری باهاش چه کار میکنی ؟
اخر کردیش یا نه ؟

0 ❤️

731171
2018-11-19 12:57:14 +0330 +0330

ادامه‌ش رو بنویس

0 ❤️

734542
2018-12-08 19:28:39 +0330 +0330
NA

سگ تو روحت با داستان تخميت

0 ❤️

795581
2021-03-06 23:00:05 +0330 +0330

کاملا مشخصه واقعی نبود
تابحال رنگ زن و دختر ندیدی
فقط مرد و پسر دیدی
یه سری تخیل و توهم نوشتی

0 ❤️