خودش اومد سراغم

1392/06/27

همیشه یه جوری نگام می کرد. دختر سفید و خوشگلی بود ولی سنش از من بیشتر بود. منشی دفتر بابام بود. خانواده ام رفته بودند شمال و من به دلیل کلاسام نتونستم برم. بعد از ظهر روز دوم که تنها بودم گوشیم زنگ خورد خودش بود(منشی). گفتم اتفاقی افتاده؟ گفت نه فقط آقای … (بابام) چند تا پرونده مهم رو جا گذاشتن خواستم بدونم اگه خونه هستید براتون بیارم.
گفتم نه خودم میام شما تو زحمت می افتید. گفت: نه چه زحمتی خودم میارم. منم قبول کردم می دونستم یه چیزی می خواد بگه چون می تونست چند تا پرونده رو بذاره تو دفتر بمونه. ساعت 8:10 بود. زنگ رو زد امد بالا. الکی نفس نفس میزد که تعارفش کنم بیاد تو. سلام کرد. منم همین طور. دستش رو دراز کرد که دست بده بعد از کمی مکث منم دست دادم. تعارفش کردم گفت نه گفتم بیاید تو شما این همه راه امدید. بالاخره قبول کرد. امد تو اول داشت خونه رو نگاه میکرد بعد که تعارفش کردم نشست. رفتم دو تاچایی بریزم از توی آشپزخونه داشتم می دیدمش داشت چند تا پوشه رو از توی یه پلاستیک در میاورد. دختر خشگلی بود بیشتر مو های جوگندمی اش که از مقنعه اش زده بود بیرون و چشم های زاغش جلب توجه می کرد. اون روز هم چون از دفتر امده بود مقنعه سرش بود. داشتم همین جور نگاهش می کردم که یهو دیدم مقنعه اش رو در آورد. وقتی موهاش رو دیدم راست کردم. موهاش خیلی بلند بود تا روی باسنش می امد. تقریبا فهمیدم که قصدش چیه اما به روی خودم نیاوردم. با این که روی مبل سه نفره نشسته بود و کنارش جا بود رفتم روی یه مبل تک نفره رو به روش نشستم. پوشه ها رو گرفت دستش و به طرف من گرفت و گفت بفرمایید. منم بهش گفتم دست شما درد نکنه. همین طور که چایی می خوردیم به هم نگاه می کردیم. چشماش رو خمار کرد داشت رو اعصابم راه میرفت خط چشمش داشت دیوونم می کرد. بهش قند تعارف کردم اول دستش رو گذاشت رو دستم و قندون رو گرفت بعد با اون یکی دستش همین جور که نگاهم می کرد قند برداشت دستش خیلی سرد بود انگار استرس داشت. گفتم خانم جلیلی… یهو پرید وسط حرفم و گفت لطفا سارا صدام کنید. گفتم سارا خانم شما هنوز توی خوابگاه زندگی می کنید؟ (آخه دانشجو بود) گفت: آره سعید آقا هنوز درسم تموم نشده. گفتم راستی شما چی میخوندید؟ گفت: آی تی. یه لبخند زدم و بهش گفتم پس با هم همکاریم( آخه من برنامه نویس هستم). دوباره چشماشو خمار کرد و لبخند زد. دیگه داشتم میمردم می خواستم همون موقع بغلش کنم. به بهانه آب خوردن رفتم توی آشپزخونه و وقتی برگشتم این دفعه نشستم کتارش. بهش گفتم: سارا می خوام بهت یه چیزی بگم اگه قبول کردی که هیچی ولی اگه قبول نکردی قول بده به کسی چیزی نگی باشه؟
به نشانه تایید سرش رو تکون داد ازش دوباره قول گرفتم و دوباره تایید کرد. سرم رو انداختم پایین و بهش گفتم: میشه امشب… میشه… میشه امشب پیش من بمونید؟. نگاهم رو از روی زمین برنداشتم آماده هر چیزی بودم. دیدم یواش دستش رو گذاشت روی پام. منم نگاهش کردم چشماش بهم خیره بود. یهو گفت: آره. چشماش رو بست سرم رو بردم جلو همین جور که صورتش رو بوس می کردم بهش گفتم پاشو بریم تو اتاقم حرکتی نکرد خودم پاشودم دستش رو گرفتم بلندش کردم توی راه دیگه تحمل نکردم بغلش کردم و چسبوندمش به دیوار شروع کردم به خوردن لباش. پاهاش رو گرفتم و بلندش کردم یهو جیغ کشید و خندید در اتاقم رو باز کردم و انداختمش روی تخت افتادم روش و همین جور که سینه هاش رو گرفته بودم لباش رو می خوردم. خواستم لباساش رو در بیارم که تلفن زنگ زد. ای بر خروس بی محل. یه بوس از لباش کردم و گفتم الان میام.
گوشی رو برداشتم مامانم بود. می خواست حالم رو بپرسه. بعد گوشی رو قطع کردمو دویدم پیش ساراجون وقتی در اتاق رو باز کردم دیدم لخت خوابیده روی تخت به هم یه لبخند شهوانی زد و منم رفتم بغلش. یه نگاه به کسش انداختم اندازه 5 دقیقه کسش رو خوردم. خیلی جیغ می کشید. بهش گفتم انقدر جیغ نکش می خواهی ابروم رو ببری اما فایده نداشت دستم رو گذاشتم تو دهنش. دستم رو گاز می گرفت اما لذت می بردم. پرده نداشت. دوباره افتادم روش و سینه هاش رو خوردم. کیرم رو آروم کردم تو کسش برای این که جیغ نکشه شروع کردم به لب گرفتن ازش. بهش آروم گفتم: خوشگل خانم چرا پرده نداری؟ دوباره برام چشماش رو خمار کرد و جوابم رو نداد. شروع کردم تند تند تتلمبه زدن. جیغش رفت هوا. یهو به اندازه 1 لیتر از کسش آب ریخت بیرون ریخت روی تختم. گفت: ببخشید ریخت روی تختت گفتم فدای سرت می شورمش. خسته شده بودم خودم خوابیدم اون رو نشون دمش رو کیرم از این که کونش رو چپ و راست می کرد خیلی حال می کردم. بهش گفتم سارا جون نمی خواهی بخوریش؟ خواست برام ساک بزنه با دستش سفت کمر کیرم رو گرفت و تکون میداد احساس کردم داره آبم میاد نمی خواستم انقدر زود تموم شه بهش گفتم دستت رو بردار الان آبم میاد. شروع کرد به خوردن کیرم خیلی ماهر بود. احساس می کردم قبلا با یکی رابطه داشته. بعد از یه ساک زدن حسابی بهش گفتم پاشو. خواستم کیرم رو بکنم تو کونش نذاشت بهش گفتم قول میدم درد نداشته باشه قبول کرد دست زدم لب کسش که هنوز خیس بود به ذره از آبش رو گذاشتم لب کونش آروم دادم تو شروع کرد به خندیدن. احساس کردم داره آبم میاد ریختم تو کونش. بردمش حمام ملافه روی تخت رو هم بردم. 2 ساعت توی حمام سکس داشتیم وقتی امدیم بیرون پیتزا سفارش دادم. وقتی داشتیم شام می خوردیم بهش گفتم جواب سوالم رو ندادی. گفت: کدوم سوال گفتم: چرا پرده نداری؟ گفت: من قبلا ازدواج کرده بودم اما طلاق گرفتم. کل اون شب کردمش و شب بعد هم دوباره آوردمش پیشم. قبل از این که بره بهش گفتم: محض احتیاط قرص بخور گفت: چشم سعید جان. بعد از آن دیگه سکس نداشتیم. البته خیلی هم از آن زمان نمی گذرد.

نوشته: سعید


👍 0
👎 0
61095 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399110
2013-09-18 09:09:16 +0430 +0430
NA

ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻮ ﻧﺨﻮﻧﺪﻡ ﻓﻘﻄ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻭﻟﻰﻥ ﺑﺴﺗﻤﻮ ﺑﺪﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩﻧﻴﺴﺘﻢ ﺧﻴﻠﻰ ﻭﻗﺖ ﺷﻬﻮﺍﻧﻰ ﻣﻴﺎﻡ ﺩﻯﻛﻪ ﺣﺎﻟﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻋﻀﻮﺷﺪﻡ ﺷﻤﺎﻡ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺑﺪﻳﻦ ﻗﺒﻮﻟﻢ كنين:-)

0 ❤️

399111
2013-09-18 09:18:03 +0430 +0430
NA

" پرده نداشت "
" احساس می کردم قبلا با یکی رابطه داشته "
خب وقتی پرده نداشته… چی بگم بهت؟
باز خوبه اخرش نگفت از روی اسب افتاده و توی ژیمناستیک بکارتش رو از دست داده…

0 ❤️

399113
2013-09-18 16:40:40 +0430 +0430
NA

به همسایتون کبری خانوم هم میگفتی میومد عکس کس 50سالشو میذاشت پایین پستت با هم ft میزدین …بیشتر تاثیر داشتها…بازم خوددانی

0 ❤️

399114
2013-09-18 18:55:34 +0430 +0430
NA

مزخرف بود
الحمد لله هم که همه دخترای این داستانا هم انزال میشن به جای ارگاسم و همه جارو آبیاری می کنن.
حمال مسلما قبلش سکس داشته و پردش رو به نیت کار خیر واسه جهیزیه دختر کبری خانوم بیوه ممد آقا نداده بوده که!!! اونوقت تو فقط حس کردی که قبلا رابطه داشته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

399115
2013-09-18 23:06:45 +0430 +0430
NA

احتمالا منشی بابات دوبار بت احترام گذاشته آدم حسابت کرده ، توام تا خونه خالی شده نشستی باخیالبافی جق زدی
بی جنبه جقی ننویس

0 ❤️

399116
2013-09-19 02:42:10 +0430 +0430
NA

احسان هات امیری هنوز اینجا نظر نداده؟

0 ❤️

399120
2013-09-19 04:51:46 +0430 +0430
NA

ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪﻡ ﭼﯿ ﻓﺮﻣﻮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺩﻣﺖ ﮔﺮﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ

0 ❤️

399121
2014-01-08 11:10:51 +0330 +0330
NA

1 لیتر اب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها