خونه به دوش (۱)

1394/10/11

دوتا پامو انداخته بودم رو هم و داشتم تلویزیون میدیم
آبمیومو برداشتم و شروع کردم به خودرن…اوممم خوشمزس
گوشیم شروع کرد زنگ خوردن :
_ هووم؟
_ کجایی؟؟
_ کجا به نظرت؟؟؟
_ هنوز نمیذارن بیایی بیرون؟
_ ااه مهراسا خفه شو…تو که میدونی نه پس چرا میپرسی؟ میخوای داغ دلم تازه شه؟
_خب باو عصبانی نشو…خیلی بده اونجا؟؟!!
نگامو سرتاسر اتاقم چرخوندم…یه تلویزیون بزرگ…یه سرویس تخت خوابه خوشگل که با انتخاب خودم بوده…چند تا صندلی چوبی کنار اتاق…لوستر خوشگل…با یه میز پر از عطرای رنگارنگ و جواهرات ناز
_ الووو؟؟ الووووووو اهووو؟؟ میشونی
_ ها؟ ارره اره
_ چرا جواب نمیدی؟
_ حواسم نبود
_ خب میگم خیلی بده اونجا؟
_ با اینکه از این کارایی که میکنم متنفرم ولی خب حداقل بد نمیگذره بهم…هرچی که بخوام رو سریع بهم میدن
_ باز جای شکرش باقیه…باید کم کم به کارت عادت کنی
_ اره …کردم
_ خوبه…خب ببین من دیگه باید برم
_ اوکی بعدا میبینمت…بای بای
_ بای بای هانی
تماس قطع شد ولی بعدش تازه فحشای من به مهراسا شروع شد
_ کوفت و هانی…مرگ و هانی…اشغال انگار از لس انجلس فرار کرده اومده…هاانی هانی میکنه واسه من…جنده
تلویزیونو خاموش کردم و رفتم سمت اینه
موهای بلند مشکیمووو که با کش بسته بودم رو با یه حرکت باز کردممم
تارو کونم میرسید موهام
تیپ باحالی شده بود…یه پیرهن مردونه ی قرمز با شلوارک کوتاه جین
یه نگاه به خودم کردم…خب از نظر خودم یه قیافه ی کاملا معمولی داشتم ولی چشمام خب سگ داشت به قول مهراسا اینقدر عسلیش روشن بود که به زرد میزد…که البته اگه رنگ چشمامو مشکی کنی کلا خیلی معمولی ام و خریدار ندارم
خدایا دمت گرم این اخره کاری این چشمارو گذاشتی واسه ما
تق تق
صدای دره…اه کیه باز؟
_ بله؟
_ سلام جوجو…خانوم باهات کار داره برووو که سرت بالا داره
_ نترس تا حلوای تو یکی رو نخورم نمیرم اونور دنیا
_ خودممم میفرستمت زشتووووک
_ فعلا که من با این همه زشتیم خریدارام از تو بیشتره انتر خانوم
دهنشو باز کرد یه چیزه دیگه بگه که صدای بلند دایه اومد : مهرنــــــــــــــوش؟؟؟ مهرنوش؟؟؟
_ برو کارت داره جوجه
مهرنوش یه ادا در اورد و رفت
خواستم کشمو بردارم و موهامو ببندم که با خودم گفتم وللش باووو
کشو پرت کردم و رفتم سمت اتاق خانووومممممم
جنده معلوم نیس چیکارم داره باز؟
با اون شلوارک کوتاه هلک هلک راه میرفتم و بین اون همه مرده هوس باز رد میشدم ولی خب محل سگ نمیدادم
حالا اگه مهرنوش بود هزارتا عشوه خرکی میومد…هه کور خوندن که من بشم یه جنده مثل اون
حالا نکه الان جنده نیستمممم
اااه وجدان جان خفه شوووو
رسیدم جلو در…در زدم و بعد از گرفتن اجازه رفتم تو
_ با من کاری داشتین؟
برگشتم سمتم و با اون کت و دامن مشکیه کوتاش بدو بدو اومد سمتم
_ اوووه آهوووووو…امشب مشتریات بر میگررررردن
_ مشتریام؟
_ اره دیگه…نگووو که آرش خان رو که خیلی خواهانته رو فراموش کردی
چشمام رو چرخوندم و گفتم : نه اون اقای جنتلمن رو فراموش نکردم
_ خب دیگه داره میاد
_ خب پس چرا گفتی مشتریات؟؟ اون که یه نفره
برگشت سمته میزش و یه سری دفتر گرفت جلوش و خودشو با اونا سرگرم کرد
بعد از چند دقیقه گفت خب انگار یکی دیگرو هم داره با خودش میاره
_ ینی چی؟
_ ینی همین دیگه
_ ببخشیداااااا قرارررررر نیسسس من به دونفر همزمان حال بدممم
دفتر رو پرت کرد رو میز و گفت : تو اینجا تعین و تکلیف نمیکنی؟ OK???
با عصبانیت از دفتر اومدم بیرون و در و محکم کوبیدم و به سمت اتاقم شروع کردم دویدن
زاااارت زنیکه هرزه
اصن توی کونی میدونی معنی اوکی ینی چی؟ اوکی اوکی میکنه واسه من
دره اتاقمو قفل کردم و رو تختم دراز کشیدمممم…هوف چقدر من بدبختممم اخه
شب من چه گوهی بخورم اخه؟؟ دونفر همزمان؟؟…من همون یکیش هم به بدبختی تحمل میکنمممم
اینقدر این دنده و اون دنده شدم که خوابم برد


تــــــــــــق تق
ایییی کیرررررررررررررررر
_ چی میگی؟؟؟؟
_ بلند شو ارش خان اومده تو حیاط منتظرته
_ که چی بشه؟
_ میخواد باهات صحبت کنه
_ ای بابااااا باز میخواد کسشعر تحویل من بده
_ من نمیدووونم بلند شو
_ خااااا

از جام بلند شدم و بی توجه به لباسام رفتم تو حیاط
ارشو دیدم که جلو در وایساده…اوووه اقای جنتلمن…خوشتیپه ولی لاشی
من رو که دید از همون دور چشماش برق زد و اومد سمتمممم
_ سلاممم عزیزم
_ علیک
_ باز که تو از دنده چپ بلند شدی خانومی
_ خانوم یه چیزایی میگفت
_ مثلا؟
_ دونفره؟
خندید و گفت اره پسرعمومه…ولی منتها اووون قرار نیست بکنت…فقط نگات میکنه
_ وا کصخله؟ خو بشینه خونشون فیلم پورن ببینه دیگه
_ ببین ارشام یه نمه خجالتیه…البته بیشتر به جای اینکه خجالتی باشه از اینکارا بدش میاد
_ از سکس؟
_ نه فکر نکنم اخه کیه که از سکس بدش بیاد؟
تو دلم گفتم من ولی به زبونم اوردم :
_ خب پس چی؟
_ بابا چه میدونم میگه واسه خوش گذرونی بیایی و دختر بکنی و بری لاشی بازیه
خو بنده خدا راست میگفت
_ حالا کجاس این ارشام خان؟
ارش دستشو به یکی از صندلی های تو محوطه دراز کرد و یه پسر جوجو رو نشون من داد
پسره که همون ارشام بود سرش پایین بود و داشت با اخم به زمین ضربه میزد
ارش دستمو کشید و گفت : تا 5 دقیقه دیگه تو اتاقیم …میخوام لخت رو تخت دراز کشیده باشی…اوکی؟؟
_ خااااا


برطبق خواستش رو تخت لخت دراز کشیدممم و زل زدم به سقف…خدایا چه شانس گوهی داشتیما…من چه میدونستممم میخوام از بهزیستی فرار کنم نصیبم میشه اینجا؟…کاشکی هیچوقت نمیومدمممم
سنگینی یکی رو احساس کردم…عه این ماموت کی افتاد رو من؟؟؟
سرش تو گردننم بود و داشت اروووم ارووووم زبون میزد…سرمو بردم عقب تر که راحت تر بتووونه به کارش ادامه بده
فکر کنم خوشش اومد که سینمو محکم گرفت تو دستاشش و یه فشار خفیف داد
خب بدبخت حق داره…اینقدر که من دفعه های اول وحشی بازی در اوردم و جیغ زدم که دیگه امیدی نداشت
دستمو گذاشتم رو سرشش و ارومم موهاشو نوازش میکردمممم
سرشو اورد بالا و با چشمای خمار نگام کرد…
_ راه افتادی ها خانوووومی
_ خفه شو و حالتو بکن
خندید و گفت بی اعصاااب
از گردددنم لیس زد و تا روی وسط سینممم زبونشو کشید
یهو دوتا دستشو اورد بالا و همزمان سینه هامو توو مشتش گرفت
نوکه سینه ی راستموو بین دوتا انگشتاش گرفت و فشار داد…به چشمام نگاه کرد و سرشو خم کردم و اروم لباشو گذاشت روی نوک سینممم و محکم میک زدددد
فقط تونستم زل بزنممم تو چشماش و آه بکشممم
زبووونش با مهارت رو سینه هام کشیده میشد و دستش کسمووو فشار میداد
به خودم میپیچیدمممم و اه و ناله میکردم
ارش خندید و برگشت و رو به ارشام گفت : حال نمیکنی توو؟
تازه تونستم ارشام رو ببینم…منم زل زدم بهش
یه نگاه به من کرد و بعدش سرشو به معنی نه تکون داد
ارش دستشووو کشید و به زور نشوندش کنار من
_ بابا نمیگم بکنش که…میگم از نزدیک تر ببین
بعددش دوباره حمله ور شد به سینه هاممممم
به ارشاممم نگاه کردم که دیدم داره یه جور خاصی به ارش نگاه میکنه…انگار متاسف باشه
چشمامش که اومد سمت من ازش خجالت کشیدم سرمو چرخوندم سمت دیگه و به خودم گفتم لذت ببر و لذت بده تا زندگی خوبی داشته باشی…این شعار خانوم بود
سره ارشو گرفتم و به سمت کسم هلش ادم
ارش خندید و گفت : جووونم؟؟ میخوای عزیزممم؟؟
چیزی نگفتم و به جاش شروع کردم اه و ناله کرررردن
ارش انگشت فاکشو کرد توو کسم و چند دور چرخوند و بعد خم شد و چوچولمو کرد تو دهنش و با تمام قدرت میک زد
بعدش فقط صدای جیغه من بود که از سره لذت در اومد
زبونشو ماهرانه رو کسممم میکشیدددد و انگشتشو تند تند عقب جلووو میکرد
اینقدر خورد که ابم سرازیر شد رو دسته ارش
_ ای جووووون جوجوممم چه زود ابش اووووومد
انگشتشو در اورد و دو طرف کسمو گرفت و به هم فشارشون داد
صدای شالاپ شلوپ کسه خیسممم بلند شد
ارش : کیره ارشام رو بگیر
به حرفش گوش ندادمممم…از این پسر خجالت میکشممم
_ هووش جنده با توامم
_ جنده جد و ابادته
_ خا خفه شو و کیرشو بگیر
اینبار صدای ارشام در اوومد : اقا من نخوام باید کی رو ببینم؟؟؟
ارش اوومد سمت من و دستمو گرفت و بعد از در اوردم زوری کیره ارشام از شلوارش دستموو گذاش روش و فشار داد
به محض برخورد دستم با کیرش ارشاممم شل شد و چشماشووو بست
ارش : بیااا حالا هی چس کن خودتوووو
ارش میدونس نمیخورم و جیغ و داد میکنمم پس نیومد سمت دهنم…واسه ادم کثیفی مثل ارش رو نمیخورممم…حالا ارشام یه چیزی
بلندددد شد و کیرشو گذاشت دم سوراخ کسممم…با یه هل دادش توو و شروع کرد تلمبه زدددددن
از سره لذذذت کیره ارشامو تو دستممم محکم تر فشاررر میدادم و ارشام همم با چشمای خمارش نگام میکردد…سنگینی نگاشو حس میکردم ولی نمیتونستممم نگاش کنمممم
ارش سرعتشو بیشتر کرد و اه و ناله های منم شروع شد
سینه هام به سرعت بالا پایین میشد و همین ارش رو حشری تر میکرد
_جوووووون…تو جنده ی کی؟؟؟ جندددده کی؟
_ آآآآییییی تووووووو
_ جووون به ارشاممم هم میدی؟؟
جوابشو ندادممم
_ اوووم باید بدی جندددده کوچولوووو…صاحابت دستوووور دادددددددده…
با چشمای خمار نگاش کردمممم و اه و ناله هامو بیشتر کردممم…کاشکی ابش زودتر بیاددد
با گفتن یه اووف اومد سمتم…فهمیدم میخواد چیکار کنه…خودمو کشیدمممم عقبت تر ولی دیر شده بود کیرشو گرفت جلووو دهنممم.
_ بکن دهنت جندددددده
میدونستم اگه دهنمو باز کنم کیرشو میچپونه تو دهنممم پس چیزی نگفتمممم
_ خووودت خواستی
دماغمو گرفت و دیگه راه تنفسممم بسته شده بود…حدود یه دقیقه تحمل کردم ولی دیگه نشد دهنمو باز کردم و اونم کیرشووو کرد تو دهنمممم
با دهنه پررررم بهش فش میداددددممم جیغ میزددددم
_ خفـــــــه خون بگیررر جندددده
موهامو گرفت دستش و با سرعت کیرشو تو دهنم عقب جلو میکرد
چشمامووو بسته بودممم نمیخواستم اشکم بریزززه…لعنتی کی تموم میشه؟
با ناله های مردونه و بلند ارش ابش اومد و همشو خالی کرد تو دهنم…بعد هم رو تخت دراز کشید و عین خرس خوابش برد
سریع بلند شدمممم هرچی بود ریختهب ود دهنم رو تف کردم رو زمین
مهم نبود کجا میریزه فقط نمیخواستممم تو دهنممم بمونه
دیگه نتونستم کنترل کنممم و زدم زیر گریه…اروم اروم اشک میریختممم و میخواستم صدای هق هقم رو خفه کنمم
یهو دیدم تو بغل یکی فرو رفتممم…فکر کردم ارشه ولی نه خب ارش لاغر تره
فهمیدم ارشامه
خواستمم از بغلش بیام بیرون که نذاشت و اروم درازم کرد رو تخت
پتو رو روم کشید و خودش کنارم دراز کشید
_ اون ارش وحشی بلد نیست بعد عشق بازی باید یکم ناز و نوازش کنه؟
_ تو اسم اینو میذای عشق بازی؟
_ خب نه معلومه تو خوشت نیومد
_ معلوومه که نیووومد…ببخشیدا ولی پسرعموت خیلی کونیه
خندید و گفت : تو که دوس نداری سکسو چرا اینجایی؟؟
_ قضیش طولانیه
_ خب خلاصش کن
_ خیل خب…ننه و بابام مرردن من رفتم پیش عمم…عمم نون خور اضافی نمیخواست ولی نمیتونست بدون سود کدن از من بندازتم بیرون…فروختم به خانوم
_ خانوم کیه؟
_صاحاب اینجا؟
_ چه بد
_ اره خیلی بده…
_ خب چرا فراار نمیکنی؟؟
_ نمیذان حتی من تا سه کوچه بم…چجوری فرا کنم؟ بعدشم فرار کنم بعدش کجا برم؟؟
ارشام یکم فکر کرد یهو با ذوق گفت: میخوای یکاری کنم بیایی بیرون؟

( خب بچه هاا این قسمتش خودم هم قبول دارم از لحاظ سکسی چرت بووود ولی خب منی که نویسندممم باید بگم لازم بود…چون اهو از این سکس راضی نبود و خوشش نمیومد…تو قسمت های بعدیش با رضایت و بهتر سکس رو مینویسم براتووون…امیدوارم خوشتون اومده باشه )

ادامه …

نوشته: Angel Girl…


👍 3
👎 0
14954 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

527179
2016-01-02 18:36:29 +0330 +0330

خوبه ?

0 ❤️

527181
2016-01-02 19:27:28 +0330 +0330

کسکش جقی کسو شعر نوشته،بابا برو کون بده ولی جق،نزن فشم نخور

0 ❤️

528394
2016-01-14 09:13:12 +0330 +0330
NA

یه کم موضوعش تکراری بود
ولی خب بدک.ننوشتی
ادامشو بذار
مرسی

0 ❤️

530260
2016-02-06 09:40:26 +0330 +0330

تو اینکه داستانت تخیلیه شکی نیست اما من مشکلی با این قضیه ندارم مهم محتواو کیفیت داستانه خوب بود اگه اون سوتیه بهزیستیو فاکتور بگیریم

0 ❤️

530367
2016-02-07 23:39:40 +0330 +0330

سلام،بد نبود…مرسی

0 ❤️