خیانت با امانت!

1390/05/24

سلام به همه (سکس دوستا)
این قضیه که میگم مال 2 ماه پیشه راستی من اسمای اصلی رو به کار نمیبرم میدونید که…
صبح از خواب پا شدم گوشیمو دیدم میس افتاده بیتا بود (دوست دخترم)اومدم بش زنگ بزنم یهو خودش زنگ زد.
جواب دادم دیدم گریه میکنه سریع از جام پریدم گفتم:چیه چرا گریه میکنی گفت سلام نازی نازیییی… گفتم نازی چییییی (نازی دوست صمیمی بیتا)گفت:دلش درد میکرده مامانش برده بیمارستان بیتام بیمارستان بود گفتم:خب تو ام گفتم مرده. خلاصه منم حاضر شدم رفتم بیمارستان با یه شاخه گل از اطلاعات پرسیدم رفتم دم اتاقش دیدم با بیتا و مامانش دارن صحبت میکنن من رفتم رو صندلی تو راهرو نشستم آخه نمیشد جلو مامانش برم تو که. 10 دقیقه نشد اومدن بیرون مامانش داشت از بیتا تشکر و خدا حافظی میکرد آخه بیتا گفته بوده پیشش میمونه بعد از ظهر مرخص شد میبرش خونه مامانشم رفته سراغ کارش که تو هتل کار میکنه مدیر هتل …هست.
من رفتم با بیتا تو اتاق با نازی دست دادم و احوالشو پرسیدم شاخه گل رو گذاشتم رو سینش رو ملافه قصدی نداشتما اونم تشکر کرد و گفت قشنگه منم گفتم صاحابش قشنگه بعد بیتا از رو حسودی پرید گفت خب آرمین جون میخوای بری؟(اسم من آرمینه مثلا)گفتم آره دیگه با اجازه خدافظی کردم رفتم مغازه (من مغازه طلا فروشی دارم)
سر شب اومدم خونه پدریم یه سر زدم کار داشتم انجام دادم سریع رفتم خونه آخه بیتا هر شب میاد پیشم سر میزنه مامانش اینا میدونستن مشکلی نداشتن.
خونه داشتم من و تو میدیدم زنگ در خورد اومدم درو بزنم دیدم نازی ام باهاشه درو زدم سریع رفتم یه شلوارک پوشیدم اونا اومدن پشت در زنگ زدن منم داشتم شربت درست میکردم پریدم درو باز کردم سلام و این حرفا گفتم برن رو مبل بشینن منم الان میام همین جور که داشتم یخ مینداختم تو شربتا گفتم:چه عجب نازی خانوم بالاخره دلو به دریا زدین تشریف آوردید منزل ما. اونم یه کم م ن م ن کرد و تشکر شربتا رو آوردم داشتم میزاشتم رو میز یه بوسه کوچیکی از بیتا گرفتم نازی گفت اوهوووووووووو.چه رمانتیک منم دلم خواست من خندیدم بیتا گفت ااااااا مال خودمه منم داشتم بیتا رو میگرفتم تو بغلم گفتم بیتا تو که این قدر خسیس نبودی مهمونن زشته بیتا ام نیشگونم گرفت و گفت ااااااااااااا نازی ام داشت میخندیدو رو سری مانتوشو در میاورد بلند شدم ازش بگیرم آویزون کنم گغت خودم میزارم میخوام تو خونت فزولی کنم گفتم خواهش میکنم رخت آویز تو اتاقه من دوباره نشستم پیشه بیتا داشت شربت میخورد من داشتم گردنشو میمکیدم بهش گفتم چرا نازی آوردی دیشب ام سکس نداشتیم امشب دارم دیوونه میشم گفت حالا یه شبه دیگه ببخشید یه دفه نازی گفت کجاست من گفتم پشت دره اصلا واسا اومدم رفتم ازش گرفتم آویزون کنم وقتی برگشتم خوردم بهش گفتم ببخشید گفت نه عزیزم مشکلی نیست لباشو آورد جلو خودمو کشیدم عقب سریع یه بوس از لبام کرد یه لبخند کوچیک زدم گفتم بیتا چیزی نفهمه گفت نه عزیزم خیالت راحت یه دفه بیتا گفت کوشین پس به نازی گفتم دیگه تکرار نشه با هم رفتیم پیش بیتا بیتا متوجه نشد گفت آرمین جوووون به به میاری (منظورش مشروب بود)رو کردم به نازی گفتم تو رم خراب کرده گفت:من اینو خراب کردم.همه خندیدیم رفتم دیدم یه شیشه سولوت کامل دارم فقت با سه تا پیک و پاکت سیگار اومدم نشستم پیشه بیتا نازی ام چسبیده بود به بیتا گذاشتم رو میز رفتم یه بسته چیپسم آوردم مزه گفتم:تک میندازیم هر کی آورد ساقی.
همون باره اول من آوردم یه نخ روشن کردم دادم بیتا بوس دهم داد و تشکر نازی گفت من چی؟گفتم:اوه اوه بیا یکی روشن کردم دادم به نازی بیا بگیر یکی ام خودم روشن کردم در شیشه رو باز کردم سه تا پیک ریختم پیکا کوچیک بود پر کردم چیپسم باز کردم اول پیک نازی رو دادم دستش بد بیتا بدم خودم برداشتم بردم بالا گفتم سلامتی همه دخترای لوتی اونام آوردن بالا زدیم رفتیم بالا اونا سریع چیپس خوردن منم داشتم نسفه سیپارمو میکشیدم و پیک دوم رو ریختم خلاصه 5 تا پیک زدیم نازی کم آورد من و بیتا یکی دیگه زدیم بیتا افتاد تو بغلم من داشتم نخ سوم رو میکشیدم چنتا حلقه دادم بیتا پا شد افتاد رو من منم افتادم رو کاناپه داشت باهام حال میکرد نازی گفت منم اینجاما خجالت بکش بیتا منو برد تو اتاق بهم گفت آرمین ببخشید نازی میخواد باهات سکس داشته باشه من جا خوردم که بیتا این قدر رک گفت گفتم تو مشکلی ندلرییییییییی؟گفت نه همین یه شبو سه تای حال کنیم گفتم:اگه میخوای امتحانم کنی باید بگم من دوست دارم همین گفت:نه نه من مشکلی ندارم بریم؟کفتم باشه حاضرم بریم.برگشتیم پیش نازی داشت سیگار میزد بیتا پرید بالا به نازی گفت حلههههههه هوراااااااا نازی ام همراهیش کرد گفتم:یواش یواش اینجا اسمش آپارتمانه ها من میرم حاضر شم برا تقدیم کردن آرمین بزرگ شما هم سریع لخت شید میخایم سینه بزنیم همه خندیدیم من رفتم لباسامو در آوردم درکشو باز کردم کاندم برداشتم اما اسپره نبود
کلی گشتم تا زیر تخت یافتمش شرتمو نصفه کشیدم پایین اسپری رو زدم به کیرم و تخمام شرتمو کشیدم بالا با کاندوم رفتم بیرون دیدم بیتا لخته پاهاشم گرفته بالا نازی داشت خیلی یواش کس بیتا رو لیس میزد رفتم جلو گفتم هوووووووووووو یواش بابا منم بازی داشتم پیک میریختم گفتم:پاشید این پیکارو بریم بالا گرم شیم اومدن سلامتی زدیم به بدن بعد جوفتشون اومدن این ور اون ورم نشستن من بقلشون کردم گفتم:ارمین جون منتظره هاااا.
اول نازی رفت سراغ کیرم شرتمو در آورد بیتا ام ازم در خواست لب کرد منم پاسخ گوش بودم بد رفت سراغ کس نازی نازی ام مشغول خوردن کیر من بود با دستشم با تخمام ور میرفت من که دیگه داشتم از لذت ناله میکردم دست نازی رو گرفتم کشیدمش رو خودم لب ازش گرفتم بیتا اومد به سبک خودش با کیرم بازی کردن و لیس زدن مخصوص خودش که من خیلی حال میکردم بالاخره پا شدم بیتا رو از پشت گذاشتم رو تخت سینشو خوابوند رو مبل باسن زیباشو آورد بالا زانو هاشو از هم باز کرد یث کم کسشو مالوندم تا خیس شه بعد کیرمو روش تکون دادم بعد با یه فشار آروم کسش کیرمو بلعید سکس شروع شد نازی ام رو کمر بیتا خوابید کسشو آورد جلو دهن من منم درخواستشو جواب دادم چه کسی بود تمیز حال کردم از خوردنش ولی ناموسا به پای کس بیتا نمیرسید همین طور بدنش به بیتا نمیرسید در کل عالی بود خاک تو سر مهرداد (دوست پسر نازی)باهاش به هم زد کس خل.

بیتا نفساش تند شد گفت وقتشه منم سریع کشیدم بیرون کسشو مالوندم آبش اومد به اوج ارگاسممممممممممم رسید داشت میلرزید دوباره کردم تو کسش تا حال کنه زیاااد تا اروم شد در آوردم کشیدمش کنار نازی از پشت خوابوندم پاهاشو باز کردم زبونمو خیلی آروم میزدم به کسش بیتا ام ازش لب میگرفت با سینه هاش بازی میکرد منم کیرمو آوردم دمه کس زیباش شروع کردم کردن به بیتا گفتم یه نخ برام آتیش کنه و این کارو کرد و من هم میکشیدم هم وسطش از بیتا لب میگرفتم هم میکردم تا بالاخره نازی خوانومم ارضاء شد گایید مارو مگه میشد من بیتا رو بلند کردم وایستوندمش یه پاشو گذاشتم لب تکیه گاه مبل کردم تو کسش تا آبم بیاد تو همین هین چشمم افتاد به ساعت که تازه 11 بود منم انگار دوباره انرژی بگیرم محکم بیتا رو میکردم اونم از آه رسیده بود به جیق های آرووم من کشیدم بیرون گفتم بسهته مال مهمونم بزار نازی منو انداخت رو مبل نشست رو کیرم یه تف انداختم رو دستم گفتم میخوام به باسن قلمبت حمله کنم حاضری؟با پلک زدن جواب مثبت داد من تف و مالیدم به آقا کیره آروم کردم تو کونش بیچاره چشماشو بست لبشو گاز گرفت تحمل کرد من بیتا رو که داشت سینه های نازی رو میخورد کشوندم ازش لب میگرفتمو 2 تا انگشتامو تو کسش تکون میدادم تا بازم ارضاء بشه که شد و لب منو بد جور گاز گرفت من دیگه داشت آبم میومد نازی رو بلند کردم گفتم به کی تقدیم کنم بیتا کلشو آورد گفت مال منه نازی گفت من میخورم دو تای افتادن با زبون لیسیدن کیرم منم لم داده بودم به مبل حال میکدرم تا آبم اومد دو تا دهن دیدم دارن میخورن سر کیرمو بیتا با زبون قلقلک میداد چه لذتی و بعد دو تاشون از هم لب میگرفتن من هواسم رفته بود به تتوی بیتا رو باسنش پریدم اون قسمتو مالوندم و فشار میدادم بعد هر دوشونو بوسیدمو سه تایی رفتیم حموم دوش گرفتیم. من یه حوله به جفتشون دادم گفتم کنار بیاید.

رفتم تو اتاق لباس بپوشم دیدم ساعت 12:30 بود سریع حاضر شدم موهامو سشوارو یه اوتو سر سری زدم بردم برسونمشون اول نازی گذاشتهم خونه یه لبم ازش گرفتم بعد راه افتادم به سمت خونه بیتا رسیدیم از خستگی خوابش برده بود لبمو چسبوندم به لبش آروم بیدار شد گفتم رسیدیم پیاده شدم زنگشونو زدم باباش درو باز کرد تا در خونه باهاش رفتم با باباش سلام احوال پرسی کردم بیتا نگام کردو جلو باباش لبمو بوس کرد با دست بای بای کرد رفت تو بغل باباش و با من خداحافظی کردو رفت منم برگشتم خونه میخواستم لباسامو در بیارم دیدم با شلوارک و تی شرت آستین بلندم اصلا متوجه نشده بودم .

نوشته: SaSaN


👍 0
👎 0
43156 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

293760
2011-08-15 22:34:23 +0430 +0430
NA

خسته شدم انقدر اول شدم :D

0 ❤️

293763
2011-08-15 23:34:58 +0430 +0430
NA

بچه ها منم تازه اومدم تو جمع چهارم

0 ❤️

293764
2011-08-16 00:09:16 +0430 +0430
NA

پنجم! برم بخونم بعد بیام نظر بدم =)) :)) :)) =)) =))

0 ❤️

293765
2011-08-16 00:10:35 +0430 +0430
NA

بمیری! (شوخی کردم) :D :P

0 ❤️

293766
2011-08-16 00:21:06 +0430 +0430
NA

میگم جلو باباش نکردیش احتمالا؟؟؟
یا مثلا یهویی یه روز مامانشو نیاورد بعدش بگه ننم میخاد بکنیش،ولی فقط همین یه بار.(اینم تو پرانتر گفت که خوشت نیاد هر دفعه مادر منو بگایی)

0 ❤️

293767
2011-08-16 00:35:07 +0430 +0430
NA

از نظر داشتان نويسي متوسط بود…
ولي اخه كس خل نميشد اين آخرشو بلوف نزني…!!! بردم در خونشون… اونم جلو باباش ازم لب گرفت…!!! حتما بعدشم اشتباهي لبتو چسبوندي به كون مامانش… بعدم كونتو چسبوندي به كير باباش…!!! =)) =)) =))

0 ❤️

293768
2011-08-16 00:41:37 +0430 +0430
NA

f.r 1988 دمت گرم خیلی خوفناک گفتی! از خنده دارم میمیرم!
(حتما بعدشم اشتباهي لبتو چسبوندي به كون مامانش… بعدم كونتو چسبوندي به كير باباش…!!!) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =))

0 ❤️

293769
2011-08-16 01:46:40 +0430 +0430
NA

تورو خدا دیگه هیچ کس برا هیچ کس دیگه شربت درست نکنه . تورو خدا

0 ❤️

293770
2011-08-16 01:51:21 +0430 +0430
NA

واقعا خیلی سعی کردم تا آخر بخونم ولی نشد واقعا مزخرف بود
راستی تو مغازه که بیکاری یه کتاب املای سبز بخر تمرین کن که دیگه فضولی رو فزولی ننویسی

0 ❤️

293772
2011-08-16 03:02:10 +0430 +0430
NA

inam eftezah bod jaleb injast ke meymun hanuz nazar nadade

0 ❤️

293773
2011-08-16 03:38:39 +0430 +0430
NA

میدونی پسرم از نظر روانشناسی تو عقده های درونی سرکوب شده زیادی داری که کونتو پاره کرده ولی از نظر داستان نویسی تو یه ریییییننده (صفت جدیده) واقعی هستی !!! چنان ریییدی که هیچ تنابنده ای نمیتونه درستش کنه. از این به بعد سعی کون بیشتر به کون خودت بها بدی که مجبور نشی برای ابراز وجود اینجوری برینی رو کیبوردو داستان تایپ کنی!!!
بنده هم به نوبه خود کیرم تو صفحه اول شناسنامت!!!

0 ❤️

293774
2011-08-16 03:39:48 +0430 +0430
NA

عجبببب یعنی الان تو راست گفتی ما هم باور کردیم راستی به توصیه ساینا جون گوش کن

0 ❤️

293775
2011-08-16 03:50:54 +0430 +0430
NA

کیری . چاقال موقع داستان نوشتن جق نزن تا اینقد اشتباه ننویسی
دیکته چند میگیری ؟

0 ❤️

293776
2011-08-16 05:28:54 +0430 +0430
NA

هه چه توهمی آرزوی آقایون =))
من نمیدونم کی گذاشته دنبال این نویسنده ها که با اینهمه غلط املایی و عجله می نویسن به توصیه ساینا جونم عمل کن یک فکری هم واسه عقده های درونیت کن

0 ❤️

293777
2011-08-16 05:35:08 +0430 +0430
NA

اين داستان رو نبايد به چشم يك داستان صرفا سكسي نگاه كرد و پيامهاي متعددش رو ناديده گرفت! چه پيامهايي؟! الان ميگم:

پيام اخلاقي: كمترين پاداش عيادت از بيمار، سكس با بيمار است! به قول كنفسيوس حكيم: هر كه يك بار مرا در بستر بيماري عيادت كند يك بار او را خواهم كرد و اگر شاخه گلي برايم بياورد دهانش را نيز بي بهره نخواهم گذاشت و اگر بار دوم به عيادتم بيايد به اتفاق پدر و برادرانم چنان كونش را خواهيم دريد كه نوستالژي پارگي‌اش را در سايتهاي سكسي جاودانه كند!

پيام بهداشتي: اگر دختري از شدت دلدرد در بيمارستان بستري شد معنيش اينه كه همون شب بعد از مرخص شدن از بيمارستان به جاي سوپ و كمپوت ميتونه پنج پيك مشروب بخوره و به جاي استراحت مطلق ميتونه از دو جناح سكس سنگين كنه! اصلا تا حالا كي به بيمارستان رفته كه حشري نشده باشه؟!

پيام اجتماعي: دوست دخترتونو حتما يه بار جلوي پدرش ببويسن و نگران پيامدهاش نباشين؛ چون از دو حال خارج نيست: يا باباي دختره همونجا در ملأ عام شلوار شما و خودش رو پايين ميكشه و خارش ناحيه‌ي مقعد رو در شما بر طرف ميكنه! يا با روي باز شما رو به داخل منزل دعوت ميكنه و بعد شلوار شما و خودش رو پايين ميكشه و خارش ناحيه‌ي مقعد رو در شما بر طرف ميكنه! در هر دو حال به افراد كوني توصيه ميشه كه پيش از اجراي اين نقشه حتي الامكان شلوارك بپوشن تا حشر باباي دختره رو بالاتر ببرن!

0 ❤️

293778
2011-08-16 05:48:50 +0430 +0430
NA

فریجاب
خیلی باحالی
=)) =)) =))

0 ❤️

293779
2011-08-16 06:07:02 +0430 +0430
NA

داداش فریجاب عالی بود
سارا خانم گل گلاب
من برگشتم که زیر داستانا نظر بنویسم (البته جهت خنده:دی)
و میمونها و بوزینه هایی که به شما صفت خودشونو نسبت میدن ، کل بندازم،
داستانای بعدی که آپ شد شروع میکنم
داداش فریجاب،اجی سارا ،اجی ساینا
فدایی دارید:دی نداره

0 ❤️

293781
2011-08-16 06:57:41 +0430 +0430
NA

fek konam yebaram bagale babash bitaro gaide yadesh raf bege
:d

0 ❤️

293782
2011-08-16 08:03:52 +0430 +0430
NA

این داستان برای من خیلی آشناست.در هر صورت من خوشم اومد ممنونم.

0 ❤️

293785
2011-08-16 13:16:02 +0430 +0430
NA

افتضاح افتضاح بود خیلی توهم زدی حتی برا بابا بیتا هم توهم زدی هم تو توهم دخترش کردی هم باباشو بی غیرت کردی . نازی صبح بیمارستان بستری بوده تو گل بردی بیتا حسودی کرده بعد شبش بیتا حسود میگه بیا نازی و بکن . کسکش خر خودتی نه کاربران شهوانی

0 ❤️

293786
2011-08-16 13:41:51 +0430 +0430
NA

خوب آقای نویسنده اول 4تا کلاس املاو نگارش برو بعد بیا اینجا کس شر بنویس
فزولی=فضولی فقت=فقط نسفه سیپار=نصفه سیگار بقلشون=بغلشون
یث= یه(یک) بسهته= بسته میکدرم=میکردم مگذاشتهم=میگذاشتم
این از غلط های املا میریم سر کستان(داستان)
با این حرف بچه ها که گفتن عقده های روانی زیادی داری موافقم خوب بچه کونی تو از دوست دخترت جلوی باباش لب میگری بعد 2تایی برات دست تکون میدن یعنی بای بای؟
کس خل اون باباش نبوده و اون خونه هم خونش نبوده بد بخت سپردیش دست اسمال آقا اونم تا صبح یه پشت بیتا جونتو کرده
خوب کونی تو تا حالا تو عمر15سالت اسپری دیدی؟
از ساعت11تا12.30برات میخوردن تا آبت بیاد؟ 1.5ساعت
با شلوارک و تیشرت آستین کوتاه نشستی تو ماشین نفهمیدی؟(حالا فهمیدی چرا میگم دادیش دست اسمال آقا؟)
ریدم تو اون بابایی که برای تو کامپیوتر خرید تا بجای درس خوندن یبای اینجا وکس شر بنویسی
و ریدم تو اون مدرسه ای که 2تا امتحان دیکته از دانش آموزاش نمیگیره

در آخر
دمت گرم فریجاب نظرت به کل داستان می ارزید

0 ❤️

293788
2011-08-16 14:31:48 +0430 +0430
NA

khob bod
nazarat ham kheili jaleb bod :D

0 ❤️

293789
2011-08-16 14:42:08 +0430 +0430
NA

یکی گفت بد… بود ولی از بد خیلی رد کرده گند بود حس کردم تراوشات مغز یک دیوانه رو میخونم

0 ❤️

293791
2011-08-16 16:25:14 +0430 +0430
NA

ریدمان!!!

0 ❤️

293792
2011-08-16 17:37:37 +0430 +0430
NA

منم برگشتم پاي داستانها نظر بدم
سبك و سياق خودم رو هم دارم
اون دوستاني هم كه منو ميشناسن شايد يا اين ايدي هم منو حتما خواهند شناخت

نظر :
ان مين (آرمين) حالا جون اون دوست دختر جندت اسمتو بگو
بچه هاي اين سايت محرم هستن راز كسي رو به كسي نميگن
نازي كيه جدا تو كفشي
دختر عمت يه دختر خالت
خدا وكيلي (نام خانوادگي خدا ) بيتا هم آبجيت نيست
با خيال اين بيچاره ها جغ ميزني و تو روياهات آدم پولداري شدي
يه سرم برو سرزمين عجايب
كيراي خيلي كلفتي اونجا پيدا ميشه كه به دردت ميخوره

0 ❤️

293793
2011-08-16 17:56:07 +0430 +0430

داداش داستان مینویسی بیکار شدی یکبار دیگه داستانت رو بخون
چقدر غلط املایی داشتی تو دنبالت نکردن که به محض نوشتن بذاری تو سایت =))
نه کیر بلورین میدن و نه کونت رو انگشت میکنن
در کل داستان خوبی بود فقط بیکار شدی یکم خالی کمتر ببند!!!

0 ❤️

293794
2011-08-16 18:14:34 +0430 +0430
NA

ehtemalan haghighat nadare , ama age dastanet rast bashe , dost dokhtaret asheghet nist , chon kasi eshghesho ba digari taghsim nemikone

0 ❤️

293795
2011-08-16 19:21:57 +0430 +0430
NA

خیلی فیلم نگاه میکنی…
اینجا ایرانه تو داشتی خواب میدیدی…

0 ❤️

293796
2011-08-16 19:28:31 +0430 +0430
NA

In dg akhare tavahame ke mishe dar hengame jagh be zehn ovord :o barikalla be in Nanat :D

0 ❤️

293797
2011-08-17 02:06:30 +0430 +0430

بلف در حد …
بقياشو به دوستان واگذار ميكنم.

0 ❤️

293798
2011-08-17 05:17:48 +0430 +0430
NA

با سلام
این جا ایران نیست
صدای من را از امریکا می شنوید
من نمی دونم کسایی که میان تو این سایت نظر می گذارن داستان می نویسن چه مدلی هستن و خانواده هاشون چه جوری هستن اما شریک شدن دوست پسر با دوست و اومدن پدر جولو در و سلام علیک با دوست پسر و بوسیدن لب پسر جولوی بابا یکم که چه عرض کنم خیلی دور از ذهن هست حتی برای من که خانوادم آزاد هستن و با خیلی چیزها مشکلی ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برای کنجکاوی هم که شده دوست دارم با این خانواده ها معاشرت کنم و از نزدیک برخورد داشته باشم اگر امکانش هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

293799
2011-08-17 07:54:14 +0430 +0430
NA

آخه بچه کونیه چاقاله مادر به خطاو اسپری زدی به شومبولتو نازی هم راحت خورد آره؟ نکنه بجای اسپری ویگرا اسپری خوش بو کننده ی دهان میزنی؟

0 ❤️

293800
2011-08-17 17:14:12 +0430 +0430
NA

lز سایت شهوانی خواهش میکنم قبل از گذاشتن داستان اون رو ویرایش کنن و داستان ها مزخرف رو نگذارن و نذارن هر خر داستان بزاره

0 ❤️

293801
2011-08-21 09:31:01 +0430 +0430
NA

مطمئنم تا حالا دستت به دختر نخورده و عقده داری که تو تخیلت دو تا دخترو میگایی.راستی جلو خونشون دست نکردی تو کون باباش?

0 ❤️

293802
2011-08-23 06:32:26 +0430 +0430
NA

گوه نخور بچه کونی

0 ❤️

293805
2015-05-07 20:37:53 +0430 +0430

تا جایی که گفتی اولین پیک دادم نازی خورد خوندم اخه عزیزم انقد تو شعرا میگن اهنگم گوش نکردی؟! اول ساقی بعد باقی دروغ گفتن بلد نیستی

0 ❤️