خیانت با طعم سکس فراموش نشدنی

1392/12/25

سلام.من ندا هستم 18سالمه…یه دخترمعمولی با قد160و وزن54.پوستم گندمیه وچشمام قهوه ای .میخام ماجرایه ی سکس فراموش نشدنیوبراتون بگم…من ی بی اف دارم ک تو تعطیلات عیدنوروز سال91باهاش آشنا شدم.اسمش حسین و19سالشه.سفیده وچشماشم سبزه یکمم زیادی تپله:)ولی من دوسش دارم خیلی گوگولیه:)البته بضی وقتا ام بهش شک میکنم ک گی هست…چون یبار وسط سکسمون بهم گفتش ندا منو بکن…!و ی سری سوتیایه دیگه.حسین اولین کسی بود ک من باهاش سکس کردم.اولین سکسمون تیرماه بود.تا الان ک آبان ماهه ب اندازه ی موهایه سرم باهمدیگه سکس کردیم تعدادش اصلا یادم نیست…البته حسینم پسره خوبیه وتاحالا منو نکرده…ینی تنها کاری ک کردیم خوردنو مالیدن بوده ولاپایی یا جق زدن.البته خودم نخاسم بکنه چون حالاحالاها خیلی زوده من پردم پاره بشه ازعقبم هیچوقت سکس نمیکنم چون میدونم عوارض زیادی واسه یه دختر داره.واحمقانه ترین کاره ممکنه ک بخای واسه حفظ بکارتت انجام بدی…چون آزمایشاتی هست ک نشون بده از عقب سکس داشتی…ازمایشم نباشه فرقه کسی ک تا حالاچندین بار(یجورایی اعتیادم میاره باعث میشه نتونی ترک کنی دادنو) داده باکسی ک کونش آکبنده انقدر زیاده ک بایه نگاه میشه تشخیص داد…چه کاریه اصن…والاااا…البته من کونمو مدیونه شهوانیم!با اینک خودش منو تو فازه سکس قرار داد(من از اسفند90اینجا میومدم داستان میخوندم)ولی وقتی بعضی تاپیکاروک موضوعشون سکسولوژی بود خوندم اطلاعاتم بیشترشدوالا الان کیونی شده بودم تاپیک میزدم آخر هفته کیر میخام از کرج فوری:))البته ب گیای عزززیزم توهین نمیکنما.نمیدونم چراولی من خیلی گی دوس دارم اگ پسربودم حتمن گی میشدم البته فاعل:دی.ببخشید داستانم یکم طولانیه.امیدوارم حوصلتون سر نره.این سکس ک میخام ماجراشو براتون بنویسم با حسین نیست.من همون1ماه بدازین ک با حسین سکس میکردم فهمیدم هیچوقت ارضا نمیشم و ب اون اوج لذتی ک دخترا توداستاناشون میگن یا تو فیلما دیدم نمیرسم.من وقتی خود ارضایی میکنم بعد از حدود10مین ک دخترمو میمالم اونقد میرم توحس ک نفسم تندمیشه وبدنمو منقبض میکنم …اونقد ک تا فردایه اونروز عضلات پاهام دردمیکنه:))وقتیم ارضامیشم بدنم میلرزه وشلوبی حال میشم وقتی ب دخترم دست میزنم میبینم چن قطره آب ازش اومده.تا5مین ک نفسم طبیعی میشه بعضی وقتاام چوچولم نبضش میزنه…ولی نمیدونم چراوقتی با حسین سکس میکنم فقط حشری میشم …خیس میشم اونم ک زودمیخاد ارضا بشه من ب اون حالتایی ک گفتم نمیرسم…البته حسین همیشه برام سنگ تموم میزاره ودخترمو میخوره ولی زیاد خوشم نمیاد:(چرا اخه:(()دوس ندارم لیسم بزنه خودمم نمیدونم چراواقعا من خیلی عجیبم…این باعث شده بود هر بار ک باهاش سکس میکنم بدش عذاب وناراحتی بیاد سراغم…ک این چ سکسی بود فقط اون ارضا شدو دهنه منو گایید…ولی هردفعه ک قراربود سکس کنیم میگفتم ایندفه فرق داره حتمن ارضام میکنه…اما نکرد:((خلاصه گذشت تا اواخرشهریور…اینجوری ک از دوستیمون تعریف کردم شاید فک کنین دوستیمون فقط سکسی بوده ولی من خیلی دوسش داشتم یادمه کُله4ماهه اوله دوستیمون اگ ی روز صداشو نمیشنیدم دیوونه میشدم بعضی روزا میشدک همدیگرو2بارمیدیدیم…مامانم بهم شک کرده بود حتی یبار گوشیمو گرفت ولی من بخاطره اینکه 1لحظه تو بغلش باشم مجبور میشدم برم حصارک خونه ی خالم کسشرایه دخترخاله ی جلبک مغزموبگوشم تامامانم گیر نده توراه ک برمیگردم بتونم نیم ساعت با حسینم باشم…وای وقتی بغلم میکرد انگار دنیارو داشتم یه حسه خیلی قشنگو وصف نشدنی پیدا میکردم.واقعا عاشق بودیم ولی حیف ک اخرش خراب شداونقد دلمو شکوند ک الان نمیتونم اونجوری عاشقش باشم…اواخر شهریوربود ک حس کردم رفتاراش یکم غیرعادی شده…تقریبن یه ماه بود همدیگرو ندیده بودیم من میخاستم ببینمش ولی اون یجوری میپیچوندبعضی روزایه خاص گوشیشوخاموش میکرد…اونجا بود ک حس زنانم بهم گفت ک پایه یکی دیگه در میونه…دفعه ی بعد ک باهم بیرون بودیم با گوشیش بازی میکردم رمز داشت خیالش راحت بود منم طیه ی حرکت سریع خطشو از تو گوشیش در آوردمو خطه خودمو گذاشتم میخاست تا نزدیکیایه خونمون برسونتم ولی خودم رفتم خیلی عجله داشتم بفهمم کی بهش میزنگه…تو خطش فقط یه اس ذخیره شده بود اونم معلوم بودازطرفه ی دختر نیست خیلی صبر کردم دیگه داشتم پشیمون میشدم ک این گندیو ک زدم چجوری درست کنم مطمئن بودم از دستم خیلی ناراحت میشه.میخاسم بهش بزنگم یجوری وانمود کنم ک حواسم نبوده خطامون عوض شده ک ی اس ازی شماره تقریبن آشنا اومد خستم کردی پسربلخره میخای یانه؟؟؟منم گفتم میخام عزیزم…کلی اس دادم تا فهمیدم تو پاساژسپیدقرار داشتن ولی نفهمیدم دختره کیه و بهش چی میخاست بده…عجیب تر شماره بود خیلی آشنا بود ولی نمیدونستم کیه.حتی نمیدونستم پاساژه کجاست…تو نت سرچیدم وای پاساژه فلکه اوله تهرانپارس بود زودی زنگیدم ب شمارهه بله دختر عمم بود…وای باورم نمیشد حسین با این دوس شده باشه ی لحظه حس کردم زمان ایستاد اشکام ناخودآگاه سرازیر شد مگه من چیکار کرده بودم چی ازون ستاره ی عوضی کمتر داشتم؟؟؟چرا حسین بامن این کارو کرد؟؟ی اس طولانی براش نوشتم خیلی نامردی تو بهم خیانت کردی هیچ میدونسی ستاره دشمنه خونیه منه ؟؟تو باهاش ریختی روهم خیلی پستی و…یازده صفحه شد…زود بهم زنگید ولی جواب ندادم سیم کارتشو در آوردم…کل اون روز دپرس بودم فقط از خودم میپرسیدم چرا؟؟ تایه هفته هر شب گریه میکردم هرآهنگی ک گوش میدادم گریم میگرفت .روزایه بدی بود خیلی بد…تا اینک نمیدونم از دلتنگی بود یا حسه کنجکاوی ک بدونم حاله حسین چجوریه؟؟؟چون هنوزم باور نکرده بودم حسین دوسم نداره با خطش اس دادم فردابه هانیه(آبجیش) بگوبیاد یجاخطتو بهش بدم.گفت خودم میام بگو کجا بیام/منم گفتم ما دیگه حرفی باهم نداریم.هی میزنگید ریجکت میکردم ی اس داد نوشته بودبجونه خودت نمیدونسم دخترعمته این دختره خودش سیریش شد دوس شیم من حتی شمارشو سیو نکردم اگ بهم نزنگه من کاریش ندارم من تو رو دوس دارموازین شعرا.بهش زنگیدم گفتم باهاش سکس داشتی؟ی لحظه سکوت کرد گفتم راستشو بگو بلخره ک من میفهمم …بغضش ترکیدگفت من اشتبا کردم توروخدا منو ببخش ب پیغمبربدونه تو نمیتونم:(منو میگی چشامو بستم هرچی فوش بلد بودمو نبودم بهش گفتم اون هیچی نمیگفت از لابه لایه حرفام صدایه گریشو میشنیدم قط کردم ایندفه میخاسم واقعا تمومش کنم.فقط کسایی ک تجربه شبیهه منو داشتن میتونن احساسمو بفهمن.من گناه داشتم.تو این مدت ک با حسین بودم ب هیشکی جز حسین نگاه ک سهله فکرهم نکردم …ولی اون… عشقم بهم خیانت کرد.بعده اون اتفاق توهمون روزا ی سوزش عجیبی تو قلبم حس میکردم چن ثانیه ادامه داشت نمیتونستم نفس بکشم …اونجا بود ک معنایه حقیقیه دلشکستگیو با تمامه وجودم درک کردم…عشق من ب حسین ب نفرت تبدیل شدو تصمیم گرفتم ازش انتقام بگیرم حالا فهمیدم کسی ک خیانت میکنه ارزششو نداره بخاطرش ی قطره اشک بریزی…رفتم فیس خیلی وقت بودسرنزده بودم بخاطره مدرسه و این داستانا ک پیش اومد…ی پسره قبلن باهاش میحرفیدم مهرداد28سالش بودآبجیش بودم مثلا!!آن بود یکم باهاش چتیدم گفت شمارتو برای اولین بارصداتو بشنوم؟منم دادم یکم حرفیدیم.سبزه بود همونجوری ک من دوس داشتم.4شنبه ی همون هفته از تهران اومد پیشم .رفتیم توپارک اروم ویکم خجالتی بودگفت دانشجویه روانشناسیه همش من سوال میپرسیدم اون حرفه خاصی نمیزددلم میخاست اونموقه حسین بیاد منو باهاش ببینه وای حسابی حالش گرفته میشد…اون روز ب حسین زنگیدمو گفتم میخام ببخشمت …چون از ی طرف دلم براش تنگیده بود از ی طرفم خوشحال بودم ک بخاطره دله خودمم ک شده ازش انتقام گرفتم…نمیدونم شایدم نباید دوباره شروعش میکردم…واقعا خودمم نمیدونم تو این زندگی چ گوهی میخورم:(((( حسین میخاست ببینتم ولی دلم میخاست یمدت ازش دور باشم شایداز دلم بره بیرون:)همش میگفتم امتحان عربی یازبان دارم(رشتم انسانیه) …دفه ی بعد ک مهردادو دیدم بهم گفت ی چیزی میخام بهت بگم ولی نمیدونم چجوری بهت بگم…گفتم حتمن میخاد در مورد سکس بحرفه حالت تهاجمی گرفتم ک برینم بهش .گفت ندا جونم ما الان نامحرمیم دلم میخاد محرم شیم تا راحت باشیم…خخخخ وای ینی من داشتم چمنارومیجوییدم خیلی مسخره بود بهش گفتم راحت باشیم ک چیکار کنیم اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفت منظورم اینه ک بخاطره همین بیرون رفتنم من معذبم.وای باورم نمیشدپسری ک ده سال ازمن بزرگتره روانشناسیم میخونه ب این چیزایه تخیلیه 1400سال پیش اعتقاد داشته باشه…برامن ک فرقی نمیکرد قبول کردم…بهم گفت ک باید ی صیغه محرمیت بخونیم باهم محرم میشیم.قرار شدفردا دوباره ببینمش اونم بیشتر تحقیق کنه…فردا یه اون روز ینی 5شنبه ازتو گوشی آیه ی محرمیتوپیدا کرد…قبلش باید مهریه رو مشخص میکردیم(چ باهال)منم گفتم هرچی تو بگی!!آیه رو خوندمنم باید میگفتم قَبِلتُ…!ب همین راحتی طبق دستورهایه خفنه اسلام محرم شدیم…چن لحظه سکوت مطلق فضایه ماشینو پر کرده بود …من گفتم الان محرمیم دیگه اره؟؟؟گفتش اره خب.گفتم میشه دستمو بگیری >دستمو گرفت وتو چشام نگاه کرد:)منم لبخند زدم و گفتم دیرم شده خدافظی کردیم ورفت.رفتم خونه بهم گفت باورت میشه تو اولین دختری هستی ک دستشو میگیرم؟راحت گفتم نه …باورم نمیشدخووو.ولی گفت نمیخاسم گناه کنم …اصلا باورم نمیشد ب نظرم غیرممکن .ینی سکس هم نداشته؟؟مگه میشه؟فک میکردم چون روانشناسه خوب بلده نقش بازی کنه و اسکلم کرده…بهم گفت میخاستم ازت لب بگیرم ولی روم نشد!!گفتم ینی لب نگرفتی تاحالا؟؟اخه اصلن بهش نمیومد ب قیافش نمیخورد تو این فازا باشه…منم فک کردم بهتره بهش نگم سکس داشتم و رسمن خاستم ادایه تنگارو در بیارم!!بهش گفتم ولی من لب گرفتم البته وقتی دبستان بودم کوشولو بودم اشکالی ک نداره؟؟؟؟!!!مهردادم گفت ن ولی من خیلی دوس دارم دفه ی بعد بهم لب بده…منم گفتم باوشه.دفه ی بد یادم نی چن شنبه بود دیدمش ایندفه دستمو گرفت ومنو کشید تو بغلش .خیلی باهال بودمحکم بغلم کرده بود .سرمو اوردبالاچشماموبستم لبامم بسته بود لباموبوس کرد واااییی خیلی خوب بود هیچوقت یادم نمیره حسین همیشه لبامومیخورد اینجوری هال نمیکردم.ازش جدا شدم یکم حرفیدیم گفتم بازم لب میخام بغلم کردلبام ده میلیمتر با لباش فاصله داشت چشامو بستم میخاسم لبامو بخوره لباشوبسته بودمن لباشو خوردم حس کردم تابلوئه آماتوره.ایندفه زیاد خوب نبود.دیگه زیادی داشت بهم نزدیک میشدناگهان دیدم دستشوگذاشته رویه پام…آی بدم میاد یکی دستشو بزاره روپام!!هر کی دیگه بود دستشو قطع میکردم ولی چیزی نگفتم یکم خودمو جاب جا کردم گفتم اهم دیرم شده…اونم تا نزدیکیایه (خونمون!)رسوندم…اون روز خیلی خسته بودم ولی مجبور شدم تا ساعته1شب ب حسین اس بدم…اونم ک دیوونه ی اس…کچلم کرد دیگه پلکام داشت میوفتاد ک افتاد:))خابم برد:)فرداش میخاسم برم مدرسه گوشیمو نگا کردم دیدم حسین اس داده اوخی عجقم لالاکلدشبت آفتابی خوب بخابی بوووووسس.ی لحظه چشماش اومد تو ذهنم اگ میفهمید من بهش خیانت کردم چیکار میکرد//ولی دوباره خودمو توجیه کردم مثلا قرار بود انتقام بگیرم…ولی نمیدونستم از خودم انتقام میگیرم…همین مونده بود از سکسم فیلم بگیره ب حسین نشون بدم تا شاخشو بشکونم واقعا دیوونم…ب مهرداد گفتم دیگه نمیخام ببینمت از اولشم اشتباه کردم باهات دوس شدم…اون فک میکرد بخاطر کارایه اون روز ناراحت شدم گفت فقط بیا ببینمت هیچ کاری نمیکنم ولی تهه دلم میخاسم دوباره بغلش کنم شاید با اون میتونستم ی رابطه ی جدید شرو کنم تا بتونم حسینو فراموش کنم.این دلایل مسخره بچگانم باعث شد دوباره خودمو تو بغلش پیدا کنم.تو ی کوچه ی خلوت بودیم تو ماشین و ایندفه همه چی فرق میکرد…دقیقن ی روز مونده بود ب پرییدم تاریخش مشخص نی ولی هر25روز ترشحات دخترم 2روز قبلش کم میشه ومایل ب خشکی هست ک پریید میشم.صبح حدود ساعت9بود.اولش بغلم کردولباموخوردگفت بریم عقب.رفتم عقب و مهرداد اومدروم همه وزنشو روم ننداخته بود.شالمو باز کرد.گردنمو میخورد ولی گردنم خیس نمیشد فک کنم زبونش باپوستم تماس نداشت ک من اینجوری دوس داشتم تا اینجاحالت عادی داشتم دکمه های مانتومو باز کردسوتینمو بالا زد.سینهام خوش فرمن70سایزشون:)من چشمامو بسته بودم فقط حس میکردم همونجوری ک گردنمو میخورد سینهامو میمالید ومیبوسید…در همین حین میگفت ماله خودمی ندا جونم وقتی روم خابید ناخود آگاه ی آآآآآه کشیدم چون قبلش دسشویی نرفته بودم جیش داشتم:))فشاری ک ب شکمم میومدیجایی اون تو تحریک میشد یه حسه خییییلیییی خوبی داشت…چن مین بعدش بخودمم اومدم دیدم وای خیلی حشری شدم چشامو بسته بودم و مهرداد داشت سینهامو محکم میمالید.خیلی خوب بود.تی شرتشو در آورد گفتم ن یکی میاد ولی گوش نداد سینش ی تاره موام نداشت بدنش سفت بودو سبزه خیلی خوشمل بود دلم میخاست همشولیس بزنم ولی باید ادایه تنگارو در میاوردم :((شلواره منوتا زانوام کشیدپایین…با اینکه گفتم 1روز مونده بود ب پریدم ولی خیسه خیس بودم خودم آبمو حس میکردم با انگشت با حرکت رفتو برگشتی خیلی نرم بدون هیچ فشاری میکشیدب دخترم بیشتر اونجایی ک ازش آب میاد وای داشتم دیوونه میشدم انقد آب ازم بیرون اومد فک کنم ارضا شدم.شلواره خودشویکم کشید پایین پسرشوگذاشته بود لایه پام وسینهامو میمالیدمنم صدایه نفسام بلند شده بود با دست کیرشو لمس کردم وای پوستش خیلییییییییییییی لطیف بود:((کاش خورده بودمش:((ولی حتی نگاشم نکردم…بخاطره همون تنگ بازی ک گفتم:(( تومشتم جامیشدچند سانت بزرگتر بود ویکم کلفت بود.تو همون حالت ک روم نیم خیز خابیده بود و سینهامو میمالید وکیرش لایه پام بود آبش اومده بود رویه رونام ریخته بود…بهم گفت خودم نفهمیدم کی اومد…بله دیگه اینا عوارضه جق هستش بیچاره زنه آیندت…ایناروبهش نگفتم ولی بمن ک خیلی حال داد توپ ترین حال زندگیم بود تا3سال دیگه نیازی ب سکس ندارم…و محاله اون روزو فراموش کنم.بهم گفت میخای دوباره سکس کنیم؟منم گفتم نه .آبش رو شلوارم ریخته بود تمیزش کردم ولباسامو مرتب کردم و یکم ارایش کردمو خدافظی کردم رفتم خونمون…خیلی خوشحال بودم ک از حسین انتقام گرفتم دیگه هیچوقت مثه اون روزا دوسش ندارم و هیچوقت باهاش سکس نمیکنم ولی نمیتونم ولش کنم:((حداقلش اینه ک بی حساب شدیم . مهردادم ازون روز میگفت تحقیق کرده چون باکره ای باید اجازره ی پدرت باشه یا حداقل چون بعضیا میگن بدون اجازه چون بدونه دخوله اشکالی نداره بایدمحضری ثبت بشه(هیچی نشده مرجع تقلید شدم هااا برو بکس شهوانی ازم تقلیدکنین رسالم میاد بیرون بزودی)فک میکردم چون میدونه نمیخام بابام بفهمه میخاد بپیچونتم .ولی باهاش تا 10قدمیه محضررفتم دیدم جدیه فلنگو بستم …اونم گفت دیگه نبایدادامه بدیم نمیخام کاره حرام بکنم آخرتم چیز میشه و…فرداش شماره کارتمو گرفت 500تومن برام کارت ب کارت کرد…هیچی دیگه پیوستن خودمو از طرفه شهوانیان ب جمعیت سختکوشه جندگان تبریک میگم:(خدانکنه نمیخام:(()منتظر فحشایه باهال و همچنین شعر تکاورجوووووون ونظر پروازی و عجقم ام اس تیچرونازلی هستم.دوشتون دالم بای

نوشته: neda-17


👍 0
👎 1
96820 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414887
2014-03-16 16:25:28 +0330 +0330
NA

همون خط اول داستانت به کیرم و دیگر هیچ

0 ❤️

414888
2014-03-16 16:25:35 +0330 +0330
NA

good

0 ❤️

414889
2014-03-16 17:06:18 +0330 +0330

کونتو مدیونی شهوانی هستی؟!! از اولم معلوم بود کونی هستی کووونی :))

0 ❤️

414890
2014-03-16 17:10:42 +0330 +0330
NA

راستش از اول شروع کردم بخوندن عزممو جزم کرده بود که تا ته برم منتهی انقده اول کار گوه خوری کردی که اصن یادم رفت این متن موضوعش چیه و واسه چی میخونم…
نتیجه اخلاقی:گوه خوری نتیجه اخلاقیش بتو نیومده دیوووث تو برو بقول خودت کیونتو بده ! :D

0 ❤️

414891
2014-03-17 03:11:10 +0330 +0330

اكه دروغ و جرت و برت نكفتي بهم بيام بده كارت دارم؛ حتمن حتمن بيام بديا كارم ضروريه؛ منتظرم

0 ❤️

414892
2014-03-17 05:18:31 +0330 +0330
NA

خوب بریم واس نظر دادن:
میدونستی تو یه دختر خیلی خوب هستی ؟
عزیزم خیلی هم متفاوت هستی.گلم حیف تو نیست با این لحن ملیحت فحش کش بشی؟هر چی با خودم کلنجار رفتم دیدم نمیشه:
آخه جنده پتیاره اومدی اینجا چی داری نشخوار میکنی واس کست.کیرم تو لایه هفتم رحمت
ایشماخن آفنزی گوتن مورگن:یعنی کیر ارتش آلمان از پهنا تو تمام سوراخای بازو بستت هنگام صبحدم.
دیگه نبینمت اینورا جوجه کس متفاوت.وگرنه یه جور میکنمت که از پایین تا پشت کره چشمت زخم بشه ها.
.
.
.
گوزو

0 ❤️

414895
2014-03-18 18:16:55 +0330 +0330
NA

اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووق

0 ❤️