خیانت به خاطر مریضی زنم

1393/09/26

اول از همه ی دوستان میخوام که اگه داستان ایرادی داشت به بزرگی خودشون ببخشن و به جای بد و بیراه راهنماییم کنن،چون اولین باره که داستان مینوسم و اینم بگم که عین واقعیته و شاید برای خیلی ها این ماجرا پیش اومده. من اسمم سیاوشه و 31 سالمه که 9 ساله ازدواج کردم اونم با دختری که مریض بود و به خاطر اینکه چند سال عاشقش بودم چشامو رو مریضیش بستم و باهاش ازدواج کردم،

سال اول زندگیمون مثل بهشت بود و با وجود فقر مالی رو آسمونا بودیم، سال دوم و سوم کم کم مریضی خانمم خیلی مشکل درست کرد و اعصاب و روانش بهم خورده بود و دیگه از حرفها و بوسه های عاشقانه خبری نبود و من هم که خیلی احساساتی و به اینها محتاج بودم پیش هر دکتری رفتیم فایده نداشت.من بودم و یک دنیا کمبود. کم کم فکر اینکه به زنم خیانت کنم افتاد تو وجودم. چند ماه گذشت و بالاخره تسلیم آتیش هوسم شدم. دختری رو که قرار بود بهش پیشنهاد بدم 21 سالش بود و اسمش مهتاب بود شمارشو از طریق دوستام پیداکردم و بهش زنگ زدم، اولش راضی نمیشد که با من دوست بشه و میگفت تو زن داری. منم ماجرا رو بهش گفتم که دیگه بریدم و خودمم به اندازه ی کافی عذاب وجدان دارم تو دیگه رو زخمم نمک نپاش.بعد چند روز درد دل قبول کرد که رابطه مون فقط در حد تلفن و دیدار معمولی باشه. چند روزی گذشت و دیدم وضع اون از من بهتر نیست و اونم قبلا یه نفر دلش رو شکسته و با یکی دیگه ازدواج کرده. خلاصه نقاط مشترک واسه نزدیک شدن زیاد شد تا اینکه یه هفته بعدش بهش پیشنهاد دادم که بیاد خونه ی ما.اونم با هزار اصرار قبول کرد به شرط اینکه فقط یه دیدار معمولی باشه. یه روز صبح که سر کار بودم زنم تلفن کرد که میره خونه باباش و برای شام هم میمونه که منم برم اونجا. منم که از خدا میخواستم از خوشحالی داشتم پرواز میکردم. بلافاصله به مهتاب تلفن کردم که ظهر ساعت 1 که کوچه خلوته و همسایه ها بیرون نیستن بیاد. یه حس دوگانه داشتم هم شاد بودم و هم غمگین ولی دیگه کاریش نمیشد کرد داشتم آتیش میگرفتم. 3 ساعت مرخصی از شرکت گرفتم و خودم رو رسوندم خونه و ساعت 1 و نیم مهتاب هم رسید. هم اینکه اومد تو همدیگه رو بغل کردیم و بی اختیار لب به لب شدیم اونم چه لبی میگرفت زورم بهش نمیرسید دیدم حال اون از من بدتره. همینجوری که از هم لب میگرفتیم رفتیم رو تخت و ازش خواهش کردم بذاره باهاش راحت باشم. اونم خیلی راحت قبول کرد.تو همون حال که لبم رو لبش بود دستم رو کردم تو شورتش و کوسش رو مالیدم، تا حالا دختر به این حد حشری ندیده بودم کوسش خیس شده بود. لباساشو درآورد و فقط یه سوتین و شورت زرد مونده بود. رفتم روش دراز کشیدم و از لبش اومدم رو گردن و سینه های سفت و کوچیکش. دیگه اونم صداش دراومد و از ته دل میگفت سیاوش دوستت دارم دلم رو 1000 میزد و با بوی عطر خوبی که داشت بدتر از قبل میشدم. اومدم رو نافشو لیس زدم و کم کم رفتم رو کوسش. قهوای و صاف و کوچیک ولی خوردن داشت. شروع کردم به خوردن کوسش و داشت دیوونه میشد و میگفت سیاوش بخور. بخور فدات بشم زبونتو بذار توش و چچولمو یواش گاز بگیر . منم که رو هوا بودم براش میخوردم تا اینکه گفت بده کیرتو بخورم. کیرم رو درآورد و منم یه سیگار روشن کردم. اون کیرم رو تا نصف میخورد و من سیگار میکشیدم. چه حالی میداد چند سال بود تو حسرت همچین سکسی بودم. کیرم شق شده بود و سیگارمم تموم شد. خوابوندمش رو شکم و روی پشتش دراز کشیدم .پشت گردنش رو میخوردم و از زیر کیرمو رو کوسش که میکشیدم می لرزید. بهم گفت سیاوش بکن کیرتو بکن تو کونم. منم یه کم با انگشت کونش رو گشاد و خیس کردم و کیرمو رو سوراخ کونش گذاشتم. با یه دستم کون سبزه و سفتش رو گرفتم و با دست دیگه م کیرمو فشار دادم تو کونش. خیلی تنگ بود ولی با دو سه تکون کردم توش. صداش دراومد منم دهنش رو گرفتم و فشار میدادم. من تلمبه میزدم و اونم دستشو رو کوسش میکشید. 10 دقیقه ای بود که میزدم صداش دراومد گفت جونم کیرتو بخورم. داشت آبش می اومد. منم که باحرفاش بیشتر تحریک میشدم داشتم تموم میکردم و اون یه آهی کشید و منم کیرم رو تا ته کردم توش و تو همون حالت آبش رو ریختم تو کونش و روش دراز کشیدم و از پشت سرمو به سرش رسوندم و با یه لب محکم سکسمون رو تموم کردیم.

نوشته:‌ hotboy_1984


👍 1
👎 1
70262 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

447559
2014-12-17 06:55:34 +0330 +0330
NA

داستان قشنگی بود !

ولی بازم محض احتیاط که یه دفعه دروغ نگفته باشی : کیرم تو کس زنت !! :))

1 ❤️

447560
2014-12-17 09:01:18 +0330 +0330

mail1 …ایوالله واقعا" صواب کردی که یه تشنه را آب دادی…

0 ❤️

447561
2014-12-17 10:07:48 +0330 +0330

داستانت بد نبود اما خیانت به زن و شوهر اول و آخر اشتباهه. نکن. آفرین

1 ❤️

447562
2014-12-17 14:03:36 +0330 +0330
NA

حالا بنده خدا مگه مریضیش چی بوده

0 ❤️

447564
2014-12-17 17:55:34 +0330 +0330
NA

از قدیم گفتن جواب کلوخ سنگه
به خاطر همین هم کیرم تو ارواح کوسکش تو با توله ای که ازشون افتاده
با خوک کثیف و بی شرفی مثل تو شدیم هشتاد میلیون، میدونستی؟

0 ❤️

447566
2014-12-17 18:22:40 +0330 +0330
NA

از خیانت گفتن افتخار نداره بدبخت

2 ❤️

447567
2014-12-18 04:58:31 +0330 +0330
NA

تو که بهش خیانت کردی اونم خونه باباش نبوده قبلش رفته یه کیری درست حسابی نوش جان کرده بعدش رفته خونه باباش خیلی خوشحال نباش کس کش بی شرف

0 ❤️

447568
2014-12-18 16:36:19 +0330 +0330
NA

ایرانیا فقط میگن کس شعر اینجوری ک شما داستان میگین پس همه ایران کسکش شدن بابا این کس شعرارو نگی کس کشا خخخخخ کس مادر کسی ک داستان دروغ میگه

0 ❤️

447569
2015-01-19 02:19:07 +0330 +0330
NA

کس کش خیانت نکن الان زنت داره میده خونه باباش نیست

0 ❤️

559354
2016-10-06 07:54:37 +0330 +0330

مرسی لایک شد عالی بود

0 ❤️