سلام به همه ی دوستان عزیزالان که دارم مینویسم نمیدونم چرا اما شاید لازم باشه
دوست ندارم خودمو معرفی کنم بهتره گمنام باشم من تو یه خانواده 3نفره زندگی میکنم منو مادرم وخواهرم. مادرم45سالشه وخواهرم24 وخودم21ساله خواهرم 4ساله ازدواج کرده ویه ساله که خونه خودشه من نمیگم بچه بولدارم اما خداراشکرزنده هستیم این داستان نیست این زندگیمه و مشکلاتی که منو افسرده کر وازخودمم متنفرم کرد سرتونو درد نیارم برم سر اصل مطلب
یروز من با صاحب کارم دعوام شد و بیکار شدم و یه مدتی توخونه نشستم من خیلی به خونه خواهرم میرم. باشوهرخواهرم مثل برادریم باهم باسیستمش بازی میکنیم یروز شوهرخواهرم بهم زنگ زد وگفت کجایی گفتم خونه گفت نرفتی سرکار و بهش گفتم نه دنبال کار و گفت بس بیا باهم بازی کنیم و رفتم چند روزی نزاشت برم. من با خواهرم زیاد صمیمی نیستیم امامیگذرونیم بعد چن رور بخواهرم شک کردم خیلی با گوشیش ور می رفت و بعضی روزا یواشکی بعد از ینکه شوهرش میرف سرکار میرفت بیرون میگفت میرم قدم بزنم امایروز تصمیم گرفتم ببینم کجامیره دوسه ساعت میرفت خیابون چکارکنه و یه روز رفت بیرون رفتم دنبالش اما اون خیابون خونشون خیلی کم تاکسی میاد و میره. باید 15یا 30 دیقه واستی تا تاکسی بیاد خواهرم روخیابون راه میرفت منم دنبالش یه تاکسی اومد وخواهرم سوارشد منم موندم تاکسی بگیرم برم دنبالش اما شانس من تاکسی نیومد برگشتم خونه بروی خودمم نیوردم که دنبالش کردم صبرکردم تا دوباره بره بیرون بعد چن روز دوباره زد و رفت منم با موتور دنبالش رفتم سوار تاکسی شد و رفت من دنبالش کردم باخودم گفتم کجامیخاد بره قدم بزنه تو فکر بودم و دنبالش میکردم تا رسید به یه کوچه تاکسی رفت تو کوچه ازشانس بد من دوتا تاکسی دیگه تو اون کوچه بودن و اونجا بود گمش کردم.
شکم به یقین تبدیل شد که خواهرم داره یه کارایی میکنه. بازم برو خودم نیوردم. بعد یه هفته دوباره زد و رفت بیرون و رفت همون کوچه انروز کوچه خلوت بود و رفت جلو یه خونه واستادو در زد منم از موتور پیاده شدم ورفتم نزدیک دیدم یه بسری درو باز کرد خواهرم رفت تو. منم موندم بیرون نمیدونستم باید چیکارکنم دیونه شده بودم خواهرم بایه بسر تویه خونه بیشتر عصابم خورد شد تلفونمو در آوردم و به خواهرم زنگیدم چنبار زنگیدم تاجواب داد گفتم کجای گفت خیابون گفتم دقیقن کجای گفت جاده باقرود دارم قدم میرنم اونجا بود دیگه دیونه شدم گوشیو زدم زمین ورفتم نزدیک خونه نگاه بدیوار کردم از دیوار رفتم تو دیدم کسی نیست و فقط صدای اهنگ میاد رفتم نزدیک از در رفتم تو صدا ازتو اتاق میومد رفتم نزدیک اتاق تا اون موقه فکنم یه 40 دیقی گذشت تارسیدم به اتاق نگاه کردم در یکم بازبود درو یواش باز کردم ببینم چه خبره اونتو که همونجا کمبود سکته کنم خواهرم روتخت دراز کشیدبود وبسره باهاشو گرفته بود روشونهاش باتمام قدرت تلمبه میزد درو باز کردم خواهرم منو دید ازترس از زیر پسرا فرار کرد ورف گوشه اتاق قایم شد وبسره بمن گف تو تو خونه من چه غلطی میکنی من فقط بخواهرم که لخت مادرزاد یگوشه گریه میکرد نشسته بود زل زده بودم بسره بهم حمله کر ومنو اون باهم درگیر شدیم و پسره رو درست حسابی زدمش وبه خواهرم گفتم زود لباساتو ببوش. از بس پسره رو زده بودم افتاده بود رو زمین و وقتی داشتم باخواهرم ازخونه میرفتم بیرون پسره بهم حمله کرد وچاقوشو زد بمن بخودم نگه کردم چاقو توشکمم بود و پسره فرار کرد. من اونجا افتادم زمین نمیدو نم خواهرم کجابود ندیدمش رو زمین داشتم غلت میزدم و درحیاط باز بود دیگه از شدت درد نفهمیدم چیشد وقتی چشمامو باز کردم خودمو روتخت مبمارستان دیدم مادرم بالاسرم بودبلیس اومد بازجوی بخاطر ابروم گفتم یادم نمیاد تایما خونه افتاده بودم خواهرم نیومد
بعد از اینکه خوب شدم گزاشتم از شهر رفتم الان دوساله خانوادمو ندیدم تویه شهر تک و تنها زندگی میکنم
نوشته: ؟
چی بگم؟
صد درصد تقصیر شوهر خواهرته
باید میگفتی بهش
فک کن زن خودت جای خواهرت بود جنده بود
اونوقت برادر زنت بهت نمیگفت ایا میبخشیدیش؟؟
باید میگفتی حداقل ب خانواده خودت
چاقو خوردی تو خونه یه غریبه گفتی یادم نمیاد و تموم شد رفت ؟
گذاشتی از شهر رفتی ۲ ساله خانوادت رو ندیدی ؟!
کس نگو گالیور
اومدی داستان متفاوت بنویسی همه باهات همدردی کنن ؟ blum3
اول یه نکته بگم : تو کانادا تو این حالت تو حکمت اعدام بود !! مزاحم سکس بشی حکمت اعدام !
اگه داستان ذهنت نباشه !! بد شرایطی … خواهرت جلو چشات اوه اوه نگووو … ب نظر من پسرکو باید بکشتیش …هیچی توش نیس تو ایران مثله ناموسی !! ولی گذشت دیگه ! پس بخواب
الان ینی مادرت خونه تنهاست ؟؟
حوصلش سر نمیره ؟؟
به دامادتون بگو بره با مامانت بازی کنه!!! kiss3
از “دیوار رفتم تو” دیدم کسی نیس!
از “در رفتم تو” صدا ازتو اتاق میومد!
با دیود کاپرفیلد نسبتی نداری؟
تا اون موقه فکنم یه 40 دیقی گذشت تارسیدم به اتاق
تو که سه توسه از در و دیوار رد میشی چطور 40 دیقه طول کشید؟
خودم نگه کردم چاقو تو شکمم بود!
مثلا قصه درام نوشتی؟ حالم بهم خورد توهمی بدبخت
خواهرت اون کارو کرده تو چرا گذاشتی رفتی میموندی دهنشو سرویس میکردی والا
ی چیزو خوب فهمیدم که مردای ایرانی مثل قبل نیستند خیلی کم پیدا میشه کسی غیرت داشته باشه دمت گرم که آبروداری کردی. مرد وقتی آبروش بره از سگ پست تر میشه…
اما داداش ی چیز میگم بهت برنخوره تو باید به دامادتون میگفتی هرچند بد میشد اما چه دلیلی داره اون صبح تا شب جون بکنه بعد بکنه تو شکم اون بی شرف که برو کس بده و جندگی کنه مگه اون مرد چه گناهی داشت؟
و ی چیز دیگه گل پسر نباید مادرتو تنها میگذاشتی
هرچقدر هم که بد بود شرایط مادرت که مقصر نبود اونم بیخبر بوده
یا برگرد سر خونه زندگیت یا کلا بیخیال گذشتت شو تو دنیا هیچکس خانواده خود آدم نمیشه
اگر دلت خواست درد دل کنی پیام بده خصوصی تا با هم صحبت کنیم
این روزا مشکلات زیاد شده هرکس رو که ببینی دنبال راهی برای فرار ازشونه بجای اینکه حلشون کنه
منتظر پیامتم داداش
وقت خوش
قبل ازنوشتن داستانت فیلم فریادزیرآب رونگاه کردی؟نتیجه گیری هم بلوف فیلم فارسی اومدی هم خواهرت بله تشریف دلره.مبارک باشه. ولی اخلاقیش اینه جدابشه بعدتا میتونه بده مال خودشه.
مشکل تو اینه که خواهرت داره میده و تو کاری نمیتونی بکنی پس یا باهاش منطقی صحبت کن و خطرات روابط بدون کاندوم رو گوشزد کن یا اینکه تو هم برو بده
من جای تو بودم خودم هم یه دست کامل هر روز خواهرم رو از کوس و کون میکردم تا دیگه هوس کیر غریبه نزنه سرش
مرض منحرفا این حرفها چیه من جای تو بودم خواهرمو می کشتم پسره بی غیرت کلا تو ایران ما مردان و پسران بی غیرتن
واقعا دوره این جاهل بازیا گذشته … هر کاری راه داره و هر مشکلی با منطق قابل حله …
من مخالف ناموس پرستی نیستم ولی حتی تو بدترین شرایط هم باید با منطق برخورد کرد
کیرم دهن اون جنده که بس کسش میخواریده سگ گوزش گرفته خواسته بره زیر یه تولش باد کسشو بخوابونه…کیرم دهن اون شوهر قرمساقش که عرضه دوساعت تخم و سوسیس نداشته بزاره تو فر کسکش درجا میریده…ای خاک تو اون دهن خیانت کارایی که زر مفت بی خودی میزنن کسکشا شما که کس و کونتون میخواره گهوبیشتر از هیکلتونو میخورین میرین همچین غلطایی میکنین که یه جنده و توله ی دیگم روشون تو هم باز بشه…ای کفتر تو کسش بال بال بزنه برینه تو دهنش که اینقدر بیشرفه
همه داستانها شبیح به همه.و همیشه تو اتاقی که دارن سکس میکنن کنار در بازه
واقعا چه بر سر مردا و جوونای ایران اومده(البته نه همشون)غیرت رفته تعصب رفته.اونایی که میگن مال خودشه عزیز من یکی دیگه جون میکنه خرج تعمیر و نگهداری کس و کون زن میده.یکی دیگه بیاد مفت بکنه.من یکی میشناختم شوهره زنه خوشتیپ پولدار.زنه با یکی دوست شده بود بعد زنه واسه من تعریف کرد میگفت دوست پسرم میگفت حق نداری به شوهرت بدی.از کون تا حالا به شوهرش نداده بود اما لوله نفت میرفت داخل کونش از بس پسره گشادش کرده بود.تازه کتکش هم میزد لباساشم براش میشست.شوهرش خرجشو میداد یکی دیگه حالشو میکرد.شوهره هم روحش خبر نداشت.ولی زنه عادت داشت به زیر خواب بودن و خفت کشیدن.اما تو عزیز من خواهرت کس داده چاقو هم خوردی بعدش از شهرتون رفتی.اگه راست گفتی که نگفتی باید اول یه کنده درخت کاج (صنوبر هم باشه اشکالی قابل قبول هست)میتراشیدی به شکل دیلدو ولی مثل گرز خار داشته باشه میکردی تو کس و کونش که جر بخوره بعدش هم یکاری به سرش میاوردی که دیگه کسی نتونه نگاش کنه.فرار کردی!چاقو خوردی!خب یه کون هم میدادی که مدیونش نباشی. biggrin
این اصلا داستان سکسی نبود حالا که چی خواهرت جنده بود چیکار کنیم
چی بگم والا… خییلی تاثر انگیززززز بود
پیش میاد دیگه شاید دلش خواسته به یکی غیر از شوهرشم بده واسه تنوع!!!
الان این موارد خیلی دیده میشه عزیزم
ﺍﻟﻦ ﻛﻤﺘﺮ ﺯﻥ ﻳﺎ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﻴﺪﺍ ﻣﻴﺸﻪ ﻛﻪ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻦ ﺍﻟﺎﻥ ﺑﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﺠﺮﺩﻡ و ﺟﻬﺎﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﻥ ﻳﺎ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﻜﺲ ﺑﺎ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺳﺖ ﺑﻴﻮﺟﻮﺩﻫﺎﻱ ﺣﺮﻭﻣﺰﺍﺩﻩ ﻫﻤﻴﻨﻪ واقعيت
نمیدونم…
شاید مقصر شوهر خواهرته که زیادی ازادش گذاشته!
من اگه جای تو بودم وقتی خواهرمو تو اون وضع میدیم اول ازاون ک به خانوادم و شوهرش میگفتم ک چه گوهی هست بعدم اون پسره کثافتو لو میدادم…
عجب خل بازی دراوردیا!
کسو شر نوشتی اگه این واقعیت بود پس چاخان نوشتن دیگه چیه
عمو موضوع داستان وقتی بهش فکر کنی عذاب اوره
اما برو یه کم انشا نوشتن تمرین کن تا بهتر بنویسی
چی پیش خودت فک کردی که اینو فرستادی واسه بخش “داستان سکسی” ؟؟؟؟؟؟؟
آخر داستان که یهو تو افق محو شدی جالب بود،کیر تو روحت با این کس شعرت لاشی
اگه شوهرخواهرت عوض بازی کردن با تو یکم با زنش بازی میکرد کار به اینجا نمی کشید.
داداش سکته نیس در کمال خونسردیم تایپ کردم…ولی آره سکته آوره که چی به سر این قوم باستانی اومده…که امثال هرزه و آشغالایی مثل اینا و طرفداراشون به کارشون افتخار کرده و حمایت میکنن…حتی حیواناتم به حریم ارزش قایلن…ولی چقدر انسان از آدمیت به حیوانیت سقوط کرده؟
دروغ خوبی نبود عزیز باید بیشتر روی نگارشت کار کنی nea
جدا از همه این ها مث اینکه دوستان وقتی یه داستان میخونن به اسم نویسندش نگاه نمیکنن.
این اقای علامت سوال بارها توی این سایت داستان گذاشته و الانم یکی از نویسندگان سایت به حساب میاد…و هر سری هم یه مشخصات داره.
amochangiz: دوست عزیر کانادا یکی از کشورهای ازاد و صاحب دموکراسی هست و اونجا مجازات اعدام ندارن اونم واسه مزاحمت.اما بلاخره انجا به خاطر ورود به حریم شخصی افراد میتونستن ازش شکایت کنند و حتی زندانم داره خواهرشم میتونست شاکی بشه پیاز داغشو خیلی زیاد کردی؟
و اما راجب داستان درسته نویسنده داستان با دامادشون رابطه خوبی داشته ولی این دلیل نمیشه که دامادتون هم حتما با خواهرت رابطه خوبی داشته و چون ازداواج یه رابطه دو طرفه ست و اگه طرفی به خطا رفت با خیانت کرد حتما دو طرف در این قضیه و مشکلات دخیل بودند.من فک میکنم با این کار هم زندگی خودت و همه زندگی خواهرت و خانواده تو تباه کردی تازه شانس آوردی چون اگه اونجا مرتکب قتل میشدی الان حکمت اعدام بود و بدون شک مادرتم برای همیشه داغدار میکردی بهتر این بود که با خواهرت مفصل حرف میزدی و ازش توضیح میخاستی و حرفاشو میشنیدی البته فرض من بر این بود که داستانت حقیقت داره.
باید خار مادر پسر رو میگاییدی تو هم چاقو میکردی تو کونش
یه چیزی اینجا عجیب هست برای من
چرا همه داستانو میخونن بعد احساسی نظر میدن
اینا بیشترشون خالی می بندن چون با این کار شهوتی میشن
خودشون خالی میکنن
شاید پسره که کس میکرده نمیدونسته خواهر شما شوهر داره .
پدرجان حداقل میذاشتی خواهرتو بکنه بعد میرفتی داخل که حداقل فحشت نده پسرجان عجله کار شیطونه مسئلتون مسلمان چرا گذاشتی شیطان بجات تصمیم بگیره باید پارو نفس عماره میذاشتی وعوضش یه فیلم سوپر زنده میهمان ملائکه میشدی
کار اشتباهی کردی دوست عزیز باید میموندی جلو اشتباه خواهرتو میگرفتی حالا به هر روشی که شده (dash)
کونت درد نکنه با این متن طلاییت. چقدرم سکسی بود.