دادن مامان به دوستانم در منزل

1392/09/29

من و داداش و مامانم با هم زندگی می کردیم . من که از سربازی اومدم داداش کوچیکه ام رفت خدمت . من اسمم فرشید و مامان اسمش فرشیده هست . من 21 سالمه و مامان 47 سالشه . داداش فرید منم که تازه رفته خدمت حدود 19 سالشه . بابام مرده و مامانم دبیر باز نشسته دبیرستانه . از اون زنای خشن و استواره . روحرفش نمیشه حرف آورد . خیلی هم راحت تو خونه پیش ما می گرده . ما دیگه عادت کردیم . جرات نداریم بهش بگیم بالای چشمت ابروست . از اون زنای شوخ و شنگ و اهل حاله . وقتی عروسی و جشنی میشه اوه بیا و ببین از یه دختر جوون هم سکسی تر میشه . چه رقصایی می کنه . چه چکمه ها و جورابایی می پوشه . همش با خودم فکر می کردم اون با این اوضاع و احوال یعنی می تونه دوست مرد یا پسر نداشته باشه ؟/؟ من که به دیدن اون گاهی وقتا به هوس میفتادم . یه نکته دیگه این که اون خونه کاملا لخت پیشم می گرده و پیش داداش منم همین طور . از منم می خواست واسه این که یه دست باشیم منم مثل اون لخت بگردم . اولش سختم بود و اعتراض می کردم ولی بعدش مجبورم کرد . ولی من سعی می کردم زیاد نگاش نکنم که یه وقتی کیرم شق نکنه
. چون مامان اگه می فهمید من به دیدنش به هیجان میام شاید از دستم خیلی عصبانی می شد . اون خیلی زور می گفت و می گفت حرف حرف منه . وقتی ازش خواستم که به مناسبت تموم شدن خدمتمون از دو تا از دوستام که از روز اول تا آخر خدمتبا هم بودیم دعوت کنم خونه مون و یه شب شام دور هم باشیم و اونم زحمت پذیرایی شو بکشه بهم گفت به یه شرط تمام این بساطو جور می کنه که اخم نکنم و ناراحت نشم از این که مادرو می بینم که سکسی و فانتزی می گرده . … البته من که جرات اعتراض و نهی از منکر کردن رو نداشتم ولی اون حتی دوست نداشت که ناراحت شم . یادم میاد تو یکی از این عروسی ها که مامان کاملا از کمر لخت بود و نصف سینه اش بیرون زده بود و کل پاهاش تا یه وجب بالای زانو لخت بود و با یه پسره که یک سوم خودش سن داشت می رقصید من از ناراحتی یه گوشه کز کرده بودم و اون توقع اینو هم نداشت . در هر حال اون روز که شبش دعوتی داشتم یه روز پنجشنبه بود . مامان بیشتر از اون که بخواد در فکر بند و بساط مهمونی باشه بیشتر به خودش توجه داشت که چه جوری خودشو خوشگل کنه . مرتب می رفت جلو آینه و سکسی ترین لباساشو می پوشید و ازم نظر می خواست . مگه من جرات داشتم اعتراض کنم . هر لباسی که می پوشید ازش تعریف می کردم ولی داشتم حرص می خوردم چون این دوستایی که من داشتم از اون هیز های چشم چرون بودند . بالاخره مامان یه لباسی انتخاب کرد که فکر کنم جنده های رژیم گذشته تو جنده خونه ها این جور لباس نمی پوشیدند . یه پیرهن خیلی خوشرنگ یک سره ای تنش کرده بود که پشتشکاملا لخت بود و اون پارچه فقط کونشو تا اون قسمت زیر پوشش می داد . از جلو هم که نیمی از سینه هاشو انداخته بود بیرون و از گردن تا خط سینه اش لخت بود . آستین هم که نداشت . با این حساب یه تیکه لباس قرمز خوش رنگ به علامت ال انگلیسی تنش کرده بودکه این در حالت نشسته اش بود . دندون رو جیگر گذاشتم . همونجوری که سهیل و سامان دندون رو جیگر گذاشته بودند و از همون لحظه اول داشتن به کون بر جستهمامان نگاه می کردن تا ببین چیزی رو میشه دید یا نه . من اونا رو می شناختم . ناسلامتی چند سال همکلاس بودیم و تو خدمت هم با هم بودیم و درددل می کردیم . وقتی پای کوس در میون باشه و عشق و حال , کیر که دیگه رفاقت نمی شناسه . میخواد بره جایی که عشق و حالشو بکنه . لباس مامان طوری بود که خیلی راحت می شد اونو گایید . یعنی کافی بود اون دامنه چسبون پیر هنشو از خط زیر کون بدی بالا . نیاز به پایین کشیدن شورتش هم نبود از کناره ها می تونستی خیلی راحت فرو کنی تو کوسش . این سهیل و سامان هم آفت این کارها . کوس خلی من این بود که می خواستم پیش دوستام افه بیام و گفتم که من و مامانم خونه کنار هم لخت لخت می گردیم . انگاری انتظار داشتند که مامان من کنار اونا هم لخت بگرده .من و سهیل و سامان کنار هم نشسته و از خاطرات دوران سربازی می گفتیم. اون دو تا هم تا می تونستند پیش مامان خالی بندی می کردند . دگمه هایبلوزشونو تا ناف باز کرده و سینه چاک شده بودند . می خواستند دل مامانو ببرن . مامان هم خیلی به اونا حال می داد . زیاد خالی بندی می کردند و از دلاوریهای خود تو خدمت می گفتند و از این که چقدر سر فرماندهان خودشونکلاه می ذاشتند . مامان هم با دقت به حرفشون گوش می داد . نمی دونم چرا فرشیده جون به اونا رو می داد و با حرفاشون می خندید . طوری دولا راست می شد که اونا رو به هوس بیاره . وضعیت طوری شد که مامان کنار اونا نشسته بود و گرم صحبت شده بودند و مادرم ازم خواست که برم چایی و شیرینی بیارم . اولش میوه آورده بود . قبل از این که دستورشو انجام بدم از داخل همون آشپز خونه یه خورده گوش وایسادم که ببینم چی دارن میگن . داشتن از صفا و صمیمیت مادرا و پسرا می گفتند البته اولش سهیل گفت شما خیلی خوشگلین . بزنم به تخته هنوز جوون موندین . این روزا پسرا و مادرا رابطه ای خیلی صمیمانه دارن . هم من و هم سامان طوری با مادرمون صمیمی هستیم که هر وقت بابا خونه نیست لخت لخت می گردیم و وقتی اون میاد یه شورت پامون می کنیم چون یه خورده فر هنگش باهامون فرق می کنه . مامان هم از اونجایی که می خواست خودی نشون بده با این که بهم سفارش کرد در مورد لخت گشتنمون تو خونه چیزی به دوستام نگم خودش زود تر موضوع رو پیش کشید و واسه این که کلاس بذاره گفت چه جالب اتفاقا من و فرشید هم با هم تفاهم داریم و فر هنگمون بالاست … سامان هم ادامه داد که دست بر قضا ما در خیلی از مهمونیهای خونوادگی همه با هم لخت میشیم و این مسائل واسه مون حل شده . از اون دور می دیدم که چه جوری به اندام مامان خیره شده و با نگاهشون داشتن اونو می خوردند . سامان : حیفه اندام به این خوشگلی و بدن کشیده و موزونی که دارین تو پرده و حجاب باشه … -یعنی شما از این حالت من خوشتون نمیاد ؟/؟ سهیل : چرا ولی به نظر شما اگه نصف ماه یا خورشیدو یه ابری جلوشو بگیره بهتره یا تمام و کامل مشخص باشه ؟/؟ … مامان فرشیده :خب معلومه دیگه اون جوری که کاملا توی دید باشه زیبایی بیشتری داره -شما نمی خواین زیباتر به نظر بیاین ؟/؟ واقعا حیفه . . سریع با وسایل پذیرایی رفتم پیش مامان . یه نگاهی بهش انداختم که دوزاریش افتاد واونم یه اخمی بهم کرد که پنج زاریم افتاد . حس کردم که هیچ کاره ای نیستم و هیچ غلطی نمی تونم بکنم و هر کاری که بخواد انجام میده . مامان خودشو بهشون نزدیک کرد . طوری رفتار می کرد که انگار داره خودشونو میندازه تو بغل اونا … ای ای ای اونا واسه کوس داشتند هلاک می شدند و مامان این قدر راحت داشت خودشو تسلیم اونا می کرد . مامان رفت وسط اون دو نفر نشست رو ساق پای دوتایی شون . من در یک متری اونا بودم . -ماه به یه شرطی حاضره تمام و کمال خودشو نشون بده که اونایی که اونو می بینن و از نورش استفاده می کنند هم کاملا نپوشیده باشن . سهیل و سامان مثل خر داشتند کیف می کردند . اونا به خوابشون هم نمی دیدند که اینقدر راحت بتونن با یه زن حال کنن . فرشیده فتنه گری رو شروع کرده بود . رفت رو دسته مبل نشست و کمر لختشو و قمبل باسنشو نشون دوستام داد . آب از لب و لوچه پسرا آویزون شده بود . کارد بهم می زدی خونم در نمیومد . سهیل دستشو گذاشت رو کون مامان -ببین می تونی از زیر, این دامنه چسبونو بزنی بالا ماه بیشتر نمایون میشه . سهیل دامنه کوتاه پیرهن مامانو زد بالا . کون سفت و سفید و بر جسته مامان یه سره مشخص شد . سامان اومد جلو و قاچای کون مامان رو به دو طرف باز کرد. -چه جالب و هیجان انگیز اون زیر شورت هم ندارین . -لزومی نداشت شورت پام کنم . تازه پیرهنمو هم می تونین بدین بالا و ببینین که این جنسی که در اختیار شماست چه جنسیه . پیرهن مادرو دادن بالا از کمر که لخت بود و از طرف شکم هم که تا سر سینه هاش بود وقتی که اونو از سرش در آوردند و چشموشون به سینه های درشت سایز 75 مامان افتاد و این سینه های درشتشو بدون سوتین خیلی قرص و محکم و شکیل دیدند دهنشون از تعجبوامونده بود . -فرشیده خانوم یه اسپند واسه خودتون دود کنین شما واقعا محشرین . این ننه ای که مدام بهم سر کوفت می زد و حالمو می گرفت معلوم نبود چرا این قدر خودشو در مقابل این دو تا شل نشون میداد . نکنه یه وقتی بخوان یه پیشرفتهایی داشته باشن . من می دونستم مامان هر جوری شده یه جایی بالاخره سیاست و بر خورد تندشو نسبت به همین دو تا جوونهم که خیلی بهشون علاقه نشون میده نشون میده … ولی کاشکی کارشون به سکس نرسه . و من اونجا شاهد اون خشونتش نباشم . زمانی که دیگه کار از کار گذشته . مادرمو کاملا لخت کرده بودند . من فقط همین طور داشتم تماشا می کردم . -فرشید برو از رو میز توالت اون خوشبو کننده زیر بغل و عطر بدن و اون یه عطر دیگه ای که آقایون خوششون میاد بیار -مااااماااااان -مامان و زهر مار . باید لذت ببری که مایه سربلندی پیش مهموناتم . باید خوشحال باشی … وقتی برگشتم دیدم مامان داره اونارو لخت می کنه . حالا دیگه سه تایی شون لخت بودن -فرشید اگه دوست داری می تونی تو هم لخت شی . از دست این مامان خانومی کفری شده بودم . اولش اختیاری با آدم بر خورد می کرد ولی اگه انجامش نمی دادم اجباری می شد . وقتی گفت می تونی لخت شی یعنی باید لخت شی . راستش حوصله شو نداشتم . ولی چند لحظه بعد با تشر بهم گفت بهت میگم لخت شو . سه سوته خودمو لخت کردم . راستش وقتی می دیدم دوستا ی هیزم چه جوری به کوس و کون مامان خیره شدن نمی تونستم نزدیک اونا بشینم و این شاید همون چیزی بود که اون سه تا می خواستند . رو یه کاناپه یا مبل سه نفره نشسته بودند و مامان وسطشون بود . بد جوری ناراحت بودم و حسادت هم می کردم . حالا که مادرمو وسط اونا می دیدم بیشتر قدر لحظه هایی رو که با هم و در کنار هم لخت بودیم و سر خری نداشتم می دونستم . سهیل و سامان طوری روی مبل لمیده بودند که انگاری قهوه خونه مش قنبره . کیرشون سر به هوا و خیلی شق شده بود. نگاه فرشیده به کیرشون بود . سهیل و سامان و مامان سه تایی داشتند در مورد جوانان اقتصاد و مشکلات اجتماعی و زیر ساختهای جامعه برای رفع این مشکلات حرف می زدند . یه سری حرفای بی سر و تهی می زدن و در حین حرف زدن فقط نگاهشون به وسط بدن طرف بود . از اونجا بحثو کشوندن به از دواج و روابط پسر و دختر . -فرشیده خانوم یه جوون براش سخته با این مشکلات روز و مسائل اقتصادی بره زن بگیره -اینجا یه سری ازافراد جامعه یعنی خانوما وظیفه خطیری رو دوششونه . کف یه دستشو دور کیر سامان و یکی دیگه رو دور کیر سهیل حلقه زد . واییییییی باورم نمی شد . واسه چی مامان . تو این قدر عشق کیر داشتی و من نمی دونستم ؟/؟ -دست گلتون درد می گیره فرشیده خانوم -پس شما چیکاره این ؟/؟می تونین بهم انرژی بدین . سهیل دستاشو گذاشت رو سینه های مامان و لبشو بوسید و سامان هم کف دستشو گذاشت رو کوس مامان . صحنه خیلی هیجان انگیزی شده بود با این که خیلی کفری شده بودم ولی دستم رفت رو کیرم .همه مون لخت و لخت بوده و من با حسرت به اونا نگاه می کردم . چی می شد که منم جای یکی از مهمونها بودم . یهو مامان رفت وسط پذیرایی و یه چرخشی به اون کون و کپلش داد پاها و دستاشو ستون کرد و یه هشتی از خودش درست کرد و مثل فرماندهان جنگ شروع کرد به امر و نهی کردن . -سهیل و سامان بیایین جلو زودباشین کوس و کونمو لیس بزنین … با این که دوست نداشتم مامانو زیر کیر دوستام ببینم ولی از این بر خورد خشنش که داشت روی دوستامو کم می کرد خوشم میومد . راستش هیچوقت گاییده شدن مامانو ندیده بودم و اصلا فکر نمی کردم تو این خطها باشه ولی سهیل رفت زیر دراز کشید و سامان هم رفت پشتش و زبونشو گذاشتن رو کوس و کون مامان . فرشیده جون با اون سنش هیکلی مثل رخش داشت و انگار مثل ژیمناست کارا فعالیت می کرد . دستشو گذاشته بود رو سینه هاش و چه جورم باهاشون ور می رفت . دهنم آب افتاده بود . مامان نامرد یه تعارف به این پسرت نمی کنی . اگه می دونستم این قدر عاشق کیری که خودم زود تر از اینا حالتو جا می آوردم . من شده بودم پادویاونا . -فرشید برو از رومیز توالت کرم جوانه گندمو بیار . همون که رنگش صورتیه … طوری امر و نهی می کرد که حرف دیگه ای نمی تونستم بزنم . -سامان بمال به کونم … خیلی از این سیاست مامان جون خوشم میومد . حالمی کردم . سهیل زیر دراز کشید و سامان هم پشت مامان . سهیل کوس مامانو می گایید و سامان هم کونشو . نزدیک ترین جایی که می تونستم قرار گرفتم تا بتونم صحنه رو از نزدیک ببینم . کیر کلفت سهیل که خیلی راحت تو کوس گشاد مامان جا شد و سامان هم پس از این که سوراخ کونمامان و سر کیر خودشو به کرم آغشته کرد نوک کیرشو به سوراخ کون مامان فشار آورد و همون اول نصف کیرش خیلی راحت رفت تو کون مامان… یعنی مامان من از اون حرفه ایها بود و من خبر نداشتم ؟/؟ یا این که اون وقتا که بابا بود حالشو جا آورده و اونو این جور گشادش کرده . ولی به کیر خودم که نگاه می کردم اونو خیلی دراز و کلفت و قبراق تر از کیر دوستام می دیدم . صورت فرشیده جون نشون می داد که داره حال می کنه . ولی غرورش اجازه نمی داد که هوسشو بریزه بیرون . -جاااااان عجب کون مشتی داری فرشیده خانوم -سامان از کوسش بگو نمی دونی چقدر داغه . نیمساعتی که مامانو گاییدن تازه خانوم هوس کرد که پسرا بر عکس شن. انگار خودش از یه حالت قرار داشتن خسته نشده بود . کیر با یه سرعتی

نوشته:‌ سمیر


👍 6
👎 14
590746 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

407888
2013-12-20 17:20:37 +0330 +0330
NA

وایییی

0 ❤️

407889
2013-12-20 17:21:02 +0330 +0330
NA

وااااااااا

0 ❤️

407861
2013-12-20 18:07:37 +0330 +0330
NA

عنوان مستجلقانه بود از نوع حادش. نخوندم

0 ❤️

407862
2013-12-20 18:17:30 +0330 +0330
NA

برو یه فکری به حال مغزت کن

0 ❤️

407863
2013-12-20 18:23:48 +0330 +0330
NA

ننتو… ودیگر هیچ

0 ❤️

407864
2013-12-20 18:45:24 +0330 +0330
NA

انقد این چند وقت کس شعر خوندم که الان رفتم اولین داستان اپلود شده تو سایت رو بخونم

0 ❤️

407865
2013-12-20 20:33:21 +0330 +0330

جلق الجالق ! ! !
مامان کس گونده ای داریا ا ا !

0 ❤️

407866
2013-12-20 23:39:44 +0330 +0330
NA

خاک تو سر اخمقت کنن .مادر قهوه.

0 ❤️

407867
2013-12-21 02:36:36 +0330 +0330
NA

حيف خاك و كود كه بريزن رو سر تو حيف فحشي كه به تو بدن…

0 ❤️

407868
2013-12-21 02:43:00 +0330 +0330
NA

عالی بود آبم اومد

0 ❤️

407869
2013-12-21 03:47:42 +0330 +0330

حالم بهم خورد بسکه از بی غیرتی و سکس با محارم خوندم،،،،حالم بهم خورد،،،،،،،ینی تو این مملکت در طول شبانه روز یه سکس سالم اتفاق نمیافته،،،
عجب…

0 ❤️

407870
2013-12-21 06:08:55 +0330 +0330
NA

مريييييييييييييييييض

0 ❤️

407871
2013-12-21 06:10:32 +0330 +0330
NA

واي…واقعاخدايه اين خلقتش فخرفروخته.???

0 ❤️

407872
2013-12-21 06:21:57 +0330 +0330
NA

منم هم دوره خدمتیت هستما دعوتم کن بیام جان همون مامانت

0 ❤️

407873
2013-12-21 07:12:50 +0330 +0330

ф эю ъы

0 ❤️

407874
2013-12-21 09:34:11 +0330 +0330
NA

عاغا جان قبوله تو بی ناموس و زنا زاده ای دیگه انقد به خودت فشار نیان تخمات نترکن

0 ❤️

407875
2013-12-21 09:49:00 +0330 +0330
NA

همونی که hanter گفت کافیته شک دارم ننه داشته باشی زیر بوته ای …

0 ❤️

407876
2013-12-21 10:09:01 +0330 +0330

اين باسه جقيا خوبه،بخونيد جق بزنيد آفرين

0 ❤️

407878
2013-12-22 18:35:21 +0330 +0330
NA

خیلی به خودتون افتخاركنیدآخه دست هرچی بی شرفه ازپشت بستی اگه خودتو جلو مادرت میكردن دیگه محشر بودحقته این بلاسرت بیاد

0 ❤️

407879
2014-01-05 08:29:30 +0330 +0330
NA

تو که میدونستی مادرت میخاره گوه خوردی مهمان دعوت کردی پس قبول کن کوس کشی مادرت و کردی. ضمنا مادرها اینقدر که از پسر بزرگ حساب میبرن از شوهرشون نمیبرن البته تو این موارد . بی غیرتی از خودته

0 ❤️

407880
2014-06-26 23:37:23 +0430 +0430
NA

ارزش داره بخاطرهزینه سربازی برا ننت کس کشی کنی

0 ❤️

407881
2014-07-18 17:19:57 +0430 +0430
NA

بدبخت تو که فقط مامانت میدانه پدرت کیه و به دروغ بهت گفته پدرت فوت شده .چون تو و داداشت حاصل یه عشق نامشروع بودین و پدرت داره دورادور مخارج زندگیتون رو میده و مادرت به دروغ گفته بازنشسته است.پس مادرتو زیر فشار بزار تا واقعیت رو بهت بگه.

0 ❤️

407882
2014-08-20 16:41:20 +0430 +0430
NA

عجب داستان کیری

0 ❤️

407883
2014-11-06 06:42:10 +0330 +0330
NA

واقعا باید اون روزی رو گایید که تو متولد شدی. کسکش diablo

0 ❤️

407886
2015-05-06 09:52:52 +0430 +0430

جووووووووووووووووووووووون مامان منم به دوستام کس داده ولی یواشکی

0 ❤️

407887
2015-08-11 19:00:53 +0430 +0430

ت ت ت … تخمی-تخیلی-تکراری
مزخرفم حدی داره.گیریم عاشق سکس با مادرتی! (بعضیا مریضن) این دیگه نوشتن داره؟!!! اسم خودتو مرد میزاری؟ dash1 help

0 ❤️

529115
2016-01-21 20:34:39 +0330 +0330

عزيزم انقدر مزخرف مي گي ماليات بر ارزش افزودش رو هم پرداخت مي کني؟!؟!؟!

0 ❤️

529117
2016-01-21 20:39:00 +0330 +0330

بنظر تون چرا واژه مامان هي تکرار مي شد؟!؟!؟!انگاه يه بچه پنج ساله داره از مامانه گم شدش صحبت مي کنه؟!؟!؟!همه اينا براي اماده کردن ذهن مخاطب هست که در اينده بتونه کاراي داغون انجام بده کلا ادما بعد خوندن اين داستان سه دسته مي شن 1-يا با محارمشون حاضر مي شن همچين کاري انجام بشه و 2-افرادي که تو ذهن خودشون جونمرد مي شن به خودشون مي گن مردم دارن ننشونو تو ويترين مي زارن که مردم بکننش حالا ما چهار تا دختر خيابوني بلند کنيم به کسي بر نمي خوره 3-افاردي که کلا هيچ اثري روشون ندار(اين افراد محدودن چون که دارن اگاهانه اين متون رو مي خونن و مي دونن که اين جور چيزا از همون اول هم مشکل داره)

0 ❤️

529837
2016-01-31 15:55:34 +0330 +0330

آغا من تا نصفش خوندم ببخشید که کسشر بود بقیه رو نخوندم.

یه سوال …

اگه آدم لخت بشه کلاسش بیشتره یعنی با کلاس تره؟

اگه اینجوره دانشگاه ما کلاسش خیلی بیشتره ها

0 ❤️

537523
2016-04-16 14:35:25 +0430 +0430
NA

حاوی واژه غیر مجاز …!!!ادمین نظر منو تایید نکرد چون با چیزهایی که دنبالش هستید مغایره.باشه

0 ❤️

557268
2016-09-20 21:12:54 +0430 +0430

کلید دولت تدبیر و امید تو ماتحت برا نوشتن یه دستی این اراجیف! از همون اول مشخصه که هواست جمع نبوده و سر انتخاب گلنار یا شامپو بچه، پشکل تو سرت درگیر بوده. آخرش مادرت “از اون زنای خشن و استواره” و “روحرفش نمیشه حرف آورد” یا “از اون زنای شوخ و شنگ و اهل حاله”؟! اجتماع نقیضین تو کونت!!!

0 ❤️

593039
2017-05-01 22:14:00 +0430 +0430

خودت تنهایی جغ زدی و اینا رو نوشتی???

0 ❤️

709604
2018-08-11 12:00:16 +0430 +0430

این داستان شاهکاره…
بی نظیر ترین داستان سکسیه تو این سایت…
من اصلا بی غیرت نیستم…خیلیم تعصبیم…
اما حدود ۵ ساله این داستانو میخونم…
شاید پنجاه بار با این داستان ارضا شدم…
فوووق العادس…نویسندش بیشتر از ی جقیه…
کاملا قضیه روانشناسیه…

0 ❤️

732843
2018-11-29 21:19:34 +0330 +0330
NA

فقط میتونم بگم ننه ذهنتو یدستی به صورت پر تف و استقامتی به صد و یک روش ممکن و غیر ممکن و دیگر هیچ

0 ❤️