دادنی رو باید داد

1397/09/27

سلام من اسمم طنازه ۲۷ سالمه و تو یه شرکت مهندسی کار میکنم . نه چاقم نه زیاد لاغر و ورزش هم میکنم و یه مدت توی تیم والیبال پاسور بودم و الانم بدنسازی کار میکنم . به پایین تنه و رون و باسن خیلی اهمیت میدم و موهامم اکثرا میذارم بلند باشه . اهل لاشی بازی و پسر بازی و این کارام نیستم و روابط محدودی با جنس مخالف دارم . چند بارم محل کارمو بخاطر همین مسئله عوض کردم و کلا از روابط مسخره و بزن دررو حالم بهم میخوره .
حالا همه اینا رو گفتم که بگم من که اینهمه ادعام میشد و بقول معروف آب از دستم نمیچکید چطور وا دادم و با محرم ترین فرد زندگیم یعنی برادرم رابطه جنسی برقرار کردم.

اون سال تابستون که قرار بود برای مسابقه برم همدان مربیم گفت سه کیلو باید کم کنی و روی عضلات باسنتم باید بیشتر کار کنی . یه برنامه غذایی عجیب غریبم بهم داد و قرار شد تا یه ماه دیگه خودمو برسونم . خلاصه صبح و بعدازظهر کارم شده بود دراز و نشست و حرکتای ترکیبی و کار روی عضلات پایین تنه . توی خونه بهترین گزینه برای کمک کردن و همراهی برادرم رضا بود که اونم جودو کار میکرد و بدن آماده ای داشت . موقع تمرین ازش میخواستم بیاد پاهامو بگیره دراز و نشست برم یا از پشت روی پاهام بشینه تا برای کمک به عضله باسن بالا تنه رو بالا بیارم . یه سری نرمشا و حرکات پیچیده هم خودش یادم داده بود که با کمک خودش انجام میدادم .
خدایی خیلی منو تشویق میکرد و بهم انگیزه میداد که ادامه بدم و کمکم میکرد تا به وزن و فرم ایده آل خودم برسم . توی همین روزا بود که اولین برخوردای غیر طبیعی بین ما پیش اومد و ما که تا الان فقط خواهر برادر بودیم یکم نگاهمون نسبت به هم عوض بشه. یه بار که داشتم دراز و نشست میرفتم و حدود چهل تا رفته بودم و حداقل سی تا دیگه باید میرفتم از خستگی و فشار پاها از هم باز شده بود و هرکاری میکردم نمیتونستم پاهامو ببندم و به سختی داشتم ادامه میدادم . ده تای آخر با هر زور و مکافاتی بود رفتم و پاهام کامل از هم باز شده بود و آخریشو که رفتم خودمو انداختم رو زمین ولو شدم و رضا همونطور پایین پاهام ایستاده بود و داشت منو نگاه میکرد و انگار چیزی میخواست بگه . بلند شد بره گفت خشتک شلوارتو بدوز ! دست بردم وسط شلوارم یه دفعه خشکم زد . اندازه کف دست خشتکم پاره بود و من متوجه نبودم و تمام این مدت جلوی رضا با پاهای باز داشتم پایین بالا میکردم . اتفاقا شورتی که اونروز پام بود به زور همه کسمو پوشش میداد . عجب سوتی بدی داده بودم و همش به این فکر میکردم رضا چه فکری پیش خودش کرده .
خلاصه اونروز گذشت و تصمیم گرفتم به روی خودم نیارم و تغییری توی تمریناتم ندم و ادامه بدم ، ولی کنجکاو بودم بدونم رضا اونروز چی دیده و چی فکر کرده . یه بار که دوباره داشتم دراز نشست میرفتم و رضا پایین پاهامو گرفته بود ، متوجه نگاهش به وسط پاهام شده بودم . پرسیدم : چیه نکنه دوباره پاره شده ؟ گفت نه دیگه پاره نیست !! هردو خندیدیم و ادامه دادیم. موقع حرکت باسن یکی دوبار برخورد دستاشو به باسنم حس کردم و احساس کردم عمدا داره این کارو میکنه . یه دفعه گفت بذار بشینم روی پاهات بالا تنه تو نگه دارم که بیشتر بتونی بالا بیای . من به شکم روی تشک دراز کشیده بودم اومد نشست یکم پایینتر از باسنم و دستاشو از زیر بدنم رد کرد و گفت خودتو بیار بالا . دستاش از همیشه به سینه هام نزدیکتر بود و خودمو که بالا میاوردم باسنم به زیر شکمش برخورد میکرد . چندین بار این حرکت تکرار شد و عرض بار اون یکم بیشتر میومد جلو و دستاشو به سینه هام نزدیکتر میکرد . توی آخرین حرکت دیگه دستاش کامل سینه هامو گرفته بود و خودشم نشسته بود روی باسنم . سی ثانیه توی همون حالت وایسادم و بعد ولو شدم روی تشک . دستاش هنوز زیر سینه هام بود و خودشم روی باسنم .
یه ذره احساس شرم همراه با یه کوچولو لذت اومده بود سراغم و میخواستم ببینم این رضا خان چی بارشه! وانمود کردم خیلی خسته شدم و نای بلند شدن ندارم و گفتم ماهیچه های پشتم گرفته . همون چیزی که انتظار داشتم از زبونش شنیدم و گفت بذار یکم ماساژ بدم بهتر میشه . با حرکت سر رضایتمو اعلام کردم و چشمامو بستم و منتظر شدم ببینم چیکار میکنه . شروع کرد به ماساژ دادن پشتم با حرکات انگشت و کف دستش . یه حرکات دایره ای و رفت و برگشت با دستاش انجام میداد و خون رو توی همه ماهیچه های پشتم وادار به حرکت میکرد . عجب حرفه ای بود و من خبر نداشتم ! این همه مدت یه ماساژور حرفه ای تو خونه داشتیم و من میرفتم بیرون پول میدادم واسه ماساژ و اسپا .
حرکاتش خیلی استادانه بود و سنگ زیر دستش موم میشد ، توی خماری این ماساژ حرفه ای بودم که گفت تیشرتت رو درار تا بهتر بتونم ماساژت بدم . گفتم من حال ندارم خودت درش بیار! ( اینم بگم خونه ما کلا دو طبقه بود و طبقه ما مستقل بود و مامان بابا خیلی به ندرت بالا میومدن و هروقتم میخواستن بیان قبلش میگفتن ) رضا دست برد تیشرتمو از زیرم آورد بالا و منم دستامو بالا گرفتم تا راحت از بدنم خارج بشه . بعدش گفت اگه دوست داری شلوارتم دربیار تا یه ماساژ کامل بهت بدم . گفتم شلوار نه زشته . گفت منکه نگفتم خشتک پاره جلوم طاقباز بشینی میخوام پشتتو ماساژ بدم ! پرسیدم رضا ؟ راستی اون روز خیلی ضایع بودم ؟ گفت کدوم روز ؟ گفتم خودت میدونی دیگه خودتو به اون راه نزن! گفت ضایع که نه ولی خب گذشت دیگه مهم نیست . بهش فکر نکن . +حالا چیزی دیدی یا نه ؟ - نه بابا چی باید میدیدم مگه ؟ + دروغ نگو دیدم چطور نگاه میکردی! -خب دیدم ولی نه همشو !! + همشو ؟؟ یعنی توقع داشتی همه شو ببینی ؟ - اه دختر چه گیری دادیا اصلا بیخیال ، حالا ماساژ میخوای یا نه ؟ + اگه راستشو بگی اونروز چی دیدی هرچی تو بگی! - هرچی من بگم ؟؟ + آره هرچی تو بگی ولی به شرطی که راستشو بگی ! - خب راستش دیدم دیگه ! یعنی بیشترشو دیدم ! + چیو دیدی ؟ - گیر نده دیگه حالا خب دیدمش دیگه + چیو دیدی ؟ - نانازتو !! موهاشم نزده بودی ! + پس خوب دقتم کردی ؟ خیلی بیشعوری!! - خب تقصیر خودت بود مگه من خشتکتو پاره کرده بودم ؟ حالا ماساژ بدم یا برم ؟

  • هرکاری دوس داری بکن ، تو که همه چیزو دیدی دیگه !!
    شروع کرد دراوردن شلوارم و پاهامو از زمین فاصله دادم تا کامل از پام خارج کنه . فقط یه شرت پام بود و یه سوتین نازک . گفت بذار بند اینو باز کنم اذیت نشی . سوتینو باز کرد و کارشو شروع کرد . از کف پا تا پشت کتفمو چندین با با حرکتای حرفه ای و دایره ای با دستاش رفت و برگشت و روی باسنم یه حرکات دایره ای خاصی انجام میداد و یه خورده هم لای پاهام وارد میشد نوک انگشتاش . حس آرامش و لذت داشت کم کم جای خودشو به شهوت میداد و حرکات دست رضا اطراف سینه و باسنم نشون میداد اونم شهوت بهش غلبه کرده . احساس کردم داره آروم آروم شرتمو میکشه پایین و از روی باسنم ردش کرد . دستمو بردم دستاشو گرفتم گفتم اونو نه! گفت من که همه چیزو دیدم دیگه نگران چی هستی؟ گفتم نه ! اونم بی توجه به من کارشو ادامه داد و خودمم دلم میخواست جلوش کامل لخت باشم ولی خب باید یکم ناز دخترونه چاشنیش میکردم!
    حالا دیگه لخت لخت جلوش دراز کشیده بودم و اونم حرکاتش دور باسنم متمرکز شده بود و داشت با حرکتای دستش لمبرهای باسنمو باز و بسته میکرد . دوباره دستش اومد سمت بالا تنه و رفت زیر سینه هام و شروع کرد ماساژ اونا. گفت اگه دوس داری برگرد اونورم ماساژ بدم! گفتم حال ندارم خسته ام! آروم دستشو انداخت زیر بدنم منو برگردونه ، گفتم رضا نه ! خجالت میکشم ! دستامو بردم جلوی کسم و سینه هامو گرفتم و آماده بودم کامل منو برگردونه سمت خودش . منو که برگردوند گفت ببینم اون زیر چی داری شیطون ؟!! چشمامو بسته بودم و میگفتم رضا نه ! زشته ! ولی اینا حرف دلم نبود و دلم میخواست رضا همه جای بدنمو ببینه . دستشو آورد آروم دستمو از سینه هام جدا کرد و شروع کرد به مالیدن و ماساژ این دوتا توده برجسته بدنم که نصف لذتهای جنسی بدن توی اونا جمع شده . خودم داشتم حس میکردم یه اتفاقایی داره توی بدنم میفته و هورمونهای جنسی دارن کار خودشونو میکنن . نوک سینه هام چند برابر حالت عادی شده بود و به شدت آستانه تحریکم پایین اومده بود . مناظر بودم رضا دستمو از روی کسم بده کنار و دیگه مانعی بین بدن من و چشمای اون نباشه . دستشو گذاشت روی دستم و آروم اونو کنار کشید و گفت : بازم دیدمش ! دیگه هیچ مقاومتی نمیخواستم بکنم و دلم میخواست همه جای بدنم لمس بشه . پاهامو باز کرد و یکم با دستش برجستگی بالای کسمو مالش داد و بعدش رفت پایین سرشو به کسم نزدیک کرد و شروع کرد بوسیدن کسم . چه لذتی داره این لامصب چرا تا حالا از این لذت خودمو محروم کردم ؟ با زبونش شروع کرد خوردن و لیسیدن کسم و دستاشم آروم اومد بالا سمت سینه هام. توی ابرا بودم و مرتب اسمشو صدا میزدم و آه میکشیدم و به خودم میپیچیدم . یه ده دقیقه ای ادامه داد که ارضا شدم و یکی از لذتبخش ترین تجربه های عمرمو احساس کردم . منو برگردوند و به پشت خوابوند و شروع کرد مالیدن باسنم و لای پاهام و کسم که کامل خیس شده بود و آبش زده بود بیرون . خودمو آماده کرده بودم دربرابر این لذتی که بهم داده منم یه لذت بهش بدم و اونم بتونه خودشو خالی کنه. کمی بعد نرمی کیرشو لای پاهام حس کردم و دیدم داره لای شکافم بالا پایین میکنه با باقیمونده ترشحات کسم داره نوک کیرشو خیس میکنه . احتمالا یه تجربه دردناک ولی لذتبخش رو قرار بود تجربه کنم ولی مشکلی با این قضیه نداشتم و برای یه بار هم که بود میخواستم تجربه کنم . پاهامو باز کرد و آروم کلاهک کیرش اومد روبروی سوراخم و با کمی فشار که پشتش بود به اندازه چند سانتیمتر رفت داخل . درد وحشتناکی اومد سراغم و یه لحظه ترسیدم و یه کم خودمو جمع کردم . شروع کرد ماساژ دادن اطراف سوراخ و لمبرهای باسنم و چند وقت یه بار دوباره کلاهک کیرش چند سانتی فرو میرفت داخل و کنی بیشتر نگه میداشت تا حساسیت و دردم کمتر بشه. مدتی این حرکات و ماساژها ادامه داشت و این بار یکم ماده چرب یا ژل به سوراخ زد و با آب دهن کیرشو خیس کرد و نشست پشتم و شروع کرد حرکت رفت و برگشت ، مدتی طول کشید تا عادت کردم حداقل نصف کیرش داخل بره . یه کم داخل نگه داشت و جا باز کرد و شروع کرد به کردن من از پشت . درد جای خودشو به لذت داده بود و داشتم کیف میکردم و ناله و آه و اوه راه انداخته بودم . اینقد هردو غرق لذت شده بودیم که نفهمیدم کی کیرش راه خودشو باز کرده و تا آخر رفته داخل . خسته شده بود یکم توی همون حالت دراز کشید روم . کیر رضا توی سوراخ باسنم بود و خودش خوابیده بود روم و داشت نفس نفس میزد . یه دفعه گفت اومد! و کیرش شروع کرد پرتاب کردن آبش و حرکاتشو قشنگ میتونستم حس کنم .
    تموم که شد کیرشو آروم کشید بیرون و بوسم کرد و رفت دستشویی منم سریع خودمو پاک کردم و لباسا رو برداشتم پریدم تو حموم .
    از حموم که اومدم رضا با یه لیوان شیرکاکائو به استقبالم اومد لبمو بوسید گفت : خسته نباشی طناز خشگل و ورزشکار خودم ! منم بوسیدمش گفتم : ممنون ماساژور حرفه ای و باحال خودم!! از این به بعد ماساژ میام پیش خودت !

نوشته: طناز


👍 52
👎 17
161088 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

736191
2018-12-18 20:35:44 +0330 +0330

اهااا اونوقت دنبال روابط محدود هستی خخخه

1 ❤️

736193
2018-12-18 20:39:27 +0330 +0330

چه روابط محدودی با جنس مخالف
دمت گرم که حد و حدود داری

1 ❤️

736195
2018-12-18 20:42:39 +0330 +0330
NA

خییییییلی کوسشر و الکی و تخماتیک بوووود

0 ❤️

736200
2018-12-18 20:44:40 +0330 +0330

مچکرم بابت نگارشت حدااقل بی غلط بود ولی داداشت جانی نبوده؟
تحت هر شرایط سکس باداداشت کردی و برادرت پردتا زده امیدوارم دروغ باشه وگرنه نه تتنها شهوت برانگیز نیست بلکه…

1 ❤️

736202
2018-12-18 20:46:38 +0330 +0330

خب به نظر میاد نفر اولم
ببین فحش ها رو که واگذار میکنم به بقیه ی دوستان
ولی این داستان کپی شده بود دختر/پسر جان …

0 ❤️

736203
2018-12-18 20:47:03 +0330 +0330

دادانی را باید داد ؟ مرگمجقه باید گرفت؟باید حرمت قاعل باشیم سکس با نوامیس زشت ترین کارممکنه البته در حوزه سکس

0 ❤️

736214
2018-12-18 21:03:48 +0330 +0330

راستشو بگو فقط ماساژ میری پیشش
یا میری که کوس و کونت رو یکی کنه
چوب جادویی هری پاتر تو کونت?-------

0 ❤️

736221
2018-12-18 21:23:51 +0330 +0330

پشمای کلمه محدود با این تعریفت از محدودیت ریخت.

0 ❤️

736249
2018-12-18 23:12:11 +0330 +0330

سلام کیرم تو طرز فکرت خدافظ

0 ❤️

736264
2018-12-19 03:29:22 +0330 +0330

خواهر داداشت جنوس!

0 ❤️

736265
2018-12-19 03:32:46 +0330 +0330

اسم داستانت با اون توصیفاتی که از خودت اول داستان کردی نمیخوره!

0 ❤️

736276
2018-12-19 06:15:34 +0330 +0330

واااااای چقدر دلم هوس کرد

0 ❤️

736286
2018-12-19 07:21:31 +0330 +0330

نفرینت نمیکنم فقط میگم خودت مثل خودت که بدترین نفرینه.

2 ❤️

736288
2018-12-19 07:30:59 +0330 +0330

لعنت برشما جنده ها
اينهمه كير تو خيابون ريخته اونوقت رفتي به داداشت دادي جنده؟؟
يكبارم زيركيربابات بخواب احتمالا. مال بابات بزرگتره وبيشترخوشت مياد
با بادمجونم امتحان بكن جنده
البته بلانسبت جنده ها

0 ❤️

736311
2018-12-19 09:59:57 +0330 +0330

ولی ناموسن تو سالمی جنده هم منم الکسیسم که باکرس آلتا اوشنم که ‌نداده اصلا جانی سینزم مقید و به روابط محدود عادت داره

1 ❤️

736318
2018-12-19 11:35:21 +0330 +0330

دادنی رو باید داد،اما نه به همه کس.
به سگ هم میدادی هنوز جای احترامش باقی بود.

1 ❤️

736470
2018-12-20 08:52:54 +0330 +0330

میدونین چیه ؟ سکس محارم شده اپیدمی و انگار بعضیا ننویسن ازش مریض میشن !
خیلی بده خیلی بد .

0 ❤️

736599
2018-12-21 08:38:55 +0330 +0330

مثل اینکه از دادنیت خیلی کار کشیده بودی قبلنا ??

0 ❤️

738085
2018-12-29 00:28:01 +0330 +0330

خخ زپرشک

0 ❤️

738757
2019-01-01 11:47:47 +0330 +0330

چه زود ی کیر تونست عقایدتت رو عوض کنه…
حالا خوبه ب داداشت میدی خخخخخ

0 ❤️

743436
2019-01-24 15:44:39 +0330 +0330
NA

خوب بود ولی تحریک آمیز نه … در هر صورت ممنون .

0 ❤️

771520
2019-06-04 17:44:42 +0430 +0430

کیر محمد موسوی تو کون دروغگو

0 ❤️

779115
2020-11-28 01:02:07 +0330 +0330

برگرفته از یه فیلم سوپر با ترجمه یک جلقی…خخخخ

0 ❤️

780939
2020-12-10 00:13:10 +0330 +0330

جنده خانم حالا میگه با رابط با جنس مخالفم محدوده هنوز محدوده این طوری به همه میدی

0 ❤️