داستان تخیلی دلربا

1397/03/09

سلام اینی که میخوام براتون بگم یکی از داستاناییه که من توی ذهنم برای خودم ساختم
من دلارامم و سبزه ام و سینه هام ۷۵ و کون خیلی معمولی دارم و فانتزیم اینه که توی کوسم جیش کنن و وقتی میخوابیم کیرش توی کوسم باشه

من خومه مجردی داشتم و یه روز برای ناهار دوست پسرمو دعوت میکنم خونم و دوست پسرم هم کلید خونمو داشته
در حال آشپزی بودم که احساس میکنم دستای یکی دورم حلقه میشه و یه چیز سفت بین پاهام قرار میگیره
بر میگردم و یه بوسه ازش میگیرم و شروع میکنم به خوردم لباش و زبوناش اونم همراهیم میکنه…
آره من این بوی عطر و طعم این لبا رو میشناسم این علیرضای منه
یک دستشو میندازه زیر کمرم و یکی زیر پاهام و بلندم میکنه و میبرتم توی اتاقمون
آروم میزارتم روی تخت و روم خیمه میزنه و شروع میکنه به در آوردن لباسام
منم لباساشو در میارم و جفتمون طوری بودیم که فقط لباس زیر تنمون بود
کاری میکنم که اون دراز بکشه و منم میشینم روی کیرش و کوسم میمالم بهش
همزمان ازش لب هم میگیرم و با تخماش هم بازی میکنم
علیرضا که خیلی حشری بود منو میخوابونه و سوتینمو پاره میکنه و وحشینا شروع میکنه به خوردن سینه هام بعد همینطوری بوسه بارونم میکنه و میره پایین و میرسه به کوسم با دستش کوسمو از روی شرت میماله و چوچولمو پیدا میکنه و میگیره بین دوتا انگشتش
بی قرار میشم و شروع به آه کشیدن میکنم که همینطوری قربون صدقم میره
با دندوناش شرتمو میگیره و میکشه پایین
شرتمو کامل از پام در میاره و منو لخت مادرزاد میکنه
نفسشو روی کوسم فوت میکنه و آروم زبونشو روی وسط کوسم میکشه
چوچولمو با لباش میگیره و شروع میکنه مک زدن و انگشت فاکشو میکنه توی کوسم
منم از جام بلنو میشم و دوباره اونو میخوابونم و شرتشو از پاش در میارم
کیرشو میگیرم توی دستمو کلاهک کیرشو میکنم توی دهنم و شروع به ساک زدن
تخماشم با دستام میگیرم و فشارشون میرم و کیرشو از دهنم در میارم و تخماشو میخورم و مک میزنم
بغلم میکنه و بلندم میکنه طوری که پاهامو دور کمرش حلقه میکنم و منو تکیه میده به دیوار
کیرشو میگیرم توی دستم و دم سوراخ کوسم تنظیمش میکنم و اون آروم کیرشو فشار میده که بره توی کوسم
تند تند توی کوسم تلمبه میزنه و من ازش همینطوری لب میگیرم و وسطای لب گرفتن همش آه میکشم
حالا نوبت فانتزیه من میشه همینطور که پاهام دورشه و کیرش توی کوسمه با دستام تخماشو دونه دونه میکنم توی کوسم با دستم فشار میدم برن تو
وقتی میرن توش توش هردومون باهمدیگه یه آه کشدار میکشیم
علیرضا همینطوری جیششو خالی میکنه توی کوسم و همونجا هم ارضا میشه و منم همینطوری ارضا میشم
و بعد میریم دستشویی که جیشاشو خالی کنیم و خودمونو بشوریم
بعد برمیگردیم میخوابیم و مثل اوندفعه کیرشو با تخماش میکنه توی کوسم و همینطوری میخوابیم

لطفا فوش ندین امیدوارم نظرای خوبی بشنوم بوس بوس بای
نوشته: دختری به نام دلربا


👍 3
👎 3
1599 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

690858
2018-05-30 21:05:44 +0430 +0430

پر از غلط املایی . خوبه که عنوان شده داستان تخیلیه! و شمایی که علاقه به نوشتن داستان دارید حداقل با صبر و حوصله بیشتر داستان رو شاخ و برگ بدید تا هم فوش! نخورید و هم نظرات مثبت انگیزه بشه برای کارهای بعدی

0 ❤️

690863
2018-05-30 21:13:19 +0430 +0430

اتفاقا موضوعتون باب میل من بود . فقط کاش کمی پربار تر مینوشتید . هنوز جامعه ما نمیتونه چیزی رو که خودش دوست نداره رو بپذیره . انگار باید همه اونجور باشن که ما میخوایم . فانتزیت خیلی هم خوبه .

لایک 1

1 ❤️

690869
2018-05-30 21:18:25 +0430 +0430

یه دختر یا خانوم از یزد نیست؟؟؟ حالم بدخرابه

0 ❤️

690911
2018-05-30 21:59:57 +0430 +0430

من لایک میدم برخلاف دوستان
مطمئنم با کمی پشتکار و حوصله
میتونی بهتر بشی
موضوع داستانت رو خوب انتخاب کردی
حتی باوجود غلطهای املاییت باز حس خوبی دارم

0 ❤️

690924
2018-05-30 22:30:44 +0430 +0430

تو فقط بدرد این میخوری که در باغ وحش موگادیشو برای کروکودیل ها (بخاطر دست های کوتاهشون ) جق بزنی و سرت را بکنی تو کیون اسب های آبی و با دندونات کرم های کونشون را مثل ماکارونی بخوری

1 ❤️

690939
2018-05-30 23:08:46 +0430 +0430

همه که نباید واقعیت بنویسن خیلیم عالی
به نظرم یکم شاخ و برگ میدادی و یکم قشنگ تر و مفصل تر فضا و حالتا رو ترسیم می کردی داستانت حس بهتری میداد راستش اینو دوس نداشتم دیس دادم امیدوارم داستان بعدیت بهتر باشه و موفق باشی

0 ❤️

690974
2018-05-31 01:46:56 +0430 +0430

خوب بود فقط همانطور که دیگر عزیزان گفتن روی داستانت و بیشتر شاخ و برگ دادن و هاشیه دادن کار کن بسیار عالی میشه خصوصا اینکه از تخیلتون کمک میگیرید برای نوشتن، موفق باشی احساسم خوب بود

0 ❤️

691049
2018-05-31 09:51:47 +0430 +0430

بدک نبود… فقط یه سوال؟؟ مگه تخمارو هم میشه توش جا داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

691123
2018-05-31 18:00:41 +0430 +0430

دمت گرم بچه پایین شهرر
چقدر خندیدم خخخخخخخخخ

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها