داستان خاله ام و مرد غریبه

1397/03/02

روز یکشنه بود و مادرم گفت برو از خاله میترا پارچه هایی را که سفارش دادم بگیر بیار خاله میترا زن خوشگل وخوش هیکل در حد مانکن های توپ بود
منم از خدام بود چون خیلی جذاب بود.کلید خونشو هم داشتم بهم گفته بود هروقت خونه نبودم با کلید در رو بازکن ولی من توجه نمیکردم همیشه سر زده میرفتم این بار هم رفتم ولی اینسری که در رو باز کردم دیدم خالهمیترا تنها نیست با یه مرد نشته اونم با لباس های راحت یه لحظه میخواستم بگم این مرد کیه و جرات نکردم
خلاصه من زل زده بودم به اون مرده که خاله میترا بهم گفت یه خواهشی دارم گفتم چه خواهشی؟
گفت برو از فلان کس فلان چیز رو بگیربیار واسه من ولی من در این شرایط نمیخواستم برم بیرون دوست داشتم
ببینم چیکار میکنن با اون مرد غریبه خلاصه همین جوری داشت خواهش میکرد منم مجبور شدم قبول کنم.
رفتم بیرون خلاصه حس کنجکاوی مرا کشته بود و از طرفی علائم جنسی هم یکم نمی گذاشت فکرم آسوده
باشد تا سر کوچه که رسیدم گفتم من که پول ندارم و این بهترین بهانه بود واسه برگشتن
برگشتم و در رو باز کردم و دیدم که خدایا…

خاله میترا و اون مرد غریبه همین جوری دارن میخورن چه بخور بخوری

حداقل از من خجالت بکشید ولی متوجه من نشده بودند منم آب دهنم داشت میریخت دوست داشتم منم
بخورمش
خدایا چی میشه منم بخورم ولی مطمئن بودم نمیشه خلاصه مجبور بودم نگاه کنم که اینها بخورن که یه دفعه
اون مردد غریبه متوجه من شد وگفت پسر تو برگشتی؟
میترا خودشو جمع و جور کرد و گفت یوسف چرا برگشتی؟

گفتم خاله میترا پول ندارم اون مرد غریبه گفت میترا این پسر دیده بزار بیاد اونم یکم حال کنه و بخوره وای چه
فرصتی اصلا باورم نمی شد
رفتم نزدیک تر دیدم غذاشون پیتزاست

خیلی دوست داشتم پیتزا بخورم

میترا برگشت گفت: بخشید یوسف جان دوتا بیشتر نخریده بودم و اینم شوهرمه از عسلویه برگشته

اون موقع 10 سالم بود و میترا خاله واقعی من نبود من همیشه از اون پارچه میگرفتم و میدادم به مادرم و مادرم
میدوخت و تحویل میداد به خاله میترا.

نوشته: َAnonim


👍 15
👎 18
61429 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

689389
2018-05-23 21:48:03 +0430 +0430

الان این طنز مثلا؟!!!

0 ❤️

689404
2018-05-23 22:25:17 +0430 +0430

وایسا حالا فقط گوش کن بقیه چجوری از خجالت مزه پرونیات در میان با مزه

2 ❤️

689408
2018-05-23 23:22:02 +0430 +0430

همیشه ک نباید جق بزنید دیوسااااا

2 ❤️

689446
2018-05-24 05:13:00 +0430 +0430

دیروز تو یه کامنتی لفظ کصنمک بازی رو دیدم و به نظرم برا این داستان خیلی مناسبه.

4 ❤️

689478
2018-05-24 08:22:15 +0430 +0430

ک ی ر ی
ا ف غ ا ن ی
ک س خ ل
ک س م غ ز
ک س ن م ک
ع ا ج ز
ک و ن ی
ا و ب ی
ج ا ک ش
ح ر و م ی
م ا د ر ج ن د ه
م ا د ر ق ح ب ه
ل ا ش ی
ا ف غانی الآن مثلا فک کردی طنز نوشتی؟؟ یا داستان نوشتی دیوث؟؟
ک ی ر بقال محلتون تو دهن ب ا ب ا ت
ک ی ر میوه فروش محلتون هم از پهنا تو ک و ن نن ت…

1 ❤️

689488
2018-05-24 09:53:40 +0430 +0430
NA

ببین بجای همه میخوام ازخجالت دربیام اگه زن داری گایدمش اگه نداری تمام خوانوادت گایدم

0 ❤️

689534
2018-05-24 17:04:05 +0430 +0430

واست پیتزا میخرم آرزو به دل نمونی
چقد پاس کاری شدی بین خونه ها
میدونی که
نخود سیاه

0 ❤️

689540
2018-05-24 18:02:58 +0430 +0430

کیییر مرد غریبه به کووون گشادت
کووونی
جقی

0 ❤️

689541
2018-05-24 18:10:21 +0430 +0430

عجب.
بچه ها راه ارتباط با ادمین چیه؟؟

0 ❤️

689583
2018-05-24 21:37:10 +0430 +0430
NA

(وی بهد از نوشتن این کسشر ها قصار متوجه میشود که نمکدان در کون وی گیر کرده است)

0 ❤️

689617
2018-05-24 22:40:16 +0430 +0430

خنوک

0 ❤️

689639
2018-05-25 01:03:36 +0430 +0430
NA

ببين كارخونه پارچه بافي تو كو نت حرومي الان فكر كردي با نمكي فاز سه عسلويه تو كو س ننت ابجيتو هشت پا بگاد كي ر نژاد نائندرتال توي ژنتيكت حرومي سك لاشي فكر كردي خيلي شوخ و شنگي كي ر خميني تو شرفت

0 ❤️

695478
2018-06-18 13:14:30 +0430 +0430
NA

واااای خیلی خندیدم (dash)

0 ❤️

698892
2018-07-02 00:57:36 +0430 +0430

کسکش کیرم داشت کمکم راست میشد .حالا خودت باید بهم بدی بکنم چون کیرم دیگه نمیخوابه

0 ❤️

706297
2018-07-29 04:58:38 +0430 +0430
NA

این اولین نظر منه توی سایت…
کسسسسسسسسس کشششششششش
خیلی کسکشی…
ریدی به جقم!

0 ❤️

773743
2019-06-15 03:26:11 +0430 +0430
NA

ای کصکش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها