داستان دروغی دیگر (۲)

1399/12/07

...قسمت قبل

نوروز رویایی

سکس یهویی و بدون برنامه با بهناز خیلی بهم چسبید و حال داده بود ولی از طرفی دیگراز اینکه به خاطر اعتماد به من اومده بود توی خونه ام و این اتفاق افتاده بود، عذاب وجدان داشتم .چند باری هم پیامکی ،عذر خواهی کردم ولی جوابی نداد.
برگشتم به چابهار و سرگرم شدن به کار باعث شد دیگه به موضوع فکر نکنم .حتی برای اطلاع از اسباب کشی هم باهاش تماس نگرفتم .گفتم بذار راحت باشه و اونم فراموش کنه .
فکر کنم ۴۰ روزی از موضوع گذشته بود . آخر شب توی سایت فلاکس چایی رو برداشتم رفتم کنار ساحل (کار ما تصفیه آب صنعتی ((دریا)) است) و توی حال خودم بودم. که یک پیام از طرف بهناز اومد .
سلام ،شب بخیر .خوبی سعید
سلام بهناز جان ممنون شما چطورید؟ بهار جون (دخترش ) خوبه؟
ممنون ما هم خوبیم،خواب که نبودی ؟
نه بیدارم، شیفت شبم!چه خبر اوضاع خوبه ؟
آره مرسی یهویی یادت افتادم گفتم احوالی بپرسم !
= یک وُیس فرستادم
سلام بهناز جان ممنون که به یادم بودی ،همه چیز مرتبه ؟
نوشت آره خدا رو شکر همه چیز خوبه
سعید این صدای چیه؟ موجِ؟کجایی؟
آره جات خالی کنار ساحل هستیم
وای خوش به حالت سعید !!
بهناز تماس تصویری بگیرم؟
سریع نوشت: آره
تماس گرفتم .نشسته بود روی مبل و یک نیم تنه اسپرت تنش بود و موهاش رو ریخته بود دو طرفش .چند دقیقه ای صحبت کردیم گفت : سعید میدونی چند وقته دریا نرفتم ؟ یهویی از دهنم در رفت، خوب عید پاشو بیا اینجا! هوا هم عالیه ! حال و هوایی هم عوض میکنید . تشکر کرد . به درخواستش چند دقیقه دوربین رو گرفتم سمت دریا که موج ها رو ببینه و خداحافظی کردیم .
برگشتیم سر کار وبعداز رله کردن کارها توی دفتر خوابیدم . صبح که بیدار شدم دیدم باز پیام داده
سعید چه خوب شد صدات رو شنیدم ! راستش دلم برات تنگ شده بود ،به این زودی نمیای تهران ؟ !!!
نوشتم سلام صبح بخیر، منم دلم تنگ شده ! ولی متاسفانه فعلا نمیتونم بیام .
چند شبی مدام در تماس بودیم .احساس میکردم داریم بهم علاقمند میشیم .یک شب بهش گفتم: راستی بهناز اون پیشنهاد عیدم جدی بود! بهش فکر کن و زود جواب بده چون ایام عید شلوغه و بلیط بد گیر میاد !
گفت نه فعلا اوضاع مالیم خوب نیست !گفتم بهناز جان. مگه قراره هزینه داشته باشی ؟ تو بعنوان دوست و بهار بعنوان یادگار بهترین دوستم ، حق یک عیدانه وسفر رو به گردن من دارید ! اینجا هم که همه چیز در اختیارتون هست و هزینه ای نداره.پس لطفا تو فقط زمانش رو به من بگو .
سه روز بعد گفت: اگر مزاحم نیستیم هفته اول رو اوکی کن !
با منشی شرکت هماهنگ کردم .برای ظهر روز یکم رفت وعصر ششم فروردین هم ،همراه خودم برگشت بلیط گیر آورد. خودم قرار نبود عید بمونم ولی حالا که بهناز میاد تا ششم میمونم از اونور دیرتر میام .با بهناز هماهنگ کردم ومنتظرشون موندم.
تقریبا هر شب در ارتباط بودیم .با هم صحبت میکردیم . رفتار بهناز این نوید رو میداد که میتونیم چند روز خوب و رویایی داشته باشیم .بیشتر وقتها تماسهاش تصویری بود و با تیپ های نیمه لختی و تحریک کننده .باید خودم رو آماده کنم و یک سفر وتعطیلات رویایی براشون بسازم .پس هر چیزی که لازم بود مهیا کردم و منتظر روز عید موندم.
روز اول فروردین از راه رسید وساعت سه رفتم فرودگاه دنبالشون .شلوغ بود و برخی پروازها با تاخیر میومدند .خوشبختانه پرواز شون خیلی تاخیر نداشت وبالاخره رسیدند . بد جور مشتاق دیدنش بودم ولی باید جلوی بهار خودم رو کنترل میکردم.بهار رو بغل کردم وبوسیدم و با بهناز هم دست دادم .کمکشون وسایل رو برداشتم وحرکت کردیم .خونه ای که شرکت داده بود ،نزدیک محل کارم بود یک شهر کوچک 65 کیلومتر بعد از چابهار بود.ویلایی با امکانات کامل برای زندگی حداقل 4 نفر . خوشبختانه آزاد بودیم وهر موقع خودم میخواستم یکی میومد برای نظافت . وارد خونه که شدیم بهناز چادر و شال رو برداشت وبا تاپ بند دار وشلوار نخی راحتی نشست .تازه رفته بود آرایشگاه . وسایل پذیرایی آوردم ونشستم کنارشون . بهار اولش کمی غریبی میکرد ولی خیلی زود خودمونی شد . یکم که نشستیم انگار هردو منتظر فرصتی بودیم .به محض رفتن بهار به دسشویی بلند شدیم همو بغل کردیم .لب محکمی ازش گرفتم وگفتم عیدت مبارک عزیزم خیلی خوش اومدی ،چسبوندمش به سینه ام !آروم گفت :سعید خیلی وقت بود که اینجوری دلم برای کسی تنگ نشده بود!
گفتم من خیلی دلتنگت بودم و از اون روز لحظه شماری میکنم تا برسید .
یکم بوسیدیم و لب گرفتیم تا صدای باز شدن درب دستشویی اومد و جدا شدیم .گفتم میخواهید برید توی اتاق ،کمی استراحت کنید بعد بریم بیرون !رفتند توی اتاق ومنم سرگرم آماده کردن وسایل شام شدم .40 دقیقه ای گذشته بود داشتم ماهی رو آماده میکردم، که یهو بهناز از پشت بغلم کرد !
گفتم نخوابیدی عزیزم !!
گفت چرا یکم خوابیدم .
دستام رو شستم برگشتم سمتش و بغلش کردم وگذاشتمش روی کابینت.بین پاهاش قرار گرفتم و چسبیدم بهش و چند تا بوس آبدار به لب و صورتش زدم : وای بهناز نمیدونی چقدر از این اومدی خوشحالم !! مرسی عزیزم!!محکمتر بعلم کرد :سعید من ممنونم که این فرصت رو مهیاکردی وبه زحمت افتادی !
گفتم بهناز، میخواستم برای شام ماهی درست کنم اشکالی که نداره ؟دوست دارید؟
گفت آره خیلی هم خوبه ! بهار خیلی دوست داره !گفتم راستش اینجا غذاهای دریایی خوبی داره ! همه چیز تازه است .گفت اتفاقا داشتیم میومدیم بهار میگفت به عمو بگم برام میگو بگیره ، گفتم:بگردم ! برنامه فرداشبم میگو بود فقط نمیدونستم کبابی بزارم یا سرخ کردنی ؟حالا که دوست داره از هر دو درست میکنم !
گفت کاری هست کمکت کنم ؟گفتم نه فعلا… بهار بیدار بشه یکم بریم ساحل و برگردیم بعد درست میکنیم .یک ربعی دیگه رفت بیدارش کرد گفت این الان بخوابه شب دیگه خوابش نمیبره .
دوری توی شهر زدیم خوب (( بریس))شهر کوچیک و سنتی بود وجذابیت خاصی برای امثال بهناز نداشت . رفتیم ساحل تا ساعت نه حسابی با بهار بازی کردیم تا خسته شد.برگشتیم شام آماده کردیم و خوردیم بهار ساعت یازده خوابش گرفت . بهناز برد خوابوندش اومد .گفت سعید اشکال نداره من یک دوش بگیرم بیام ؟نگاش کردم عزیزم واسه هر کار میخوای اجازه بگیری ؟نه، چه اشکالی داره ؟ حوله بیارم برات؟ گفت دارم و رفت سمت حموم .10 دقیقه ای طول کشید تا اومد بیرون .رفت توی اتاق و با یک لباس خواب توری کوتاه که بالاش بشکل سوتین بود وچاکی که تا زیر سینه هاش رفته بود وشورت ستش اومد بیرون ، با دیدن تیپش حسابی سر ذوق اومدم. دستام رو باز کردم ودعوتش کردم بشینه روی پاهام .رو در رو نشست و دستاش رو انداخت روی شونه ام .آروم در گوشش گفتم: آخه قربونت برم که اینقدر خوشگلی، من با تو چکار کنم ،جیگرم ؟.سرش رو کشید عقب ودستاش رو گذاشت دو طرف صورتم. چند تا بوسه زد روی لبم .بصورت زمزمه گف:سعید ،خیلی دلم برات تنگ شده بود !! لبش رو کشیدم توی دهنم و قفل کردم . چند ثانیه حسابی میک زدم . بهناز هم صورتم رو نوازش میکرد ونوک زبوش رو میکشید روی لبم.
لحظاتی با لب گرفتن و بوسه سرگرم شدیم . دستام رو از داخل چاک پیراهنش گذاشتم رو شکمش و کشیدم تا پهلوهاش وحین خوردن لباش نوازش میکردم . بهناز هم دستاش رو محکم حلقه کرده بود دور سرم و همراه من لبام رو میخورد .نوک انگشتام رو از زیر پهلو ها تا زیر بغل میکشیدم . پیچ و تاب های بدن بهناز وحرکت باسنش رو ی پام داشت کیرم رو بیدار میکرد و کم کم سفت میشد ازش جدا شدم وگفتم عزیزم بذار جا رو پهن کنم و برقا رو خاموش کنم .
به سرعت آماده کردم و یک کاندوم خار دار از توی بسته ای که دیروز خرید بودم برداشتم ورفتم سمت رختخواب .توی این فاصله بهناز هم دراز کشیده بود .با یک بوسه بلندش کردم ولباساش رو درآوردم وکامل لختش کردم ولباسهای خودم رو هم درآوردم .رفتم پایین و از نوک پاهاش شوع کردم به بوسیدن ونوازش کردن .دستام قبل از لبام نوازش میکرد و پشت سرش میبوسیدم ومیومدم رو به بالا و اینجور حسابی تحریک میشد. از بالای زانو که ردشدم کم کم رقص بدنش شروع شد.دور تا دور رونش رو نوازش میکردم ولی فقط قسمت داخلش رو میبوسیدم ولیس میزدم تا رسیدم به دروازه بهشت. حسابی برق انداخته وخوش بو کرده بود.با اولین بوسه به کوسش بی محابا آه عمیقی کشید وسرش رو چند سانتی از روی متکا برداشت و ول کرد.کمی پاهاش رو گرفتم بالا و باز کردم وچند تا بوس ریز هم به باسن و روی سوراخ کونش زدم ورفتم روی شکمش .
حین بوسیدن شکمش با کف دست پهلو زیر پستوناش رو ماساژمیدادم .هر چی بالاتر میرفتم ناله وآه بهناز بیشتر میشد همزمان با کار دست و لبام نوک کیر نیم خیز شده ام هم روی بدنش کشیده میشد وحال بهتری داشت .نوک پستوناش رو دوتا گاز ریز زدم وکمی کشیدم .و با بوسه های بیشتر خودم رو رسوندم به گردنش .دیگه نبوسیدم وشروع کردم لیسیدن .کف زبونم رو از بالای سینه اش تا زیر چونه واز بغل ،از روی شونه ها تا زیر گوشش میکشیدم .بهناز چشماش رو بسته بود وفقط ناله میکرد ودستاش رو کرده بود لای موهام .وقتی زبونم میرسید به زیر گوش ، لاله گوش رو میکردم توی دهنم وکمی دندون میزدم .بلند شدم وزانو هام رو گذاشتم دو طرف گردنش ونوک کیرم رو کشیدم روی لبش.مثل جوجه گنجشکی که منتظر غذا باشه دهانش باز شد وکلاهک کیرم رو کشید تو.با مکیدن وکشیده شدن زبانش به معنی واقعی ارضاع شدم .انگار نفسم بند رفت .آبی ازم خارج نشد ولی به اوج رسیدم.
بهناز با چشمای بسته دستش رو آور بالا و تخمام رو گرفت توی دستش .نوازش های دستش داشت از خود بیخودم میکرد . بالا تنه ام رو کشیدم عقبتر وتکیه دادم روی یک دست وانگشت دست دیگه رو رسوندم به کوسش .یکم مالیدم ولبه ها رو نوازش کردم وبا دوانگشت سبابه و حلقه لبه ها رو باز کردم وانگشت وسط رو فرو کردم تو کوسش. پر آب بود .به نرمی تا انتهای انگشت فرو کردم وشروع کردم لمس دیواره های داخلی کوسش.بهناز حجم بیشتیری از کیرم رو کشید توی دهنش و با ولع بیشتر شروع کرد خوردن ومکیدن .اگر ادامه میداد .قطعا زود ارضاع میشدم. باسنم رو کشیدم عقب و از روی سینه و پستونا تا بالای کوسش کشیدم و درازکشیدم روش . یکم پستوناش روخوردم ونوازش کردم وسرم رو بردم بالا با بوسیدن صورت رفتم سراغ لب بازی .کیر سفت شده ام افتاده بود لای پاهاش .بهناز نوک انگشاتش رو میکشید پشت شونه ام و لبام رو میخورد .پاهاش رو کامل باز کرد و آورد بالا وانداخت دور کمرم .نوک کیرم رو روی کوسش بالا وپایین میکردم .دستش رو از پشتم برد پایینو کیرم رو گرفت وسرش رو هدایت کرد داخل .ترشح زیادی داشت یکم کلاهکش رو کشید روی چوچول و دوباره در حد کلاهک کرد داخل لبش روآورد در گوشم :سعید با فشار زیاد بکن تو !!!جوری که همه بدنم حسش کنه !!!سعید میخوام این چند روز حسابی سیرم کنی !آروم گفتم چشم قربونت برم .دستم رو گذاشتم دم دهنش وبا تمام قدرتم فشار دادم تا خایه ام چسبید بهش.جیغی کشید وناخناش رو فرو کرد پشتم !!! دستم رو برداشتم و در گوشش گفتم منوببخش عزیزم !!
چند لحظه ای حرکت نکردم تا خودش دوباره در خواست کرد .آروم شروع کردم .تا ختنه گاه بیرون میکشیدم وبا فشار تا ته فرو میکردم .کف دستاش رو گذاشته بود دوطرف صورتم و زبونش رو کرد توی دهنم .
کم کم سرعت رو بیشتر کردم .دستام رو تکیه گاه کردم وبالاتنه ام رو فاصله دادم .بهناز هم چشماش رو بسته بود وهمراه ناله،سینه ام رو نوازش میکرد .ازش خاستم کاندوم رو باز کنه .سریع کشیدم بیرون کاندوم کشیدم ودوبار مشغول شدم .وسرعتم رو بیشتر کردم .قوس کمرم رو بیشتر کردم وهمزمان با تلنبه زدم پستوناش رو میخوردم .بعد از لحظاتی ازش خواستم بصورت داگی ادامه بدیم .سریع حالت عوض کرد .اینطوری بهتر بود واز دستام بهتر میتونستم استفاده کنم وباسن و پشتش رو میمالیدم .بهناز ازم خواست سرعتم رو بیشتر کنم با گفتن چشم ، پهلوهاش رو گرفتم وبا سرعت بیشتر ادامه دادم .استفاده از کاندوم کمک کرد بهناز زودتر از من ارضا بشه .با جلو عقب کردن خودش ضربات محکمتری بهش میخورد .خوشبختانه بهار هم خیلی خسته بود هم در اتاق قفل بود چون سر وصدای زیادی داشتیم .دستاش رو ول کرد و ولو شد روی متکا .تند تند تلنبه میزدم و با ماساژ باسن وپهلو وشونه هاش کمکش کردم که ارضا بشه و به لذت کامل برسه. سرش رو فشار میداد توی متکا که صداش بیرون نیاد .خوابیدم روش ،پای چپش رو جمع کردم زیر شکمش کردم و سرعتم رو بیشترکردم. یک دقیقه ای طول کشید تا زمان منم فرو برسه .اینقدر صورتش رو خورده بودم ولیسیدم که سمت چپش کامل خیس بود .دستم رو بردم زیر بدنش و همزمان گاییدن ،هر دوپستونش رو بیرحمانه میچلوندم تا بالاخره لحظه موعود رسید و کامل تخلیه شدم .ولوشدم روش چند ثانیه ای کیرم دل زد تا تمام شیره وجودم تخلیه شد توی کاندوم .یکربعی محکم بغلش کرده بودم می بوسیدم ونوازش می کردم تا حالمون جا اومد .رفتم دستمال آوردم و تمیزش کردم وخودمم تمیز کردم .گفتم عزیزم دوست دارم توی آغوشم بخوابی وکامل مال من باشی ولی اگر میخوای، بری پیش بهار! هم اختیار با خودته!!سفت بغلم کرد وبوسید وگفت هرشب مال بهارم ، میخوام این چندشب مال خودم و خودت باشم .لبش رو محکم بوسیدم :قربونت برم .راستی بهناز همه چیز برای صبحانه توی یخچال هست من میرم سایت و تا یازده برمیگردم و برای ناهار میریم چابهار. دقایقی عشق بازی کردیم وخوابیدیم .

ادامه دارد…

نوشته: سعید


👍 17
👎 2
8901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

793575
2021-02-25 01:01:33 +0330 +0330

کلید اسرار درس دوم!: اگر بری تو ویلاش! اونم میاد تو ویلات! 😁

0 ❤️

793626
2021-02-25 03:14:44 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم

2 ❤️

793647
2021-02-25 08:29:38 +0330 +0330

آفرین. قابل باور بود نسبت به این کسشعرای دروغی👏✋

3 ❤️

793669
2021-02-25 10:24:25 +0330 +0330

هر دو قسمت خوب بود،لایک

1 ❤️

793674
2021-02-25 11:27:30 +0330 +0330

ایرانی ها ایقد عقده دارن

حتی بمالن ب یکی هم باید بیان تعریف کنن

خب ی صیغه بخون لاقل

گناه نباشه

1 ❤️

794121
2021-02-27 19:01:31 +0330 +0330

خوشمان آمد😌

1 ❤️