سلام.من حسین هستم معروف به حسین سی سانتی.این داستانی که می خوام تعریف کنم برمیگرده به ده ساله قبل. اونموقع من هجده ساله بودم.بسیار شهوتی.وبسیار جلقی…آخه مجبور بودم.یعنی هم سن و سالای من همشون مجبور بودن یا خر بکنن و یا جلغ فرنگی بزنن.یادم میاد اون روز که گاوهارو برده بودم صحرا.صبحش موقع رفتن یه کون گنده مشاهده کرده بودم.خب حشر بنده هم زده بود به دوهزار.البته اینم بگم ما دونفره میرفتیم به صحرا…من و شوهر دختر خالم.این بنده خدا که دیشب مشغول جر دادن کون دختر خاله ما بود.صبحش دیگه خسته بود و خوابش میومد.اخه دختر خاله بنده با پنج دقیقه کردن که راضی نمیشه. حداقل باید یه نیم ساعت بکنتش تا راضی بشه.حالا کاری ندارم. این که خوابید. منم سوار خر شدمو رفتم دنبال یه جای خوب بگردم تا جناب خرو بکنمش.یه جای خوب ولی یکم دورتر از گاوا پیدا کردم.خرو بستم به یه درختچه کوهی.رفتم واسادم پشت خر مقدم. سی سانتی رو آوردم بیرون حشرم هم یعنی داره میکشتم.تا خواستم بکنم تو کس خره.یهو شوهر دختر خاله منو با عصبانیت صدا کرد.منم خرو ول کردم رفتم ببینم چی میگه.تا رسیدم پیشش کونده همچین با چوب زد تو سرم که پنج دقیقه بیهوش شده بودم.بعدا که به هوش آمدم.دوباره چوبو ورداشت .یه دست کتک مشتی نثارم کرد.بعد صرف کردن کتک گفتم چی شده.چرا میزنی. گفت کد,م گوری بودی.گاوه رفته بود درست بالای سرش ایستاده بود.یه شاش قشنگ کرده بود به هیکلش.
دیروز بعد چندین سال دیدمش داشتیم خاطره اون روز تعریف می کردیم. خواستم اینجا بنویسم تا یه پیام بازرگانی باشه میون این همه داستان سکسی.قربون همه رفقای شهوانی برم.اگه هم بد تعریف کردم به بزرگی خودتون ببخشید…حسین.
نوشته: ostadan2014
میدونی خود سانسوری کردی خلاق خائن؟ قسمت اصلی و طنز ماجرا رو حذف کردی… رفتی خره رو ترتیب بدی که ورق برگشت و خرک ترتیبت رو داد و از بس جیغ کشیدی که گاوه به خودش شاشید و رید به شوهر دختر خالەت و اونم با چوب و آلت مبارک ترتیبت رو داد… نه؟!
چررررت :| ننویس دیگه
نقطه سرخط. ( به خاطر اون جمله ی آخر داستانت فحش نمیدم )
میکنی خر ، گوش تو کر ، می کنی آه ، خر به عر عر ، افتد و از ، هر ماده خر هستی گوه تر ، مطمئنم ، شرط بندم ، از تو خر تر ، نیست عنتر !
سلام.من حسین هستم معروف به حسین سی سانتی
تا همیجا خوندم
خوب شد. خواست خدا بود نتونستی با محارمت سکس کنی
خب این چی بود ؟؟ نه خدایی این الان چی بود ؟؟ رفتی ترتیب خره رو بدی که ندادی . . . کلا گاو رو سر شوهر دخترخالت شاشید اونم تورو زد ؟؟ … آقا یه تجدیدنظری بکنین خدایی … داریم به بحران میرسیما … دیگه داستان ها داره از سکس که چه عرض کنم، از همه حالت ها خارج میشه و به کسشرات محض تبدیل میشه
اخه خر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ داریم ؟ واقعا هست؟؟؟
اگه ریانشه منم تجربه خربگایی روداشتم .دوران دبیرستان دهات که میرفتیم خاله ام اینایه خرماده داشتن که تاپیشش میرفتم حشرمیشدم البته پسرخاله ام ودوتای دیگه هم کرده بودنش .مکانیسمشم به اینصورت بودکه پشتش وامیستادیم وکیرتوکسش میکردیم بعدازچن بارتلمبه زدن مابی حرکت میشدیم اون خودش روعقب وجلومیکرددقیقایادمه باوجودیکه میگن کس خرگشاده ولی خیلی تنگ بودودیواره کسش کیررومحکم مک میزد.اگرچه شایدالان این کاررونکنم ولی بهرحال تجربه لذتبخشی بود
بر گرفته از کتاب حسین سی سانتی و کس شعرات
مولف خر مظلوم و گاو شاشول
ای جلقی
ای مجلوق
ای مجلق
ای خلق شده از جلق
داستانت خوب بود کمدی بود سعی کن دیگه داستان نویسی نکنی با تشکر
شبا نظاره گر دختر خالت بودی ک تا نیم ساعت نشه راضی نمیشه توم مث کس کشا ب حرف شوهر دختر خالت گوش میدی ک چجور دختر خالتو میکنه
مشکل نداره فقط بگو الان ما باید چکار کنیم؟! :-|
منظورم اینه که بخندیم، بیهوش بشیم، گریه کنیم، ج*ق بزنیم، . . . ، چی دقیقأ! ! !