داستان سکسی من و دیگر هیچ

1393/05/15

سلام در همین ابتدا عرض کنم اسمایی كه میگم غیر واقعیه ولی داستان واقعیت داره و هرکی فش نثارم کنه بسیار ناراحت میشم واگذارش ميكنم به خر اصحاب کهف
خب بریم سراغ اصل ماجرا
من یه پسر 25 ساله سبزه هستم با قد 176 و وزن 70 سبزه و تا دلتون بخواد شوخ طبع و یکم بگی نگی بانمک
مهر 90 بود كه با یه دختر بصورت خیلی اتفاقی آشنا شدم چون ایشون چند بار تک زد و منم كه شبا تا دیر وقت بیدار بودم نصفه شب از خواب بیدارش میکردم و مراحمش میشدم
حوصله ندارم میرم سراغ اون شب
چند وقتی بود كه باهاش بهم زده بودم ولی اون هراز گاهی اس میداد و میخواست باهم باشیم راستش منم خیلی دلم براش تنگ شده بود ولی چون گنده گنده حرف زده بودم نمیشد راحت برم سمتش علیهذا یه روز كه داشتم میرفتم دنبال کارای استخدام تو یه شرکت خصوصی به عنوان یه کارگر ساده، فک کردین میخواستم برم مدیر عامل شرکته بشم؟ واقعا همچین فکری کردین؟ نه بابا از این خبرا نیس
تو خیابون بودم كه بهم اس داد كه امشب بابام اینا رفتن نیشابور میای خونمون منم كه خایه نمیکردم برم گفتم نه هرچند اولش فک نمیکردم جدی باشه ولی تا عصر پیله كرد كه برم و همه جوره خیالمو امن كرد كه اتفاقی نمی افته و کسی نمیاد منم گفتم باشه 11 به بعد میام
ینی تا شب قلبم داش مثه نوکیا 1100 ویبره. میرف. واسه خودش
شد 10 پای سفره نشسته بودم و داشتم نقشه اینو میکشیدم كه چطوری پدر رو بپیچونم بعد گوشیمو در آوردم و شروع کردم به خالی بستن
سلام داش بهزاد، چی اسباب کشی؟ این وقت شب؟ آهان فردا سرکاری باید امشب اسباب کشی کنی؟ باشه چشم من الان راهی منزلتون میشم
اینو گفتم و همه فک کردن كه من میرم اسباب کشی جلو اینه واستاده بودم موهامو شونه. میکردم كه مامانم گفت مثه تازه دومادا شدی انگار میری پیش نامزدت
منم با قیافه ای مستاسال گفتم هی ننه خدا از زبونت بشنفه ولیکن باس برم خر حمالی
خلاصه ماشین دو درمو استارت زدم و راه افتادم
چیه باز تا اسم دو در اومد چشاتون 4 تا شد فک کردین فراری دارم نه برادر من وانت پیکان دارم ینی داریم چون مال پدرم است نه مال من
زنگ زدم بهش گفتم دارم میام گفت زود باش دیگه معلوم بود كه خیلی مشتاق دیدنم بود
رسیدم در خونشون ماشینو یه 50 متر اونورتر پارک کردم و طی هماهنگی قبلی ایشون درو باز گذاشته بود همه جا تاریک بود و من رفتم داخل حیاط كه دیدم جیگرم پشت در واستاده و انگشتشو جلو بینیش گرفته بود گفت هیییییس منم كه خایه هام تو حلقم بود آب دهنمو قورت دادم و گفتم چیزی شده؟ گفت نه همسایمون فضوله یه موقع نشنوه
یکم خیالم راحت شد و همونجا بغلش کردم و یه ماچ ریز از لباش کردم دستمو گرفت پاورچین رفتیم تو ، خونشون دو واحد داشت بچه آبجیش اونور بود من و جیگرم اومدیم اینور رفتم تو دیدم به به تشک پهنه و یه بالشم کنارشه
دوباره بغلش کردم شروع کردم به لب گرفتن در ضمن قبل از این ماجرا من باهاش چند بار سکس داشته بودم ولی همش تو ماشین و تو دشت و دمن و کوه و کمر بود واسه همین یه حس تازه بود برام اون شب
نشستم با عشق و علاقه کشیدمش سمت خودم و لب و لوچه بود كه میخوردم یه آرایش ملایمم کرده بود كه خیلی خوشگل شده بود از اندامش بگم براتون 22 ساله سفید سفید، استخون بندیش از من بزرگتر بود ولی چاق نبود 76 کیلو وزنش بود و حدود 173 قدش سینه هاش گرد و خوش فرم سایز 75 فقط بدیش این بود كه کونش یه نمه طاقچه نبود
بهم گفت بزار آلبوم عکسامو بیارم عکسارو كه دیدیم بهش گفتم خب دیگه من شام نخوردم ممه میخوام گفت نه امشب خبری نیس منم گفتم مگه دسته خودته به زور بغلش کردم و شروع کردم به خوردن زیر گلوش بدنش بوی خیلی خوبی میداد انگار تازه رفته بود حموم و میدونست من آدمی نیستم كه بيام پیششو شیطونی نکنم ، آروم آروم همینطور كه میخوردمش و آمادش میکردم لباساشم با چاشنی زور میکندم از تنش یهو بخودم اومدم و دیدم یه شورت با سوتین داره ولی چون برق خاموش بود نمیشد ببینم بدنشو پاشدم كه روشن کنم گفت نه خجالت میکشم و از این حرفا منم یکم خایه های نداشتشو مالیدم و موافقت كرد فقط 1 دیقه
برقو روشن کردم و چند ثانیه فقط نگاش کردم مثه مرمر میدرخشید دستاشو رو صورت خوشگلش گرفته بود، رفتم کیرمو گذاشتم لای پاش و سینه هاشو از زیر سوتین در آوردم لبامم قفل کردم به لباش جوری كه میخواست نفسش واسته، بهش گفتم عزیزم برگرد گفت نه توروخدا نه خیلی درد داره و بازم شروع شد سریال خایه مالی بنده كه بازم به ثمر نشست آخه خیلی دوسم داشت و گفت چون دوس ندارم ناراحت شی میزارم بکنی، حقم داشت طفلک با این کیر 20 سانتی و اوم قوس میانیش دهنش سرویس میشد
اول با انگشتم ور رفتم تا جا باز کنه و اون چشاشو بسته بود و لذت میبرد از آرامش قبل طوفان
خیلی آروم سرشو گذاشتم دم سوراخش و اونم شروع كرد به چنگ زدن تشک دلم به حالش میسوخت ولی کیرمم گناه داشت دیگه رفته رفته سرعت بخشیدم و لذت فراوانی نصیبم شده بود حالا اون داره داد میزنه منم میگم لب بده کم مونده بود دعوامون بشه كه من کوتاه اومدم و همش قربون صدقش میرفتم یه آخ اون میگفت صدتا جان ازم تحویل میگرفت خودش میگفت وقتی دارم میکنمش و میگم جان انگار دنیارو بهش میدن
آبم داشت مي اومد گفتم بریزم تو گفت آره در نیاری تشک مشک کثیف مثیف میشه
اون آخرا میرمو تا ته میکردم تو و حرفاش برام مهم نبود چون دست خودم نبود آبمو ریختم تو کونش و ولو شدم انقد خسته شدم انگار 40 تا اسباب کشی انجام داده بودم
کیرمو در آوردم و دوباره بغلش کردم و تقدیر و تشکر ازش بعمل آوردم بخاطر دردی كه کشید، چند دقیقه حرف نمیزد مثه موش مرده شده بود یه 20 دقه كه گذشت باز اومد گفت بغلش کنم و ناز و نوازشش کنم خودمم خیلی دوس دارم بعد سکس طرفمو ول نکنم و دلشو بدست بیارم تا فک نکنه من فقط واسه سکس میخوامش و ابن هم آغوشی بعد نیم ساعت یه آنال سکس دیگه در پی داشت كه حس تعریف اونو ندارم چون بس كه تایپ کردم دستام مورمور میشه دیگه
کلا خیلی خوش گذشت اون شب
حدود ساعت 5 بود كه اومدم خونه بین راه شاشم گرفت و کنار تابلو شهرک صنعتی شاشیدم و مجاری ادراری مو پاک کردم از لوث هرگونه منی كه باعث بیماری میشه اگه بمونه اونجا
ضمنا توجه کردین اسمایی كه گفتم غیر واقعی هستن رو اصلا به کار نبردم :-P:-D
پایان خوب بید؟

نوشته: هرچی


👍 0
👎 0
18136 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

430113
2014-08-06 14:59:34 +0430 +0430
NA

داستانت بدک نبود.مرسی که نوشتی.
اما … این اما خیلی مهمه!!!
*دوستان یک سئوال دارم مدتیه تو سایت سایز سینه های طرف معمولا شده 75!!!
بنظرتون بین جندگی و سایز 75 رابطه وجود دارد؟

0 ❤️

430114
2014-08-06 17:05:56 +0430 +0430
NA

jok bod ya dastan?

0 ❤️

430115
2014-08-06 17:15:54 +0430 +0430
NA

خوب بود فقط تو داستانت نمک نریز شکر پاش

0 ❤️

430116
2014-08-06 21:28:34 +0430 +0430

باحال بود بازم بنویس

0 ❤️

430117
2014-08-06 22:34:52 +0430 +0430

کی به تو گفته بانمکی اسهال؟
هم داستانت تخمی بود هم نگارشت!
درضمن بی‌سواد مستاسال نه، مستاصل!!

0 ❤️

430118
2014-08-07 00:26:12 +0430 +0430
NA

bomb داداش اگه 20سانتی داری بزار عکسشو ببینیم خوب بید!

0 ❤️

430119
2014-08-07 03:45:43 +0430 +0430
NA

کیر تو ساختار داستانت.کونی

0 ❤️

430120
2014-08-07 08:43:36 +0430 +0430
NA

جیگر مامانتو اون تیکه اول که راجب استخدام و مدریت اومد از همون معدن نمک سرشارت چشمه گرفته بود.اقا چرا کیر جانوران مال خودم و بغل دستیم مگه چشه تو چش مامانت

0 ❤️

430121
2014-08-07 11:15:55 +0430 +0430

میرفتم دنبال کارای استخدام تو یه شرکت خصوصی به عنوان یه کارگر ساده، فک کردین میخواستم برم مدیر عامل شرکته بشم؟ واقعا همچین فکری کردین؟ نه بابا از این خبرا نیس

خلاصه ماشین دو درمو استارت زدم و راه افتادم
چیه باز تا اسم دو در اومد چشاتون 4 تا شد فک کردین فراری دارم نه برادر من وانت پیکان دارم ینی داریم چون مال پدرم است نه مال من

آخه من به تو چی بگم نه خودت بگو
الان با این کسشرات مثلا خواستی بگی خیلی با نمکی!!!
حالا کس شر بودن داستانت به کنار و همچنین جلغوز بودنش
من از داستانت اینطور نتیجه گرفتم که شما یه بچه کم سن و سال و زیر 18 هستی که خیلی عقده ی دیده شدن و جلب توجه داری و معلومه عشق لاتیم زیاد داری
برو بچه جون برو
برو جقتو بزن و انقده نمک نریز یه موقع اهالی بویو و گوگوریو خیال میکنن کوه نمکی میان میبرنت کونت میزارن
برو که آلت تناسلیه رئیس موپالمو رو بهت حواله میدم بلکم انقده خایه هاتو نکنی تو دهنت!!!

0 ❤️

430122
2014-08-07 13:32:34 +0430 +0430
NA

با حال بود مرررسی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها