داستان من و الهام

1398/01/13

سلام دوستان. این داستانی که می خواهم برایتان تعریف کنم یک داستان کاملا واقعی است که 3ماه پیش برایم اتفاق افتاده. البته اول این داستان بر می گردد به حدود 6سال پیش که برای اولین بار من با الهام آ شنا شدم. الهام یکی از اقوام همسرم بود که من یک هفته بعد از ازدواج برای اولین بار او را دیدم. الهام یک دختر زیبا و مانکن بود که 3 ماه قبل از من ازدواج کرده بود. وقتی برای اولین بار دیدمش داشتم دیوانه می شدم. با خودم گفتم تا حالا گجا بودی ؟ چرا من زودتر باهاش اشنا نشدم و ده ها سوال دیگر که از خودم پرسیدم . ولی دیگر کار از کار گذشته بود . من و الهام هر دو ازدواج کرده بودیم. من روزها به عشق الهام می سوختم و آرزو می کردم حداقل بتونم برای یک بار هم شده باهاش سکس داشته باشم. هروقت می رفتم خانه شون یا آنها میامدن خانه ما رو بروش می نشستم وساعت ها زیر چشمی نگاهش می کردم و لذت می بردم. البته فکر می کنم الهام هیچ وقت متوجه منظور نگاههای من نبوده و فقط لبخند می زد. دوست داشتم به جای عروسک توی تاقچه همیشه روبرویم بود ولی این خواسته غیر ممکن بود. البته خیلی مراقب بودم که همسرم و شوهر الهام متوجه نگاهای من نشوند چون خیلی برایم دردسر بود. در ضمن فراموش نکنم که بگم شوهر الهام یکی از اراذل و اوباش محله بود که می شد رد چند تا چاقو رو روی دستش دید. و خیلی وقت ها با دوستای اوباشش می رفت تفریح بیرون از خانه یا شهرهای دیگر و الهام بیچاره می بایست تنها تو خانه بماند یا برود خانه خواهرش.البته خیلی به الهام علاقه داشت و همیشه بعد از سفر شهرستان یا خارج کشور براش طلا می خرید. یک سال بعد از ازدواجم همسرم و الهام به تفاوت چند ماه هر دو حامله شدن. من صاحب یک دختر زیبا و با نمک شدم که الهام همیشه با حسرت نگاهش می کرد و بچه الهام سقط شد. در طول این 6 سال چند بار دیگر به کمک بهترین دکترها حامله شد ولی نتیجه بعد از یک ماه سقط جنین بود. دکترها گفته بودن مشکل از خود الهام هستش. من خیلی برای الهام مهربان دلم می سوخت چون تحمل غم و اندوه او را نداشتم. تا اینکه 3 ماه پیش سر شب شوهر الهام از شهرستان به من تلفن زد و گفت الهام جواب تلفن شو نمی دهد و خیلی نگران شده . از من خواهش کرد یک سر به خانه انها که یک خیابان پایین تر هستش بزنم و از حالش خبر دهم. و من هم رفتم .بعد از 10 دقیقه معطلی الهام بالاخره در رو باز کرد. و گفت حمام بوده به همین علت متوجه تلفن شوهرش نشده . و از من تشکر کرد که امدم و پیگیر حالش شدم. و از من خواهش کر داخل خانه بیام و نیم ساعت صبر کنم تا پس از لباس پوشیدن او رو به خانه خواهرش که نزدیک خانه ما بود برسانم. وقتی وارد حال شدم الهام جلویم چای و شیرینی گذاشت و سپس خودش به اتاقش رفت تا آرایش کنه و لباس بپوشه. اکنون من با زنی که عاشقش بودم و تمیز و آ رایش کرده بودم تنها شده بودم. دیگر تحمل نداشتم. با خودم گفت حتی اگر شوهر اراذل و اوباشش جان من رو بگیره امشب باید کا رو یکسره کنم. به همین نیت به سمت اتاق الهام حرکت کردم. وقتی در رو باز کردم دیدم الهام داره موهای طلایش و سشوار می کنه وقتی من را دید با تعجب گفت اینجا چی می خواهم. آهسته رفتم کنارش نشستم دیدم خودشو جمع و جور کرد. شروع کرد م داستان علاقه خودم را تعریف کردن اول بهم اخم کرد ولی بعدا با لبخند همیشگی گفت :او هم به من مدتی علاقه پیدا کرده ول حاضر نیست تن به گناه بده چونکه یک زن مذهبی هستم. حالا دیگر هیچ راهی برایم باقی نمانده بود جزء تجاوز جنسی به یک زن شوهر دار. اول دستشو گرفتم چه نرم بود بلافاصله دستشو کشید. امد از اتاق بره بیرون که از پشت گرفتمش . شروع کرد به فریاد زدن و من هم شروع کردم به لب گرفتن و نوازش کردن قسمت های حساس بدنش. بعد از یک مدت دیدم آروم شد. می تونستم شهوت رو توی چشماش ببینم. بغلش کردم و روی تخت خوابندمش
اول مقاومت می کرد که لختش کنم ولی بعدا تسلیم شد. بعد از حدود دو ساعت سکس دهانی ، نوازش کردن و تلمبه زدن از الهام پرسیدم آبمو داخل بریزم؟ شروع کرد به التماس کردن و خواهش کرد این کا رو نکنم ولی دیگر دیر شده بود من آبمو در عمق رحم الهام خالی کرده بودم. وقتی کارم تمام شد بهش گفتم از سکس با من بیشتر لذت برده یا شوهرش؟ همان موقع یک سیلی محکم بهم زد و به تاکسی تلفنی زنگ زد و خواست بیایند دنبالش تا بره خانه خواهرش. الان 3 ماه از این ماجرا می گذرد. الهام سه ماهه بار داره . همه اقوام و از جمله شوهر الهام خوشحاله به غیر از من و الهام. دکتر ها گفتن بالای نود درصد بچه به ثمر خواهد نشست. نمی دونم این بچه من هستش یا نه. سکس با الهام یکی از بزرگترین آرزو های زندگیم بود که بهش رسیدم. فقط برایم دعا کنید که قضیه لو نره و جانم به خطر نیفتد.

پایان

نوشته: م


👍 5
👎 20
39701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

758049
2019-04-02 20:27:13 +0430 +0430
NA

کیرم تو دست نوشتت، امیدوارم بچه تو باشه بگا بری

2 ❤️

758054
2019-04-02 20:31:51 +0430 +0430

ها کس کش

0 ❤️

758069
2019-04-02 20:48:21 +0430 +0430

خاک بر سر متجاوزت کنن
بیشعور عوضی مشکل از الهام بود بعد تو کردیش باردار شد؟ اینطوری خو مشکل از شوهرشه
راستی 6 ماه دیگه که بچه به دنیا اومد یادت باشه داستان مورد تجاوز قرار گرفتنت توسط شوهر الهام رو برامون بنویسی.
ولی اشکال نداره از قدیم گفتن “کیر بالا کیر بسیار است”

2 ❤️

758071
2019-04-02 20:49:55 +0430 +0430

با تشکر از جم تی وی که سریال های پند آموز پخش میکنه و دوستان هم یاد میگیرن که این پند و اندرزارو بکنن تو درز کونشون کسکشا

0 ❤️

758074
2019-04-02 20:53:29 +0430 +0430

کسخل مشکل از الهام بود بعد تو کردیش باردار شد؟!
اینطوری خو مشکل از شوهرش بوده!
راستی یادت نره 6 ماه دیگه که بچه به دنیا اومد داستان “مورد تجاوز قرار گرفتنت توسط شوهر الهام” رو برامون بنویسی!

0 ❤️

758093
2019-04-02 21:04:42 +0430 +0430

ای کیر برادران نیرو انتظامی تو داستانت جقی

0 ❤️

758095
2019-04-02 21:08:05 +0430 +0430

ارازل اوباش الاف محل بود بعد هی سفر خارج میرفت و طلا میخرید؟ بگو طرف ادم حسابی و مایه دار بود چون به ثروت و زیبایی زنش حسودیم میشد به خانومش پیشنهاد دادم اونم چون منو لایق کیرش نمیدونست اوباش محله رو اجیرکرد هفت کیره کونم بزارن!!! خلاص ?

1 ❤️

758120
2019-04-02 21:43:31 +0430 +0430

کیرم دهن کسکشت

0 ❤️

758140
2019-04-02 22:30:58 +0430 +0430

کونی کسکش

0 ❤️

758167
2019-04-02 23:51:32 +0430 +0430

من نمی دونم مگه سیل اطراف گلستان و لرستان و خوزستان نیومده ؟ نکنه خدای ناکرده سمت افغانستان هم سیل اومده که ساقی های محترم مجبور شدن جنس آشغال پخش کنند که نتیجه اش چنین مزخرفاتی بشه ؟

0 ❤️

758169
2019-04-02 23:56:04 +0430 +0430

اين خود تجاوز هست ، كاري هم به درست بودن داستان ندارم

0 ❤️

758203
2019-04-03 05:14:28 +0430 +0430

از این کارها متنفرم سکس با نامحرم و تجاوز .
خارج از انسانیته

1 ❤️

758216
2019-04-03 08:02:06 +0430 +0430

ناموستو خر هلندی بکنه زنتم من بکنم مادرتم دوستت بکنه کسکش

1 ❤️

758227
2019-04-03 09:32:40 +0430 +0430

حوالت به علألدین وغول چراغ جا‌دوش

0 ❤️

758235
2019-04-03 11:19:09 +0430 +0430

کیر ابولقاسم فردوسی تو نوع نگارشت

0 ❤️

758250
2019-04-03 13:26:37 +0430 +0430

جونتم بگيرن كسي ناراحت نميشه مردك كس مخ

0 ❤️

758259
2019-04-03 14:06:41 +0430 +0430

کیرم تو مخت

0 ❤️

758292
2019-04-03 20:06:29 +0430 +0430

آخه گوزو، کدوم اراذل و اوباش و علافی داریم سفر خارج و شهرستان هاست و بعدش طلا می خره واسه زنش؟! یک کلام بگو عقده دارم که چرا مثل شوهر او نیستم و زنش زن من نشده که خوشبختانه در اول داستان هم به نوعی اشاره کردی هر چند وارونه.
گوساله

0 ❤️

758360
2019-04-03 22:21:14 +0430 +0430

کس زن ادم درغگوو

0 ❤️

758421
2019-04-04 05:33:17 +0430 +0430

ذاتا حرومزاده ای

0 ❤️