داستان هاي شراب...(1)

1391/12/25

(اين نوشته ها زاييده ي تخيل نيست…عين واقعيت است)
بازهم يه روز گندديگه شروع شد،بازهم دعوا،جروبحث،گيردادنهاي الكي،وهزار اماواگرديگه،من نميدونم اين مرد خسته نميشه اينهمه به من گير ميده و اينهمه سؤال پيچم ميكنه؟؟ واقعا ميخواد به چي برسه؟مثلا دوران دانشجوييت باكي حرف ميزدي؟ ازكي خوشت ميومد؟ چرا جواب سلام پسراي همكلاسيتو ميدادي؟ چرا به نامزد دوستت سلام كردي و منو بهش معرفي كردي!! وهمش چرا چرا چرا…ديگه خسته شدم از بس مثل متهم ها نشستم جلوش و به سؤالاي احمقانش جواب دادم
البته تقصيرخودم بود اگه از اول اين مساله رو به خانوادم گفته بودم كه اين پسري كه واسم لقمه گرفتين شكاكه و از همون اوايل آشنايي پدرمو درآورده شايد كار به اينجا نميكشيد كه حالا مجبوربشم با يه بچه تحملش كنم…اينم ازتربيت غلط بعضي خانواده هاس كه دخترب يچاره بايد هميشه كاراي شوهرشو لاپوشوني كنه ومثل احمقا وانمود به خوشبختى كنه
زندگي سگي و مزخرفي داشتم
اونروز بچمو آماده كردم كه ببرمش مهدكودك و برم سركار،تازگيها بايكي ازهمكارام خيلي صميمي شده بودم، اونم يه بچه داشت كه مي آوردش همون مهدكودك، ازصبح تا ظهر با هم ميگفتيمو ميخنديديم،تا اينكه اونروز يهو به من گفت :شراب،كن با يه پسري دوستم كه ازش خوشم مياد و ميبينمش گاهي اوقات،من درحاليكه باتعجب نيگاش ميكردم وسرم داشت سوت ميكشيد ،گفتم پس شوهرت چي؟اگه بفهمه؟ گفت:نترس نميفهمه
گفتم رابطه ات در چه حده باهاش؟گفت هيچ رابطه اي باهم نداريم!!ولي بعضي وقتا ميرم خونش!!دفعه آخركه رفتم فقط صورتمو بوسيد
گفتم:همين؟گفت:باوركن همين
درطي روزهاي بعد كه من و ليدا (دوستم)صميمي تر شديم بهم گفت كه وقتى ميره خونه ي اين پسره باهم سكس ميكنن وحتي گفت كه شوهرش
كيركوچيكي داره كه حتي عرضه نداشته پرده بكارت اينوپاره كنه وپس ازازدواجش رفته با يكي ازدوست پسراي قديمش خوابيده واون پردشو پاره كرده!!! به من گفت اون پسر كيربزرگ وباحالي داره…وبهم پيشنهاد دادكه برم يبارباهاش سكس كنم
من هم كه پرازهيجان شده بودم ودلم ميخواست سكس با كسي غيرازشوهرموامتحان كنم بهش گفتم آخه چجوري؟من تاحالا به شوهرم خيانت نكردم…اگه بفهمه…واي…ليداگفت نميزاريم بفهمه نگران نباش…درضمن مگه تو نميگي خيلي اذيتت ميكنه والكي بهت گيرميده؟؟پس اينجوري انتقامتم ميگيري
منم كه حالا باحرفاي ليدا اغوا شده بودم گفتم خيلي دلم ميخواد يه سكس توپ با اين پسره بكنم،دوست دارم ببينم اين كيه كه تونسته پرده توبزنه
گفت ميخواي يه چيزديگه بهت بگم ؟؟گفتم ديگه چي؟گفت:من قبلا يه دوستي داشتم كه باهم ميرفتيم پيش اين پسره…وسه تايي سكس ميكرديم، نميدوني چه حالي ميده،وقتي ازاين پسره خولستم پردموبزنه گفت بايد دوستتم بياري كه باهم پردتوپاره كنيم،…من همينطور گيج ومبهوت به ليدانگاه ميكردم وشوكه شده بودم كه چطور تونسته جلودوستش بايكي سكس كنه؟؟!!!غافل ازينكه…ليدا بهم گفت من وقتي به اين پسره گفتم توميخواي باهاش سكس كني گفت كه ليدا خودتم بياومن بهش گفتم نه نميشه ،چون شراب تازه كاره وهنوزآمادگيشونداره
چندروزبعدمن با هزارترس ولرزرفتم پيش اون پسر واين اولين تجربه ي سكس من با كسي غيرازشوهرم بودولي راستش اينقدرهان ودلهره داشتم كه الان ازش خاطره ي خاصي در ذهنم نيست ،كما اينكه اين اتفاقات چندين سال قبل اتفاق افتاده ومن ميخوام از اون به بعدخاطرات سكس هايي رو كه با مردهاي ديگه داشتم براتون بازگوكنم،اتفاقاتي كه الان وقتي بهشون فكرميكنم به حماقتهايي كه كردم افسوس ميخورم وشايدبايدازخداممنون باشم كه درهمه ي سالهايي كه با مردهاي بسياري سكس داشتم دچارمريضي وياحادثه ي بدي نشدم
ولي قبل از اينكه ماجراهايي رو كه برام اتفاق افتاده وتصميم دارم درقسمتهاي بعدي بيان كنم ،ميخوام چندتا چيزوبه آقايوني كه اين دستنوشته هاروميخونن بگم:توروخدابازنهاتون دوست باشين،واونارو سر چيزاي الكي وبيخودي اذيت نكنين،بهشون الكي گيرندين ،مراقبشون باشين واين به اون معنا نيست كه كنترلشون كنين يا كيفشونو بگردين ويا تلفناشونو شنودكنين،ممكنه اونها دچارسرنوشتي مثل من بشن
ميخوام اينو بگم كه اولين كسي كه باعث شدمن به اين راه كشيده بشم شوهرم بودودومين نفرهم ليدا،دوست بدترازدشمنم
منتظربقيه ي داستانهاي شراب باشين

نوشته: شراب


👍 0
👎 0
17810 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

367692
2013-03-15 01:57:44 +0330 +0330
NA

امروز همه کوتاه و اس ام اسی هست …
نویسنده های خوبم کجایید ؟

0 ❤️

367693
2013-03-15 04:11:17 +0330 +0330
NA

Benevicid!

0 ❤️

367694
2013-03-15 04:34:06 +0330 +0330
NA

بنویس لطفا

0 ❤️

367695
2013-03-15 05:37:32 +0330 +0330
NA

وقتی در مقام سرزنش،خودت رو دستکم بگیری وبه قابلیت هات شک کنی،شراب کهنه شیرازهم جواب گوت نمیشه چه برسه به شراب خانم.

0 ❤️

367696
2013-03-15 06:44:56 +0330 +0330
NA

شرابِ عزیز، همه ی آدمها می خواهند برای کارهای خلاف قاعده خودشون دنبال مقصّر بگردند . که شما هم از این اصل مستثنا نیستید .مثلن شما اگه از شوهرتون ناراضی هستید -به هر دلیل- نمی شد که طلاق بگیرید و زندگی آزادی داشته باشید که الان حد اقل خودتون خودتون رو سرزنش نکنید؟؟؟؟ می شد.
کسی منکر اینکه گیرِ زیادی زن خوب را خراب می کنه نیست ولی گاهی زنها خارش خودشون را به این دلیل توجیه می کنند. به هر صورت بنویسید که ببینیم چی شد؟

0 ❤️

367697
2013-03-15 09:31:00 +0330 +0330
NA

یه روزی یه زنی میره پیش ملا میگه چیکار کنم شوهرم منو دوس نداره بهم شک داره منو نمیخواد واسش مهم نیستم.ملا فکر میکنه میگه یه تا مو از دم شیربیار کاری میکنم شوهرت تو رو دوست داشته باشه زنه میره سه سال بعد میاد و تار مورو به ملا میده.ملا میگه چجوری تونستی بیاریش میگه تو این سه سال هرروز به باغ وحش میرفتم و با این شیر ور میرفتم که بعد سه سال تونستم تو قفسش برم نوازشش کنم و تار مورو بردارم بدون اینکه شیره بهم اسیبی برسونه ملا میگه اگه واسه شوهرت یک ماه همین مهر و محبتو میکردی الان شوهرت بهترین شوهر دنیا بود

0 ❤️

367699
2013-03-15 13:00:45 +0330 +0330
NA

چیزی که نوشتی فقط یک مقدمه ی بی سر وته بود واصلا چیزی وجود نداشت برای بحث کردن…

0 ❤️

367700
2013-03-15 17:29:01 +0330 +0330
NA

ناجی 2000 ممنون کلی خندیدم جک باحالی گفتی هههههههههههه!

0 ❤️

367701
2013-03-16 10:31:41 +0330 +0330
NA

درسته نگارشت خیلی ضعیف بود ولی من در کل داستانتو دوست داشتم

0 ❤️

367702
2013-03-16 19:55:10 +0330 +0330
NA

حتی اگه بدترین شوهر دنیا رو داشته باشه خیانت خیلی بدتره…

0 ❤️

367703
2013-03-16 20:00:57 +0330 +0330
NA

حضرت sarisa_061 درست میفرمایند
خیانت به هیچ وجه قابل توجیه نیس

0 ❤️