دانشجویی مزخرف (۲)

1397/09/28

…قسمت قبل

خب دوستان سلام.
آرمینم گفتم شاید لازم باشه ادامه داستان قبل رو بنویسم کسایی هم که داستان قبلی رو نخوندن حتما بخونن.


تو این سایت یه چیز خیلی آدم رو آزار میده که فقط نظراتتون فحشه.
اگر حتی مطمئن بودید داستان دروغه خیلی محترمانه نظرتون رو بگید.


سرتون رو درد نیارم.
بله بالاخره پسر بی اعتماد به نفس دانشگاه یعنی آرمین کیانی بالاخره یه دوست دختر پیدا کرد و حتی باهاش سکسم داشت.
داشتم از داشنگاه میومدم بیرون اون روز دیگه اخرین امتحان میان دوره ای رو دادیم و قرار بود چند روز تعطیل باشیم منو آینازم که رشتمون الکترونیک بود قرار بود چند روز بیشتر تعطیل باشیم.
بگذریم.
از دانشگاه که در حال خروج بودم یکی از دخترای دانشگاه اومد‌ طرفم و کلی باهام گرم گرفت آینازم مستقیم داشت منو نگاه میکرد پشمام ریخته بود???
خلاصه بهم شماره داد(من اصلا بهش پیام ندادم)
آینازم که بعد دانشگاه معمولا با ماشین من میرفت خونه (من میرسوندمش)
امروز نیومد
من واسه ۵ روز تعطیل برنامه داشتم همش ریده شد توش.
خلاصه انقدر بهش زنگ زدم پیام دادم
نه که نه هیچ چیرو جواب نداد.
ولی خب اتفاقی در خونشون دیدمش اومدم به شوخی از آستینش گرفتم که بیارمش تو ماشین که قبول نکرد سرش داد زدم گفتم برو تو ماشین همه برنامه هامونو خراب نکن.
بالاخره نشست گفتم آیناز این قدر مسئله رو گنده نکن اون فقط جزوه میخواست منم تازه جزورم بهش ندادم
شمارشم بیا اصن پاک کن
گفت من میدونم تو با اون داستانی نداری ولی اون چون با من لجه هی میخواد به تو نزدیک بشه
(پس دعوای دخترونس)
زدم زیر خنده و گازشو گرفتم رفتیم
(ببخشید زیاد دارم حرف میزنم ولی از نظر من عشق داستان به جزییاتشه?)
واسه شب برنامه ریزی کرده بودم که ببرمش خونه خالی.
وقتی رفتیم تو یه خورده باهم نشستیم و گفت برو حداقل یه چیزی بخر منم رفتم بستنی گرفتم همون طور که داشت میخورد بهش خیره شده بودم
گفت:
-آدم ندیدی
+دیدم
-پس چرا انقدر نگاه میکنی
+به خوشگلی تو ندیدم
خندید و اومد ازم یه بوس کوچولو گرفت
و بعله ساعت موعود فرا رسید ساعت ۶ بعد از ظهر رفتم طرفش بلندش کردم چسبوندمش به دیوار و حسابی بوسیدمش
اولش همراهی نمیکرد ولی بعدش خیالی ریلکس شد و داشتیم حال میکردیم که دیدم داره با کیرم ور میره خیلی شاد بودم
دوباره یاد تفکرات اولای دوستیمون افتادم که آره کیانی تو حتی عرضه حرف زدن نداشتی
تویی که جق میزدی آبت میومد ذوق میکردی
این کیه داری میبوسی
خلاصه منم دستم رو بردم طرف کونش و حسابی با کونش ور رفتم
بعدش برگردوندمش چسبوندمش به دیوار شلوارشو کشیدم پایین و گذاشتم در کونش
دوباره ضدحال
مگه تو این کون تنگ کیر میرفت?
یه تف انداختم و با یه فشار کردم تو که یه دفعه ای داد زد و خودشو کشید کنار گفتم بیخشید چیزیت نشد گفت میسوزه گفتم غلط کردم عزیزم ببخشید اصن نمیخوام شلوارتو بپوش برسونمت خونه گفت لوس نشو بذار دردش بره دوباره بکن بعد یه چند دقیه گفت بکن منم این دفعه آروم کردم توش خیلی آروم سرشو میکردم تو تا دیگه داشت آبم میومد گفتم آبم داره میاد
-به من چه میاد دیگه
+حاج خانم منظورم اینه چی کار کنم
-به نظرت دستمال کاغذی برای چی اختراع شد؟
+خب دیگه بانمک نشو میریزم رو کمرت
-باشه
آبم که اومد سریع حاضر شدم بردمش یه رستوران خوب ازش کلی تشکر کردم بعد رفتیم یه بستنی هم خوردیم رسوندمش خونشون و خودمم رفتم خونه
شب باهم کلی چت کردیم کلی قربون صدقم رفت من خیلی قربون صدقش رفتم الان تو آبان ماه داریم به برنامه ریزی میکنم که برم خواستگاریش
با بابامم هماهنگ کردم هم درس بخونم هم تو شرکت بابام برم سر کار
پایان.


دوستان یک فرهنگ اشتباه تو ما جا افتاده که باید هرکی که حرفش حتی به دروغ نزدیکه باید روش انتقاد منفی با کلی فحاشی نوشت ولی این تفکر غلطه
باید با یه تفکر درست انتقاد کرد
خواهش میکنم نظراتتون رو محترمانه بگید
همه ی نظر ها با ارزشه چه محترمانه چه فاقد احترام
همتونو دوست دارم.

نوشته: Armin


👍 4
👎 5
10004 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

736364
2018-12-19 20:43:50 +0330 +0330

به نظر من بستني زياد ميخورين…

1 ❤️

736376
2018-12-19 21:03:59 +0330 +0330

محترمانه بهت میگم بعد از اینکه دوستان در قسمت قبلی حسابی از خجالتت در آمدند،
شما کونده پررو تشریف دارید که ادامه دادید به داستان نویسی.

0 ❤️

736414
2018-12-19 22:34:43 +0330 +0330

آرمین جون من یِ انتقاد سازنده داشتم:داری ازدواج میکنی سعی کن با برنامه سکس کنی که به جقت آسیب نرسه…
ممه های زیدتم از طرف من ببوس

2 ❤️

736432
2018-12-20 00:33:04 +0330 +0330

ریدم تو قیافت کسخول برا من معلم اخلاق شده
انقد بدم میاد ازینا که تا یکیو میکنن فاز ازدواج میگیرن
جاکش هم من هم تو میدونیم واسه سکس باهاش رفیق شدی میری بگیریش چند سال دیگه طلاق بگیرین برینین به جامعه؟ دهنتو گاییدم
ملت ایران فقط بنده کیرشونن ولا غیر

0 ❤️

736459
2018-12-20 07:26:35 +0330 +0330

تو که توانایی انجام کاری رو نداری؟(مثلا داستان نویسی) چرا انجامش میدی!؟
دیگه ادامه نده؟
وگرنه با ثبت شرکتی به اسم (حواله کیر)روبرو خواهی شد.
امیدوارم گرفته باشی هر چند که…‏‎ ‎

1 ❤️

736638
2018-12-21 14:58:43 +0330 +0330

به نظرم بسیجیا دارن اینجا فرهنگسازی میکنن یه زمان همه بزن در رو بودن ولی الان از هر سه تا داستان دوتاش پسره اول میکنه بد تا آبش اومد میره دختترو میگیره

0 ❤️

736793
2018-12-22 16:22:28 +0330 +0330

ادامه بده،
بدجور حس میکنم بچه ملارد یا شهریاری یا شهرک های اطرافشی!!!

0 ❤️