دختر اروبیک زن

1390/04/14

سلام من فرهاد هستم 21 سالمه اولین بارم هست که دارم داستان می نویسم اگه غلطی اشتباهی چیزی داشتم به بزرگی خودتون ببخشید؛؛؛؛؛
داستان از إینجا شروع میشه که من خواستم چند کیلوای از وزنم کم کنم که رفیقم مرتضی گفت بیا هر روز بریم پارک ورزش کنیم منم گفتم باشه داداش؛ فرداش صبح زود با بدبختی بلند شدیم رفتیم پارک با مرتضی داشتیم می دویدیم که یه هو یه دختر ناز و خوشگل و خوش اندام تقریبن 20 سال که هر پسری میدیدش باید چنتا به عشقش جق میزد؛ به چشمم خورد که داشت به دخترای دیگه اروبیک یاد میداد و به زنای دیگه منم شروال ورزشی تنگ پوشده بودم که واقعن کیرم بد زده بود بیرون! زنام یه جوری نگام میکردن تعجب وار! چند دوری زدیمو رفتیم پیش وسایل ورزشی چند دقیقه بعد دیدم داره میاد سمت ما مرتضی بهش تیکه انداخت گفت جیگرتو بخورم خانومی اوبیک زن بهش گفت گم شو بابا من فهمیدم که این دختره زبون بازیه مرتضی ام دیگه آب شد چیزی نگفت بهش؛ بد من بهش گفتم خیلی قشنگ اروبیک میزنی مربی هستی؟((دخترا یه نقته ضعفی دارن که ازشون تعریف میکنی سرشون گیج میره و ببخشید زود خر میشن)) گفت نه بابا چند سالی هست که باشگاه اروبیک میرم ولی مرسی گفتم افتخار اشنای میدین؟ گفت نه! فهمیدم از اون دخترای لاشی ام نیست که به هر کی پا بده؛ اینم بگم یه خواهر کپلم داشت که بزرگ تر از خودش بود. بعد از ورزش رفتیم دومبالش خونشنو پیدا کردیم؛ بد جور می خواستمش؛ فرداش با ذوق و شوق بلند شدم رفتم پارک که دوباره دیدمش به خودم گفتم فرهاد باید موخشو بزنی؛ وقتی این دختر اروبیک کار میکرد تمام بدنم سیخ میشد آخه بدنش خیلی نرم بود؛ میخاستم برم جلو همه ببوسمش ولی نمیشد؛ ورزشش تموم شد اومد پیش وسیلهای بدن سازی سلام کردم گفتم خسته نباشییی! گفت ممنون ((میخاستم سر صحبتو دوباره باز کنم)) گفتم واقعن خوشگلی ؛ ازت خوشم اومده خواهش میکنم تلتو بده؟ گفت نه گفتم چرا! چیزی نگفت؛ گفتم از چیزی میترسی؟ گفت نه؛ بد رفت؛ یه مدت هی هر روز میرفتم پارک پیشش واقعنم دوستش داشتم تا یه روز اومد پیشم گفت چرا اینقد دومبالمی؟ گفتم ((دوست دارم)) تا اینو گفتم یه جور دیگه شد گفت بیا یه کاغذ داد توش شمارش بود واقعن نمیدونستم چی بگم رفت زود زنگ بهش زدم و قرار گزاشتم باهاش دم غروب بود که اومد یه دختر چادر به سر نازو خوش اندام (البته چادر واسه رد گم کنی بود) سلام خوبی؟ سلام مرسی بریم قدمی بزنیم؟ بریم اول بهم گفت اسمت چیه؟ گفتم فرهاد گفتم من تو رو به اسم اروبیک زن میشناسم اسم تو چیه؟ خندید! گفت غزاله؛ چه اسم قشنگی فرهاد!؛ بله چرا بهم گفتی دوست دارم! جا خوردم گفتم از اون لحظه ای که دیدمت بد جور خاطرخات شدم؛ از چیم؟ گفتم از خوشگلیت از پاک و معسوم بودنت از کجا فهمیدی پاکم؟ خوب از رفتارت مگه نگفتی چرا منو هی دید میزنی اون موقه فهمیدم؛؛؛ با هم قدم زدیم و حرف میزدیم تا مدتی کم کم حس میکرم که دوستم داره و بهم اعتماد داره خیلی واسم مهم بود اعتمادش برای اولین بار گفتم غزاله اجازه میدی دستتو بگیرم؟ گفت باشه انگاری که دنیارو بهم دادن رفتیم سینما فیلم اخراجی 3 رو دیدیم هر چند مزخرف بود ولی سر غزاله رو شونهام بود و احساس خیلی خوبی داشتم؛ هر روز عشق من به اون بیشترو بیشتر میشد و همچنین اون؛ یک روز ظهر بهم زنگ زد گفت فرهاد میخام با هم سکس داشته باشیم؛ من هم دسو پامو گم کردمو گفتم ج ج ج جان! ((من خیلی اهل سکس و اینا نیستم؛ ولی گفتم باشه ((چرا دروغ! خودمم دوست داشتم ولی روم نمیشد و میترسیدم ناراحت شه آخه نمیخاستم از دستش بدم بدون غزال میمردم)) هر چی تو بگی ؛ گفت خونتون خالیه؟ گفتم نه! که یه هو مرتضی به ذهنم رسید ((مرتضی تک فرزنده خونشونم همیشه مکان)) رفیق چندینو چند سالم؛ حتی یادم رفت از غزاله بپرسم که چرا سکس؟ فرداش مرتضی خونشون خالی بود رفتم به مرتضی گفتم تو برو بیرون گفت باشه داداش فقط اروم اروم بزن هههه! کوفت! بدو بینم؛ آدرسو گفتم به غزاله اومد و درو زد باز کردم وقتی دیدمش شهوت تمام جونمو گرفت؛ اومد و بقلم کرد از بقل کردنش معلوم بود که بد جور عاشقمه؛ منم سرشو بوس کرم بدنش واقعن داغ بود و نرم گفتم غزال اگه دوست داری این کارو نکنیم؟؛ فرهاد دوستم داری؟ داری واقعن؟ گفتم اره عزیزم به اندازه کل دنیا گریه کرد؛ گفت فرهاد من من عاشقت شدم و بهت خیلی اعتماد دارم گفتم عزیزمی جونم و سرمو آوردم پایین و اولین لبو ازش گرفتم لباش مثل آتیش بود؛ لباسمو در آورد و منم مانتشو هی از هم لب میگرفتیم خابوندمش رو تخت و لباش و گردنشو بوسیدم آنچنان اههی میگفت که انگار لذته زیادی بهش میداد رفتم پایین و کس کوچیک و خشگلشو بوسیدم پرده هم داشت گفت تو بخاب حالا نوبته منه رفت رو کیرم و تو دهنش کرد یه کم بازی باهاش کرد بد پاشد از روم؛؛ خابید و پاهاشو باز کرد گفت فرهاد اروم بکن گفتم چشم توف زدم به کیرم و یواش کردم توش؛ کس خیلی داغی بود انگار کیرمو کردم تو مواد مذاب! اهههههه بلندی کشید! ترسیدم زود کشیدم بیرون؛ دیدم خون رو کیرمه و کسش با دسمال پاک کردم و شرو به تلمبه زدن کردم که هی میگفت اه اه اه اه اه! گفت فرهادم اروم دردم میاد!؛ چشم عزیزم؛ عرق از سرو کولمون پایین میومد کم کم آبم داشت میومد که گفتم داره میاد نمیخاستم ریسک کنم و زود در آوردم و آبمو ریختم تو دسمال کاغذی روش اوفتادم و ازش لب گرفتم و ازش تشکر کردم گفت فرهاد تو اولین کسی هستی که عاشقش شدم خیلی دوست دارم؛ منم همینطور عزیزم با هم رفتیم حموم و دوش گرفتیم چه حالی داد! و اومدیم بیرون و یه چای دپش واسش درست کردم؛ خوردیم و بعد از 1 ساعت رفتیم بیرون رسوندمش خونشون فرداش ظهر دیدم غزال زنگ زد بهم گریه کنان منم که هاجو واج بودم پرسیدم چی شده عزیزم!!!؟ گفت دوستت یه ‏cd بهم دادو گفت اینو ببین دیدم که سکس من و تو رو ظبط کرده بود فرهاد من میترسم! نترس عزیزم من پیشتم؛ من خیلی عصبانی شدم خیلی؛ رفتم با سرعت در خونشون غزاله ام ترسیده بود با سرعت اومد سر کوچه مرتضی اینا زنگ زدم دیدم اومد بیرون محکم زدم گوشش چیزی نگفت گفتم این خزحولات چیه مرتیکه ظبط کردی این بود برادری ما؟ خندید گفت باید بهم باج بدی زندگی سخته دیگه؛ فکر کردم شوخی میکنه گفتم کور خوندی عمو من غزالو دوست دارم به هر کی ام اینو بدی میکشمت؛ گفت به همه میدم سرو صدا تو خونشون نبود کشیدمش تو چاقوای تو جیبم بود ترسیده بودم گزاشتم گردنش گفتم فیلمو بده خندید گفت جرأتشو نداری واقعنم نداشتم یه هو درو محکم یکی زد درو باز کرد دیدم غزاله گفتم اینجا چیکار می گنی؟مرتضی گفت جالب شد هاها غزال گریه کرد گفت تروخدا فیلمو پخش نکن مرتضی گفت شرط داره؛ گفتم چقد پول میخای؟؛؛ پول؟ هاها نه؛ میخام با غزالت 1 ساعت تنها باشم خون جلو چشامو گرفت خیلی اصبانی شدمو با لگد پریدم تو سورتش یه هو سرش خورد به در و سرش پر خون شد گفتم یا علی مرد بدبخت شدم؛ غزاله گریه کنان پرید بقلم کرد و بوسیدم گفت فرهاد فرار کن گفتم نه؛ جوفتمون رو سرش کلی گریه کردیم و یه فکری به ذهنم رسید!؛
با دستمال اصر انگشتمو رو درو اینا بود پاک کردم ((تو فیلم دیده بودم)) بعد کشیدمش تو اطاق و خونرو بهم زدم بد زود زنگ زدم به پلیس آدرسو دادم و با غزال فرار کردیم؛ شانس آوردم که ظهر بود کسی ندیدمون مدتی بیرون آفتابی نشدیم؛ چند روز بد رفیقم زنگ زد بهم گفت دیدی چی شده گفتم نه خونه مرتضی اینا رو دزد زده و مرتضی ام زدن الان بیمارستانه منم الکی گفتم وای داداشم چی شد! رفیقم گفت بریم ایادتش فرهاد؟ ترسیدم! نه زوده داداش بعدن میریم خلاسه با زور راضیم کرد رفتیم به غزالم زنگ زدم گفت هر جا باشه منم باهات میام رسیدیم قلبم داشت از جا در میومد از این ور غزالیم دستمو همچین گرفته بود داشت از جا کنده میشد رفتیم بالا سلام الیک با خانوادش کردیم رفتیم پیشش؛ خدا خدا میکردم که چیزی نگه بی حال بود مثل محتادا رفیقم سلام کردو چشتون جای بد نبینه مرتضی گفت تو کی هستی؟؟ از اونجا فهمیدم بیچاره فراموشی گرفته تا الانم که این داستانو نوشتم هنوز خوب نشده فیلمم معلوم نیست کجاست! امروز 11/4/1390 تهران؛؛؛
این داستان 3 جنبه داره اگه داستان نویس و داستان خون واقعی هستی میفهمی؛ 1 دوستی و عشقو عاشقی 2 سکس و شهوت درون 3 دوست و رفیق نامرد که به سزاشم رسید؛؛؛ خدا خودش جای حق نشسته؛؛ بازم میگم دوستان من اولین بارمه که داستان می نویسم پس صادقانه بدون فوش قانعم کنید کجاش بده تا در آینده نقطه ضعفمو پر کنم
ممنون دوستون دارم_؛؛ بای

نوشته: FARHAD~S


👍 0
👎 0
38095 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

289019
2011-07-05 19:39:01 +0430 +0430
NA

Zahmat keshidi azizam
man chizi nemigam
doostan mian kam kam az khejalatet dar mian:D
harchi khoondi & shenidi ja khli bede ye vaght pa cheshet bademjoon nakaran

0 ❤️

289020
2011-07-05 20:47:34 +0430 +0430
NA

oskol fekardi ma bacheim fardin khan?doroghe mahz

0 ❤️

289021
2011-07-05 23:30:40 +0430 +0430
NA

ربطی به فردینی نداره
بعضی اوقات در بعضی شرایط انسان تصمیمات خاصی میگیره

0 ❤️

289022
2011-07-05 23:36:42 +0430 +0430
NA

کار به راست و دروغش ندارم.داستان بدی نبود ولی خواننده رو تا اخر داستان خسته میکنه.نمیتونه خواننده رو جذب خودش کنه

0 ❤️

289023
2011-07-06 01:21:06 +0430 +0430
NA

داستانت پر غلط املایی بود / خیلی زود پردشو زدی و این غیر طبیعیه / موقع زدن پردش تا آخی نه چیزی هیچی نداشت شاید طرف اوپن بوده و روز آخر پریودیش اومده خودشو به تو انداخته / خب چوب خدا صدا نداره دوستت شزاشو دیده
اگه حقیقت که دیگه چه راهنماییت کنیم؟؟؟ غلط املاییت فوق العاده زیاد بود
اگه هم حقیقت نیست سعی کن واقعی تر بنویسی

0 ❤️

289024
2011-07-06 04:42:45 +0430 +0430
NA

بقول يك نفر همين كه خيانت نبوده خودش جاي شكر داره. :|

0 ❤️

289025
2011-07-06 05:31:43 +0430 +0430
NA

خوب بود غلطاتتم بخشیدم دادا

0 ❤️

289026
2011-07-06 11:16:31 +0430 +0430
NA

ساینا خانوم لطفا دفعه بعد قبل از اینکه کامنت بذاری برو از تو یخچال خونتون یه دونه خیار بردار باهاش خودتو ارضا کن بعد بیا نظر بده… مرسی عزیزم …راستی اگه توی یخچال خیار نداشتی میتونی از موز یا بادمجون یا …دیلدو استفاده کنی

0 ❤️

289027
2011-07-06 11:27:39 +0430 +0430
NA

شيطون,به خواهر و مادر خودت همين بيشنهاد رو ميدى…:دى
عزيزم,باكس محله تون تو كف كس ولو ميشن توخيابون…:دى
سفارش اونارو به آجى و ماميت بكن,ثواب داره…:دى

0 ❤️

289028
2011-07-06 12:24:11 +0430 +0430
NA

kami 2koon
بچه كوني _چرا كارايي كه خواهر مادرت تو خونه ميكننو مياي اينجا و به بقيه ميگي كه اون كارو انجام بدن _چاق كون

0 ❤️

289029
2011-07-06 12:48:02 +0430 +0430

فکرکنم فیلم فردین زیاد دیده! :D
جذاب تر بنویس (|:

0 ❤️

289030
2011-07-06 13:47:33 +0430 +0430
NA

:? :? :? :? این مردم کجا ها سیر میکنن با این داستاناشون! اه!

0 ❤️

289031
2011-07-07 20:30:17 +0430 +0430
NA

Be ghole refighemoon rabti be fardin bazi nadareh adama dar sharaiete haiajani karhaieh gheire ghabele pishbini Mikonand
Nemoonash refighemoon tooie factory hendi be melliatesh tohin kardeh bood onam Chenan Zadeh boodesh ke tarafo bordan bimarestan.

0 ❤️

289032
2011-07-08 12:57:10 +0430 +0430
NA

mitrasme madarjende khahar kosde be to che rabti dare kose saina ra milisi.boro koso koone khahar madare jendato jam kon!

0 ❤️

289033
2011-07-08 13:11:55 +0430 +0430
NA

kami 2 khaharet kir baz :))
nazar khahre jendato bive konam,hamrahe maman konet bendazam zire kire ino ön. =))
kocholo boro jelo dare khonaton bazi kon,khaharo madaret mikhan biyan biron az makanam,vali roshon nemishe =))
harchi beheshon goftam ke to sorakh foriye man hasti ghabol nemikonan :d bodo boro afarin pesare kon =d> =d>
zod bekir binam :p

0 ❤️

289034
2011-07-08 13:21:58 +0430 +0430
NA

mitrasme madar khahar harze hamin alan abam omad tu kose lashie nane jendat khali kardam baghie abam ham pashidam ru surate khaharet khali kardam koli hal kard zanike jende lashi.inja 20 nafare dige tu saf hastan ke onaro jer bedan harumzade

0 ❤️

289035
2011-07-08 14:02:23 +0430 +0430
NA

kami 2f to khaharet

چرا كس تفت ميدي_مگه مامانتو ابجيت الان تو مكانم نبودن؟!
:p
تو هم كه جلوي در واستاده بودي تا نوبت بشه بكنمت!
:d
خوبه يه 50تومني دادم بهت تا بري ادامس بخري_نگفتم به بقاله نگو از من پول گرفتي؟!!
X-( >:) :-$
وقتي بهش گفتي: اكبر اقا_ميتراسم پول داده گفته بيام ادامس بخرم ادامس داري
^-}
اون سيرابي بهت گفتش كه بدو برو_ميتراسم داره خواهرو مادرتو ميگاد كس خل
x-( :-0
نميگفت تو نميفهميدي كه هر ساعت خواهرو مادرت دارن بهم كس ميدن
=)) =)) =p~ :)) :d :p
ديگه اينورا نبينمتا
[-x
وگرنه هر سه تاتونو همزمان ميكنم
:-?
حالا سيكدير ميش پيليز كن_هررري
:)) =))

0 ❤️

289036
2011-07-08 14:52:41 +0430 +0430
NA

mitrasme madar jende chi kossher migi?khak tu saret ke fek mikoni arajifet khande dare.boro kos dadane khahar kochiketo bebino bekhand.bebin naghola che estedadi tu jendegi dare.afarin be babash ke hamchin jende khoobi tahvile dad.age tunesti babasho peyda koni jayezat ine ke abamo mipasham ru surate nanat halesho bebare.

0 ❤️

289037
2011-12-04 03:06:51 +0330 +0330
NA

خب
1- جلق نه جق
2-شلوار نه شروال
3- نقطه نه نقته
4- دنبال نه دومبال
5…
خسته نباشی اینقد غلط املایی داری بچه اول ابتدایی از تو بهتر مینویسه
بهتره بری کلاس اولتو پاس کنی بعد بیای اینجا بنویسی
بروبچه برو ابنجا جای تو نیست
هنوز سنت منفیه =))

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها