دختر ایرانی در هامبورگ

1393/05/23

مشغول نهار در سالن بودم همایون زنگ زد و گفت داريوش برا شام بيا منزل ما از ايران مهمون امده دور هم باشيم. برا همایون كه دهه ٦٠ را پشت سر ميگذاشت و همسرش ثریا احترام خاصى قائل بودم از قديمى هاى هامبورگ بودند. منم ١٤ سال المان هستم و ٨ ساله مربى فيتنس و بدنسازى هستم. چهره ام نسبتا جذاب و البته فيزيك بدنى ام بهتر از چهره ام و ٣٢ سالم هست.
رفتم اپارتمانم دوش گرفتم و لباس نيمه اسپرت و جين و پيراهن تكمه دار سفيد تنگ و يك كت مشكى با كفش چرم مشكى. سر را از فروشگاه ايرانى يك جعبه شيرينى و طبق رسم خارج از كشور يك بطرى مشروب. ٧ شب بود رسيدم حومه هامبورگ و ديدم همه مهمونها هستند كه اكثرا را مى شناختم و همایون خان دختر خانمى خوشرو و خوش اندامى كه چهره نسبتا زيبايى هم داشت بهم معرفى كرد به اسم رویا كه ظاهرا در ايران در دانشگاه ازاد تدريس ميكرد و برا ٢ هفته به المان امده بود و از اشنايان برادر همایون بود. اگر رویا را در ورزشگاه ميديدم فكر ميكردم يا اسپانيايى هست يا لاتين. به هر حال گرم صحبت با مهمانها بودم كه متوجه شدم رویا دوست داره با هم صحبت كنيم … خيلى پر شور و با اعتماد به نفس و شلوغ بود تقصير هم نداشت همه روزه در ايران با دانشجويان سر كله ميزد.
انتهاى مهمونى همایون گفت داريوش جان رویا ٤ روزه ديگه بر ميگرده ايران اخر هفته اگر كار ندارى و دوست دارى با رویا چند جاى هامبورگ را ببرش ببينه شهر را بلد نيست منم ديدم ضايع هست فورا بگم باشه گفتم همایون جان چشم فردا اول با باشگاه هماهنگ ميكنم و خبرش را ميدم. ١١ شب بود كه متوجه شدم رویا هم شب بر ميگرده هتل كه شبها اونجا ميموند. به درخواست همایون قرار شد برسونمش.
رویا در ماشين بهم گفت حوصله ام سر رفته و در لأبى هتل وسايلش را بردم كمكش بالا و امدم خداحافظى كنم در اغوش گرفتن هرویا و بوسيدن لبها همان. ديدم خيلى هات هست و حشرى گفتم رویا اگه دوست دارى و احساس تنهايى ميكنى بيا بريم شب اپارتمان من و اونم با تعلل قبول كرد راه افتاديم و تو ماشين بهش گفتم رویا لطفا به همایون و همسرش نگو كه شب خونه من هستى اونم گفت اتفاقا منم مى خواستم همين خواهشو ازت كنم.
تا رفت دوش بگيره چند تا شمع روشن كردم و شومينه كوچك اتاق خوابم هم روشن كردم و يك لامپ كم نور بنفش هم روشن كردم صدام زد كه ميتونه حوله لباسيم را بپوشه كه گفتم اره عزيزم و چند دقيقه بعد ديدم با موهاى نم دار وحوله امد بيرون و فضاى اتاق را كه ديد نگاهم كرد و گفت اگه دانشجوم بودى نمره ات ٢٠ ميبود خنديديم كه گفت سشوار دارم گفتم دارم ولى نميدم و گفتم دوست دارم موهات نم دار باشه منم يك ركابى سفيد و يك شلوارك قرمز پوشيده بودم كشيدمش سمت خودم. تو گوشش اهسته گفتم تو امشب هديه خدايى به من دختر فقط بهت بگم كه معاشقه را بيشتر از خود سكس دوست دارم اماده ايى ؟ گفت اره عزيزم و از اينجا اصل داستان شروع ميشه…
تكيه داد به ديوار، چند ثانيه زل زدم به چشماش كه زير نور اتش شومينه ميدرخشيد با پشت دستم صورت شو نوازش كردم و شروع كردم لباشو خوردن و اونم همراهى ميكرد بعد از چند دقيقه برش گردوندم به سمت ديوار و موهاى نم دارشو بو كردم و تو گوشش گفتم عطر موهات خيلى خوشبو و ديونه كنندست و موهاى بلندو نم دارشو بالا گرفتم و با لب و زبونم كشيدم زير گوش و همه گردنش كه ديدم ناله اش بلند شد و حوله لباسى از تنش أفتاد و كمر باريك و باسن گردش با نور اتيش شومينه ديدنى شده بود اهسته پشت سرش شروع كردم نشستن روى زانو هام و همزبان از پشت گردن تا پايين گودى كمرش بوسيدم و ليس زدم و رویا هم ناله اش رفته بود هوا، نشستم بين پاهاش و زبونم را از گودى كمر تا نافش قشنگ از بين باسنش ليس زدم ديدم لباشو گاز ميگيره و موهامو ميكشه دهانم را گذاشتم روى كسش و با زبانم همه شيار كسشو ليس ميزدم و تكرار ميكردم طورى كه ناله اش بالا رفته بود ديدم كم كم شل شد و رو زانوهاش نشست خسته شده بود از ايستادن بهش گفتم جلو شومينه به شكم دراز بكش و روغن ماساژ اوردم و در سكوت و زير نور اتش از بالاى كمر تا وسط خط باسنش روغن ريختم و شروع كردم به چرب كردن بدنش از گردنش ، كمر تا باسن و بعد نشستم پايين زانويش و مدت طولانى باسن گرد و برنزه اش را ماساژ ميدادم و هر از مدتى باسن زيبايش را باز ميكردم و سوراخ كون و كسش را با زبان ماساژ ميدادم . زبونم را لوله ميكردم و تا ته ميكردم تو كسش و با انگشتم ميكردم تو كونش رویا داد ميزد ادامه بده … بعد از چند دقيقه كنارش دراز كشيدم طورى كه صورت و بدنمان سمت هم بود ، انگشت بلندم را كردم تو كسش و تند تند بالا و پايين ميكردم و همزمان ازش لب ميگرفتم يا سينه هاشو ميخوردم و اونم به حالت تشنج در امده بود كه چند دقيقه كه گذشت ديدم بدنش مثل سنگ شد و پيچيد به خودش و محكم زد رو دستم كه انگشتم از كسش خارج شد و داد زد دقيقا به حالت تشنج شديد ابش پاشيد رود دستم و جلو بدنم و بعد از چند دقيقه حالش جا امد ديدم داره بهم لبخند ميزنه و گفت مرسى و هلم داد و امد رو سينه ام و بازوها و سينه ام را غرق بوسه كرد تا رسيد به كيرم كه نسبتا بلنده و البته كلفت و شروع كرد به ساك زدن و ليسيدن از زير خايه هام تا سر كيرم بعد هم رفت پايينتر و شروع كرد از سوراخ كونم ليس زدن تا بيضه هام و اخر هم ديوانه وار كيرم را مى خورد كه ديگه طاقت نياوردم و گفتم به شكم بخواب و باسن شو باز كردم و كيرم از پشت اهسته خزيد تو كس ليزش كه ناله ارامى كرد و گفت بكن جرم بده جونننننننننم كير تو وجودمه و منم اهسته ميكشيدم بيرون و محكم جا ميزدم كه ديونه شده بود و التماس ميكرد محكم تر بكنم و تندتر ١٠ دقيقه كه كردم اهسته روش دراز كشيدم و بدنش را محكم گرفتم و ديوانه وا ر با كيرم ميكوبيدم تو كسش كه داد زد ترو خدا تندتر تندددددددددددتر بكن بكن جرم بده دارم ميام واى ى ى ى ى بزن جرم بده كه ديدم باز حالت تشنج شد و جمع شد طورى كه نگه داشتنش هم مشكل بود برام و منم چند دقيقه بعد ابم امد كه هردومون بيحال در اغوش هم غش كرديم.
توصيه دوستانه : با دختر و زن رومانتيك و عاشقانه سكس كن اگه ميخواهى تا ابد برا خودت باشه.

نوشته: داریوش


👍 0
👎 0
78106 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

431345
2014-08-14 14:09:55 +0430 +0430
NA

شرط میبندم افغانی هستی

کسی که هامبورگ زندگی میکنه نگارشش اینقدر کیری نیست

حومه هامبورگ lol

0 ❤️

431346
2014-08-14 17:12:29 +0430 +0430
NA

“نهار” >>>ناهار :D
از همین کلمه نخوندم :|

0 ❤️

431347
2014-08-14 21:55:42 +0430 +0430
NA

داستان سکس بدی نبود . مرسی. give_rose

0 ❤️

431348
2014-08-14 23:19:08 +0430 +0430
NA

مرسی داستان سکسی خوبی بود

0 ❤️

431350
2014-08-15 00:37:40 +0430 +0430
NA

گوه زیاد نخور.حالم از نوشتنت بهم خورد بی سواد

0 ❤️

431351
2014-08-15 02:56:37 +0430 +0430
NA

بچه كونى تو كه مغزت از كرم خاكى هم كوچيكتره، توصيه به بابات بكن كه ديگه از اين مغزها پس نندازه. توى افغانستان حتماً تو جزو نوابغى نه؟

0 ❤️

431352
2014-08-15 03:46:50 +0430 +0430
NA

دقیقا راست میگه give_rose air_kiss

0 ❤️

431353
2014-08-15 07:15:59 +0430 +0430
NA

مگه تو افغانستان مشروب هم هست؟؟؟
بیا افغانی ها هم که چه کارا که نمیکنن!!!

0 ❤️

431354
2014-08-15 07:38:29 +0430 +0430

kos nanaro nigash kona:D

obi jone nanat nanvis

kiram to dahanet:D ba in neveshteue tokhmit

0 ❤️

431355
2014-08-15 08:52:02 +0430 +0430
NA

حیف وقت که بابت خواندنش گذاشتم!!! sad

0 ❤️

431356
2014-08-15 09:13:52 +0430 +0430

سلام به دوستان شهوانی نوکر همتون هم هستم ولی چرا مسابقه فحاشی راه انداختید؟بابا یکی یه خاطره یا داستان میگه عوض اینکه نقدش کنید و قسمتهای سکسی شو به چالش بکشید تا بهتر بتداعی کننده ی لذتی باشه که برده اینقدر بهش ناسزا میگید که دیگه ننویسه بهتر نیست سکس و حس سکسی رو با این حرفها بی مزه نکنیم مرسی سیناد هستم {با خودمم هستم ها }

0 ❤️

431358
2014-08-15 12:42:24 +0430 +0430
NA

آخه چقد جرق؟؟؟چقد توهم؟؟؟عزيزم کمتر بزن هميشه بزن…

0 ❤️

431359
2014-08-16 03:42:01 +0430 +0430
NA

بد نبود همين

0 ❤️

431362
2014-08-17 09:01:57 +0430 +0430
NA

نوش جونت
البته من از نظر sasarjon خوشم اومد و باهاش موافقم.
ولی نگارش داستان افتضاح بود. هی سعی میکردی بری تو داستان حال کنی ولی اینقده کیری نوشته بود که نمیشد. هی پرت میشدی بیرون. :)

0 ❤️

431363
2014-08-17 16:58:25 +0430 +0430

چرند بود،آخه جنده هم باشه اینقدر راحت در اختیار تو قرار نمیگرفت، یارو آمد هامبورگ ک فقط ب تو بده،ها؟

0 ❤️

431365
2014-08-19 18:10:49 +0430 +0430
NA

والا من تو یه چیز موندم ! تو این داستان ها این زن و دخترا چجوری تو عرص چند ساعت هم با شما اشنا میشن هم صمیمی میشن هم می یان میدن !! عجب ! البته اگه جنده باشن میشه خب احتمالا تو دانشگاه درس جندگی میده به شاگرداش biggrin

0 ❤️

431366
2014-08-23 15:47:54 +0430 +0430
NA

جالب اینجاست که خود دختره هم به جنده بودنش اعتراف کرده که گفته اگه دانشجوم بودی نمره ت 20 بود!!!
نویسنده عزیز، داستان سکسی بد نبووووود،ای…
ولی اگر میخواین نویسنده موفقی باشین همیشه به این دید نگاه کنین که اگه دیگران همچین داستانی رو تعریف کنه،باورتون میشه یا نه!
صرف، رو سکس کار نکنین
موفق باشین

0 ❤️

431367
2014-08-24 14:34:45 +0430 +0430
NA

کس مادرت باای داستانت

0 ❤️

431368
2014-08-30 11:05:09 +0430 +0430
NA

نه خوب بود ولی اینجا مد همه بهترین داستانو بنویسن همه باید فحش بدن ایندفعه من استثنا هستم برو داستانت خوب بود

0 ❤️